لاتینتبارها علیه استعمار
تاریخ انتشار: ۱۱ دی ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۴۰۴۱۸۰۸
سالها پیش، جهان میتوانست آمریکای لاتین را به عنوان مهد به چالش کشیدن نظام سلطه و حرکت به سمت تغییر تدریجی به دست مردم ببیند.
در واقع، انقلابها و مبارزات ضد امپریالیستی در آمریکای لاتین نمادی برای بسیاری از مردم در سراسر جهان بود. آمریکای لاتین مملو از یاد و نام انقلابیونی است که هر یک در شکلگیری جغرافیای تازه این منطقه و زدودن استعمار از چهره آن نقش داشتهاند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
کوالیک دو کتاب در مورد سیاست خارجی آمریکا تألیف کرده است که جدیدترین آنها با عنوان «توطئه حمله به ایران: چگونه سیا و دولت در سایه، برای بدنام کردن ایران توطئه کردند» است که در آن درباره وضعیت کنونی روابط بین دو کشور صحبت میکند.
پروفسور کووالیک همچنین نظرات کارشناسی خود را در بسیاری از رسانههای خبری بین المللی مانند راشا تودی، Press TV و TeleSUR به اشتراک گذاشته است.
متن کامل این گفتوگو را در ادامه میخوانید:
نیمقرن پس از انقلابهای کوبا و ایران، ایالات متحده همچنان سنگینترین تحریمها را علیه آنها وضع کرده است. این تحریمها حتی در شرایط بحران همهگیری کرونا بخش بهداشت و درمان دو کشور را هدف قرار داد. اما بهنظرتان موفق شده است به اهدافش برسد
تلاشهای واشنگتن شکست خورده است، همانطور که خود سیا بارها اذعان کرده است. مبارزات ایران، ونزوئلا و کوبا بهجهان آموخته مقاومت در برابر امپریالیسم و سرمایهداری ممکن است. این کشورها نشان دادند مردم متحد میتوانند حتی با منابع محدود زندگی و تلاش کنند. این همان چیزی است که حاکمان ایالات متحده را میآزارد. ایالات متحده بهسادگی نمیتواند یک انقلاب سوسیالیستی موفق را در نزدیکی مرزهای خود تحمل کند.
کوبا مصداق «خطر یک نمونه خوب» برای آمریکا است و ایالات متحده خود را مجبوربه محو کردن آن میداند. کوبا، ونزوئلا و ایران به جهان آموختند مقاومت در برابر امپریالیسم و سرمایهداری ممکن است. من فکر میکنم تحریمها و جنگها از نظر میزان آسیب نتایج مشابهی دارند؛ با این شعار که «اگر نتوانیم شما را سرنگون کنیم، شما را نابود خواهیم کرد». این کاری است که ایالات متحده بارها و بارها انجام داده است.
سال گذشته با ظهور جنبشهای اعتراضی و سراسری در چندین کشور مثل آرژانتین، بولیوی، شیلی، گویان، دولت اوبرادور در مکزیک، سال پرتلاطمی در سراسر آمریکای مرکزی و جنوبی بود. این وضعیت را چگونه ارزیابی میکنید؟ چقدر میتوان به این تحولات امیدوار بود؟
من معتقدم سال ۲۰۲۱ نشاندهنده ظهور دوباره جنبش مترقی در آمریکای لاتین است، با انتخاب مجدد دولتهای چپی در کشورهایی مانند بولیوی (یک سال پس از کنار رفتن دولت کودتای مورد حمایت ایالات متحده)، پرو، هندوراس، نیکاراگوئه و ونزوئلا. این تحولات، همراه با اعلام رئیس جمهور مکزیک مبنی بر ملیکردن ذخایر لیتیوم این کشور، همگی نشانههای روشنی هستند که جریان چپ در آمریکای لاتین در حال پیروز شدن است و ایالات متحده حداقل برای مدت طولانی نمیتواند اراده خود را به سراسر نیمکره تحمیل کند. همه اینها نهتنها برای آینده قاره آمریکا بلکه برای آینده جهان نویدبخش خواهد بود.
امید و باور مردم آمریکای لاتین به ادامه مبارزه با امپریالیسم ریشه در کجا دارد؟
امید آنها از پیروزیهای بسیاری است که در مبارزه علیه امپریالیسم داشتهاند. پیروزی بولیوار بر استعمار اسپانیا، هائیتی بر بردهداری و سلطه فرانسه، انقلاب موفقیتآمیز مکزیک در سال ۱۹۱۰، شکست تفنگداران دریایی ایالات متحده توسط آگوستو سزار ساندینو در نیکاراگوئه و شکست دیکتاتوریهای تحت حمایت ایالات متحده در کوبا و نیکاراگوئه همه برای لاتینتبارها الهامبخش و امیدآفرین است. این الهامات مردم آمریکای لاتین و حوزه دریای کارائیب را همچنان بهپیش میخواند و در مبارزات امروز از آن استفاده میکنند.
سالها پیش انقلابها و مبارزات ضدامپریالیستی در آمریکای لاتین نمادی برای بسیاری از مردم در سراسر جهان بود. امروز در حالی که مبارزه مردم آمریکای لاتین همچنان ادامه دارد، به نظر میرسد پرچم مبارزه با امپریالیسم در خاورمیانه برافراشته شده است. در سوریه، در عراق، در یمن و البته در ایران. نظر شما در این زمینه چیست؟
در طول جنگ ایالات متحده علیه ویتنام، چهگوارا از ویتنامیها خواست تا در برابر امپراتوری ایالات متحده قیام کنند. در آن زمان، آسیای جنوب شرقی یکی از میدانهای اصلی نبرد در مبارزه با امپریالیسم بود. هرجا مردم تحت ظلم و ستم و انقیاد قدرتهای بیگانه باشند، مقاومت خواهند کرد. ما این را برای مدت طولانی در آمریکای لاتین و همچنین در بسیاری از جاهای دیگر دیدهایم. هوگو چاوز در سال ۲۰۱۰ در کاراکاس به نکته بسیار عمیقی اشاره کرد. او گفت: «قرن بیستم آنطور که ایالات متحده دوست داشت ادعا کند، قرن آمریکایی نبود. بلکه قرن انقلاب بود، از جمله انقلاب اسلامی ایران، مکزیک، روسیه، چین، کوبا، ویتنام، ساندینیستا و غیره». آمریکا نمیتواند همه این کشورها را همزمان تحت فشار قرار دهد و امروز در خاورمیانه با مقاومت شدیدی مواجه است و کشورهایی مانند سوریه، یمن، عراق و ایران پرچم مبارزه را در دست گرفته اند؛ این مبارزه برای همه مبارزان علیه امپریالیسم بسیار الهامبخش است.
حدود دو سال از ترور سردار قاسم سلیمانی در عراق میگذرد. او نقش مهمی در مبارزه با تروریسم داعش در عراق و سوریه و در مبارزه با آمریکا داشت. چه شباهتهایی بین او و رهبران آمریکایی لاتین مثلاً چهگوارا میبینید؟
چهگوارا و ژنرال قاسم سلیمانی و البته من میخواهم سید حسن نصرالله را بهاین لیست اضافه کنم؛ این افراد نهتنها برای استقلال مردم خود، بلکه برای آزادی همه مردم، فارغ از ملیت، نژاد و مذهب جنگیدند. آنها دنیا را میدان جنگ خود میدیدند. افرادی مانند اینها هیچ ملیت ثابتی ندارند. آنها شهروندان جهان هستند و هرجا که این مبارزه لازم باشد برای آزادی میجنگند. این یک نژاد نادر از افراد است. ما بیشتر شبیه آنها نیاز داریم.
منبع: قدس آنلاین
کلیدواژه: آمریکای لاتین آمریکای لاتین ایالات متحده
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.qudsonline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «قدس آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۴۰۴۱۸۰۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
گزینههای آمریکا در برابر بلندپروازیهای اتمی عربستان
عربستان سعودی هنوز زیرساخت هستهای قابل توجهی ندارد، اما در حال ساخت یک رآکتور تحقیقاتی هستهای کوچک در حومه ریاض و ساخت موشکهای بالستیک با کمک چین است. - اخبار بین الملل -
به گزارش گروه بین الملل خبرگزاری تسنیم به نقل از میدل ایست نیوز، سال گذشته میلادی(2023)، کمتر از یک ماه پیش از عملیات طوفان الاقصی در 7 اکتبر همه چیز تغییر کرد، اسرائیل و عربستان سعودی در حال مذاکره برای عادی سازی روابط بودند. پس از دههها روابط سرد، هزینهای که اسرائیل باید برای صلح با عربستان پرداخت میکرد مسلماً بالا بود: علاوه بر تضمینهای امنیتی ایالات متحده آمریکا و حداقل امتیازات نمادین اسرائیل در مورد حاکمیت فلسطین، مذاکرهکنندگان سعودی خواستار دستیابی به فناوری هستهای غیرنظامی بودند.
با ادامه جنگ اسرائیل و مقاومت فلسطین، در حالی که افکار عمومی عرب، از جمله خود سعودیها، از کشتار مردم فلسطین به دست رژیم صهیونیستی خشمگین هستند، حتی اگر مقامات سعودی علاقهمند به گفتوگو با بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل باشند، به احتمال زیاد مذاکره برای صلح پایدار غیرممکن خواهد بود.
از آنجایی که ایالات متحده به چگونگی ارتقای ثبات در خاورمیانه، چه در طول جنگ غزه و چه پس از آن، میاندیشد، موضوع برنامه هستهای عربستان سعودی مسئله مهمی است. اگر واشنگتن امیدوار است که روابط عربستان سعودی را با اسرائیل عادی کند، باید به خواستههای ریاض برای همکاری هستهای غیرنظامی تن بدهد – تحولی که میتواند به طور چشمگیری تصویر امنیت منطقه را تغییر دهد.
اگرچه عربستان سعودی هنوز زیرساخت هستهای قابل توجهی ندارد، اما در حال ساخت یک رآکتور تحقیقاتی هستهای کوچک در حومه ریاض و ساخت موشکهای بالستیک با کمک چین است.
اگر چه عربستان سعودی ممکن است در شرایط کنونی به توسعه هستهای غیرنظامی پایبند باشد، اما با توجه به تهدیدهایی که در منطقه حس میکند، ممکن است وسوسه شود که در آینده به سمت برنامههای هستهای نظامی حرکت کند. ایالات متحده باید برای کاهش این خطر تلاش کند که خطمشی دشواری برای واشنگتن است: چرا که اگر واشنگتن همکاری زیادی با سعودیها نداشته باشد ممکن است حمایت عربستان برای عادیسازی روابط با اسرائیل را از دست بدهد و آمریکا نفوذ خود را به رقبایی مانند چین واگذار کند.
اما اگر آمریکا از برنامه غنیسازی هستهای عربستان سعودی، بدون قید شرط ،حمایت کند آن وقت ریاض میتواند از این فرصت برای توسعه یک برنامه تسلیحات هستهای استفاده کند؛ لذا به نظر می رسد، واشنگتن باید جاهطلبیهای هستهای مسالمت آمیز عربستان سعودی را بپذیرد، اما بر اقدامات قوی و مقررات سختگیرانه برای جلوگیری از اشاعه تسلیحات هستهای از سوی سعودیها و جلوگیری از یک مسابقه تسلیحاتی منطقهای پافشاری کند.
نمونههای گذشته مانند کره شمالی، و لیبی نشان داد که برنامه هستهای غیرنظامی کشورها میتواند راهی برای توسعه سلاحهای هستهای باشد و این موضوع در مورد عربستان سعودی هم صدق می کند. برخورداری از فناوریهای با کاربرد دوگانه در یک برنامه غیرنظامی، مانند قابلیتهای غنیسازی، میتواند عربستان سعودی را قادر کند تا از طریق انحراف و پنهانکاری، قابلیتهای هستهای خود را به سمت کاربردهای نظامی ارتقا دهد. این قابلیت هستهای نهفته میتواند بهعنوان ابزاری برای چانهزنی یا رفتار خصمانه مورداستفاده قرار گیرد.
تعدادی از عوامل؛ از جمله تمایل به تقویت امنیت ملی، بازدارندگی از دشمنان احتمالی، و افزایش نفوذ ژئوپلیتیکی میتواند عربستان سعودی را به دستیابی به تسلیحات هستهای سوق دهد، اما انگیزه اصلی احتمالاً میتواند رقابتهای منطقه با همسایگان از جمله ایران باشد؛ اما در حال حاضر، به نظر میرسد ایران تصمیم گرفته است که گام بعدی را برندارد و برنامه هستهای خود را به نظامی شدن سوق ندهد.
واشنگتن میتواند نقش تعیینکنندهای در اینکه آیا عربستان سعودی به سلاح هستهای دست یابد یا خیر، ایفا کند، اما یک سؤال اساسی باقی میماند: ایالات متحده آمریکا تا کجا حاضر است از عربستان سعودی محافظت کند؟ آیا ایالات متحده به ریاض ضمانتهای امنیتی قاطعانهای مانند تعهد به قرار دادن عربستان سعودی زیر چتر هستهای خود میدهد؟ آیا آمریکا حاضر است یک اتحاد امنیتی رسمی مشابه آنچه که در اروپا یا شرق آسیا دارد با عربستان امضا کند؟ اگرچه گفتوگوهای مداوم در مورد یک رابطه دفاعی رسمی وجود دارد، اما توافق امنیتی بین ایالات متحده آمریکا و عربستان سعودی هنوز قطعی نیست و با نقطه نهایی فاصله زیادی دارد. بهویژه اینکه احتمال پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات ریاستجمهوری وجود دارد.
فراتر از یک اتحاد امنیتی، آمریکا میتواند ریاض را به امضای «توافقنامه 123» برای همکاری هستهای وادار کند. این قراردادها نام خود را از بخشی از قانون انرژی اتمی آمریکا گرفته است که بر اساس آن امکان دسترسی به فناوری هستهای غیرنظامی آمریکا در ازای تعهد صریح طرف مقابل به خودداری از تولید تسلیحات فراهم میکند. ایالات متحده در خصوص این توافقات به صورت موردی با 47 کشور از جمله برزیل، ژاپن و ترکیه مذاکره کرده است. این توافق نامهها معمولاً یک کشور را ملزم میکند که به پادمان های آژانس بین المللی انرژی اتمی پایبند باشد، سطح غنیسازی را محدود کند و سوخت هستهای مصرف شده را به ایالات متحده بازگرداند تا از بازفرآوری مواد تسلیحاتی جلوگیری کند. شاه بیت طلایی توافقنامه 123 ممنوعیت کامل غنیسازی است.
با اینحال، یکی از موانع چنین توافقی، تمایل ریاض به غنیسازی اورانیوم در داخل برای تولید برق هستهای، بهجای تکیه بر اورانیوم غنی شده در خارج است. اگر ایالات متحده قادر به مذاکره در مورد ممنوعیت کامل غنیسازی نباشد و تمایلی به دادن امتیازات دیگر نداشته باشد، ممکن است عربستان سعودی برای کمک به فناوری هستهای به کشورهای دیگر مانند چین متوسل شود که منجر به ازبینرفتن شفافیت در مورد فعالیتها و تأسیسات هستهای این کشور و ازدسترفتن نفوذ ایالات متحده خواهد شد.
بنابراین، برای جلوگیری از چرخش عربستان به چین، ایالات متحده آمریکا ممکن است نیاز به مصالحه داشته باشد. واشنگتن میتواند پیشنهاد ساخت تأسیسات غنیسازی اورانیوم در عربستان سعودی را بدهد که به ریاض اجازه میدهد تا کنترل بیشتری بر زنجیره تأمین سوخت هستهای خود و کاهش وابستگی آن به تأمینکنندگان خارجی داشته باشد. ایالات متحده همچنان میتواند بر تدابیر محکم برای جلوگیری از توسعه برنامه نظامی عربستان سعودی پافشاری کند. برای مثال، میتواند تقاضا کند که هر تأسیسات غنیسازی، توسط متخصصین آمریکایی اداره شود یا سازوکار خاموشکردن از راه دور را نصب کند. اما واشنگتن باید در مورد چنین مفادی چشمانداز روشنی داشته باشد: این اقدامات مطمئناً خطر گسترش سلاحهای هستهای عربستان را کاهش میدهد، اما آنها را از بین نمیبرد.
ضرورت دارد که آمریکا از همان ابتدا برای محدودکردن توانایی عربستان سعودی برای توسعه برنامه تسلیحات هستهای، تلاش کند. واشنگتن نمیتواند تأخیر را تحمل کند.
بهعنوان جایگزینی برای غنیسازی عربستان، واشنگتن میتواند عرضه مطمئن اورانیوم غنیشده را برای رآکتورهای عربستان تضمین کند و نیاز این کشور به تأسیسات غنیسازی داخلی را از بین ببرد. احتمالات؛ از تعلیق طولانیمدت غنیسازی داخلی عربستان تا فعالیت تأسیسات غنیسازی زیر نظر متخصصین ایالات متحده بهجای پرسنل سعودی، همچنین تا مکانیسمهای خاموشکردن از راه دور در صورت تصاحب احتمالی، متغیر است.
واشنگتن میتواند ممنوعیت غنیسازی را بهعنوان بخشی از همکاری دفاعی دوجانبه شرط کند. این میتواند به شکل یک ممنوعیت رسمی امضا شده توسط ریاض، یا یک سند تکمیلی غیرالزامآور همراه با یک توافق رسمی باشد که حاوی یک ماده اضافی است که در آن عربستان سعودی موافقت میکند زیرساخت چرخه سوخت را ایجاد نکند.
این رویکرد به ریاض اجازه میدهد تا حق فنی غنیسازی را حفظ کند، اما از قبل موافقت میکند که از آن استفاده نکند. با توجه به تهدیدها در منطقه، تقویت توافق امنیتی ایالات متحده و عربستان سعودی همچنان اولویت اصلی عربستان و عاملی برای محدودکردن جاهطلبیهای هستهای آن خواهد بود.
سیاستگذاران آمریکایی باید به همتایان سعودی خود بر مزیتهای فناوری رآکتورهای آمریکایی نسبت به فناوری چین و روسیه تأکید کنند و بر مزایای فنی و پایبندی به استانداردهای ایالات متحده آمریکا برای برنامههای هستهای و تقویت شفافیت، تأکید کنند. آنها همچنین باید از عربستان بخواهند تا به حفظ نظم بینالمللی مبتنی بر قوانین ،که مشخصه آن هنجارها و همکاری است، متعهد باشد. اگر واشنگتن نتواند به ریاض پیشنهادی قانعکننده بدهد، خطر ازدستدادن هرگونه نفوذ بر تواناییهای هستهای عربستان سعودی وجود خواهد داشت.
انتهای پیام/