بهروز افخمی؛ فیلمسازی با کودک درون بازیگوش! / از شاهکارسازی در ۲۴ سالگی تا پارودیسازی در ۶۰ سالگی
تاریخ انتشار: ۲۸ دی ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۴۱۶۵۳۹۹
دو سه سالی بود که اهمیت و جدیت سینما در جهانبینی افخمی افول کرده و او آشکارا حوصله فیلمسازی را از دست داده و بیشتر ترجیح میداد که درباره سینما و ادبیات و مسایل اجتماعی حرف بزند و آتش بسوزاند!
سرویس فرهنگ و هنر مشرق- سالها پیش، در سالهای ۷۶-۷۷، هفتهنامه «مهر» متعلق به حوزه هنری، یک جُنگ ژورنالیستی جذاب از دلنوشتههای اصحاب فرهنگ و هنر و ادبیات منتشر می کرد که بسیار در بین خوانندگان نشریات محبوب شده بود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
فیلمساز مورد نظر، کسی جز «بهروز افخمی» نبود که ثابت کرده که همواره یکی از مشتریان پر و پا قرص ادبیات دنیا بوده است. این که در آن سالها، فیلمساز نسبتا جوان (افخمی در آن زمان حدودا ۴۰ ساله بود) این اندازه اهل ادبیات باشد که پیشنهاد خواندن یکی از معروفترین رمانهای کلاسیک ادبیات فرانسه را به زبان اصلی بدهد، به خودی خود جذاب و متفاوت بود. افخمی بعدها، بارها و بارها با اظهارنظرهای خاص خود، جنجالساز شد و البته به نظر می رسد که کودک درونش از این که هر از چندی زیر میز بزند و کافه را به هم بریزد، لذت می برد!
افخمی، در روزهای اخیر، در یکی از همان گفتگوهای خاص خود، مدعی شد که قصد دارد کارگردانی «سینما» را کنار بگذارد، چون دیگر سینما را اثرگذار و «دورانساز» نمی داند. البته برخی از رندان نکتهسنج، این اظهارنظر را بیارتباط با واکنشهای منفی صورت گرفته به پخش فیلم سینمایی «فرزند صبح» در افتتاحیه جشنواره عمار نمی دانند. بهانه گفتگو و خداحافظی افخمی هر چه که باشد، در یک نکته تردیدی نیست که بهروز افخمی، انسان خاص و جالبی است و برای ادعاهایی که مطرح می کند (هر اندازه که برای خیلیها شاذ و غیرمنطقی به نظر برسد) استدلالهای قابل تامل و خاص خود را دارد. حتی در همین مصاحبه اعلام خداحافظی با ایسنا[۱]، افخمی سخنان جذاب و جالب توجه کم نمیزند (مثل این که از یکی از فیلمهای سم پکینپا برای ساختن «فرزند صبح» الهام گرفته و موقع نگارش فیلمنامهی آن آلبوم «برف» زندهیاد فرهاد را گوش میداده) و مبنای استدلالش درباره از دست رفتن خصلت «دورانسازی» سینما، درست است.
بهروز افخمی از سینماگران اهل مطالعه و کند و کاو سینمای ایران است که بر اساس کدهایی که در گفتگوهای نه چندان کمشمارش ارایه می دهد، به دقت جریانهای فرهنگی و هنری روز ایران و جهان را رصد می کند و البته در حوزههایی چون سیاست و اقتصاد هم تلاش می کند نقطهنظر خاص خود را عرضه کند و صرفا مصرفکننده اخبار نباشد. همین توشهی پر او از مطالعه و دیدن و رصد و تحقیق، یک اعتماد به نفس و یک کاراکتر اختصاصی به او بخشیده که خیلی اوقات هم البته کار دستش میدهد. مثلا در جریان دفاع تمامقد و شیفتهوار او از فیلم «ماجرای نیمروز» در سال ۹۵، زمانی که مجری برنامه «هفت» ویژه جشنواره بود، صدای خیلیها را درآورد که او از دایره انصاف خارج شده است. اصرار بر تداوم آن اشتباه حرفهای، منجر به مناظره معروف با حجتالله ایوبی، رییس وقت سازمان سینمایی، بر سر جوایز «ماجرای نیمروز» شد که در آن، استدلالهای شاذ افخمی به سدّ تجربهی زیستهی ایوبی (که سالها رایزن فرهنگی سفارت ایران در پاریس بود) خورد و او از آن جدل تلویزیونی، برنده بیرون نیامد.
با این وجود اما، افخمی به عنوان یک هنرمند اهل مطالعه و اهل استدلال، شخصیت جذابی دارد که او را اصطلاحا «خوشمصاحبه» می کند و در حرفهایش معمولا تیترهای جذابی برای ژورنالیستها درمی آید. مضافا این که در همه این سالها، جنجالسازی جزو شخصیت افخمی بوده و او از این بابت، یکی از سلبریتیترین کارگردانان ایرانی است. چه زمانی که به عنوان نماینده مجلس شورای اسلامی، با شلوار جین در صحن مجلس حاضر می شد؛ و چه زمانی که در همان یک بار نطق پیش از دستورش در مجلس ششم، باعث خشم و رنجش برخی جریانات سیاسی شد؛ چه زمانی که در همان دوران نمایندگی یکی از بهترین نمونههای سینمای اجتماعی یعنی «شوکران» را ساخت؛ چه زمانی که درباره شخصیت ضدزن صادق هدایت اظهارنظر کرد؛ نظرات خاصش درباره ماهیت پاندمی کرونا و...همه نشان از آن دارد که افخمی یک شیطنت خاص در جنجالسازی دارد و البته این کار را هم خوب بلد است! شاید به بیان روانشناسان جدید، این کارگردان ۶۴ ساله، کودک بسیار فعال و پرانرژی درون خود دارد.
اما صدحیف که کودک درون افخمی، هر چه قدر در انگشت کردن به لانه زنبور در حوزههای مختلف، فعال و پرجنب و جوش است، در حوزه اصلی کاری او، یعنی سینما، سالهاست کار درخوری عرضه نکرده است. افخمی سالهاست که گویی دل و دماغ فیلمسازی ندارد و اصطلاحا سر کیف نیست. شاید هم دیگر حوصله جدی گرفتن امور را ندارد و خب، سینما و فیلمسازی کاری به شدت جدی است. این بازیگوشی و میل به جدی نگرفتن، در فیلم «روباه» (۱۳۹۳) که قرار بود فیلمی پرکشش در ژانر پلیسی-جاسوسی باشد، خود را نشان داد و در نهایت خروجی کار، به یک شوخی بیشتر شبیه بود. به ویژه وقتی به یاد بیاوریم که افخمی سالها قبل (سال ۷۳)، یکی از بهترین نمونههای فیلم پلیسی-جاسوسی، یعنی «روز شیطان» را، که هم به لحاظ کارگردانی و هم تولید به شدت سخت و پیچیده بود، به سینمای ایران عرضه کرده بود. یا «آذر، شهدخت، پرویز و دیگران» را صرفا باید یک شیطنت دیگر از افخمی مویسپیدکرده دانست که خواسته یک دورهمی سینمایی بسازد و کمی تفریح کند.
افخمی، به نسبت سینماگران همنسل و همدوره خود، خیلی هم سینماگر پرکاری نبود، اما وقتی می بینیم که در همین کارنامه سینمایی نه چندان بلند، چندتا از ماندگارترین و اثرگذارترین فیلمهای تاریخ سینمای ایران در ژانرهای مختلف (عروس، شوکران، روز شیطان، سنپطرزبورگ) هم هستند، آنگاه می شود اذعان کرد که با یکی از بهترین و کاربلدترین سینماگران ایرانی مواجه هستیم، گرچه سالهاست که دیگر حوصله کار جدی فیلمسازی را ندارد.
در نظر بیاوریم که در سال ۶۳، زمانی که افخمی ۲۴-۲۳ ساله، مدیر گروه فیلم و سریال شبکه دوم سیمای جمهوری اسلامی ایران بود، با هدف مجاب کردن استاد ناصر تقوایی به ادامهی ساخت سریال «کوچک جنگلی»، تلاش بسیار کرد، اما بنا به دلایل مختلف(که بخش عمده آن در کتاب «گفتگو با ناصر تقوایی» احمد طالبینژاد مطرح شده)، تقوایی از کارگردانی مجموعه کنار رفت و خود افخمی جوان، بدون سابقه فیلمسازی جایگزین او شد. «کوچک جنگلی» شاید اولین تجربه بیگ پروداکشن در تلویزیون در فضای بعد از انقلاب بود و نفس مدیریت یک گروه بزرگ ۱۲۰ نفره از عوامل تولید(در فضایی که کشور به شدت درگیر مساله جنگ و کمبودهای ناشی از جنگ و مسایل امنیتی بود)، جسارت و اعتماد به نفس بسیار بالایی می خواست.
گرچه از طرح بزرگ بازنمایی تصویری مبارزات میرزا کوچکخان، در نهایت تنها کتاب اول آن، یعنی از زمان شکلگیری هیات اتحاد اسلام در گیلان تا هجوم نیروهای تیمورتاش به رشت و فراری شدن میرزا و نیروهای وفادارش به عمق جنگل، به کارگردانی افخمی بیست و چند ساله ساخته شد، اما ۱۴ اپیزود درخشان همان کتاب اول، نشان داد که یک فیلمساز کاربلد و هوشمند، با دید و سلیقه سینمایی خاص پشت دوربین حاضر بوده است و «کوچک جنگلی» یکی از ماندگارترین و مستحکمترین مجموعههای تاریخ تلویزیون ایران است. این نکته را نباید از خاطر برد که افخمی جایگزین ناصر تقوایی ۴۳ ساله شده بود که معروفترین کارگردان تلویزیون ملی پیش از انقلاب بود (با سریال داییجان ناپلئون) بود و در سال ۱۳۶۵ یکی از شاهکارهای تاریخ سینمای ما، یعنی «ناخدا خورشید» را ساخت که الحق در کلاس جهانی بود و هیچ چیزی از آثار الیا کازان و سرجئو لئونه کم نداشت.
این را هم باید افزود که افخمی جوان برخی تغییرات بعضا اساسی در پروژهی تقوایی ایجاد کرد که در مجموع به نفع سریال شد. برای مثال، منبع مکتوب فیلمنامهی تقوایی، داستان «مردی از جنگل» نوشته احمد احرار بود که پیش از انقلاب روزنامهنگار شناختهشدهای بود که بیشتر به خاطر پاورقیهای خیالی خود در بستر تاریخی معروف بود. در حالی که افخمی منبع اصلی فیلمنامه را به کتاب «سردار جنگل» ابراهیم فخرایی تغییر داد که یک پژوهنده تاریخ قیام جنگل بود که خود به عنوان یکی از یاران نزدیک میرزا در جریان جنبش جنگل حضور داشت.
به عبارتی دیگر، افخمی با این انتخاب، استناد تاریخی سریال را به نحو چشمگیری افزایش داد. جدای از آن، جایگزین کردن علیرضا مجلل به جای داریوش ارجمند در نقش میرزا یا به کارگیری بازیگر جوانی چون اکبر معززی در نقش اسماعیلی جنگلی یا مهدی هاشمی در نقش دکتر حشمت، انتخابی عالی بود و تصور «کوچک جنگلی» بدون علیرضا مجلل و مهدی هاشمی و اکبر معززی در این نقشها بسیار دشوار است. یا اضافه کردن کاراکتر «یوزف» (با بازی جمشید گرگین) به جای شخصیت گائوک، هم به لحاظ دراماتیک و هم تاریخی، یک اقدام اصلاحی درست و کارساز بود. به این نکته ظریف فنی هم باید اشاره کرد که افخمی از همان دوران جوانی، به کار تیمی اعتقاد داشت و تیمی که زیر دست او «کوچک جنگلی» را ساختند، بعدها هر کدام به وزنههایی در حوزههای عملی و تئوری سینما تبدیل شدند: سیفالله داد، بهروز ماکویی، محمدرضا جوزی، مهرزاد مینویی، امرالله احمدجو، احمد مرادپور و...
افخمی حتی وقتی فیلمنامه خود را به کارگردانی دیگر می داد، خروجی کار، نسبت به سطح آن موقع سینمای ایران، بسیار استاندارد و درست بود. نمونه آن فیلم «دستنوشتهها» (۱۳۶۵) بود که سناریوی افخمی توسط دوست و همکار او، مرحوم مهرزاد مینویی، ساخته شد و از لحاظ تعلیق و اکشن، از فیلمی مثل «ماجرای نیمروز» که ۳۰ سال بعد از آن ساخته شد، یک سر و گردن بالاتر بود.
بینش و سلیقه سینمایی ذاتی او، دانش تئوریک (که محصول مطالعه پیگیرانه و دامنهدار است) و تجربه عملی پرباری که از ساخت «کوچک جنگلی» به دست آمد، همه به افخمی کمک کرد که در سال ۶۹، با فیلم «عروس» تحولی بزرگ و بنیادین را در سینمای ایران رقم بزند و اصولا سینمای ایران را در وجه تجاری و سینمای مخاطبمحور (یا همان سینمای بدنه) وارد دوران جدیدی کرد. جدای از جذابیتهای سینمایی و تجاری «عروس»، به لحاظ جامعهشناختی و سیاسی هم فیلم افخمی چشمانداز تحولات سالهای پیش روی ایران را، که با پایان جنگ و رحلت بنیانگذار جمهوری اسلامی و شروع عصر سازندگی وارد دوران جدیدی شده بود، ترسیم می کرد. از این رو، عروس هنوز هم منبع خوبی برای آشنایی با حال و هوای اجتماعی و سیاسی دوران گذار ایران از دهه شصت به دهه هفتاد شمسی است.
بهروز افخمی ۱۸ سال بعد از عروس، در سال ۷۷ فیلم جریانساز دیگری به نام «شوکران» را عرضه کرد چه به لحاظ شاخصههای فنی و چه دلالتهای جامعهشناختی جزو ۵ فیلم برتر سینمای ایران است. درست به مانند «عروس»، در «شوکران» هم افخمی با هوشمندی خاص خود داشت طلیعه برخی تغییرات بنیادین پیش روی حاکمیت و جامعه ایرانی در دهه ۸۰ را ترسیم کرد.
بعد از شوکران، افخمی که ظاهرا از نظر اعتماد به نفس سینمایی در اوج بود، دست به ذوقآزمایی و تجربهورزی بیمحابا زد که محصول آن، «گاوخونی» (۱۳۸۱) و «فرزند صبح» (۱۳۸۷-۱۳۸۳)، یکی از یکی ناامیدکنندهتر بود. شکست این دو فیلم نشان داد که همهی توفیق افخمی در سینما در همان حوزهای است که هم به خوبی آن را بلد است و هم امتحان خود را پس داده است: سینمای داستانگو به سبک سینمای آمریکا
او ظاهرا خود متوجه اشتباهش در تغییر ریل شد و در سال ۸۸ دوباره به سراغ سینمای داستانگوی سرراست خود برگشت و یکی از بانمکترین و جذابترین کمدیهای ۴ دهه اخیر سینمای ایران یعنی «سن پطرزبورگ» را ساخت. اما صدحیف که ظاهرا بعد از این تجربه موفق، کمکم دل و دماغ کار جدی در افخمی فروکش کرد، یا بازیگوشی کودک درون او غلبه پیدا کرد، و نتیجه آن «آذر، شهدخت، ..»(۱۳۹۲) و «روباه» (۱۳۹۳) شد که در قیاس با کارنامه پیشین خود افخمی، یک نزول آشکار محسوب می شدند و میتوان آن دو را «پارودی» در نظر گرفت.
می شود اینگونه حدس زد که این دو فیلم محصول دورانی هستند که اصولا جدیت مساله سینما و اهمیت آن در نظر و جهانبینی افخمی افول کرد و او آشکارا حوصله فیلمسازی را از دست داده بود و بیشتر ترجیح می داد که درباره سینما و ادبیات و مسایل اجتماعی حرف بزند و با نظرات خاص و بعضا شاذ خود، جنجال درست کند. برنامه تلویزیونی «نقد سینما» هم البته این امکان را به افخمی می داد که دوستانش را هم دعوت کند و دورهمی درباره سینما و چیزهای دیگری که دوست دارند حرف بزنند و حرف و حدیث درست کنند و حالش را ببرند!
میل به اظهارنظر عمدتا بیمحابا و جسورانه در مورد حوزههای مختلف و ورود بیپروا به مباحث سیاسی و بعضا حزبی و جناحی(از نوع سیاست داغ)، در سه چهارسال اخیر بارها او را زیر ضرب برده و البته شخصیت هنری او را نیز تحتالشعاع قرار داده است. در حالی که خود افخمی، به عنوان یک آرتیست باسواد و باهوش، به خوبی می داند که شان هنرمند ورود به موجهای تبدار سیاسی روز نیست، اما خب، شاید این عاشق قدیمی سینما و ادبیات در ناخودآگاهش به این اصل باور دارد که «بدنامی بهتر از گمنامی است!»
**سهیل صفاری
[۱]https://www.khabaronline.ir/news/1593425/
منبع: مشرق
کلیدواژه: بازار خودرو بورس قیمت بهروز افخمی کوچک جنگلی عروس شوکران ناصر تقوایی سن پطرزبورگ روباه خودرو قیمت های روز در یک نگاه حوادث سلامت سینمای ایران بهروز افخمی چه زمانی کوچک جنگلی کودک درون خاص خود سال ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mashreghnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مشرق» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۴۱۶۵۳۹۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
برنامه کودکی نداریم که درباره «جیغ و دست و هورایش» صحبت کنیم
بازنگری در فرمول «جیغ و دست و هورا» در ساخت برنامههای تلویزیون به عبارتی تبدیل شد که همه دربارهاش صحبت میکنند. مجری قدیمی که اعتقاد دارد از آن برنامههای جذاب و کودکانه خبری نیست که بیاییم درباره اینکه جیغ و دست و هورا باشد یا نباشد صحبت کنیم. - اخبار فرهنگی -
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، امروز بحثهای متفاوتی درباره فقدانِ محتوا برای خردسالان، کودکان و نوجوانان در تلویزیون میشود، برنامههایی که خلاقیت و نوآوری ندارند و فقط برخی از کاراکترهای کودکانه به فرمول جیغ و دست و هورا روی میآورند. در گذشتهای نه چندان دور درباره این نکته صحبت شده بود اما انتقاد هنرمند پیشکسوت کودک در جریان جشنواره عروسکی تلویزیون (عروسکخونه) دوباره انتقادات را به این سمت آورد.
روز گذشته با یکی از پزشکان حوزه کودک در خصوص دعوت کودکان به جیغ و دست و هورا صحبت کردیم که او هم اعتقاد داشت ایجاد نشاط درونی باید در دستور کار تلویزیونیها قرار بگیرد نه یک تخلیه انرژی آنی و لحظهای؛ که البته این اتفاق هم در نوعِخودش لازم است اما کامل و جامع نیست.
الهه رضایی مجری و برنامهساز قدیمیِ تلویزیون است که شاید بهترین سالهای کودکانه شبکه یک با اجرای او در خاطرهها مانده باشد؛ او در جریان گفتوگو با خبرنگار تسنیم بارها به جملهای اشاره کرد که انتقاد بسیاری از کاربلدها و قدیمیهای عرصه کودک است؛ متأسفانه کودک و نوجوان در کشور ما به فراموشی سپرده شده و دغدغه نیستند. چرا که به تعبیرِ رضایی، ما استعدادها و تهیهکنندگان قدرتمندی در حوزه کودک داریم که بخشی از آنها کنار گذاشته شدند و یا به ورطه فراموشی سپرده شدند.
او در این گفتوگو، دست و جیغ و هورا را آفتِ برنامهسازی کودک عنوان کرد و گفت: امروز برنامههایی ساخته میشود که آهنگی میزنند و مجری فریاد میزند دست و جیغ و هورا! یا بچههایشان را میآورند تا دیده شوند، این برنامهسازی نیست!
جیغ و دست و هورا برای تخلیه انرژی خوب است نه برنامهسازی تلویزیون!
این مجری قدیمی تلویزیون به خبرنگار تسنیم گفت: جیغ و دست و هورا برای تخلیه انرژی لازم است خصوصاً برای خردسالان و مدتی به یک روشی تبدیل شد که یکی از مدارس تهران این کار را شروع کرد. صبح برای اینکه انرژی بچهها را افزایش بدهد این کار را میکردند و روش خوبی است. اما نه به عنوان برنامهسازیهای تلویزیون! البته که این روزها برنامه کودکی نداریم که بخواهیم درباره جیغ و دست و هورایش با هم بحث کنیم. ناگفته نماند که دورهای همه برنامههای کودک تلویزیون همین کار را میکردند تا به گونهای حواسِ کودکان را پرت کنند چون خلاقیت و نوآوری نداشتند که به رخ بکشند.
نمیگویم این کار ممنوع است!
وی افزود: باز هم درباره «جیغ و دست و هورا» این نکته را باید یادآور شوم که من نگفتم و نمیگویم این کار ممنوع است و به طورکل نباشد. اما به اندازه کافی بایستی این اتفاق بیفتد که در آن صورت اشکالی ندارد. منتها اگر بیش از اندازه در هر کاری باشد یا در مراسم و برنامه تلویزیون، به کودکان هیچ کمکی نمیکند و اتفاقاً گاهی اوقات «آزاردهنده» هم خواهد بود. در هر چیزی افراط و تفریط دردسرساز است. نه خیلی همهچیز آرامِ آرام و نه شلوغِ شلوغ که بقیه را اذیت کند. ممکن است بچهها در برههای هم لذت ببرند اما کار اصولی نیست و به اندازه و گهگاهی هم اتفاق بیفتد ایرادی ندارد.
شکلگیری نشاط کودکان با جیغ و دست و هورا یا اتفاقی درونی؟!اصلاً نیازی به این همه شلوغبازی نبود
رضایی در ادامه اضافه کرد: کودکان از صفر تا 6 سالگی بهترین مقطع یادگیریشان است. سن تربیتپذیری، آیندهسازی و استعدادیابی در این زمان اتفاق میافتد. باید از طریق برنامهسازی بهطور غیرمستقیم و مستقیم و با بازیهای درست و کاربردی، مهارتافزایی را رونق دهیم، اما همواره مجری فریاد میزند جیغ و هورای بلند و این روزها هم لباسهای رنگارنگ بپوشند. این نوع اتفاقات نمیتواند برای کودک، فرهنگسازی کند یا تأثیرگذار باشد. بچهها نمیتوانند الان در این شرایطی که برایشان فراهم شده انرژیشان را تخلیه کنند. اگر مسابقاتی برای بچهها بگذارند که این بچهها بتوانند انرژیشان را تخلیه کنند. اگر خلاقیتهایی را برای بچهها ایجاد کنند. برنامههایی که بتواند از خلاقیتهای بچهها استفاده کند، بسازند. همانطور که در گذشته هم این نوع برنامه میساختند؛ اصلاً نیازی به این همه شلوغبازی نبود. باید این شلوغ بازیها را کم کنند. اصلاً چه دلیلی دارد برنامههای تلویزیون که دست میزنند، جیغ و هورا بکشند.
وی خاطرنشان کرد: جیغ زدن برای تخلیه انرژی است اما نه در استودیو و برنامهای که قرار است حرفهای مهمی را در قالب مفاهیم کودکانه بزند. چون دستشان خالی از مفهوم و ارزش است به سمت چنین حرکتهایی میروند تا خلأهای ذاتی برنامهسازی را پُر کنند.کاری ندارند غیر از اینکه چند دقیقهای با این دست و جیغ و هورا بگذرانند. اما اگر برنامه، مسابقه و خلاقیت و بینشی داشته باشد آن وقت میبینید که حواسِ کودک را پرتِ این نوع حرکتها نمیکنند و فرصت کمتری را برای این همه سر و صدا اختصاص میدهند.
چرا ترجمهها در حوزه کودک و نوجوان بر تألیف پیشی گرفت؟کودک در تلویزیون و رسانه برای کسی مهم نیست
رضایی با اشاره به اینکه هنوز هم این نکته را تکرار میکنم کودک در تلویزیون و مجموعه رسانه برای کسی مهم نیست، افزود: بچهها برایشان ارزش ندارند؛ اگر ارزشمند باشند باید سعی کنند روشی را انتخاب کنند که در راستای نیاز و علایق کودکان قدم بردارند. آنچه که به نظر میآید با سبک زندگی خانوادههای ایرانیها تطبیق داشته باشد. البته برای تلاشگران شبکه کودک احترام زیادی قائلم اما احساس میکنم برخی از مسئولان خصوصاً در شبکه کودک، اطلاعات کودک، روانشناسی کودک و نیازسنجیهای کودک را نمیشناسند، شاید نمیدانند بایدها و نبایدهایشان چیست که یاد بگیرند. چون ما معضلات بزرگی در جامعهمان داریم و فضا را جدّی نگیریم، فرهنگمان از دست میرود. وقتی درباره خطر اعتیاد، کودکان کار و خیلی از معضلات دیگر هم صحبت میکنیم برخیها میخندند و جدّی نمیگیرند. این فضاها واقعاً نیازمند کار جامعهشناسی دقیق و ساماندهی قدرتمند دارد. باید NGOهایی راهاندازی شوند و با دانش و کارآمد کار کنند.
تلویزیون در کجای کار اشتباه کرده؟
وی در پاسخ به این سؤال که تلویزیون در کجای کار اشتباه کرده و باید چه کار کند، خاطرنشان کرد: کسانی که آن موقع در گروههای کودک کار میکردند افراد متخصصی در زمینه ساخت برنامه برای کودکان، خردسالان و نوجوانان به کار میگرفتند. اینها کسانی بودند که تحصیلات و تجربیات لازم در این زمینه داشتند. عشق و علاقهشان به بچهها واقعی بود. لذا سعی میکردند اطلاعات راجع به برنامهسازی را از همهجا بدست بیاورند و خودشان را با خواستههای کودک تطبیق بدهند. متأسفانه تا آنجا که من اطلاع دارم امروز کمتر از آن اتاق فکرها و افراد متخصص در زمینه کودک فعال هستند؛ بعضاً علاقهمندند برنامههای کودک بسازند اما نه آنطور که باید و شاید. برنامههای شبکه کودک را دیدم تعداد زیادی کارتونهای قدیمیاند که هنوز دوستداشتنیاند و کمتر به کار جدیدِ دلچسبی رسیدهام. شاید بعضاً برنامههایی خوب باشد اما در حدی که بتواند علاقهمندان زیادی را جذب کند، نیست. دلیلش هم این است از افراد متخصص در حوزه شناختی کودک، خردسال و نوجوان استفاده نمیشود.
این مجری قدیمی تلویزیون با اشاره به اینکه باید همه دلسوزان کودکان برنامهسازی کنند، تأکید کرد: به گمان من باید تمام کسانی که دلسوزِ کودکاناند، برنامهسازی کنند. کسانی که دغدغه تربیت کودکان را دارند و به آینده بچهها میاندیشند. آموزشهایی که برای بچهها میگذارند، باید آموزشهایی باشد برای آیندهشان هم مفید باشد. اگر این آموزشها به شکلی طراحی شود که با روحیات بچهها سازگار باشد حتماً جواب مثبتی میگیرد. بچهها در هر گروه سنی علایقی دارند، اگر تلویزیون بتواند مجموعهای از برنامههایی که سرگرمکنندهاند، آموزشهای خیلی ملایم، مثبت و دوستداشتنی برای کودکان طراحی کردهاند، ارائه دهند مخاطب، مدیومی غیر از تلویزیون انتخاب نمیکند.
بررسی مختصات سینمای کودک و نوجوان در گفتوگو با مدیر شبکه کودک لبنانمیخواهند کاری کنند اما عملی نمیبینیم
رضایی در خصوص همکاری با تلویزیون گفت: ادعا میکنند میخواهیم کار کنیم و عملاً دوستان و همکارانی که میخواهند کاری ارائه بدهند به درِ بسته میخورند. من خودم یکی دو مورد با دوستان و همکاران رفتهایم و گفتهایم؛ یا ما را به اسپانسر ارجاع میدهند و یا میگویند بودجه نداریم و یا کار را به زمان دیگری موکول میکنند. به امید روزی که مسئولین فقط ادعا نکنند و برنامههای کودک برایشان مهم باشد. اما تلویزیون برای اینکه بتواند کارهای بهتری در حوزه کودک ارائه بدهد به نظر میآید سیاستگذاریها و اهدافش را در این زمینه باید بازنگری کند. همچنین تلویزیون میتواند از افراد کاربلد و تهیهکنندگان قدیمی که دور مانده و خانهنشین و بیکار ماندهاند، استفاده کند. هنوز بازنشسته نشدهاند و از نظراتشان استفاده نشده است. در کارنامهشان کارهای ماندگار و درخشانی وجود دارد. متأسفم از اینکه برنامههای تلویزیون محتوای کافی ندارند، متأسفانه فقط حرف زده میشود و عملی نمیبینیم.
انتهای پیام/