Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «ایران آنلاین»
2024-05-07@11:35:36 GMT

روایتی شورانگیز از حماسه «فرنگیس»

تاریخ انتشار: ۲۳ دی ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۴۱۱۹۱۶۹

روایتی شورانگیز از حماسه «فرنگیس»

خاطرات زنان در دفاع مقدس مثال بارزی از زندگی در جنگ است و حالا که سالیان سال از آن دوران درخشان می‌گذرد، آنچه بیش از پیش برای مخاطبان خواندنی می‌شود مسائل غیرنظامی جنگ است. مهناز فتاحی از جمله نویسندگانی‌ است که قلم شیوایش در خاطره‌نگاری دفاع مقدس در خدمت روایت‌های زنانه قرار گرفته‌ است.

روزنامه ایران:خاطرات زنان در دفاع مقدس مثال بارزی از زندگی در جنگ است و حالا که سالیان سال از آن دوران درخشان می‌گذرد، آنچه بیش از پیش برای مخاطبان خواندنی می‌شود مسائل غیرنظامی جنگ است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

مهناز فتاحی از جمله نویسندگانی‌ است که قلم شیوایش در خاطره‌نگاری دفاع مقدس در خدمت روایت‌های زنانه قرار گرفته‌ است. این نویسنده زندگی فرنگیس حیدرپور یکی از قهرمانان بزرگ جنگ تحمیلی را روایت کرده که در دنیا بی‌نظیر است. در همین راستا و درباره اهمیت بازگویی خاطرات زنان، مسیر جمع‌آوری اطلاعات و نوشتن خاطرات با مهناز فتاحی به مناسبت بیستمین چاپ کتاب «فرنگیس» گفت‌وگو کردیم که در ادامه شرح آن را می‌خوانید.

بیش از سه دهه از پایان جنگ تحمیلی می‌گذرد اما خاطرات زنان در جنگ چند سالی است که جایگاه خود را در خاطره‌نگاری پیدا کرده است. اهمیت نگارش خاطرات زنان را در چه می‌دانید؟
پس از جنگ که آرامش بر جامعه حکمفرما شد همه به این نتیجه رسیدیم که خاطرات جنگ و رویدادهای رخ‌ داده در آن زمان باید ثبت شود. این کار از خاطرات مردان آغاز شد و در واقع تصور هم این بود که فقط رزمنده‌ها نقش پررنگی در دفاع مقدس داشته‌اند.
در حالی ‌که در زمان جنگ، مردان فقط بخشی از دفاع مقدس بودند و زنان هم در قالب فعالیت‌های داوطلبانه مثل امدادگری یا در قالب حمایت از همسران و فرزندان و همچنین جمع‌آوری کمک برای جبهه فعالیت می‌کردند. همه این فعالیت‌ها در طول سال‌های دفاع مقدس انجام می‌شد اما غیررسمی بود، بعدها که پژوهش‌هایی در این باره انجام گرفت مشخص شد که زنانی هم بوده‌اند که اسلحه به دست گرفته‌اند، مثل فرنگیس که تبر به دست گرفت.
ضمن اینکه به نظر می‌رسید خاطرات مردان منجر به شکل‌گیری ادبیاتی خشک و یکسویه شده است، به همین دلیل بتدریج خاطرات زنان حاضر در جنگ اهمیت پیدا کرد و به نظر من خاطرات زنان از همان ابتدا ورودی مناسب به عرصه خاطره‌نویسی داشت؛ آن هم به‌دلیل برخورداری از زاویه‌های پنهان دفاع مقدس. رویدادهای جنگ مباحث لجستیک و نظامی است که بیان چندباره آنها به تکراری شدن خاطرات می‌انجامد؛ اما در مورد زندگی زنان آن‌قدر ابعاد مختلف و رویدادهای متنوع وجود دارد که بازگو کردن خاطراتشان هیچ موقع به تکرار نمی‌انجامد. علاوه بر این موضوع مهم دیگر این است که خاطرات زنان با احساسات پیوند خورده است و نویسنده‌های خانم هم بهتر می‌توانند این احساسات را درک و بیان کنند. حتماً قرار نیست خاطرات زنان را زنان بنویسند اما محدودیت‌های راویان طوری است که با نویسندگان زن احساس راحتی بیشتری می‌کنند.
در خاطرات زنان ما با یک شخصیت دست‌نیافتنی مواجه نمی‌شویم، بلکه خصوصیات شخصیتی و رفتاری زنان براحتی برای خوانندگان قابل لمس است. زنان نقاط قوت و ضعف خود را راحت‌تر بیان می‌کنند و به همین دلیل زبان آثاری که با استفاده از خاطرات آنها نوشته می‌شوند صمیمی‌تر است.
در این چند سال کتاب‌های زیادی با محوریت خاطرات زنان نوشته شده اما همه آنها به یک اندازه مشهور نشده‌اند. دلیل این امر را چه می‌دانید؟
همه کتاب‌هایی که براساس خاطرات زنان در دفاع مقدس نوشته می‌شوند، مشهور نمی‌شوند و آن هم به‌دلیل نکاتی است که باید برای انتخاب موضوع و پروراندن آن در نظر بگیرند. هر کتابی که در عرصه دفاع مقدس نوشته می‌شود باید مبتنی بر یک موضوع یا ماجرای جدید باشد. موضوع‌های جدید اولین دلیل برای جذب مخاطب هستند.
ممکن است برخی تصور کنند که در خاطره‌نگاری نباید چندان دنبال سوژه‌های جذاب باشند اما این تصور به نظر من اشتباه است. از سوی دیگر خاطره‌نویس باید نگاهی تازه به خاطرات دفاع مقدس داشته باشد. در غیر این صورت خواننده احساس می‌کند با کتابی تکراری مواجه است. خاطراتی مخاطب را به خود جذب می‌کند که دارای جنبه‌های اعجاب‌انگیز باشد.
من به تجربه برایم اثبات شده که برای ارائه روایتی تازه از خاطرات دفاع مقدس باید زحمت زیادی کشید. برای پیدا کردن سوژه‌های ناب باید در وهله اول پژوهش کنیم، چراکه بسیاری از افراد شناخته‌ شده نیستند و باید برای پیدا کردن خاطرات دست اول دنبال آدم‌ها بگردیم. صبوری در کار و تلاش برای زیر و رو کردن گذشته راوی نکته مهم دیگری است که برخی به آن توجه ندارند. من این تجربه را دارم که برای برخی مجموعه‌ها شاید با 50 راوی گفت‌وگو کردم و همه آنها روز اول رویدادهای تکراری را تعریف می‌کردند. معنای این تکراری بودن این نیست که خاطرات افراد ارزش روایت کردن ندارد، بلکه این هنر خاطره‌نگار است که خاطرات تکراری را زیر و رو کرده و با کنجکاوی به نکات جدید دست پیدا کند.
مخاطب اصلی کتب دفاع مقدس چه کسانی هستند؟
ممکن است تصور کنیم مخاطب اصلی خاطرات زنان فقط خانم‌ها هستند اما من مردان بیشتری را دیدم که درباره کتاب «فرنگیس» با من حرف می‌زنند. به همین دلیل من معتقدم مخاطب آثار دفاع مقدس همه اقشار مردم هستند نه گروهی خاص. اما من در بیشتر کارهایم نسل جوان را مخاطب اصلی خود فرض کرده‌ام و بسیار مهم است که بتوانیم این ناگفته‌ها را به جوانان منتقل کنیم.
کتاب‌های خاطرات دفاع مقدس در صورتی مورد توجه همه اقشار جامعه قرار خواهند گرفت که نگاه آنها به مخاطبی خاص نباشد. البته به نظر من نفوذ کتاب‌های خاطرات زنان در جامعه رو به افزایش است؛ مثلاً من پس از انتشار کتاب «فرنگیس» با افراد جالبی مواجه شدم حتی دلم می‌خواهد این خاطرات را هم بنویسم. مثلاً یک خانم پزشک متخصص زیبایی که شاید اصلاً کسی تصور نکند که خواننده آثار دفاع مقدس باشد به سختی شماره من را پیدا کرده بود تا درباره کتاب با من صحبت کند. اگر کتاب از سوژه ایده‌آل و پرداخت مناسب برخوردار باشد شاید نه در قدم اول اما بتدریج جایگاه خودش را پیدا می‌کند.به نظر من ناگفته‌های دفاع مقدس هیچ موقع کهنه نمی‌شود و اتفاقاً روزبه‌ روز پررنگ‌تر می‌شود. هر قدر که خاطرات زنان بیشتر مطرح می‌شود زنان بیشتری تمایل پیدا می‌کنند که مسائل گفته نشده را بیان کنند. ماجراهایی در دل زنان است که بکر و شنیده نشده است. به‌عنوان مثال خود من سراغ نوعروس‌های جنگ رفته‌ام و می‌بینم که چقدر این مسأله مورد غفلت واقع شده است. درواقع ابعاد خاطرات زنان بسیار متنوع است و می‌توانیم از این ابعاد متنوع بهره زیادی ببریم.
چگونه به فکر نگارش خاطرات خانم فرنگیس حیدرپور افتادید و کار چطور پیش رفت؟
من درباره ایشان چیزهای زیادی شنیده بودم و تعریف رهبری هم برایم جالب بود. مدت‌ها دیدن فرنگیس آرزویم بود تا اینکه از طریق یکی از دوستانم شماره تلفن و آدرسش را پیدا کردم. همراه همان دوست و خانواده‌ام به سمت روستای گورسفید راه افتادیم و ظهر به خانه‌اش رسیدیم. از دیدن فرنگیس احساس غرور کردم. قدبلند و ایستاده‌ قامت، با دست‌هایی بزرگ و قلبی مهربان. خیلی با ابهت‌تر از تندیسش. مردم درست می‌گفتند فرنگیس نمی‌خواست مصاحبه کند. دوست نداشت از او فیلم و عکس تهیه بشود.
آن‌‌قدر طی سال‌ها از او عکس و فیلم گرفته بودند که خسته شده بود. می‌گفت این همه عکس و فیلم که چه بشود؟ روزگار سختی بود و حالا سخت‌تر. فرنگیس گله داشت از کسانی که فراموشش کرده بودند. فرنگیسی که نامش در کتاب‌ها آمده بود و تندیسی بزرگ در شهر برایش ساخته بودند در همان روستای کوچک با هزار مشکل دست به گریبان بود. فرنگیس نمی‌خواست خاطراتش را بگوید.
می‌گفت خاطراتش همان چیزهایی است که بارها تعریف کرده است. وقتی گفتم خاطراتش را از اول زندگی‌اش تا به حال می‌خواهم خندید و گفت امکانش نیست اما وقتی فهمید که کودکی من هم به شکلی با جنگ و همین سرزمین گره خورده، قبول کرد.
با این وضعیتی که گفتید حتماً جمع‌آوری خاطرات ایشان و نگارش آن سختی‌های زیادی داشته‌ است. کمی از این سختی‌های کار نگارش خاطره بگویید.
برای مصاحبه با فرنگیس راهی سخت پیش رو داشتم. بسیاری از روزها سه ساعت با ماشین تا گیلانغرب می‌رفتم و از آنجا هم ماشین را عوض می‌کردم تا بیست دقیقه بعد به روستای گورسفید برسم. گاهی بعد از سه ساعت و نیم طی کردن راه، وقتی به خانه‌اش می‌رسیدم، می‌فهمیدم امکان مصاحبه فراهم نیست چون میهمان داشت یا ممکن بود کار دیگری برایش پیش آمده باشد. آن وقت مجبور می‌شدم این راه را بدون انجام مصاحبه برگردم. فرنگیس دوست نداشت از کودکی یا ازدواجش حرف بزند. اما اصرارها به نتیجه نشست و فرنگیس از زندگی‌اش کامل با من حرف زد.
یادم می‌آید روزهایی که اعلام می‌کردند به علت گرد و غبار هوا مردم باید توی خانه بمانند، من بدون توجه به این هشدارها راه می‌افتادم و در میان گرد و غبار به دیدار فرنگیس می‌رفتم. اما تردید به جانم افتاده بود نکند با این همه سختی از ادامه کار باز بمانم تا اینکه در مهرماه سال 1390 سخنان رهبر معظم انقلاب را در مورد ثبت خاطرات این بانوی گیلانغربی شنیدم و دلم گرم و عزمم جزم شد. بسیاری از نویسندگان کشور بعد از صحبت‌های ایشان آمادگی خود را برای ثبت خاطرات فرنگیس اعلام کردند اما وقتی از فرنگیس در این مورد سؤال کردم فهمیدم چند نفری سراغش آمده‌اند ولی پس از آن رفته‌اند و دیگر بازنگشته‌اند. تکلیف مشخص شده بود و راه من روشن. مصاحبه‌ها را با فرنگیس انجام دادم و بعد از آن با مردمی که او را می‌شناختند حرف زدم، با خانواده‌اش، همشهری‌هایش و حاصل سه سال رفت و آمد به روستای گورسفید و آوه‌زین خاطرات شنیدنی و غمگین از فرنگیس و مردمش بود.مردمی که بیشترشان جانبازند، جانبازهای بی‌پرونده. مردمی که هنوز با مین‌ها می‌جنگند. کودکانشان روی مین می‌روند و هر روز شهیدی دیگر به شهیدان روستا اضافه می‌شود. قرار بود بعد از مصاحبه با فرنگیس برادرهایش را هم به نوبت ببینم. اما در این سه سال ابتدا رحیم و بعد جبار راهی بهشت شدند. فرنگیس بعد از فوت رحیم و شهادت جبار بشدت بیمار شده بود.
قسمت سخت‌تر کار زمانی بود که فهمیدم در بخش مستندات مدارک چندانی در دست نیست. فقر و جنگ دست به دست هم داده‌ بود تا فرنگیس هیچ تصویری از کودکی و جوانی خود نداشته باشد، حتی برادرهای رزمنده‌اش نیز فرصت داشتن عکس را نداشته‌اند.
فرنگیس می‌گفت در کودکی آنچه برای مردم محروم ما مهم بود سیر کردن شکم بچه‌ها بود و ما از کمترین امکانات محروم بودیم چه برسد به عکس گرفتن. در زمان جنگ هم آن‌‌قدر آواره شدیم و دربه دری کشیدیم که یادگاری برایمان به جا نماند. به هر حال مستندات به سختی جمع‌آوری شد، حتی وقتی به مسئولان مختلف شهر مراجعه کردم نتوانستند همکاری لازم را داشته باشند. آنچه از مستندات در این کتاب آمده است بیشتر به خاطر حمایت‌های مردم محلی است.

بــــــرش

من درباره خانم فرنگیس حیدرپور چیزهای زیادی شنیده بودم و تعریف رهبری هم برایم جالب بود. مدت‌ها دیدن فرنگیس آرزویم بود تا اینکه از طریق یکی از دوستانم شماره تلفن و آدرسش را پیدا کردم. همراه همان دوست و خانواده‌ام به سمت روستای گورسفید راه افتادیم و ظهر به خانه‌اش رسیدیم. از دیدن فرنگیس احساس غرور کردم. قدبلند و ایستاده‌ قامت، با دست‌هایی بزرگ و قلبی مهربان. خیلی با ابهت‌تر از تندیسش. مردم درست می‌گفتند فرنگیس نمی‌خواست مصاحبه کند. دوست نداشت از او فیلم و عکس تهیه بشود.

انتهای پیام/

منبع: ایران آنلاین

کلیدواژه: روستای گورسفید خاطره نگاری خاطرات زنان دفاع مقدس نظر من جمع آوری کتاب ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت ion.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایران آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۴۱۱۹۱۶۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

کتاب‌هایی که اگر فیلم شوند، پرفروش می‌شوند

گروه فرهنگ و جامعه خبرگزاری علم و فناوری آنا، مهناز سعیدحسینی- مریم قربان زاده نویسنده شناخته شده‌ای در کشور ما است که عموماً او را با کتاب «خاتون» و «قوماندان» که توجه و تقریظ رهبر انقلاب را به دنبال داشت، می‌شناسند، اما این نویسنده صاحب سبک کتاب‌های متعدد و قابل توجهی در حوزه ادبیات دفاع مقدس با تمرکز ویژه بر روی نقش بانوان دارد که نه تنها هم قد و قواره خاتون و قوماندان هستند، بلکه حتی می‌توان این کتاب‌ها و ویژه حوض شربت این نویسنده را یک سر و گردن بلندتر هم دانست. با این بانوی نویسنده گپ و گفتی درباره ادبیات دفاع مقدس و نقش زنان در این ادبیات داشتیم که با هم در ادامه می‌خوانیم:

خانم قربان زاده! از نظر شما اهمیت پرداختن به شخصیت مادران و همسران شهدا یا جانبازان چیست؟ این پرداخت چه کمکی می‌تواند به وضعیت امروز ما در حوزه زنان بکند؟

ما در جامعه و به خصوص در مورد نوجوان‌ها نیاز به الگو داریم. از این منظر خواندن از موفقیت‌ها و توفیقات افراد حتماً اثرگذار خواهد بود و به تغییر دیدگاه خیلی از خانم‌هایی که مشکلات و مسائل زندگی‌ شان تقریباً شبیه آنها است، کمک می‌کند. کلاً قصه گویی ما ایرانی‌ها سر همین ماجرا است. از کودکی دنبال این مسئله بودیم که ببینیم آن شخص چطور مشکلش را حل کرد و در آن افسانه چه اتفاقی افتاد و برای آن اسطوره چه مسئله‌ای پیش‌آمد و بعد بعد به خودمان بگوییم پس تو هم می‌توانی همان راه را بروی و موفق شوی.

الگویی برای زنان امروز

 زن امروز جامعه ما یک مقدار سردرگم شده است. نمی‌داند که دقیقاً از خودش چه می‌خواهد. دلش می‌خواهد یک مادر خیلی خوب و کامل باشد، دلش می‌خواهد تحصیل کرده در مدارج عالی باشد، دلش می‌خواهد یک مانکن باشد ... نمی‌داند چه می‌خواهد و به همین دلیل هر دری را می‌زند تا ببیند کدام یک از این جنبه‌ها می‌تواند او را به آرامش برساند. دیدن الگوها و شنیدن زندگی آن‌ها از این جهت که این راه را نشان می‌دهد و الگویی می‌شود تا به راه دیگری هم فکر کرد و طور دیگری هم نگاه کرد، اهمیت دارد.

کیفیت کتاب‌های منتشر شده در این زمینه چگونه است؟

 آن چنان نیست که انتظار می‌رود و لایق این حوزه است. علی رغم تنوعی که به لحاظ موضوعات و افراد و سوژه‌ها و زندگی‌هایی که بازتاب داده می‌شود، کتاب‌ها خیلی متنوع نیستند؛ یعنی انگار روی یک سیر خط زمانی پیش می‌روند. هرچند همه آنها یک جاهایی باهم دیگر فرق می‌کنند اما در نهایت یک زندگی شبیه زندگی یکی دیگر شد. گرچه سبک زندگی آدمهایی که در این مسیر هستند تا حدودی شبیه هم هست، اما این شباهت یک وقت‌هایی باعث شده که خواننده را نتواند قانع برای خواندن کتاب جدید کند. تعجیلی هم که ناشرها دارند برای کتاب‌های این سبکی که به فلان مراسم و به فلان تاریخ برسد و در کنارش عدم همکاری خانواده‌ها باعث می‌شود نویسنده فراغ بال نداشته باشد و نتواند ان چنان که دلش می‌خواهد بنویسد همین منجر می‌شود به کتاب‌سازی.

حجم کار زیاد است و همه دلشان می‌خواهد در این حوزه باشند و برای خودشان کلی تکلیف و وظیفه تعیین کرده‌اند، اما به لحاظ کیفیت آنچه که باید باشد نیست. ضعف ادبی و قدرت مانور ادبیات، به لحاظ تاریخی و نگاه جدید و خلاقی که نویسنده باید داشته باشد بر فقر آثار می افزاید و همین‌ها دست به دست هم می‌دهد که این کارهای ضعیف بر کارهای قوی غلبه کند و کارهای قوی چوب کارهای ضعیف را بخورد.

ضربه به ادبیات پایداری و کتاب‌هایی که طعم و نمک ندارند

این کتاب سازی‌ها چه آسیبی می‌زنند و در مقابل چه کار باید کرد؟

 دلم می‌خواهد به نهادها و ارگان‌های مسئول بگوییم که کاری نکنند! حداقل در حوزه‌ی ادبیات و بحث‌های رسانه‌ای کاری نکنند. ما بیشترین ضربه را از همین نهاد‌ها و ارگان‌ها و سازمان‌هایی خوردیم که دلشان می‌خواست بیلان کاری پر کنند و زودتر طرحها را به تولید برسانند و کتاب‌ها را منتشر کنند و لیست بدهند و جدول پر کنند. علی الخصوص بسیاری از اینها نگاه ادبی به کتاب‌ها ندارند؛ نگاه اعتقادی دارند و آن احساس تکلیف_ که حتماً محترم و مقدس است_ باعث ورود آنها شده اما بیشتر آسیب می‌زنند. چقدر از ادبای کشور و اهل پژوهش و ادبیات، در مصادر تولید کتاب‌های حوزه دفاع مقدس هستند؟ چقدر رسته‌های نظامی یا دولتی در مناصب تولید این آثارند؟ در این شکل دیگر آن شانیتی که کار ادبی باید داشته باشد و در ادبیات پایداری خودش را نشان بدهد، ندارد. چون آن ارگان و نهاد و موسسه دنبال این هستند که زودتر کتابش دربیاید و بعد بتواند آن را بگذارد روی میز و جلو بقیه‌ی نهاد‌ها و ارگان‌ها بگوید مثلاً من این کتاب را چاپ کردم و این سوژه ما بوده و مسائل این چنینی...

این کارها به ادبیات پایداری آسیب زده است. بسیاری از این کتابها خشک و بی‌روح هستند و طعم و نمک ندارند.

نظرتان درباره جایزه‌ها چیست؟

جایزه‌ها با هدف رشد و شناسایی و تشویق نویسنده‌هاست اما عملاً جایزه‌ها برای کتاب‌های سفارشی خود نهادهای سفارش دهنده است. وقتی خودشان کتاب می‌نویسند، خودشان تقدیر و خودشان چاپ می‌کنند باید خودشان هم کتاب را بخوانند!

این قسمت ماجرا آزار دهنده است و کار برای نویسنده‌هایی که بخواهند مستقل کار کنند و زیر بلیت کسی نباشند، سخت است و نامشان در لیست کاندیداهای جوایز قرار نمی‌گیرد.

اعتبار جوایز به آثاری است که بر می‌گزینند. انتخاب آثار ضعیف به صرف این که سفارش دهنده یا ناشر یا داوران دستی در تولید آن داشته‌اند، ضربه زدن به اعتبار جوایز ادبی است و نویسندگان اصیل ترجیح می‌دهند اصلاً در چنین جوایزی شرکت نکنند.

یعنی شما معتقد هستید برای تولید آثار بهتر و بیشتر در حوزه دفاع مقدس به حمایت نهادها و ارگان‌ها هیچ نیازی نیست؟

این حمایت‌ها و احساس تکلیف‌های نادرست باعث شده ما با لشکری از آدم‌ها مواجه باشیم که توهم نویسندگی دارند. فضا آن قدر بی‌در و پیکر شده که همه دل شان برای شهدا می‌سوزد و احساس می‌کنند باید قلم دست بگیرد و بنویسد. اما این افراد ادبیات را نمی‌شناسند و با شرکت در چند کلاس و دوره فکر می‌کنند نویسنده شده‌اند. نویسنده‌ای که رمان نخوانده و ادبیات و سبک‌ها و اصلاً جریانات ادبی را نمی‌شناسد، چطور می‌تواند نویسندگی کند؟ به صرف اینکه قلم خوبی دارد؟

قلم‌هایی که نیاز به رشد دارند

این قلم قابل احترام است اما همان قلم نیاز به رشد و پرورش دارد. با چهار تا کارگاه و کلاس نویسندگی که آدم نویسنده نمی‌شود. اما این اتفاق دارد می‌افتد و کرور کرور از این مدل آدم‌ها می‌آیند و کتاب می‌نویسند. هر چند با همان کتاب اول _متاسفانه بگوییم یا خوشبختانه _خلع سلاح می‌شوند و دیگر اقبالی به سمتشان پیدا نمی‌شود. این درد هم دامن‌گیر افراد است و هم دامنگیر ادبیات. یک بار یکی از ناشران از من خواست تا بر کار نویسندگانشان نظارت کنم. یکی از شروط من برای این کار این بود که این نویسنده‌ها صد رمان برتر دنیا را خوانده باشند و لیست رمان‌های خوانده شده‌شان را به من بدهند. اما آن ناشر خندید و گفت شما خیلی توقعتان بالا است!

طبیعی است وقتی اینطور به ادبیات نگاه می‌کنند نباید منتظر کتاب‌های مانا و تأثیر گذار باشیم.

مساله مهم دیگر اینکه با وجود کتاب‌های ضعیف و سطحی، ما کتاب خوب در حوزه دفاع مقدس کم نداریم، چرا از این کتاب‌ها به اندازه کافی اقتباس نشده است و ما فیلم خوب دفاع مقدسی هم کم داریم؟

این را باید از کارگردان‌ها و سینماگران و تهیه کننده‌ها بپرسید. سرمایه گذاری در این گونه موضوعات توجیه پذیر است و می‌توانند سرمایه‌شان را برگردانند. مردم ادبیات پایداری را دوست دارند و از فیلم‌هایی که ساخته‌ می‌شود استقبال می‌کنند.

چه طور می‌توان یک زنجیره کامل از کتاب تا اثر هنری مثل تئاتر، فیلم، مستند، انمیشن و در کشور ایجاد کرد؟

سینمای ما هنوز نفهمیده که اصالت با متن و با کتاب است. همان طور که بازیگر نمی‌داند اصالت با کارگردان است و کارگردان از او مهم‌تر است. کتاب‌های خوب دفاع مقدس کارهای آماده‌ای هستند. علی الخصوص کارهایی که مربوط باشد به زندگی همسران شهداست، صحنه‌های نظامی و هزینه بردار هم ندارد که خرجش بالا باشد. سوژه این کتاب‌ها هم مورد نیاز جامعه است. اینکه در سال‌های پس از پیروزی انقلاب سراغ این سوژه‌ها نرفتند واقعاً برای من هم جای سؤال دارد. یک بخش‌اش شاید بحث همین رسانه‌ها و مطبوعات و تلویزیون است که این نیاز را منتقل و این بستر را فراهم نکرده‌اند تا گفت‌وگویی بین نویسنده و فیلمنامه‌نویس یا تهیه‌کننده اتفاق بیافتد و نویسنده بتواند تهیه‌کننده و کارگردان را مجاب کند که آنچه نوشته است ارزش فیلم ساختن را دارد. گفت‌وگویی بین این دو گروه برقرار نمی‌شود.

به هر حال برای بسیاری از کارگردان‌ها و تهیه کننده‌ها اقتصاد خیلی مهم هست و بالاخره بحث اقتصاد سینما چیزی نیست که آدم بتواند از آن بگذرد یا حتی بخواهد زیر سوالش ببرد اما بعضی از کارها و کتاب‌های دفاع مقدس آن قدر خوب هستند که اگر ساخته شوند بازخورد خوبی خواهد داشت و مطمئناً تهیه کنندگان می‌توانند به بازگشت سرمایه خودشان مطمئن باشند. چه بسا که بیش از بازگشت سرمایه هم برایشان داشته باشد؛ چیزی که تا الان تجربه نشان داده فیلم‌های خانوادگی طیب و طاهر با دیالوگ‌های خلاقانه و با صحنه پردازی‌های فکر شده توانسته‌اند مردم را به تماشای خودشان بکشانند و موفق شوند.

انتهای پیام/

دیگر خبرها

  • «سروان شوذب مشکینی» زیر تیغ نقد
  • کتاب‌هایی که اگر فیلم شوند، پرفروش می‌شوند
  • ضرورت الگوسازی و معرفی بانوان ایثارگر و شهید به نسل جوان
  • حضور نشر سرو با بیش از ۱۱۳ عنوان اثر در نمایشگاه کتاب تهران
  • نقطه عطف وارثان جبهه دفاع از حرم «حماسه خانطومان» است
  • تشییع شهید گمنام دفاع مقدس در سازمان زندان‌‎ها
  • دفاع مقدس ما امروز در جنگ نرم است
  • فاز نخست موزه دفاع‌ مقدس زنجان افتتاح می‌شود
  • تشییع پیکر شهید دفاع مقدس در اهواز
  • استان قزوین میزبان شهید گمنام