کنکاشی در سرچشمه معماری ایران
تاریخ انتشار: ۴ بهمن ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۴۲۱۵۹۹۹
معماری، یکی از مؤلفههای اصلی شهر و انسان شهرنشین است. چنانکه انسان شهرنشین، حتی برای لحظهای محیط معماریشده را ترک نمیکند. او در خانه، تحت تأثیر معماری است. وقتی بیرون میآید و در خیابانها قدم میگذارد، بازهم دارد معماری را تجربه میکند. چه از طریق نوع خیابانکشی و چه ازنظر تجربه بصری ساختمانهای دیگر.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران، یکی از مهمترین مراکز آکادمیکی است معماران و هنرمندان رشته هنرهای تجسمی دانشآموخته آن هستند. معماری همواره آینهای برای انعکاس ویژگیهای یک دوره تاریخی، یک فرهنگ و سبک زندگی و یکخطه جغرافیایی است. ازاینجهت برای فهم بهتر معماری امروز ایران و خصوصا پایتخت، شناخت دانشکده هنرهای زیبا بهعنوان سرمنشأ نسل نوین معماران بسیار مفید فایده خواهد بود و به نظر میرسد در ردیابی چگونگی تکوین شکل فعلی معماری، آشنایی با این دانشکده کمک شایانی خواهد داشت. کتاب «کنکاش، دانشکده هنرهای زیبا در دوره ریاست آندره گدار» به تاریخ این دانشکده و چهرههای شاخص آن میپردازد. این کتاب روایتی است تاریخی و مستند که حاصل گفتوگوهای مؤلف با شاگردان نسل اول اساتید و دانشجویان این دانشکده است.
مهندس آرش طبیبزاده، گردآورنده و نویسنده کتاب «کنکاش، دانشکده هنرهای زیبا در دوره ریاست آندره گدار» در گفتوگو با «رسالت» با اشاره به اینکه در دهه بیست، یعنی در ابتدای تأسیس دانشکده هنرهای زیبا، تنها دو رشته معماری و نقاشی در این دانشکده به دانشجویان ارائه میشده است گفت: «این اثر، دارای ماهیتی تاریخی است که در آن تاریخ دانشکده هنرهای زیبا از نظرگاه افرادی که بهنوعی سازنده هویت این دانشکده بودند تدوینشده است. در این اثر، حدود بیست معمار مورد معرفی و روایتنگاری قرارگرفتهاند که از خلال مطالب آنها، چیزی در حدود بیست معمار دیگر نیز معرفیشدهاند. اینها افرادی هستند که تاریخ دانشکده هنرهای زیبا را ساختهاند. دانشکده هنرهای زیبا بهنوعی نخستین دانشکده تخصصی معماری و هنرهای تجسمی است و بدنه امروزی آرشیتکتها و مهندسان، غالبا به نسلهای نخست این دانشکده بازمیگردند و همه با یک نسل واسطه، بهنوعی شاگرد شاگردان آنها هستند. در زمینه روایت تاریخ یک دانشکده، تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران هم در آن برهه قابلمشاهده است.
این کتاب که بهتازگی منتشرشده توسط انتشارات میرماه به طبع رسیده است و از کیفیت چاپ بالا با جلدسخت و صفحهبندی فاخری بهرهمند است که مطالعه آن را دلنشینتر میکند. طبیبزاده نویسنده کتاب، آن را اثری میداند که بسیاری از تصاویر و مطالبش، در حکم اسنادی تاریخی هستند که برای نخستین بار است که به انتشار میرسند. کتاب به اذعان نویسنده بافتی روایی دارد. طبیبزاده میگوید: «این کتاب روایتی زنده است و با توجه به محتوای تاریخی آن، لحنی داستانی دارد. خواننده حین مطالعه کتاب، خود را در کنار راوی میپندارد، گویی که خاطرات را از زبان خود او میشنود. ازآنجاییکه مخاطب امروز خصوصا نسل جوان، کشش مطالعه خشک تاریخی را ندارد، عنصر جذابیت در نگارش کتاب موردتوجه قرارگرفته است و عکسهای کتاب نیز به افزایش کشش آن کمک کردهاند.» این کتاب، حاصل تلاشی دوازده-سیزده ساله است و نویسنده آن در پاسخ به چرایی این حرکت پژوهشی مستمر میگوید: «محرک اصلی من در این پژوهش، حفظ میراث تاریخی افراد سرنوشتساز معماری بوده است که از برخی از آنها حتی نامی نمانده بود و در گمنامی به سر میبردند. هدف یک محقق در مقام تاریخپژوهی، در ابتدا ثبت تاریخ و روایت آن است، بدون آنکه بخواهد قضاوتی داشته باشد. من میخواستم داستان افراد مهم این حوزه در قالب روایتی مدون ماندگار، ثبت گردد.
از آقای طبیبزاده در مورد تفاوت معماری، با آثار هنری در قالب نقاشی سؤال پرسیدم؛ چراکه احساس کردم در سخنان ایشان معمار، از گستره فعالیت و تأثیر بیشتری از نقاش برخوردار است. ایشان در جواب گفت: «پایه و اساس این دو، به یکدیگر نزدیک است اما ازلحاظ مدیوم تفاوت زیادی با یکدیگر دارند. برای یک نقاش، یکقلم و یا وسیله طراحی کافی است. در وهله نخست، او حتی نیازی به بوم یا تابلو نیز ندارد و میتواند روی دیوار یک اتاق اثر خود را خلق کند. اما معمار برای اجرای یک طرح، نیاز به ابزار و افراد زیادی داسرد. مجموعهای کارفرما و کارگر، پو ل و سرمایه و مواد و مصالح باید در کنار یکدیگر جمع شوند تا معمار بتواند اثر خود را عینی کند. از این گذشته، یک تابلوی نقاشی، تعدادی مخاطب دارد اما یک ساختمان، کاربر و user دارد و نهتنها مخاطب. همچنین مخاطبان یک تابلوی نقاشی معدودند، اما در ساختمان یک استادیوم فوتبال، صدهزار نفر درآنواحد میتوانند کاربر-مخاطب ساختمان استادیوم باشند. در مورد ساختمانی همچون برج آزادی، این عدد به میلیونها نفر میرسد.»
با اندیشیدن به این سخنان، به اهمیت معماری بیشتر پی میبریم. مثلا اگر تابلویی بینظیر، همچون مونالیزای لئوناردو داوینچی را نیز در نظر بگیریم، که پنج قرن است در سراسر دنیا همواره و همواره دیده میشود، تحلیل میشود و تحسین برمیانگیزاند، بازهم اینگونه نیست که همواره جلوی چشم افراد زیادی قرار بگیرد. معمولا در موزه است و مخاطبان موزه نیز، طیف خاصی را تشکیل میدهند. اما برج آزادی در وسط یک میدان پررفتوآمد، سالیان سال است که خودنمایی میکند و چشم تمام اقشار از تمام سنین و با هر لهجه و نژاد را به خود خیره میسازد. برای بسیاری، تصویر این برج هرروزه تکرار میشود.
نشر میرماه در توضیح کتاب «کنکاش» مینویسد: «کتاب حاضر نخستین اثر از مجموعه کتابهای مرتبط با پروژه پژوهشی «تاریخ شفاهی معماری معاصر ایران» است که با رویکردی ویژه به تاریخ شکلگیری و حیات دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران در سالهای نخستین پیدایش این نهاد آموزشی میپردازد؛ سالهایی که به دوره ریاست آندره گُدار در دهه بیست خورشیدی اختصاص دارد. دانشکده هنرهای زیبا تبلور نگاه ایرانیان نواندیشی است که پس از جنگ بینالملل اول راهی اروپا و بالاخص فرانسه شده و تجربیات مواجهه با دنیای غرب را رهاورد سفر خودساختهاند. این کتاب بر پایه مستندسازی تاریخ به روش شفاهی تدوین و نگاشته شده و شامل روایتهایی جذاب و ملموس از تجربه زیسته جوانان دهه بیست در این دانشکده است. تاریخچه برپایی، موقعیت فضاهای کالبدی، شیوه آموزش استادان، تنوع پروژهها و چگونگی ترسیم و ارائه دروس دانشکده در آن دوره را میتوان در این کتاب یافت. تلاش بر آن بوده است تا با بهکارگیری بیش از دویست سند و تصویر قدیمی در لابهلای متون کتاب، خواننده در حال و هوای هشتاد سال قبل دانشکده هنرها زیبای دانشگاه تهران قرار گیرد. راویان این کتاب همگی در دوره ریاست آندره گدار در دهه بیست خورشیدی به دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران واردشدهاند. آنان تنها بازماندگان آن دوره بودهاند که بهصورت مستقیم از آن سالهای دانشکده روایت کردهاند.»
آندره گدار کیست؟
آندره گدار، معمار و باستانشناس فرانسوی و سازنده بناهایی همچون حافظیه، موزه ایران باستان و دبیرستان امام صادق علیهالسلام قم (معروف به دبیرستان حکیم نظامی) است. او به مدت سی سال در ایران و در استخدام دولت ایران بود و برای مدتها ریاست دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران را بر عهده داشت. گدار در سال ۱۳۰۶ مدیریت اداره باستانشناسی ایران را بهعهده گرفت و به ترمیم آثار تاریخی پرداخت. وقتی قانون عتیقات در ۱۲ آبان ۱۳۰۹ شمسی به تصویب مجلس شورای ملی رسید و آییننامه آن در جلسه ۲۸ آبان ۱۳۱۱ از تصویب هیئتوزیران گذشت بر طبق ماده اول آن تمام آثار صنعتی و ابنیه و اماکن که تا پایان دوره زندیه در کشور ایران احداثشده اعم از منقول و غیرمنقول جزو آثار ملی ایران محسوب گردیدند و تحت حفاظت و نظارت دولت قرار گرفتند. ازاینرو به آندره گدار دستور داده شد که فهرستی از آثار ملی ایران تهیه کند و به دولت تسلیم نماید. سه تپه تاریخی سلیمان تپه، زیرز، مازیر و یا زیر تپه نخستین اثر ملی ایران هستند که به پیشنهاد آندره گدار باستانشناس مشهور، در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسیدند.
منبع: پارس نیوز
کلیدواژه: ایران سیاسی و اجتماعی شاخص معماری موزه هنرهای زیبای دانشگاه تهران دانشکده هنرهای زیبا آندره گدار طبیب زاده ملی ایران دهه بیست
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.parsnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «پارس نیوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۴۲۱۵۹۹۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
مروری بر آثار ایرانی در بینال ونیز/ آنجا که نگاه پایان میگیرد
خبرگزاری مهر-گروه هنر-آزاده فضلی؛ غرفه ایران در شصتمین بینال هنر ونیز از ظهر روز ۸ اردیبهشت ماه با حضور محمدرضا صبوری سفیر ایران در ایتالیا از غرفه ایران رسماً آغاز به کار کرد. در این دوره از بینال هنر ونیز، ۵ هنرمند ایرانی نقاش با موضوع «کودکان غزه» اثر دارند.
در بیانیه جمهوری اسلامی ایران در شصتمین بینال هنر ونیز با عنوان «هنر بدون مرز» و به قلم محمد خراسانی زاده رییس پاویون ایران آمده است:
«ما انسانها فرزندان آدم و حوا همه از یک ریشه و یک خانوادهایم و برادران و خواهران یکدیگر محسوب میشویم. شادیها و غمهایمان مشترک است، اندوه و درد و ستم دیدن هر ملتی برایمان تلخ است و موفقیت و شادکامی هر ملتی بدون تضییع حقوق دیگران برای همه شادی آفرین خواهد بود پس در چنین شرایطی چگونه میتوانستیم بی تفاوت بمانیم و سکوت پیشه کنیم؟ پس اگر بنی آدم اعضای یک پیکرند باید زبان رسای هنر را به عنوان فریادی غضب آلود در اعتراض به این ظلم بی سابقه به کار میگرفتیم و با دست هنرمندان چیره دست و صاحب نام ایران اسلامی گوشههایی از ستمی که بر همنوعان مان میرود، نمایان میساختیم. چنان که شاعر ایرانی سعدی شیرازی چنین سروده است:
بنی آدم اعضای یک پیکرند که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار
شعار «خارجی ها همه جا» در شصتمین دوسالانه هنر ونیز زمینه مناسبی را فراهم کرد که جمهوری اسلامی ایران عنوان بنی آدم اعضای یک پیکرند را برای نمایشگاه رسمی خود برگزیند تا یادآوری کند که به دور از هیاهوهای رسانه ای، هنری دارای ارزش والاتری است که شان انسان ها را محترم بشمارد و عدالت و شرافت و انصاف را به روشنی ترسیم کند.
در غرفه ایران کوشیدهایم تا مرزهای قراردادی بین کشورها را برداریم و از دریچه انسانیت بخشی از لحظه های اندوهناک تاریخ این روزهای بشریت را به تماشا بنشینیم، گاه با آثار تجسمی که نوآورانه و خلاقانه حرف هایی تازه برای گفتن دارند، گاه با چیدمانی که مخاطب را در موقعیتی متفاوت قرار می دهد، گاه با فناوری واقعیت مجازی که پدیده های فیزیکی را به چالش می کشد و گاه با تلألو تصویر در هنر آینه کاری ایرانی که همچون درخشش ستارگان در میانه کهکشانها نور امید را برای روزگاری بهتر بر تاریکی های امروز دنیا میتاباند. البته همه این ها نمونههای کوچکی از هنر هنرمندان ایرانی است که مرزها را شکستهاند و پیامی است از وارثان تمدن هشت هزار ساله ایران که بر دیوارهای بنایی در شهر کهن ونیز برنشستهاند. آن روز فرا خواهد رسید که رنجها و ظلمها به پایان میرسد؛ مرزهای غیر واقعی فرو خواهد ریخت و همه انسان ها یک امت واحد خواهند شد.
این روزها کام همه جهانیان از آن چه بر مردم مظلوم و مقتدر فلسطین میگذرد، تلخ شده است. در این نقطه از دنیا جنایاتی شگرف در حال وقوع است که بهتر است نام آن را نسل کشی و جنایت علیه بشریت بگذاریم. کودکان بی پناه فلسطینی تنها به جرم این که در سرزمین مادری شان به دنیا آمده اند و فقط به این علت که فلسطینی هستند. روزهایشان را با بمب، موشک، کشتار، گرسنگی و آوارگی به شب می رسانند و شب هایشان را با ترس و واهمه می گذرانند.»
همچنین، امیر عبدالحسینی مدیر هنری، پژوهشگر و کیوریتور ارشد غرفه ایران در شصتمین بینال هنر ونیز متنی با عنوان «والایی؛ در سرزمینی که برای صلح آفریده شد» نوشته است:
«هنرمند به جای همه آنان سخن میگوید که قادر به سخن گفتن نیستند. این کلام آندره تارکوفسکی سینماگر نامدار روس است که هنرمند را به مثابه یک پیامبر میدانست؛ چرا که هنرمند «زیبایی» را همراه با آیینهای اخلاقی میآفریند اما آنجا که هنرمند قادر به سخن گفتن نیست تکلیف چه خواهد بود؟ آنجا که موضوع بزرگتر از توان و داشتههای هنرمند است، چه باید کرد؟ فرض کنید نویسندهای، نقاشی یا فیلمسازی بخواهد عظمت و اندوه و ایثار مردم غزه را بیان کند. چنین چیزی شدنی است؟ هنرمند و نویسنده هر چه بکوشد نمیتواند اقیانوس این واقعه را آنگونه که رقم خورده در ظرف هنر و کلام بریزد. با این همه آموزههای ما تعریفی جامع تر از هنر ارایه میدهد و افعال بلند مرتبه ای را برابر با هنر می داند. در آرمان شهر فلاسفه غرب و شرق و نگاه فیلسوفان اسلامی هنری ارزشمند است که فضایل والا به همراه داشته باشد و این فضایل همان است که در شهادت این نظر کردههای بهشت خداوند به زیباترین شکل نمایان شده است. آیا در شهادت هزاران کودک معصوم غزه چیزی جز دیدن موقعیت است. این نظریه توصیف تجربه های نامتناهی مانند ایمان، امید، شکوه، شگفتی ستایش، هراس مرگ و ... را شامل میشود و به امور فراموش ناشدنی تاب نیاوردنی و از همه مهمتر تفکر برانگیز اشاره دارد. از نظر لیوتار امر والا در نمایش امور نمایش ناپذیر معنا مییابد و به تصویرگری نوعی از احساس میپردازد که تخیل انسان قادر به درک عظمت و قدرت آن نیست.
از این منظر است که هنر نقاشان صاحب نامی چون مرتضی اسدی، کاظم چلیپا، غلامعلی طاهری، عبدالحمید قدیریان و مصطفی گودرزی اهمیت مضاعفی دارد و تجربه نابی از زیباشناختی «هنر والا» را به نمایش میگذارد. بازنمایی عنصر ناب هنری یکی از سه موضوعی است که کاندینسکی لازمه شکل گیری هر اثر هنری میداند. این نقاش و نظریه پرداز هنر، شرط دیگر را چنین میداند که هنرمند فرزند زمانه خودش باشد و اثر او بازتاب کاملی از تجربه هایش را منعکس کند. دارا بودن بیان و سبک فردی سومین خصوصیت اثر هنری از دیدگاه کاندینسکی است. سه ویژگی مهمی که در آثار این هنرمندان نقاش نمایان است تا تصویری از «والایی» را به کودکان غزه و به آیندگان تقدیم کنند. این همان تفاوت «امر جمیل» و «امر جلیل» و به تعبیری هنر زیبا و هنر والا است که در اندیشه فلاسفه ای چون لیوتار مطرح شده است. از سخن این اندیشه گر قرن بیستم چنین بر می آید که وقایعی وجود دارد که احساس و ادراک می شود اما قابل بیان نیست و وظیفه هنرمند بازنمایی آن است.»
در ادامه گزارش، به قطعه شعر محمود درویش که کنار آثار هنرمندان قرار داده شده و پیشینه هنرمندانی که آثارشان در بینال هنر ونیز ارایه شده است، اشاره میکنیم.
جز قلبش چیزی نیافتند
مرتضی اسدی نقاش ایرانی است که پس از اخذ مدرک کارشناسی در رشته نقاشی از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران، تحصیلات تکمیلی خود را در رشته تصویرسازی در همان دانشگاه ادامه داد. سپس برای تحصیل در مقطع دکتری در رشته تاریخ هنر و باستان شناسی هنر اسلامی به دانشگاه پاریس سوربن رفت. اما سپس تحصیل را رها کرد و برای پایان دوره دکتری رشته پژوهش هنر به ایران بازگشت. اسدی به عنوان طراح و نقاش در نمایشگاه های گروهی و انفرادی بسیاری در ایران و سطح بین المللی شرکت کرده است. او برنده جایزه سوم طراحی تمبر پستی به مناسبت چهل و پنجمین سالگرد اعلامیه جهانی حقوق بشر در توکیو و برنده جایزه دوسالانه نقاشی جهان اسلام است. وی عضو هیات علمی دانشگاه هنر شاهد و عضو انجمن نقاشان ایران (AIP) است. وی دبیر و عضو هیات داوران جشنواره ها و رویدادهای هنری متعدد، استاد راهنما و مشاور پایان نامه های دانشگاهی بوده و با انتشارات هنری دانشگاهی همکاری داشته است.
تابلوی نقاشی مرتضی اسدی که همچون دیگر آثار اسدی تابلویی مفهومی است، هم به صورت اصل اثر نمایش داده شده و هم برای آن نمایشی ویژه در نظر گرفته شده است. همچنین قطعه شعر محمود درویش با عنوان «جز قلبش چیزی نیافتند» نیز در توضیحات این تابلو قرار دارد که شنیدنی هم است؛
سینهاش را تفتیش کردند
و جز قلبش چیزی نیافتند
قلبش را تفتیش کردند
غیرِ ملتاش چیزی نیافتند
صدایش را تفتیش کردند
به غیر اندوهش چیزی نیافتند
اندوهش را تفتیش کردند
جز زندانش چیزی نیافتند
زندانش را تفتیش کردند
جز خودشان را در بند نیافتند
و شب، شب بود
و آوازخوان، آواز میخواند ...
شهیدی است که شهیدی آن را حمل کند
مصطفی گودرزی هنرمند و پژوهشگر هنر ایرانی است. وی پس از اخذ مدرک کارشناسی در رشته نقاشی از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران، به فرانسه رفت و مدرک کارشناسی ارشد خود را در رشته هنرهای تجسمی از دانشگاه رن فرانسه دریافت کرد. سپس به طور همزمان ۲ دوره دکتری را به پایان رساند. پس از بازگشت به ایران به عضویت دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران درآمد و اکنون استاد گروه آموزش عالی است. وی علاوه بر نقاشی، در زمینه طراحی گرافیک، ساخت فیلم مستند، پژوهش، ترجمه و تالیف کتاب نیز فعالیت داشته است. گودرزی در موسسات مختلف هنری-علمی و فرهنگی حضور فعال دارد که از جمله آنها میتوان به ریاست گروه هنرهای تجسمی دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران اشاره کرد. رییس گروه هنرهای تجسمی فرهنگستان هنر ایران، مشاور هنری موزه هنرهای معاصر تهران، طراح و مشاور در چندین نمایشگاه داخلی و بین المللی، سردبیر چندین نشریه تخصصی هنری و ... تالیف کتاب، ترجمه و تحقیق از دیگر فعالیت های اوست.
در کنار اثر مصطفی گودرزی شعر محمود درویش با عنوان «شهیدی است که شهیدی آن را حمل کند» آمده است:
اگر از تو درباره غزه پرسیدند ...
بگو به آنها:
در آنجا شهیدی است،
که شهیدی آن را حمل میکند،
و شهیدی از وی عکس میگیرد،
و شهیدی او را بدرقه میکند،
و شهیدی بر وی نماز میخواند
خانهای که یک در دارد
کاظم چلیپا هنرمند سرشناس ایرانی تحصیلات هنری خود را در دانشکده هنرهای زیبای تهران آغاز کرد. او کارشناسی ارشد نقاشی خود را از دانشگاه تهران، دانشکده هنرهای زیبا دریافت کرد و دکترای خود را به پایان رساند. کارشناس پژوهش هنر دانشگاه هنر شاهد پدرش مرحوم حسن اسماعیل زاده (چلیپا) از آخرین هنرمندان نهضت نقاشی قهوه خانه ای بود. چالیپا در نمایشگاه های بینالمللی شرکت کرده و جوایزی مانند جوایز برس طلایی ژاپن را دریافت کرده است. او مدرس دانشگاه است و در رویدادهای هنری متعددی به عنوان عضو هیات داوران شرکت کرده است. چلیپا عضو هیات علمی دانشگاه هنر است. «آسمان چلیپا» و «رنگ خیال» ۲ فیلم مستندی هستند که بر اساس زندگی و آثار این هنرمند ساخته شدهاند.
شعر محمود درویش بر اثر کاظم چلیپا با عنوان «خانهای که یک در دارد» به شرح زیر است:
و دو پنجره
روی ساحل دخترکی است
و برای دخترک، خانوادهای
و برای خانواده، خانهای
و خانه دو پنجره دارد و یک در ...
روی دریا ناوچهای است
سرگرم شکار رهگذرانی
که بر ساحل قدم میزنند:
چهار، پنج، هفت
بر ساحل فرو میغلتند...
جیغِ دخترک از ساحل فراتر میرود
فراتر از شبی کویری،
اما پژواکی وجود ندارد
دخترک فریادی ابدی میشود
در اخبارِ فوری
که اکنون دیگر فوری نیست،
زیرا هواپیماها بازگشتهاند
تا بمباران کنند
خانهای که یک در دارد و دو پنجره!
آنجا که نگاه پایان میگیرد
غلامعلی طاهری هنرمند ایرانی دارای مدرک کارشناسی ارشد نقاشی از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران و یکی از بنیانگذاران دانشگاه شاهد است. طاهری در عرصه های هنری، فرهنگی و علمی، سمت های مختلفی به عنوان رییس موزه هنرهای معاصر تهران، قایم مقام دانشگاه شاهد، عضو هیات داوران مسابقات هنری، مؤسس انجمن علمی هنرهای تجسمی ایران و … داشته است. طاهری با ارایه سخنرانیهای تخصصی و شرکت در نمایشگاه های انفرادی و گروهی متعدد در ایران و عرصه بین المللی حضور فعالی داشته است.
غلامعلی طاهری درباره اثرش که تاکنون جایی دیده نشده است، به خبرنگار مهر گفت: این تابلوی نقاشی تصویری از کودکان غزه را که در حال گریه در آغوش مادرشان هستند، خانههایی که ویران شدهاند و مادری که در حال فریاد زدن است و دستش رو به آسمان و در حال استغاثه است، نشان میدهد. از دور نیز تانکهای اسراییلی در حال حمله هستند و تصویری غم انگیز از فاجعه غزه نمایش میدهد. این نقاشی رئال است و با فضایی تیره و رنگهای تیره کار شده است. من فکر میکنم برای بیان بسیاری از موضوعات، با حفظ جنبههای هنری، بیانی رئال بسیار مناسب است؛ به همین دلیل در حال حاضر آثارم را رئال خلق میکنم.
قطعه شعر محمود درویش با عنوان «آنجا که نگاه پایان میگیرد» برای این تابلو انتخاب شده که عبارت است از:
برادرانی داریم
دوستمان میدارند
تماشای مان میکنند
میگریند
و در خلوت خود میگویند:
«ای کاش این محاصره اینجا …»
کلام در گلو میماند
و پایان نمیگیرد.
رهایمان نکنید
تنهایمان نگذارید
سلام خداوند بر فرزند شهیدت
عبدالحمید قدیریان هنرمند ایرانی دارای لیسانس نقاشی از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران و کارشناسی ارشد نقاشی از دانشگاه هنر تهران است. قدیریان علاوه بر نقاشی، مجسمهها، طراحی صحنه و لباس و آثار مستند متعددی ارایه کرده است. قدیریان طراحی صحنه و لباس بسیاری از فیلمهای سینمایی و سریال های تلویزیونی را در کارنامه خود دارد که برای سریال «مریم مقدس» سیمرغ بلورین جشنواره بین المللی فجر را دریافت کرد. خانه سینما به او برای طراحی صحنه و لباس برای «ملک سلیمان» جایزه داد. وی همچنین عضو هیات داوران جشنوارههای بین المللی فیلم فجر و مدیر اجرایی اولین مراسم افتتاحیه المپیک بانوان بوده است. قدیریان تالیف بسیاری از کتاب ها و انتشار مقالات متعدد و برگزاری نمایشگاه های انفرادی و گروهی در ایران و خارج از کشور را در کارنامه دارد.
در کنار اثر قدیریان، قطعه شعر محمود درویش با عنوان «سلام خداوند بر فرزند شهیدت» آمده است:
در محضر پدر،
به سوگ پسر نشستهایم؛
«سلام خداوند بر فرزند شهیدت»
اندکی دیگر
میلاد یکی کودک را
شادباش میگوییم
کد خبر 6091769