واکنش سرپرست تیم ملی به ناراحتی اسکوچیچ و بیاخلاقی مدافع تیم ملی
تاریخ انتشار: ۲۵ دی ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۴۱۳۴۳۲۱
آفتابنیوز :
مجتبی خورشیدی، سرپرست تیم ملی فوتبال ایران در حاشیه مراسم بدرقه تیم ملی بانوان در مورد نارحتی دراگون اسکوچیچ و ترک مراسم و همچنین در واکنش به بیاخلاقی یکی از بازیکنان تیم ملی صحبتهایی انجام داد که گزیده آن را در زیر میخوانید.
* اسکوچیچ ناراحت نبود و به خاطر دنداندرد مراسم را ترک کرد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
* اینجا رضا اسماعیلی از همکاران رسانهای که کنار ما نشسته بود، گفت اسکوچیچ گوشش چرک کرده و اذیت میشود از عزیزیخادم خواست امروز جلسه را به فردا موکول کند. اسکوچیچ گفت خیلی درد دارم و باید به دکتر بروم عزیزیخادم هم موافقت کرد.
* او روی سن رفت و صحبت کرد این چیزی است که شما فکر میکنید، اما اینطور نیست و به شما قول میدهم.
* دو روز قبل از برگزاری بازی لیست تیم ملی اعلام خواهد شد.
* موضوع محمدحسین کنعانیزادگان بررسی میشود و قرار است انشاءالله در این هفته نمایندهاش بیاید. خودش قطر است و نمایندهاش برای ادای توضیحات به کمیته اخلاق میآید. پرونده او مفتوح است تا ببینیم کمیته اخلاق چه تصمیمی میگیرد.
منبع: آفتاب
کلیدواژه: مجتبی خورشیدی تیم ملی فوتبال اسکوچیچ تیم ملی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت aftabnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «آفتاب» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۴۱۳۴۳۲۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
(عکس) روایت غمانگیز رسول خادم از گفتگو با دختر پابرهنه
رسول خادم پیشکسوت کشتی ایران که این روزها در کنار مردم سیبزده سیستان و بلوچستان حضور دارد با انتشار تصاویری از یک دختر پابرهنه نوشت:
ازش پرسیدم؛ خواهرته؟!
سرش رو به طرف بالا تکون داد، یعنی نه …!
گفتم؛ اینا وسایلِ خونه شماست؟ رو فرشی و کاسه و … اینایی که روی زمین افتاده رو میگم؟
نگام کرد …!
یه هو دیدم چشاش پُر اشک شد …
به هم ریختم! آخه این چه سوالی بود من کردم!
اشک آرام از گونه اش روان شد …
اصرار من به اینکه درست میشه دختر عزیزم هم، هیچ فایدهای نکرد …
پای برهنه …
بچه به بغل …
روی گِلها …
با چشم گریون …
قدم برداشت و رفت …
ششم اردیبهشت ۱۴۰۳ خورشیدی
سیستان و بلوچستان
روستاهای اطراف شهرستان کُنارک