گامی بهسوی تحول کیفی پژوهشهای علوم انسانی
تاریخ انتشار: ۲۷ دی ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۴۱۵۵۰۶۳
به گزارش خبرگزاری فارس، کمیسیون ارزیابی «کیفیت و تحول در پژوهش» از آبان ماه سال جاری فعالیت خود را در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی آغاز کرده است. مأموریت اصلی این کمیسیون شناسایی وضعیت و بررسی نقاط قوت و ضعف سیاست و روندهای پژوهشی در پژوهشگاه و ارائه پیشنهاداتی جهت ارتقای وضعیت کنونی به شورای پژوهشی پژوهشگاه است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
فاطمه براتلو عضو هیأت علمی پژوهشگاه، یکی از اعضای این کمیسیون است که به نمایندگی از کمیسیون در خصوص روند فعالیت اعضاء و نحوه ارزیابی «کیفیت و تحول در پژوهش»، طی مصاحبهای نتایج بررسیهای کمیسیون را که حاصل ساعتها گفتوگوی صریح و انتقادی اعضای کمیسون با اعضای هیأت علمی پژوهشگاه بوده، ارائه داده است.
بخشهای مهمی از مصاحبه از نظرات میگذرد:
وی در ابتدا گفت: باید بگویم دامنه کار انجام شده بسیار وسیع است. مصاحبه با اعضای هیأت علمی به شکل کیفی بوده و بهصورت نیمهباز انجام شده است. ما سه پرسش مشخص داشتیم؛ پرسش اول درباره آسیبشناسی پژوهش بود، یعنی مسائلی که پژوهش را تحدید و تهدید میکنند. نظرات در این مورد بسیار زیاد بود. بحثها هم حالت ماهوی داشت و هم بهنوعی متوجه رسالتها و بعضاً مأموریتهایی بود که پژوهشگاه باید داشته باشد و اساساً اینکه ما «پژوهش» را چگونه میبینیم و چگونه تعریف میکنیم؛ مباحثی مثل اخلاق علم، کیفیت حکمرانی نظام علم. از سطح کلان، یعنی کل حکمرانی دانش و کل حکمرانی پژوهش که هم شامل آن چیزی است که اجتماع علمی فکر میکند، هم آنچه در سیاستگذاریهای علمی به آن پرداخته میشود و ریلی که سیاستمداران در کشور، برای هدایت نظام پژوهش میگذارند و آنچه بزرگان علم دغدغه آنرا دارند و در اجتماعات علمی رسمی و غیررسمی مطرح میشود؛ از جمله، مسائلی که در حوزه اخلاق علم و اخلاق پژوهش مطرح است.
وی افزود: در این مصاحبهها علاوه بر این موضوعات کلی در سطح کلان ملی و فراملی، در مورد مسائل مطرح در سطح پژوهشگاه نیز صحبت شد. در پژوهشگاه نیز مدیریت امر پژوهش مطرح شد، یعنی آنچه در معاونت پژوهشی گذشته است. بخشی از صحبتها در مورد دیدگاههای مدیران نسبت به پژوهش و کیفیت پژوهش بود. هم نگاههای تأییدی مطرح شد و هم نگاههای انتقادی. البته در کنار انتقاد، در کلام خیلی از اعضاء قدردانی نیز نمایان بود. واقعیت این است که در تاریخ پژوهشگاه همواره بنا بر کیفیتافزایی بوده است، اما پرسش این است که ما کیفیت را چگونه ببینیم و پژوهش را متولی انجام چه فعالیتهایی قلمداد کنیم. طبیعی است که با رویکردهای مختلف، خروجیهای ما متفاوت خواهد بود. در برنامه هفته پژوهش هم من از چند جریان صحبت کردم. جریانی بر این باور است که مسئله افزایش کارایی است و این ارزش را حاکم میداند. کارایی تعریف بسیار مشخصی دارد و مبتنی بر نگاه سیستمی است که براساس آن سازمان با نهاده مالی و انسانی مشخصی میخواهد به حداکثر خروجی ممکن برسد. طبیعی است که در این شرایط، امر پژوهش به مجموعهای از فعالیتها فروکاسته میشود و شمارش طرحها، کتابها، مقالهها، نشستها، سخنرانیها و گزارشها آغاز میشود. موفقیت در این جریان، جایی اتفاق میافتد که ما نهایت فعالیتها را احصاء کرده باشیم و کاهش قیمت تمامشده هر خروجی، موفقیت مدیریتی به شمار میآید.
بحث اراده مدیریتی، یعنی آنچه در بخش ستاد اتفاق میافتد
عضو هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی بیان داشت: جریان بعدی جریانی است که تابع تغییرات رخداده در نظام علم در جهان است؛ تغییر نسلهای دانشگاهی، از نسل کلاسیک به نسلهای نو. از نسل کلاسیک که دور دانشگاه و پژوهشگاه را دیوار کشیده بود و علم را فقط بهمثابه علم و مکتوبات علمی میدید تا نسلی که دیوارها را از دور دانشگاه و پژوهشگاه برداشت و پژوهش را در خدمت جامعه دید. شما این جامعه را در صورت کلان آن و با همه اجزایی که ممکن است داشته باشد، در نظر بگیرید؛ میتواند صنعت باشد، سیاست، فرهنگ یا اقتصاد باشد. طبیعی است که در هر جریانی مفاهیمی نیز تولید میشود مثل مفهوم کارفرمایی، برونسپاری و ... . هریک از این ارزشها که حاکم میشود ادبیات خاص خود را تولید میکند؛ بهویژه، با توجه به حوزه مشارکتکننده، مفاهیم و ادبیات خاصی مرتبط با آن حوزه، مثلاً مهندسی و پزشکی و ... تولید میشود. در این جریان هم موفقیت در پژوهش شاخصهای خود را دارد، مثلاً موفقیت مدیر وابسته به تعداد طرحی است که سفارش گرفته است و هرچه این تعداد بیشتر باشد توانستهام کیفیت را بر یک پژوهشگاه حاکم کنم. من اینها را لایههایی میبینم که یکدیگر را کامل میکنند. در واقع اگر بخواهیم به خود مسئله کیفیت در پژوهش بپردازیم، همه اینها جای خود را دارند. اما مهم این است که هیچکدام از اینها بر دیگری غلبه نکند؛ تحقیقات بنیادی و کاربردی هر کدام جای خود را دارند. باید به این دوگانه اشاره کرد؛ ما اساساً دو نقطه مرجع استراتژیک در سازمانها داریم؛ بحث اراده مدیریتی، یعنی آنچه در بخش ستاد اتفاق میافتد و بخش ظرفیت مجموعه، یعنی آنچه در بخش صف اتفاق میافتد. طبیعی است که هر چقدر اراده مدیریتی بخواهد جریانی را برجریانهای دیگر غالب کند، این ظرفیتها هستند که به مدیران مجال ظهور و بروز میدهند؛ کیفیت اعضاء هیأت علمی که البته فقط کیفیت و قدرت پردازش ذهنی اعضاء هم نیست، بلکه دغدغهها، ترجیحات فردی، سلایق، تجربهکاری، اجتماعات علمی ایدهدهنده به آنها، انجمنهای علمی و بسیاری از متغیرها در اینجا تأثیرگذارخواهند بود. مقصودم این است که بحث کیفیت در پژوهش و مدیریت کیفیت پژوهش لایههای بسیاری دارد.
برآیند نظرات اعضای هیأت علمی پژوهشگاه برای ارتقاء کیفیت پژوهش بر چه چیزی باید متمرکز باشد؟
وی افزود: با این مقدمات، حال در جواب سؤال شما باید بگویم حدود ۱۵۰ عضو هیأت علمی در پژوهشگاه مشغول هستند که هریک به آسیبشناسی از پنجرهای خاص مینگرند. البته نام این طرح آسیبشناسی گذاشته شده است که ای کاش آسیبشناسی نبود، چون ما به مسئلۀ کیفیت در پژوهش پرداختیم و نه صرفاً آسیبشناسی. حال از این دریچه اولین نگاه، طبیعتاً نگاه به تجارب زیسته روزمره ماست. تجربه زیسته منِ پژوهشگر، فرایندهای حاکمی است که من با آن دست به گریبانم؛ هرآنچه در قالب آییننامه، شیوهنامه و نظامنامه تعریف شده و هرآنچه که مربوط به ارتقاء است. منظورم این است که اگرچه در مورد وجوه مختلف تحول در کیفیت در پژوهش صحبت شد، اما بیشترین فراوانی مربوط به این مسائل بود. این هم به همان نقدهایی باز میگردد که به بروکراسی در نظام دانشگاهی وارد میشود. کارکرد بروکراسی، سادهسازی و یکسانسازی با هدف آسان کردن کار مدیریت است. برای این منظور، آییننامهها برای حد وسط اجتماعی که قرار است مدیریت شود، تنظیم میشوند، یعنی سعی بر آن است تفاوتها نادیده گرفته شوند. اگر یک مقدار سختگیرانه باشد این نقطه را کمی بالاتر قرار میدهد تا کسانی که پایینتر از میانگین هستند، خود را برسانند، ولی نمیتواند این قوانین و مقررات را مبتنی بر نخبگان آن فضا تنظیم کند، چون در عمل محال است. بنابراین، حدی از انعطافپذیری در اینجا از «کمتر سختگیرانه» تا «سختگیرانه» دیده میشود؛ از نگاه «کمتر بروکراتیک» تا «بیشتر بروکراتیک» برای جاری کردن نظم در پژوهش. بهطبع اولین مواردی که نقد شد، طرحنامههاو فرایندهای مربوط به آنها بود.
رابطه استاد و شاگردی
براتلو گفت: بخشی از انتقادات به طرحنامه، انتقادات محتوایی و بخشی انتقادهای اجرایی بود. ابتدا به موارد اجرایی اشاره میکنم که محسوستر و ملموسترند. هدف از تشکیل کمیسیونها، بهدرستی این بوده است که طرحهای پژوهشی به یکباره وارد شورای پژوهشی نشوند، چرا که در شورای پژوهشی تخصصها متعدد و زمان محدود است و خود عضو هیأت علمی صاحب طرحنامه نیز حضور ندارد. در شورای پژوهشی نهایتاً میتوان امیدوار بود که مدیر یا رئیس پژوهشکده بهخوبی از طرحنامه دفاع کند یا بنا به اقبال خوش طرحنامه در مسیر خوبی پیش برود و ما بتوانیم به درک واحدی از پژوهش در شورای پژوهشی برسیم، اما این نهایت خوشبختی است و تجربه هم نشان داده است که اغلب این اتفاق نمیافتد. با همین دغدغه، کمیسیونهای تخصصی شکل گرفته است تا افراد شناختهشده مرتبط با موضوع پژوهش در آنها حضور یابند و یاریگر پژوهشگر باشند و به تحقیق غنا بخشند و به محقق کمک کنند تا حد ممکن مسئله را برای خود درونی کند و مطمئن باشد که در مسیر درستی قدم برمیدارد. اغلب افراد معتقد بودند این ایده، ایده خوبی است اما به لحاظ اجرایی نکاتی دارد. از جمله اینکه تخصصمداری در آن رعایت نشده است. گاهی ترکیب کمیسیونها برای افراد مختلف تکراری و یکسان بوده است یا گاهی مسئله تحمیل میشده است. همکاران در مواردی نیز به فرهنگ حاکم در کمیسیون نقد داشتند و میگفتند گاهی رابطه اعمال قدرت شکل میگیرد و فضای رابطه استاد و شاگردی حاکم میشود. درست است که همه به شاگردی کردن افتخار میکنیم، اما رابطه استاد و شاگردی در چنین کمیسیونی، گفتوگو را مختل میکند. در واقع هدف کمیسیون برقراری یک گفتوگوی خوب است، اما با این نحو از روابط مسائلی پیش میآید که این گفتوگو محقق نمیشود. پیشنهاد اعضاء محترم هیأت علمی برای تحقق هدف اصلی کمیسیونها، توجه جدیتر به تخصصمداری و همچنین اهمیت به گفتوگومداری در نگاه معاونت به کمیسیونها بود. در واقع کمیسیونها مطابق هدف اصلی خود باید گفتوگو محور باشند، نه ابزار کنترلی و قدرتی که آزارنده است. این نکات، مهمترین نکات اجرایی بود که ازطرف همکاران مطرح شد.
انتهای پیام/
منبع: فارس
کلیدواژه: پژوهش هیأت علمی پژوهشگاه کیفیت در پژوهش عضو هیأت علمی اتفاق می افتد شورای پژوهشی یعنی آنچه آسیب شناسی کمیسیون ها طرح نامه
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۴۱۵۵۰۶۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
شاید لازم باشد مهندسان دروس علوم انسانی را پاس کنند!
فرارو- "اسامه بن لادن" بنیانگذار القاعده در دانشگاه ملک عبدالعزیز در رشتههای علم اقتصاد و مدیریت بازرگانی تحصیل کرد و در سال ۱۹۸۱ میلادی مدرکی در مدیریت عمومی یا مدرکی در مهندسی عمران در ۱۹۷۹ اخذ نمود. عمر "فاروق عبدالمطلب" مهندس مکانیک نیجریهای و هم چنین فارغ التحصیل در رشته مدیریت بازرگانی در سال ۲۰۰۹ میلادی قصد داشت پرواز ۲۵۳ خطوط هوایی نورث وست به دیترویت را در روز کریسمس منفجر کند.
به گزارش فرارو، "فیصل شهزاد" مظنون اصلی بمبگذاری خودرویی در میدان تایمز در نیویورک که در فرودگاه کندی بازداشت شد فارغ التحصیل مقطع لیسانس در رشته علوم رایانه و مهندسی بود. "فیض محمد" یک مهندس عمران در فرودگاه کراچی با باتری و مدار الکتریکی پنهان در کفش هایش دستگیر شد. "محمد عبدالسلام فرج" رهبر گروه اسلام گرای افراطی و سلفی "الجهاد" مصر که به دلیل نقش در هماهنگی ترور انور سادات رئیس جمهور اسبق مصر در سال ۱۹۸۲ میلادی اعدام شد فارغ التحصیل رشته مهندسی برق بود.
"خالد شیخ محمد" از اعضای ارشد سازمان القاعده و طراح اصلی حمله به برجهای دوقلو در امریکا فارغ التحصیل مهندسی مکانیک در کارولینای شمالی بود. "محمد عطا" که فرماندهی حمله یازدهم سپتامبر و ربایش هواپیما و هدایت آن به سوی برج دوقلوی تجاری نیویورک را برعهده داشت فارغ التحصیل رشته مهندسی معماری از دانشگاه قاهره بود و گفته میشود پدر وکیل اش به شدت سخت گیر بود و او را مجبور به درس خواندن میکرد و نمیگذاشت او در کودکی با بچههای همسایه بازی کند. در مجموع، از میان طراحان عملیات یازدهم سپتامبر که تحصیلات دانشگاهی داشتند هشت نفر از آنان در رشته مهندسی تحصیل کرده بودند. "کفیل احمد" که در سال ۲۰۰۷ تلاش کرد در فرودگاه گلاسکو بمبگذاری کند فارغ التحصیل مقطع کارشناسی ارشد در رشته مهندسی هوانوردی از بلفاست بود.
"محمد اموازی" ملقب به جان جهادی جلاد داعش که در سال ۲۰۱۵ میلادی به گفته مقامهای امریکایی بر اثر حمله پهپادی در رقه در سوریه کشته شد فارغ التحصیل مدیریت بازرگانی و متخصص سیستمهای اطلاعاتی بود. او در ۲۱ سالگی به عنون فروشنده در یک شرکت حوزه فناوری اطلاعات در کویت کار کرد و به گفته رئیس اش یکی از بهترین کارمندان آن شرکت بود.
مهندسی، حرفهای نیست که اکثر مردم آن را با دین یا تمایلات مذهبی مرتبط بدانند. در ظاهر به نظر میرسد فعالیت در عرصه ساختمان و پل سازی مبتنی بر اصول سکولار علم است. با این وجود، آیا با مثالهایی که ذکر شد ارتباط میان تحصیلگردکان رشتههای مهندسی و تروریسم اسلام گرایان افراطی تصادفی بوده است؟ دادهها نشان میدهند افراد دارای تحصیلات مهندسی در بین اعضای گروههای اسلامگرای افراطی از نظر کمی در سراسر جهان سه تا چهار برابر بیش از دارندگان مدرک از سایر رشتهها هستند. علت چیست؟
مولفه تحصیلات یکی از معدود ویژگیهای سطح خُرد بررسی یک فرد است که در مورد آن دادههای قابل اعتمادی وجود دارد و میتواند ویژگیها و خصوصیات زیربنایی یک فرد را نشان دهد.
"استفن هرتوگ" استاد مدرسه اقتصاد لندن در مقالهای منتشر شده در ژورنال جامعه شناسی اروپایی در سال ۲۰۰۹ میلادی با پرداختن به دو متغیر تحصیلات مهندسی و انگیزه پیوستن تحصیلکردگان در آن رشته به گروههای تروریستی استدلال کرده بود که ترکیبی از دو عامل محرومیت نسبی مهندسان در تعدادی از کشورهای مسلمان و ذهنیت و طرز فکر مهندسی، معقولترین علل توضیح دهنده گرایش بیشتر مهندسان برای جذب شدن در سازمانهای تروریستی در مقایسه با فارغ التحصیلان سایر رشتهها میباشد. او در پژوهش خود فهرستی از ۴۰۴۰ عضو گروههای اسلامگرای افراطی را تهیه کرد. در نمونه بررسی شده افراد از ۳۰ ملیت مختلف بودند. میانگین تاریخ تولد افراد سال ۱۹۶۸ میلادی بود. نتایج بررسی چشمگیر بود: سهم افراد دارای تحصیلات عالیه در میان تروریستها چشمگیر بود. ۶۹ درصد از آنان دارای تحصیلات عالیه بودند. بررسی نشان داد صرفا در گروههای افراطی در جنوب شرقی آسیا سطح تحصیلات اعضا پایین از سایر موارد بررسی شده بود. در این میان گروهی که با فاصله زیاد در رتبه نخست عضویت در سازمان تروریستی قرار داشتند مهندسان بودند: ۴۳ درصد از افراد بررسی شده.
نکته جالب توجه در آن بررسی این بود که دادهها نشان میداد در مورد افراد مشارکت کننده در فعالیتهای اسلام گرایانه افراطی اما غیر خشونتآمیز اگرچه حضور مهندسان پررنگ بود، اما به نظر میرسد که تسلط کم تری بر آن حوزه داشتند و گروه قوی و غالبتر در آن عرصه افراد فارغ التحصیل در سایر رشتههای علمی از جمله پزشکی بودند. آیا این بدان معناست که مهندسان به طور کلی بیشتر مستعد افراط گرایی ستیزه جو هستند؟
هرتوگ اشاره میکند که در بررسی هایش نتوانست غالب بودن مهندسان در میان گروههای چپگرای افراطی فعال پس از جنگ جهانی دوم از جمله فراکسیون ارتش سرخ در آلمان، ارتش سرخ ژاپن، بریگاد سرخ ایتالیا و گروههای چریک شهری آمریکای لاتین را بیابد و آن گروهها شامل بیشتر تحت سلطه دانشجویان حقوق و علوم انسانی بودند.
هم چنین، در میان آنارشیستها حضور مهندسان اندک بود. در مقابل، در میان اعضای گروههای راستگرای افراطی اکثر اعضا سطح تحصیلات بسیاری پایین تری داشتند، اما در میان آنان اگرچه مهندسان غالب نبودند، اما دست کم حضور واضحی داشتند. در میان ۲۸۷ عضو بررسی شده گروههای راستگرای افراطی و نئونازی در آلمان و اتریش که در ۳۳ گروه شرکت داشتند ۲۹ نفر دارای تحصیلات عالیه بودند. ۶ نفر از آن افراد مهندس بودند. در گروههای راست افراطی ایالات متحده که ایدئولوژی مذهبی و آخرالزمانی قویای دارند اعضا عمدتا سطح تحصیلات ضعیفی داشتند، اما در میان تحصیلکردگان عضو آن گروهها نیز مهندسان نقش پررنگی داشتند. با این وجود، در گروههای راستگرای افراطی حضور مهندسان به اندازه حضور آنان در گروههای اسلام گرای افراطی برجسته نبوده است.
در نتیجه، طی فرآیند بررسی دادهها هرتوگ به طرح این پرسش پرداخت که چرا مهندسان به طور خاص در برخی از کشورهای مسلمان تمایل به افراطی شدن دارند؟
نتایج بررسی نشان میدهد تعداد مهندسان پیوسته به گروههای تروریستی نسبت به کل جمعیت مهندسان ناچیز است، اما نکته چشمگیر آن است که مهندسان در مقایسه با فارغ التحصیلان سایر رشتهها سه تا چهار برابر بیشتر به گروههای اسلام گرای افراطی پیوسته اند. در جریان بررسی او این فرضیه رد شد که پذیرش مهندسان بیشتر در گروههای افراطی براساس مهارتهای فنی آنان بوده است چرا که فناروی استفاده شده در اکثر حملات خشونت آمیز نسبتا ساده بوده و به تخصص زیادی نیاز ندارد و به دست آوردن مواد منفجره باکیفیت بسیار دشوارتر از استفاده از ان میباشد.
هرتوگ در بررسی هایش به این نتیجه رسید که اکثریت قریب به اتفاق مهندسان درگیر در ۲۲۸ طرح تروریستی به عنوان بنیانگذاران یا رهبران گروه عمل کردند و صرفا ۱۵ درصد از آنان بمب ساخته بودند. برای مثال، در بمبگذاریهای ویرانگر در عربستان سعودی در فاصله سالهای ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۴ میلادی افراد دخیل مهندس نبودند و یا اعضای گروه هایی، چون سازمان ببرهای آزادیبخش تامیل در سریلانکا، گروههای جدایی طلبی، چون ارتش جمهوری خواه ایرلند و سازمان جدایی طلب منطقه باسک (اتا) عمدتا از میان طبقه ضعیف از تحصیلات و عمدتا طبقه کارگر بوده اند.
نتایج بررسیها نشان میدهند فرزندان خانوادههای مرفهتر به جنبشهای افراطی اسلامگرا پیوسته اند و کشورهای با اقتصاد نسبتا قوی مانند مالزی، هندوستان و اندونزی بیش از حد انتظار مهندسانی داشتند که به گروههای تروریستی پیوستند پس باید عاملی در میان باشد که به انگیزهای برای پیوستن مهندسان به سازمانهای تروریستی تبدیل میشود.
مهندسان محافظه کارتر و مذهبیتر از فارغ التحصیلان سایر رشتههابا کنار گذاشته شدن فرضیه تاثیر مهارت فنی برای عضویت بیشتر مهندسان در گروههای تروریستی نوبت به بررسی ویژگی دیگری در سطح فردی میرسد: ذهنیت یک مهندس. نتیجه نظرسنجیای انجام شده در سال ۱۹۸۴ میلادی در سراسر امریکا با تمرکز بر روی دیدگاههای سیاسی و مذهبی مردان نشان داد مردان مهندس بیشتر خود را در اردوگاه سیاسی راستگرایان معرفی کرده بودند. ۵۷.۶ درصد از مهندسان یا محافظه کار و یا محافظه کار افراطی بودند. این میزان در میان افراد تحصیلکرده در سایر رشتههای تحصیلی دیگر کمتر و به شرح ذیل بود: ۵۱ درصد اقتصادانان، ۴۲.۵ درصد پزشکان، ۲۱.۴ درصد افراد تحصیلکرده در رشتههای علوم اجتماعی و ۱۸.۶ درصد افراد تحصیلکرده در رشتههای علوم اجتماعی. در این میان تنها ۱.۴ درصد مهندسان در اردوگاه چپگرایان حضور داشتند در حالی که این میزان در مورد تحصیلکردگان علوم اجتماعی ۱۲.۹ درصد و در میان تحصیلکردگان حقوق ۱۶.۷ درصد بود. نکته جالبتر آن که نظرسنجی بنیاد کارنگی در سال ۱۹۶۹ میلادی نشان داد مهندسان در مقایسه با تحصیلکردگان سایر رشتههای دانشگاهی با بالاترین نرخ (۶۶.۵ درصد) دیندارترین گروه در بین تمام فارغ التحصیلان دانشگاهی بودند. هم چنین، بررسیها نشان دادند مهندسان و اقتصاددانان کمترین مخالفت را با دین دارند. نتایج نشان دادن احتمال محافظه کار و مذهبی بودن مهندسان هفت برابر بیش از احتمال محافظه کار و مذهبی بودن تحصیلکردگان رشتهای از رشتههای حوزه علوم اجتماعی است.
این پدیده منحصر به امریکا نیست. برخی شواهد قدیمی نشان میدهند دست کم سوگیریهای راستگرایانه در خاورمیانه نیز در میان مهندسان بیشتر بوده است. نتیجه نظرسنجیای در سال ۱۹۴۸ از ۳۸۹۰ دانشجوی دانشگاه قاهره نشان داد بیشترین همسویی و همدلی با ایدئولوژی فاشیسم در میان دانشجویان مهندسی مشاهده شده بود. نظرسنجیای در سال ۱۹۹۹ میلادی از میان اساتید کانادایی نیز نشان داد مهندسان در مقایسه با تحصیلکردگان سایر رشتهها از همه کمتر لیبرال هستند.
این موضوع درباره ایران نیز صدق میکند. "والری هافمن" در تحقیق خود در سال ۱۹۹۵ میلادی برای پروژه بنیادگرایی دانشگاه شیکاگو اشاره کرده بود در جایی که مهندسان مبارز ایرانی بالقوه بین پیوستن به یک گروه چپگرای سکولار و یا یک گروه اسلامگرا دو گزینه را برای انتخاب داشتند گروه دوم را در سطح گسترده تری انتخاب میکردند. در دهه ۱۹۷۰ میلادی دانشجویان علوم انسانی و علوم اجتماعی طیف غالب در میان گروههای چریکی مارکسیستی بودند و در مقابل تحصیلکردگان رشتههای ریاضی – فیزیک و فنی – مهندسی اکثریت اعضای سازمانهای مسلح اسلامگرا از جمله مجاهدین خلق (پیش از انقلاب) را تشکیل میدادند. در فلسطین نیز در میان گروههای مسلح اکثر مهندسان به گروه اسلامگرای حماس و نه فتح سکولار ملحق شدند.
چرایی گرایش مهندسان به گروههای راستگرای افراطیشاید این پرسش مطرح شود که چرا مهندسان اکثرا در زمره راستگرایان افراطی و نه در اردوگاه چپگرایان دیده میشوند؟ اسلام گرایان افراطی به وضوح دارای ویژگیهای مشترکی با جهان بینی راست افراطی هستند. هر دو طیف نگاه مشرک و مکانیستی به جامعه ایده آل دارند. اسلام گرایان افراطی پلورالیسم (کثرت گرایی) غربی را رد میکنند و برای جامعهای متحد و منظم که توسط یک فرمانده قوی اداره میشود تلاش میکنند جامعهای که در آن تقسیم کار و وظایف بین زن و مرد، مسلمان و غیر مسلمان و رهبران سیاسی در قالب چوپان و تودهها در قالب رمه وجود دارد. ترس از هرج و مرج اجتماعی که این نظم تثبیت شده را تضعیف کند پایه و اساس دغدغه آنان است.
هم چنین، هدف راست افراطی احیای نظم از دست رفته و اقتدار گذشته است که به عنوان واکنشی در برابر جابجابی یا محرومیت از جایگاه اجتماعی در دورههای بروز تغییر اجتماعی قلمداد میشود. در اشتهای راست افراطی برای احیای نظم از دست رفته تطابق زیادی با ایدئولوژی اسلام گرایی افراطی دیده میشود اینان نیز مدعی بازگشت به نظم جامعه اولیه اسلامی هستند و این موضوع در متون سلفیهای تکفیری دیده میشود.
نگاه سلسله مراتبی و اقتدارگرایانه به نظم اجتماعی، بی تفاوتی نسبت به نابرابری اجتماعی، نوع نگاهی به جامعه که گویی نیاز به پاکسازی اخلاقی دارد، دلتنگی نسبت به گذشته اسطوره ای، دفاع شدید از درون گروه در برابر گروههای بیرونی (خارجی ها، غیر مسلمانان و گروههای اجتماعی دیگر)، برتری طلبی حتی تا جایی که به تحقیر جنسیتی، نژادی و مذهبی میانجامد از ویژگیهای گروههای اسلام گرای افراطی و راست افراطی هستند. به انقیاد کشیدن افراد نزد آنان در مورد داعش تا سطح برده داری پیش رفت.
در این میان میتوان حدس زد که چرا چنین جهان بینیای برای مهندسان جذابتر از سایر گروههای دارای تحصیلات دانشگاهی است. پاسخهای شناختی در رشتههای مهندسی بستهتر و واضحتر هستند در حالی که در مورد سایر علوم پاسخها بی پایانتر بوده و از قطعیت کم تری برخوردارند. مهندسی حوزهای است که افراد تحصیلکرده در آن تمایلی به ابهام ندارند. هرتوگ معتقد است که مجموعه ذهنی مهندس ممکن است ترکیبی از محافظه کاری عاطفی و عادات فکریای باشد که پاسخهای روشن را به پرسشهای مبهم ترجیح میدهد: ترکیبی از ذهن تیزبین با پذیرش وفادارانه اقتدار.
مهندسان بهتر از سایرین سلسه مراتب غالب را میپذیرند و در مواجهه با امور نااشنا و مبهم سطوح بالایی از انزجار را تجربه میکنند.
"آری دابلیو کروگلانسکی" استاد روانشناسی در دانشگاه مریلند از اصطلاح "یقین جویی" برای توصیف این موضوع استفاده کرده است. او میگوید انسانها اغلب به دنبال کسب اطمینان هستند تا به آنان کمک کند حس مورد اهمیت قائل شدن از سوی دیگران را دریابند و شرم و تحقیر شدن میتواند این احساس اهمیت را تضعیف کند. برای مثال، "محمد یوسف عبدالعزیز" شهروند ۲۴ ساله آمریکایی کویتی تبار که در سال ۲۰۱۵ میلادی با تیراندازی به پایگاه نظامی تنسی حمله کرد و ۵ نظامی امریکایی را به قتل رساند دانش آموخته مهندسی برق بود. او نتوانسته بود به خانواده اش بگوید شغل اش در یک شرکت فعال در حوزه انرژی هستهای را از داده بود. یکی از اعضای خانواده او به روزنامه "چاتانوگا تایمز" گفته بود که او به دلیل این ناکامی شغلی عمیقا احساس شرمساری میکرد.
کروگلانسکی میگوید افراد در این شرایط با دو انتخاب روبرو میشوند یا آن که احساس عدم اطمینان را بپذیرند و دست کم تحمل کنند تا زمانی که دوباره احساس تعادل را به دست آورند یا به دنبال کسب اطمینان باشند. او میگوید وقتی مهندسان دومی را انتخاب میکنند دینامیسم دیگر وارد عمل شده و آنان براساس اعتقادات خود عمل میکنند. او این وضعیت را یک "طوفان کامل" قلمداد میکند.
در ترکیه بسیاری از اعضای احزاب اسلام گرای غیر خشونت گرا نیز مهندسان هستند. آنان باور دارند بهترین راه برای حل مشکلات اجتماعی از طریق رویکردهای فنی و منطقی است و در مقابل نخبگان کمالیست (سکولارهای طرفدار آتاترک) که اغلب حقوقدان هستند را تحقیر میکنند و معتقدند آنان بیشتر مشغول بحث در مورد ایدههای انتزاعی میباشند.
"ساموئل فلورمن" در سال ۱۹۸۷ میلادی فرمول بندیای از ذهنیت مهندسان را ارائه کرد که میتواند به عنوان نمایی از چگونگی تفکر یک مهندس به درک بهتر موضوع کمک کند.
او اشاره کرده بود که یک مهندس معتقد به حقیقت علمی و حقیقت قابل تایید است. هم چنین یک مهندس عملگرا میباشد و خواهان کاربرد حقیقت در اهداف انسانی است. یک مهندس مسئولیت پذیر است یعنی در مواجهه با ریسک و عدم اطمینان مسئولیت میپذیرد و برای دستیابی به اهداف مورد توافق به شیوهای موثر قابل اعتماد است. اعتقاد مهندسان به سخت کوشی باعث میشود تا انان برای همکاری و ساختارهای اجتماعی تثبیت شده ارزش قائل شوند. هرتوگ با استناد به این موارد اشاره میکند که مهندسانی که تروریست شدند نظم و نه لزوما عدم اطمینان همراه با مهندسی موثر را ترجیح داده بودند. آنان برای ساختارهای اجتماعی تثبیت شده ارزش قائل بودند، اما حاضر به درک یا پذیرش ابهام مربوط به مشکلات و اهداف واقعی انسانی نبودند.
اولیویه روآ" پژوهشگر مشهور حوزه اسلام سیاسی در مورد این که چرا بسیاری از روشنفکران اسلامگرا دارای تحصیلات فنی و مهندسی هستند اشاره میکند که علوم پایه برداشت مهندسان از انسجام کل و عقلانیت خدای واحد را بازتاب میدهد. در مقابل، آنان علوم اجتماعی غربی را رد میکنند، زیرا آن رشتهها وحدت و نظم الهی جهان را به چالش میکشند. شواهدی وجود دارند که نشان میدهند ویژگیهای فردی منسجم مهندسان با چنین تمایلاتی مرتبط است.
در مانفیست دهه ۱۹۸۰ میلادی القاعده اشاره شده که اعضا برای عضویت در آن گروه باید دارای مدرک دانشگاهی باشند. در کتابچه راهنمای آموزشی آن گروه برای اعضا آمده که پذیرش عضویت باید از میان افراد منضبط، صبور و باهوش باشد. تمایل به این فکر که جوامع باید به طور منظم مشابه ماشینهای خوب کار کنند ویژگیای است که یادآور مهندسان اسلامگرای افراطی است.
هم چنین، در پروندههای امنیتی بریتانیا آمده که شبکه از استخدام کنندگان نیروهای افراطی در محوطههای دانشگاه در حال گردش بوده تا افرادی با صلاحیتهای فنی و حرفهای به ویژه دارندگان مدارک مهندسی و فناوری اطلاعات را هدف قرار داده و جذب کنند.
علاوه بر آن، سرخوردگی مهندسان از کسب مناصب و شغلهای سطح بالای اجتماعی در نتیجه ناکامیهای مرتبط با توسعه اقتصادی و فناوری که کشورهای خاورمیانه بعد از تجربه بحران اقتصادی دردناک با سقوط قیمت نفت پس از سال ۱۹۸۲ میلادی شاهد آن بودند در گرایش آنان به پیوستن به گروههای افراطی نقش داشته است.
چه میتوان کرد؟مهندسان خود را حلال مشکل میدانند و زمانی که به نظر میرسد در دنیا مشکلی وجود دارد برای حل آن به دنبال راه حلهای مهندسی هستند. ذهن یک مهندس مستعد کشش به سوی اصول مطلق و غیر قابل مذاکره است این موردی است که میتواند انان را بیشتر جذب گروههای ایدئولوژیک یا اعتقادی سازد چرا که آن گروهها نیز قوانین تغییر ناپذیری دارند و به دنبال ارائه راه حلهای واحد میباشند. اگر قرار است با تروریسم مقابله شود و به آن پایان داده شود لازم است که ما انسانها یکدیگر را بهتر بشناسیم، یاد بگیریم که خود را همان طور که دیگران ما را میبینند ببینیم، یاد بگیریم نفرت را بشناسیم و با علل آن مقابله کنیم و و مهمتر از همه صرفا درباره یکدیگر بیاموزیم. این طرز فکر مهندسی نیست که چنین یادگیریای را تسهیل میکند بلکه برای دستیابی به آن باید دروس علوم انسانی را فراگرفت. ذهن مانند چتر نجات است وقتی باز باشد بهترین عملکرد را دارد.
خواندن و یادگیری در مورد مردم و فرهنگهای دیگر برای گشایش (و وسعت بخشیدن) اذهان امری لازم است. در غیر این صورت نمیتوان فهمید افراد از نژادها، مذاهب یا زبانهای دیگر رویاها و امیدهای مشابهی دارند. بدون مطالعه گسترده و وسعت بخشیدن به ذهن خود نمیتوانیم مظاهر بی شمار وضعیت انسانی را درک کنیم و هم چنین نمیتوانیم جهانی بودن اهداف و آرمانهای انسانی را درک نماییم. بدون علوم انسانی ما نمیتوانیم تشخیص دهیم که برای یک موضوع بیش از یک طرف و بیش از یک پاسخ برای یک سوال وجود دارد. این آن چیزی است که در مورد مهندسی صدق نمیکند. شاید راه حل این باشد که هر دانشجوی مهندسی حداقل چند درصد از دروس خود را به طور اجباری از میان دروس رشتههای مرتبط با علوم انسانی انتخاب کند!
گردآوری و ترجمه: نوژن اعتضادالسلطنه
منابع:
Berreby, David (۲۰۱۰) , Engineering Terror, NY Times.
Berrett, Dan (۲۰۱۶) , Does engineering education breed terrorists?, The Chronicle of Higher Education.
Farrell, Henry (۲۰۱۶) , This new book explains why so many Islamist extremists have studied engineering, The Washington Post.
Floorman, Samuel C (۱۹۸۷) , The Civilized Engineer, New York, St. Martins Press.
Hertog, Steffen (۲۰۰۹) , Why are there so many Engineers among Islamic Radicals?, European Journal of Sociology.
Hoffman, Valerie (۱۹۹۵) , Muslim Funda-
mentalists: Psychosocial Profiles, University of Chicago Press.Kruglanski, Arie (۲۰۱۸) , The Making of Violent Extremists, The National Consortium for the Study of Terrorism and Responses to Terrorism (START).
Roy, Olivier (۱۹۹۰) , Les nouveaux intellectuels islamistes: essai d’approche philosophique, in Kepel Gilles and Yann
Richard, eds. , Intellectuels et militants de l’Islam contemporain, pp.۲۶۱-۲۸۳.