Web Analytics Made Easy - Statcounter

همسر شهید سیدمرتضی رضاقدیری می‌گوید: خداوند مقدر می‌کند که چه کسی باید با شهادت برود. همه شهدای ما نمونه بودند. حتی در دوست داشتن خانواده، همسر و فرزندانشان نیز نمونه بودند. - اخبار فرهنگی -

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، همسرش حدود 40 سال پیش به شهادت رسیده. چهار سال بیشتر با او زندگی نکرده است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

از این چهار سال یک سال و نیم را در جبهه بوده است. اما عرض این زندگی مشترک کوتاه آنقدر زیاد است که بعد از شهادتش دیگر نتواند فراموشش کند. هر روز و هر سال دلتنگش شود و بچه‌هایش را با داستان قهرمانی پدر بزرگ کند. این زندگی آنقدر عمیق است که بعد از 40 سال که چند تکه استخوان از شریک زندگی‌ جلوی رویش بگذارند تاب از دست بدهد و همانند زن تازه همسر از دست داده اشک بریزد. زبان بگیرد و با صدای بلند با او حرف بزند. گلایه کند که سید مرتضی چرا اینقدر دیر کردی؟ چرا این همه سال من و بچه‌ها را تنها گذاشتی؟ بچه‌هایی که وقت رفتن پدر شیرخواره بودند را نشان پیکر بدهد و قد رشیدشان را به رخ بکشد. انگار که تازه دارد آن‌ها را به همسرش معرفی می‌کند: «بلند شو و ببین بچه‌ها چقدر بزرگ شده‌اند...»

خیلی از همسران شهدا به خصوص شهدای دفاع مقدس مردانه فرزندان خود را بزرگ کردند و سال‌ها برایشان هم پدر بودند و هم مادر. اما کمتر همسر شهیدی را دیده‌ام که بعد از این همه سال گمنامی همسرش اینطور دلتنگش شود و بعد از چهار دهه دوری همچون دهه 60 برای شهیدش اشک بریزد. برایش مهم است که در مقابل دوربین‌ها از خود ضعف نشان ندهد و محکم باشد اما وقتی خصوصی تر با همسرش دیدار می‌کند،‌ از دلتنگی‌های کهنه‌ای می‌گوید که چون زخمی سر باز کرده است.

سید اشرف واقفی، همسر شهید سیدمرتضی رضاقدیری است. شهید گردان کمیل در والفجر مقدماتی. همان بی سیم چی معروفی که در کانال کمیل به شهادت رسید. همسر شهید در گفتگو با تسنیم از آشنایی خود با همسرش چنین می‌گوید: سال 1357 هنوز انقلاب پیروز نشده بود که با هم آشنا شدیم. نسبت فامیلی داشتیم و 57/9/9 عقد کردیم. دو ماه بعد از ازدواجمان انقلاب پیروز شد. من وقتی دیدم خیلی روحیه مبارزاتی و انقلابی‌اش قوی است به خواستگاری‌اش جواب مثبت دادم. از خصوصیات بارز اخلاقی همسرم می‌توان به مهربانی، دلسوزی و خانواده دوست بودنش اشاره کرد.

او ادامه می‌دهد: سال 1358 عروسی کردیم، سال 59 پسرم به دنیا آمد و سال 60 دخترم. نهایتا سال 61 همسرم به شهادت رسید. 4 سال با هم زندگی کردیم که از این مدت یک سال و نیم در جبهه بود. بسیار به نماز و روزه مقید بود و اعتقاداتش برایش اهمیت داشت. دوره عقد ما هشت ماه طول کشید و در این مدت با روحیاتش آشنا شده بودم. هیچ وقت اسمم را صدا نمی‌کرد و به من می‌گفت: "سادات". با محبت و پرانرژی بود.

همسر شهید هم پا به پای او پیگیر پیروزی رزمندگان در جبهه‌ها بود. او از همسرش از جبهه‌ها جویا می‌شود. در این زمینه می‌گوید: از شجاعت رزمندگان در جبهه برایم تعریف می‌کرد که جوانان با چه خلوص نیت و چه صلابتی می‌جنگند. می‌گفت از جوان 13 ساله گرفته تا پیرمرد 70 ساله هم در پشت خط مقدم به جبهه خدمات رسانی می‌کنند. وقتی سال 61 شد گویی به من الهام شد که شهادت سیدمرتضی نزدیک است. اینها اتفاق نیست بلکه حکمت‌های خداست. خداوند مقدر می‌کند که چه کسی باید برود. همه شهدای ما نمونه بودند. حتی در دوست داشتن خانواده، همسر و فرزندانشان نیز نمونه بودند.

و اما خبر شهادت را چگونه می‌شنود. واقفی در این باره می‌گوید: 17 بهمن ماه سال 1361 عملیات والفجر مقدماتی شروع شد. خبر شهادت سیدمرتضی توسط یکی از دوستانش که از جبهه برگشته بود به ما داده شد. مصطفی ماهرخ زاد همرزم همسرم بود که جلوی درب منزل خبر شهادت را داد. او کسی بود که با شهید پا به پای هم در رمل‌های فکه و سنگرها راه می‌رفتند. به همدیگر کمک می‌کردند و چون آقای ماهرخ زاد یک دستش را در عملیات خرمشهر از دست داده بود، می‌گفت سیدمرتضی خیلی تلاش می‌کرد تا به او کمک کند و هوای او را داشته است. او می‌گفت من خودم تیر خوردن سیدمرتضی را دیدم و این چنین به شهادت رسید.

تنها پسر شهید سیدمرتضی رضا قدیری هم در گفتگو با تسنیم از پدری که از او خاطره‌ای ندارد تعریف می‌کند و می‌گوید: دو ساله بودم که پدرم به شهادت رسید. ما خیلی کوچک بودیم و به همین دلیل مستقیما از ویژگی‌های اخلاقی او آگاه نشدیم اما خوبی‌های زیادی از ایشان شنیدیم. پدرم کارمند مخابرات بود و مسئول واحد فرهنگی بسیج مسجد جلوه بود. سال 61 به منطقه عملیاتی فکه اعزام شد و آنجا بیسیم‌چی گردان کمیل بود. در همان کانال کمیل هم به شهادت رسید و بعد از 39 سال پیکرش پیدا شد.

او تنها به چند روایت از نوع شهادت پدرش اعتماد دارد و در این باره می‌گوید: تعداد اندکی از افراد داخل کانال کمیل زنده بیرون آمدند و روایات مطرح شده درباره روزهای محاصره گردان هم محدود است. آنچه مشخص است این است که یکی از همرزمان پدرم هنگام شهادت کنار او بود و شهادت او را دیده بود. رزمندگان کانال کمیل چند روز گیر افتاده بودند و نه آبی داشتند و نه غذایی. شش روز با گرسنگی و تشنگی بدون آنکه بتوانند راحت بخوابند آن هم در سرمای بهمن ماه در کانال دوام آوردند. تحمل این شرایط کار سختی بود. همانجا به شهادت می رسند اما شرایط مناسب برای برگرداندن پیکرها به عقب وجود نداشت. همان چهار و پنج نفری که از گردان زنده ماندند، ماجرا را تعریف کردند.

سال‌ها گمنامی پدر و نداشتن خبر از او برای خانواده سخت بود. پسر شهید رضا قدیری در این باره می‌گوید: در تمام این 39 سال چشم انتظار خبر از پدر بودیم اما فکر نمی‌کردیم که بازگردد. از شنیدن خبر پیدا شدن پیکرش شوکه شدیم. بعد از 39 سال پیراهنش هنوز سالم بود. از آمدنش هم خوشحال شدیم و هم داغمان تازه شد. مرد خانه تکیه‌گاه خانه است؛ وقتی نباشد خانه بدون تکیه‌گاه است. مادر من هم نقش مرد خانه را ایفا می‌کرد و هم ما را بزرگ کرد و با این همه سختی کنار آمد.

او روزهایی که در دلتنگی زیاد شانه پدرانه‌ای برای اشک ریختن نداشته است را به یاد می‌آورد و می‌گوید: در همه این‌سال‌های گمنامی پدر، وقتی دلتنگ پدرم می‌شدیم جایی برای رفتن نداشتیم. در بهشت زهرا(س) فقط یک قبر خالی با نام پدرم داشتیم. گاهی می‌رفتیم و سر می‌زدیم ولی چون خالی بود با آن فضا ارتباطی برقرار نمی‌کردیم. حالا حداقل می‌دانیم که یک جایی داریم و برویم درد و دل کنیم.

مدیحه سرایی امیر عباسی بالای پیکر شهید «سیدمرتضی رضاقدیری»+فیلم

شهید سید مرتضی رضا قدیری فرزند سید محمدرضا نوزدهم مرداد 1334، در تهران چشم به جهان گشود. تا پایان دوره متوسطه در رشته ریاضی درس خواند. کارمند مخابرات بود. سال 1358 ازدواج کرد و صاحب یک پسر و یک دختر شد. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. او بی‌سیم چی گردان کمیل از گردان‌های لشکر 27 محمد رسول الله(ص) به فرماندهی شهید محمد ابراهیم همت بود. 27 ساله بود که در بهمن 1361، در فکه طی عملیات والفجرمقدماتی در محاصره کانال کمیل بی‌رحمانه توسط بعثی‌ها به شهادت رسید. اما پیکر مطهر او همچون سایر شهدای این کانال در منطقه ماند و در شمار شهدای مفقود الاثر قرار گرفت تا اینکه بعد از گذشت 39 سال از شهادتش، طی عملیات تفحص پیدا شده و به زادگاهش بازگشت. هویت او از طریق آزمایش DNA شناسایی شد. پیکر مطهر این شهید در قطعه 28 گلزار شهدا قرار دارد.

انتهای پیام/

منبع: تسنیم

کلیدواژه: خانواده شهدا فکه شهدای گمنام شهدای دفاع مقدس دفاع مقدس خانواده شهدا فکه شهدای گمنام شهدای دفاع مقدس دفاع مقدس شهادت رسید نمونه بودند کانال کمیل همسر شهید بچه ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.tasnimnews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «تسنیم» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۴۰۹۲۵۹۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

عروسی‌هایی بدون تالار و تشریفات

در روزگار کرونا کم کم برخی جوانان تابوی برگزاری یک مراسم مفصل با تعداد زیادی مهمان را شکستند و هنوز هم خیلی از آنان ترجیح می‌دهند پول‌شان را به‌جای مراسمی شلوغ و پرزرق و برق پس‌انداز کنند در این پرونده سراغ مزایای چنین تصمیمی رفتیم. - اخبار رسانه ها -

به گزارش گروه رسانه‌های خبرگزاری تسنیم، «ما عروسی بچه‌های اونا رفتیم، نمی شه که عروسی بچه ما نباشن»! دیالوگی تکراری از برخی پدر و مادرها که باعث می‌شد پای یک فامیل دور که سال‌ها ندیده بودیمش، به مراسم عروسی فرزند خانواده باز شود. در گام بعدی پدر می‌گفت حالا که فلانی هست، همکار من هم باشد و مادر می‌گفت همسایه‌مان در فلان محله به این بچه خیلی علاقه داشت و یکهو همه به‌خودشان می‌آمدند و می‌دیدند برای شیرینی 500 مهمان و برای شام حدود 300 مهمان را باید در یک تالار گران با چند رقم میوه، شیرینی، شیرکاکائو یا کافه‌گلاسه و... پذیرایی کنند. برای شام هم که جوجه حداقل ماجراست و چون به اصطلاح خشک است یا شاید کسی دوست نداشته باشد باید یک خورش کنارش باشد. خب وقتی این همه خرج مراسم و تالار شده حیف است عروس و داماد قبل از مراسم برای عکاسی به باغ نروند و یک گروه فیلم برداری هم از لحظه جوجه لُنباندن مهمانان و عسل دهان هم گذاشتن عروس و داماد فیلم نگیرند. تازه بهتر است حالا که فامیل هدیه می‌دهند به هرکدام یک گیفت داده شود. (هدیه‌ای که از طرف عروس و داماد داده می‌شود) و مدام به این جزئیات غیرضروری اضافه می‌شود. بماند که اگر یک زوج خیلی اهل نمایش باشند ممکن است فرمالیته، افتر و خیلی چیزهای جدید و عجیب دیگر هم به مراسم اضافه شود که هر کدام یک قصه متفاوت دارند و کلی هزینه. این‌طوری می‌شود که چنان داستان گره می‌خورد که جوانان یا سراغ ازدواج نمی‌روند؛ یا بعد از عقد اول، مراسم عروسی‌شان مدام به تعویق می‌افتد.

اما هنوز هستند جوانانی که چندان به این‌که بقیه جوانان فامیل چه کردند یا دیگران چه می‌گویند کاری ندارند؛ خط شکن نسل‌شان هستند برای ازدواج‌هایی ساده و در عین‌حال شیک که در آن خبری از خرج‌های زیاد نیست، خانواده دوطرف به زحمت نمی‌افتند؛ مراسم طولانی نیست و عروس و داماد هم حینش درگیر یک ماراتن چند روزه عجیب نمی‌شوند. یک مدل از این عروسی‌های ساده این است که دو خانواده به یک رستوران بزرگ یا تالاری ساده که کارکرد رستوران برای این مراسم دارد، برای ناهار یا شام دعوت می‌شوند. ساعتی بدون سروصدا و خودنمایی که چه کسی چه‌مقدار هدیه داده دورهم هستند و ناهار یا شامی می‌خورند و تمام. عروس و داماد هم ممکن است با کمک یک رفیق هنرمند که عکاسی و کمی ادیت بلد است در همان موقعیت خاطراتی ثبت‌کنند و هزینه‌های زیاد میوه، شیرینی، چند مدل غذا، آتلیه، فیلم بردار و لباس‌هایی را که حتی کرایه‌شان میلیونی است، پس‌انداز می‌کنند یا اگر پس‌اندازی ندارند توی خرج و قرض نمی‌افتند. هرچند می‌شود به چنین مراسمی بخش‌های کوچکی اضافه کرد یا آیتم دیگری از آن کم کرد. اما حرف این است که خانواده‌ها و فامیل باید اولویت را روی این‌که فرزندان‌شان زودتر ازدواج کنند و به‌خانه‌شان بروند، بگذارند و از ظواهر کم کنند و مشوق چنین تصمیم‌هایی باشند. در این پرونده سراغ این موضوع رفتیم؛ با یک زوج که ازدواجی ساده داشتند صحبت کردیم و پای صحبت یک مشاور نشستیم.     

ازدواج آسان؛ انتخابی نوین با آینده‌ای روشن؟

این باور رایج که شادی و خوشبختی زندگی‌مشترک وابسته به تجملات و تشریفات مراسم عروسی است، مغایر با واقعیت است

دکتر نجمه عابدی شرق|روان شناس‌بالینی -  ازدواج آسان، پدیده‌ای نوظهور در جامعه امروز ماست که با استقبال فزاینده‌ای از سوی بعضی جوانان روبه‌رو شده است. در این شیوه، زوجین با کنار گذاشتن تجملات و تشریفات رایج عروسی، مراسمی ساده و صمیمی برگزار کرده و زندگی‌مشترک خود را آغاز می‌کنند. اما این انتخاب چه تبعاتی برای آینده این زوج‌ها خواهد داشت؟ آیا سادگی در برگزاری عروسی، بر کیفیت زندگی مشترک آن‌ها تاثیر منفی می‌گذارد؟ آیا ممکن است در گذر زمان از این تصمیم خود پشیمان شوند؟ در ادامه به این سوالات پاسخ خواهیم داد.

این انتخاب باید آگاهانه باشد

ازدواج آسان، به عنوان یک انتخاب آگاهانه، می‌تواند نویدبخش زندگی مشترکی پایدار و پربار باشد. زوج‌هایی که با تفکری منطقی و با در نظر گرفتن شرایط خود، اقدام به ساده برگزار کردن عروسی می‌کنند، از همان ابتدا زندگی مشترک خود را بر پایه صداقت، درک متقابل و مدیریت صحیح هزینه‌ها بنا می‌نهند. این امر می‌تواند زمینه‌ساز ثبات و آرامش در زندگی آن‌ها باشد. از سوی دیگر، سادگی در برگزاری عروسی به معنای نادیده گرفتن شور و اشتیاق جوانی یا احترام نگذاشتن به سنت‌ها و آداب و رسوم نیست بلکه می‌توان با خلاقیت و ابتکار، مراسمی زیبا و در عین حال ساده و کم‌هزینه برگزار کرد که خاطره‌ای خوش برای زوجین و مهمانان به ارمغان بیاورد.

تاثیر عروسی ساده بر کیفیت زندگی‌مشترک

برخلاف تصور برخی، سادگی در برگزاری عروسی هیچ ارتباطی به کیفیت زندگی‌مشترک در آینده ندارد. این امر که شادی و خوشبختی زندگی مشترک وابسته به تجملات و تشریفات عروسی است، باوری نادرست و مغایر با واقعیت است. موفقیت و شادکامی در زندگی‌مشترک، ریشه در عواملی عمیق‌تر مانند عشق، تعهد، درک متقابل، احترام و صبر دارد. زوجینی که با درک این موضوع، زندگی‌مشترک خود را بر پایه این ارزش‌ها بنا می‌کنند، فارغ از تشریفات و هزینه‌های گزاف عروسی، طعم خوشبختی واقعی را خواهند چشید.

احتمال پشیمانی از برگزاری عروسی ساده؟

احتمال پشیمانی از هر تصمیمی در زندگی، تا حدی وجود دارد اما درخصوص ازدواج آسان، این احتمال به مراتب کمتر است چراکه زوجینی که این مسیر را انتخاب می‌کنند، با آگاهی کامل و با در نظر گرفتن شرایط خود، تصمیمی سنجیده و منطقی گرفته‌اند. علاوه بر این، سادگی در برگزاری عروسی به معنای صرف‌نظر کردن از تمام خواسته‌ها و علایق نیست. زوجین می‌توانند با برنامه‌ریزی و مدیریت صحیح، در چارچوب توان مالی خود، مراسمی مطابق با سلیقه و علایق خود برگزار کنند و از آن لذت ببرند.

خانواده‌ها را چطور متقاعد کنیم؟

متقاعد کردن خانواده و اطرافیان برای انتخاب ازدواج آسان، معمولا می‌تواند چالش‌برانگیز باشد چرا که بسیاری از افراد، تجملات و تشریفات عروسی را جزئی جدایی‌ناپذیر از این امر می‌دانند. در این زمینه، صبر، صداقت و گفت‌وگوی منطقی، کلید موفقیت است. زوجین می‌توانند با شرح دلایل و انگیزه‌های خود از انتخاب ازدواج آسان و همچنین بیان مزایای این شیوه، نظر اطرافیان را به این موضوع جلب کنند. مهم‌ترین نکته این است که زوجین در تصمیم خود قاطع باشند و به باورها و ارزش‌های خود ایمان داشته باشند. اطرافیان هم دیر یا زود، احترام و درک لازم را نسبت به این انتخاب خواهند داشت.

واکنش اصولی به مخالفت‌ها

در مواجهه با مخالفت‌ها و انتقادات، حفظ آرامش و احترام به نظرات دیگران، امری ضروری است. زوجین می‌توانند با سعه صدر به صحبت‌های مخالفان گوش داده و به سوالات و ابهامات آن‌ها پاسخ دهند. تبادل نظر و گفت و گوی سازنده می‌تواند به درک متقابل و احترام بیشتر بین طرفین کمک کند. در نهایت، به یاد داشته باشید که ازدواج، آغاز مسیری مشترک در زندگی است. زوجین باید با اتکا به یکدیگر و با در نظر گرفتن خواسته‌ها و نیازهای هم، بهترین تصمیمات را برای زندگی مشترک خود اتخاذ کنند و اجازه ندهند نظرات و انتقادات دیگران، مسیر آن‌ها را تغییر دهد. 

ماجرای مراسمی شیک و ساده، بدون نگرانی از بدهی‌‌های بعدی 

گفت‌‌وگو با عروس 21 ساله‌‌ای که بدون یک مراسم متداول زندگی‌‌اش را شروع کرده و در کنار شوهرش و بدون انتظار از خانواده‌‌ها از پس کارها و حتی خرید وسایل برآمده‌‌اند 

هر‌‌قدر هم از مزایای چنین مراسم ساده‌‌ای بگوییم بازهم تا پای صحبت کسانی‌‌که خودشان چنین اتفاقی را تجربه کردند، ننشینیم فایده‌‌ای ندارد. ضحی‌‌سادات و سید مجتبی به‌‌تازگی بزرگ ترهای فامیل را برای ناهار به یک رستوران خوب دعوت کردند، دخترخاله عروس با دوربینش عهده‌‌دار ثبت خاطرات شده و در فضایی ساده و صمیمی یک مهمانی خودمانی را برگزار کردند. سراغ این عروس 21 ساله رفتیم که رشته مشاوره خوانده و به تازگی با مجتبی 22 ساله که مدیریت کسب‌‌وکار خوانده ازدواج کرده است تا از کم و کیف چنین مراسمی بگوید. 

دل‌‌مان مراسمی دور از چشم‌‌وهم‌‌چشمی می‌‌خواست

از ضحی می‌‌پرسم که ایده برگزاری چنین مراسمی چطور به ذهن‌‌تان رسید؟ می‌‌گوید: «همیشه دل‌‌مان می‌‌خواست که یک مراسم ساده، صمیمی و به‌‌دور از چشم‌‌وهم‌‌چشمی داشته باشیم؛ پس تصمیم گرفتیم فقط یک ناهار بدهیم و مراسم‌‌مان هیچ تجملی نداشته باشد. تعداد مهمانان هم کم باشد تا جمع خودمانی‌‌تر شود». او در پاسخ به‌‌این‌‌که دلیل چنین انتخابی چه بود؟ مثلاً می‌‌خواستید زودتر به‌‌خانه خودتان بروید؟ می‌‌گوید: «خب هنوز خانه‌‌مان آماده نبود پس اولویت‌‌مان این نبود زودتر برویم سر خانه و زندگی‌‌مان ولی دل‌‌مان می‌‌خواست یک مراسم خوب بگیریم؛ جوری‌‌که خیلی هزینه نداشته باشد؛ در عین‌‌حال شیک باشد و بتوانیم بقیه پول‌‌مان را پس انداز کنیم. به‌‌ویژه این‌‌که امکان نداشت پول دیگری مثل وام ازدواج و... دست‌‌مان بیاید و بتوانیم پس‌‌انداز کنیم. پس تصمیم گرفتیم همه‌‌اش را در یک شب خرج نکنیم. خلاصه طوری برنامه‌‌ریزی کردیم که هم خوش بگذرد؛ هم باب میل‌‌مان باشد».  

خیلی‌‌ها نگران بودند بعداً پشیمان شویم 

ضحی‌‌سادات که به‌‌خاطر رشته تحصیلی‌‌اش دستی بر آتش موضوعات مرتبط با خانواده دارد، درباره واکنش اطرافیان می‌‌گوید: «قبل از مراسم همه به شدت مخالف بودند و می‌‌گفتند نمی‌‌شود بدون عروسی بروید سر زندگی‌‌تان. به‌‌خاطر این‌‌که مهمانی ما در رستوران بود من هم قرار نبود لباس متداول عروسی بپوشم و به یک لباس شیک و سفید بسنده کردم؛ برای همین بعضی از بزرگ ترها می‌‌گفتند ما آرزو داریم تو را در لباس عروسی ببینیم. البته یک سری وقتی ماجرا را فهمیدند در ظاهر تشویق می‌‌کردند و دلگرمی می‌‌دادند اما پشت سر به دیگران می‌‌گفتند که نگران هستند اگر ما عروسی به شکل مرسوم نگیریم مدتی بعد پشیمان شویم و برای همین مدام از طرف همه تماس داشتیم تا نظرمان تغییر کند. در آن شرایط به‌‌جای تمرکز روی کارهای مهم‌‌تر، مجبور بودیم به خیلی‌‌ها توضیح بدهیم که تصمیم‌‌مان را گرفتیم و دلیلی نمی‌‌بینیم اول زندگی یک خرج بزرگ داشته باشیم. هرچند هزینه همان ناهار هم کم نبود.» 

واکنش‌‌ها بعد مراسم متفاوت بود 

اما انگار ورق ماجرا برای این زوج خوشبخت بعد از برگزاری مراسم که حدود دو هفته قبل بوده به‌‌کلی برگشته؛ عروس‌‌خانم دراین‌‌باره می‌‌گوید: «عروسی ما تفاوت‌‌های زیادی با بقیه داشت؛ به‌‌طور مثال قرار نبود لباس عروسی بپوشم چون تصمیم داشتیم که آقایان و خانم‌‌ها همه در یک سالن باشند اما یکهویی تصمیم‌‌مان عوض شد و رفتیم سراغ یک لباس عروس پوشیده با روسری بلند. خب این تفاوت‌‌ها قبلش غافلگیرانه بود اما همه بعد مراسم از جزئیات مراسم مثل سادگی و حتی نوع پوشش عروس و داماد خوش‌‌شان آمد و حتی یکی از نزدیکان که ابتدا چندان موافق نبود بعد از برگزاری شیک مراسم ما ترغیب شده بود ازدواج تنها پسرش را به همین سبک برگزار کند.»

از کاری که می‌‌کنیم مطمئن بودیم    

از عروس می‌‌پرسم نگران نبود بعداً پشیمان شود که خیلی کارها را نکرده؟ به‌‌طور مثال آتلیه نرفته و... ضحی در واکنش به این سوال می‌‌گوید: «من و مجتبی همیشه دل‌‌مان یک چنین مراسمی می‌‌خواست و خیلی راجع به آن صحبت کرده بودیم تا به این نتیجه رسیدیم. وقتی مطمئن بودیم پس دقیقاً همان تفکراتی را که همیشه داشتیم اجرا کردیم. به‌‌نظر من مراسمی خوب و خاطره انگیز می‌‌شود که به همه خوش بگذرد نه این‌‌که یک عده به‌‌خاطر هزینه‌‌ای که انجام شده نگران بدهی‌‌ها باشند. اصلاً مراسمی خوب است که باب دل عروس و داماد باشد چون آن روز، روز آن‌‌هاست».

تفاوت ازدواج ما فقط در مراسمش نبود 

بد نیست بدانید ضحی و مجتبی فقط یک مراسم متفاوت برگزار نکردند و حتی در بقیه مراحل این ازدواج هم مصمم بودند همه کارها با خودشان باشند. حرف‌‌های این عروس 21 ساله را در این باره بخوانید: «ما از اول که تصمیم به ازدواج گرفتیم دل‌‌مان می‌‌خواست خودمان پای انتخابی که کردیم باشیم، یعنی همه کارها را خودمان انجام بدهیم. هم خرید جهیزیه و هم مراسم عروسی و ... یعنی معتقد بودیم ما تصمیم گرفتیم ازدواج کنیم پس نباید بقیه را در خرج و زحمت بیندازیم، پس نه توقع طلا و سرویس از خانواده داماد داشتیم؛ نه توقع خرید جهیزیه از خانواده عروس و به هر دو طرف گفتیم ما خودمان هر چیزی را لازم باشد، تهیه می‌‌کنیم؛ بقیه هم در قالب هدیه اگر خواستند چیزی بدهند نه این‌‌که زیر فشار بروند. الان هم با حقوق کارمندی و معمولی همسرم کم کم شروع به خرید قسطی وسایل کردیم و با پشتوانه وام ازدواج‌‌مان به لطف خدا همه چی به خوبی انجام شد و تا حالا مشکلی نداشتیم؛ در یک کلام این‌‌که خدا واقعاً برای‌‌مان برکت و روزی رساند.»  

منبع: خراسان

انتهای پیام/

دیگر خبرها

  • افشای راز قتل همسر و فرزند با آتش افروزی
  • عروسی‌هایی بدون تالار و تشریفات
  • مرد نقاش، راز آتش زدن همسر و فرزندش را فاش کرد
  • راز قتل همسر و فرزند با آتش افروزی
  • جنایت مرد نقاش | او همسر و پسر ۱۱ ساله خود را آتش زد!
  • اقدام آتشین مرد نقاش | مادر و پسر ۱۱ ساله در خشم پدر سوختند
  • نیم نگاهی به زندگی شهید محمد سهرابی‌ثانی
  • نشانه‌های آمادگی برای ازدواج در دختران
  • روایت یک دلداگی به همسر؛ مرد ایرانی ۲۵ سال در دریا سرگردان بود! +تصویر
  • عروس امام خمینی درگذشت | جزئیاتی از زندگی همسر سیدمصطفی خمینی؛ معصومه حائری که بود؟