Web Analytics Made Easy - Statcounter

همشهری آنلاین – مریم ورشو: سفر فقط حرکت از یک مبدا به مقصدی مشخص نیست. سفر یعنی دیدن و تجربه کردن جزییات هر چیزی در یک جغرافیا؛ از بناهای تاریخی و نقاط معروف یک منطقه گرفته تا چیزهای شاید به نظر بی‌اهمیت، اما در واقع مهم.

به‌عنوان نمونه درخت‌نگری هم می‌تواند مانند پرنده‌نگری در بسته سفر ما گنجانده شود.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

در مناظر طبیعی ما درختانی با طول عمر بالا هنوز ریشه در زمین و سر به آسمان دارند که برخی از آنها به‌ دلیل همین قدمت حتی نزد ساکنان و اهالی یک منطقه تقدس پیدا کرده‌اند. درختان سرو، انجیر و چنار بین ایرانیان همیشه جایگاه خاصی داشته‌اند. در ایران نیز چند درخت خاص وجود دارند.

تینارِ دار

به تک درخت در زبان محلی مازندرانی تینار دار می‌گویند؛ تینار یعنی تنها و دار یعنی درخت. این درخت معروف و تنها در جاده فیروزکوه قرار دارد. برخی از مردم حتی برای درخواست حاجت اول نیت می‌کنند سپس دخیل یا پارچه سبزی به آن می‌بندند. محال است از این جاده عبور کرده باشید و تینار دار به چشمتان نیامده باشد. برای رسیدن تا پای درخت یک جاده خاکی فرعی در مسیر وجود دارد.

چنار امامزاده یوسف رضای قائمشهر

امامزاده یوسف‌رضا (ع) برادر امام رضا (ع) است که مقبره وی در قائمشهر گمنام باقی مانده، اما از آن چناری ۴۰۰ ساله روییده است. این درخت تاریخی در کنار بیمارستان رازی این شهر قرار دارد و در فهرست آثار ملی ایران ثبت شده است. این درخت آنقدر معروف است که حتی در سفرنامه ناصرالدین شاه هم به آن اشاره شده است. شاه قاجار در سفر به علی آباد که قائمشهر کنونی است، نوشته است: به علی آباد رسیدیم. جلگه‌ای دارد چمن است. امامزاده یوسف رضا آنجا واقع است. خوب ساخته‌اند. سردی مطبوع داشت. یک سرو بلندی در صحنش رسته است.

به این درخت در زندگینامه‌های افراد مشهور هم اشاره شده است. در کتاب «در ماگادان کسی پیر نمی‌شود» که سرگذشت دردناک دکتر عطا صفوی در اردوگاه‌های کار استالینی است، درباره این درخت آمده است: بیمارستان شاهی (قائمشهر کنونی) خیلی بزرگ بود و باغ آن شاید یک هکتار می‌شد. محوطه بیمارستان زمان قدیم قبرستان بود. زمان رضاشاه این قبرستان را صاف کردند. یک درخت چنار بزرگ سر به فلک کشیده آنجا بود که بیش از ۵۰۰ سال عمر داشت. غروب‌ها کارکنان و اهالی محل به دور این چنار و فواره حوض جمع می‌شدند و چای و بستنی می‌خوردند. الان این چنار مقدس شده، به اطرافش پارچه سیاه بسته شده و مردم در اطراف آن نماز و دعا می‌خوانند و به شاخه‌های آن صدها پارچه نذری می‌بندند.

درخت زادگاه هوشنگ مرادی کرمانی

کودکی‌های ما با کتاب‌های هوشنگ مرادی کرمانی گره خورده است. مگر می‌شود «قصه‌های مجید» جزو نوستالژی‌های ما نبوده باشد؟ حالا تصور کنید این نویسنده قصه‌های مجید، نخل، خمره، بچه‌های قالیباف‌خانه و شما که غریبه نیستید را پای یک درخت هزار ساله در روستای زادگاهش سیرچ نوشته باشد. اما کمتر کسی از این روستای خوش آب و هوا در دل کویر خبر دارد و بیشتر گردشگران هم که برای دیدن کویر شهداد به کرمان می‌آیند این چنار و روستای زیبایش را ندیده رد می‌کنند.

روستای زیبای سیرچ در ۲۵ کیلومتری شهداد و چنارش در کنار رودخانه دایمی و پل اصلی رودخانه قرار دارد که در فهرست میراث طبیعی کشور به ثبت رسیده است.

تک درخت ساحل «دَرَک»

در سفر به چابهار روستای درک را از دست ندهید. تلاقی دریا و کویر این روستا را منحصر به‌ فرد کرده است. در ساحل درک یک تک درخت نخل گردشگران را به‌سمت خود می‌کشاند. شن‌های ماسه ای ساحل دریای عمان در نزدیکی روستای زرآباد نتیجه تغییر اقلیم و خشک شدن زمین‌های کشاورزی ایجاد شده است، اما این تک درخت از تغییر اقلیم و خشکسالی جان سالم به در برده است. فاصله روستای درک تا چابهار حدود ۱۷۰ کیلومتر است. شما می‌توانید با عبور از روستای کهیر به‌سمت زرآباد به روستای درک برسید.

درخت انجیر معابد

در چابهار بازدید از درخت انجیر معابد می‌تواند بسیار جذاب باشد. شاخه‌های این درخت زیبا به جای اینکه مانند بیشتر درختان سرشان به‌سمت آسمان باشد از بالا به سمت زمین بر می‌گردند و دوباره در خاک فرو می‌روند. نکته جالب اینجاست که پس از در خاک فرو رفتن این شاخه‌ها، از جای آن‌ها ساقه دیگری بیرون می‌آید. این درخت نزد مردم سیستان و بلوچستان مقدس است و ارزش تاریخی دارد.

چنار دوهزارساله محلات

محلات به هلند ایران معروف است، زیرا بزرگ‌ترین شهر کشور از نظر تولید گل و گیاه است. اگر به محلات سفر کنید بی‌شک چنارهای زیبا و سر به فلک کشیده‌اش هوش از سرتان خواهد برد. اما میان این همه درخت چنار پیر محلات که به نماد و جاذبه شهر تبدیل شده شگفت‌انگیز است. این چنار دوهزارساله در یکی از میدان‌های این شهر قرار دارد.  

درختی که شیرین برای فرهاد کاشت

درخت رحمت در استان کرمانشاه قرار دارد. که میان کرمانشاهایان به درخت شیرین و فرهاد معروف است. این درخت چنار ۷۰۰ ساله‌ کنار محوطهٔ تاریخی طاق‌بستان در شهر کرمانشاه قرار دارد. قدمت این درخت سبب شده تا در اشعار فولکلور و باورهای عامیانۀ مردم کرمانشاه نیز ریشه دار شود، به‌طوری که در فرهنگ عامه روایت شده است که شیرین این درخت را زمان شکسته شدن پای اسب خسرو پرویز و دیدارش با فرهاد در طاق‌بستان به عنوان نشانی از عشق خود به فرهاد کاشته است.

سرو ابرکوه

یکی دیگر از آثار طبیعی ایران سرو ابرکوه یزد است که یکی از پیرترین موجودات زندهٔ دنیاست، اما همچنان باشکوه و سرسبز است. محیط تنهٔ این درخت در روی زمین یازده و نیم متر است و بلندای آن بین ۲۵ تا ۲۸ متر برآورد شده‌ است. گفته می‌شود این سرو با عمر تقریبی ۴۵۰۰ سال پیرترین درخت ایران و آسیا و و پس از کاج متوشلخ در کالیفرنیا دومین درخت پیر جهان است. برای دیدن این درخت کهن باید در مسیر اتوبان یزد-شیراز قرار بگیرید.

کمان رستم در شهمیرزاد

اگر به شهمیرزاد بروید می‌توانید به زیارت درخت کهنسال گردوی آن هم بروید؛ دوشاخه قطور این درخت طوری روی تنه اصلی قرار گرفته‌اند که شکل یک کمان باز را به خود گرفته‌اند. برای همین این درخت به کمان رستم معروف شد. عمر این درخت حدود ۱۳۰۰ سال است.

پیرترین موجود زنده تهران

اگر به محله عودلاجان تهران بروید در کنار امامزاده یحیی چناری نفس می‌کشد که می‌گویند عمرش حتی بیشتر از پیدایش پایتخت است. قرار گیری این چنار ۹۰۰ ساله کهن در صحن امامزاده یحیی سبب شده تا برخی فرورفتگی و حفره سیاه بزرگ موجود در داخل درخت را به دلیل دود شمع و چراغ های نذری بدانند که در گذشته مردم روشن می‌کردند. همچنین برخی از شاخه‌های این چنار نیز خشک شده است. چنار عودلاجان در سال ۱۳۳۰ به ثبت ملی رسیده است.

سرو هرزویل | درختی که ناصرالدین شاه پای آن نشست

سرو هرزویل در منجیل استان گیلان قرار دارد. این درخت سرو عمری بیش از هزار سال دارد، اما طبق برخی اسناد قدمت این درخت را تا ۳هزار سال هم می‌دانند. به سرو هرزویل در سفرنامه ناصرالدین شاه هم اشاره شده است. شاه قاجار در سفرنامه خود نوشته است: در سایه این درخت غول پیکر عصرانه خوردیم و موزیکانت‌ها که در لای شاخ و برگ درخت مخفی شده بودند نغمات دلپذیر نواختند و ما تعجب کردیم.

نام این درخت کهنسال در سفرنامه ناصر خسرو نیز آمده است.

کد خبر 652583 برچسب‌ها سفر - گردشگری خبر مهم گیاهان و درختان

منبع: همشهری آنلاین

کلیدواژه: سفر گردشگری خبر مهم گیاهان و درختان تک درخت شاخه ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۴۲۳۰۱۰۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

تازه داماد ۲۰ ساله‌ای که بعد از تیرخلاص جیش‌الظلم زنده ماند

حمله تروریستی گروهک جیش الظلم به دو خودروی پلیس در سیب و سوران سیستان و بلوچستان را که یادتان هست؛ همان حمله‌ای که در روز سه‌شنبه ۲۱ فروردین رخ داد و فطر خونین را برای پلیس کشور رقم زد.

حمله به دو خودروی هایلوکس سفید و سمند انتظامی در جاده سیب و سوران که در ادامه با توقف خودرو‌ها و زخمی شدن مأموران، اعضای گروهک تروریستی با قساوت قلب، تیر خلاص به ماموران شلیک کردند که در این بین ۵ مامور پلیس شهید شده و یک نفر علیرغم شدت جراحات وارده زنده ماند؛ مجروحی که هم اکنون در بخش آی‌سی‌یو بیمارستان بستری است و با انجام چند عمل جراحی هنوز راه طولانی و چندین عمل دیگر را در پیش دارد تا بتواند حداقل مثل یک انسان سالم حرف بزند، با دو چشم ببیند، غذا بخورد و حتی دست‌هایش را بلند کند.

تازه داماد ۲۰ ساله‌ای که بهمن ماه ۱۴۰۲ نامزدی خود را جشن گرفته و قرار گذاشته بود تا عروسش را خرداد امسال به خانه ببرد امروز روی تخت آی سی یو بیمارستان بستری است؛ آن هم با جراحت‌های سنگینی که در حمله تروریستی بر جان و تنش نشسته؛ از اصابت ۵ گلوله بر چانه و دهان و فک و دو دست تا شکستگی و خرد شدن دندان و فک و دست و مصدومیت شدید چشم چپ!

اگرچه روی تخت بستری است و نمی‌تواند بگوید آنچه را که رخ داده، اما قطره اشکی که از گوشه چشمانش هنگام بازگویی حادثه آن روز توسط دیگران جاری می‌شود نشان از عمق فاجعه و غم از دست دادن هم‌رزمانش دارد.

گروهبان یکم «فرهاد آبتین» مامور انتظامی سیب و سوران که یک سال و ۵ ماه از خدمتش می‌گذرد همان مجروح حمله تروریستی گروهک جیش الظلم است؛ البته اعضای گروهک فکر کردند که با تیر خلاصی فرهاد هم مثل پنج مامور دیگر شهید شده، اما خدا نخواست و فرهاد با جراحت‌های سنگین در حال درمان است.

«حسینعلی آبتین» پدر مجروح حمله تروریستی سیب و سوران که از زمان مجروحیت پسرش تا کنون در بیمارستان حضور دارد می‌گوید: وقتی ما از حادثه خبردار شدیم که فرهاد را به بیمارستان رسانده بودند؛ وقتی رسیدم پسر بزرگترم هم آنجا بود با لباس و سر و وضع خونی، او که در مرزبانی خدمت می‌کند اولین ماموری بوده که قبل از سایر ماموران و نیرو‌های اورژانس سر صحنه حاضر شده بود.. از آن روز به بعد این پسرم نه خواب دارد نه خوراک؛ دیدن آن صحنه جانگداز شهادت ماموران، روز و شب برایش نگذاشته است.

«بهزاد آبتین» برادر مجروح حمله تروریستی خودش از ماموران مرزبانی سراوان است؛ همان روز حادثه در محل کار بوده؛ می‌گوید: حدود ساعت ۳ بعد از ظهر بود که یکی از همکارانم که محل زندگی‌اش در سیب و سوران است به من زنگ زد و گفت که اینجا گروهک به دو ماشین پلیس حمله کرده، می‌گویند چند نفر شهید شده‌اند انگار برادر تو هم جزو مجروحین است.

بهزاد آهی می‌کشد؛ با آنکه چندین روز از آن حادثه می‌گذرد در حین بازگویی حال و روزش به هم می‌ریزد.

مکث می‌کند، چشمهایش را با دست می‌فشارد و نفسی چاق کرده و می‌گوید بلافاصله با ماشین یکی از همکاران به جاده زدیم ۲۰ کیلومتری سوران بود. وقتی رسیدم یک هایلوکس سفید بود و یک سمند انتظامی و کنارش ماموران پلیس که غرق خون روی زمین افتاده بودند.

باور نمی‌کنید همه جا پر از خون بود ماموران همه خونین روی زمین افتاده بودند... نمی‌دانستم چه باید بکنم... وسط یک معرکه تنها و بی‌کس با پیکر‌های غرق به خون...

اشک بی محابا از چشمانم جاری بود، داد می‌زدم، فرهاد را صدا می‌کردم.

به سراغ ماموران رفتم اولی شهید شده بود، دومی و سومی هم.. وای. انگار قیامت شده بود. 

نفسم بند آمده بود. به سمت آن یکی ماشین رفتم، سمند انتظامی... باور می‌کنید چشم‌هایم دیگر نمی‌دید، خیس اشک بود، انگار زمان متوقف شده بود دیگر ناله وار صدا می‌زدم فرهاد.

پاهایم دیگر رمقی برای راه رفتن نداشت، جانم را انگار قبضه کرده بودند، وسط معرکه‌ای که دور تا دورش آدم‌های محلی به عنوان تماشاچی ایستاده بودند من مانده بودم و چند جنازه خونین... که ناگاه یک دست بالا آمد.

چشم هایم درست نمی‌دید...، اما یکی از ماموران که در کنار در ماشین سمند پلیس افتاده بود کف دستش را کمی بالا آورد که دستش افتاد.

 نفهمیدم چطور شد، با تمام نفس به سمتش رفتم. بالاخره یکی زنده مانده بود ... غرق در خون بود، سرش را که برگرداندم دیدم فرهاد است فرهاد؛ صورت، گردن، بدن همه پر از خون... وای چه باید می‌کردم!

فرهاد دیگر جانی در بدن نداشت، چشم‌ها، گونه، دهان، گلو، همه زخمی و خونین. نگاهش کردم. آرام ناله می‌کرد، بغلش کردم. به سختی دستش را دور گردنم انداخت، خون فواره می‌زد.

خودم را جمع و جور کردم نباید خودم را می‌باختم. کولش کردم بلند شدم آمبولانس هم دیگر رسیده بود، فرهاد را توی آمبولانس گذاشتم؛ فرهاد که دیگر جانی در بدن نداشت از حال رفته بود.

 برگشتم تا کمک کنم برای انتقال بقیه؛ اما ماموران رسیدند و پیکر شهدا را داخل آمبولانس‌ها گذاشتند.

فرهاد را به بیمارستان رازی سراوان بردند و من هم با ماشین همکارم خودم را به بیمارستان رساندم.

فرهاد وقتی به بیمارستان رسیده بود دیگر بیهوش شده بود؛ یک شب در بیمارستان سراوان بودیم تا اینکه روز ۲۲ فروردین با امداد هوایی و اعزام پرسنل از تهران به سراوان و بررسی وضعیت فرهاد، بلافاصله به بیمارستان ولیعصر ناجا منتقل و در آی سیو بستری شد.

وضعیت بهزاد برای ادامه گفتگو مناسب نیست، شوک روز حادثه با دیدن فجایع آن روز و شهادت همرزمان و دوستان برادرش و مشاهده وضعیت جسمانی برادر، غم سنگینی بر دلش نشانده است.

دوباره به سراغ پدر بهزاد و فرهاد می‌رویم.

خودش را یک کارگر ساده معرفی می‌کند که در زابل زندگی می‌کنند.‌

می‌گوید که سه پسر و یک دختر دارد و برای لبیک به رهبر انقلاب، دو پسرش را وارد نظام کرده‌است؛ یعنی همین بهزاد که مامور مرزبانی است و فرهاد هم که مجروح حمله تروریستی سیب و سوران شده است.

با نگرانی از وضعیت مرزها، می‌گوید: باور کنید فقط بحث بچه من نیست؛ در این حادثه ۵ جوان رعنا شهید شده‌اند؛ این که نمی‌شود که بیایند، از مرز رد شوند و حمله تروریستی کنند و تیر خلاصی بزنند و دوباره بروند؛ باید فکری کرد.

بابای فرهاد به شهدای این حمله تروریستی اشاره می‌کند و می‌گوید: همه این مامورانی که شهید شدند عزیز خانواده بودند پدر و مادر داشتند؛ چند نفر همسر و یک نفر هم بچه داشت؛ درست است که جوان ۲۰ ساله من زنده مانده و باید از خدا شفایش را بخواهم، اما ممکن بود من در شرایط آنها باشم.

چشم‌های پدر‌تر می‌شود گاهی به جوان رعنایش نگاه می‌کند که امروز ناتوان با بدن پر از زخم روی تخت بیمارستان افتاده، هراز گاهی به نامزد پسرش، دختری که با هزار امید و آرزو عروس خانه‌شان شده است.‌

می‌گوید این مملکت مال همه است. همه باید دست به دست هم دهیم، من دو فرزندم را سرباز این انقلاب کردم اگر سومی هم بخواهد اجازه می‌دهم، اما باید کاری کرد که ما مردم سیستان و بلوچستان هم در امنیت باشیم، باید این نامرد‌ها را بگیرند و به اشد مجازات برسانند؛ همان گونه که تیر خلاصی به جوانان ما زدند به آنها هم تیر خلاصی بزنند.

حرف پدر تمام نشده اشک مجالش نمی‌دهد؛ اما می‌گوید پسر ۲۰ ساله من چه گناهی داشت که اینطور تیربارانش کردند.

«وضعیت فرهاد آبتین اگرچه از لحظه اولی که به بیمارستان منتقل شده بهتر است، اما چندین عمل جراحی دیگر در پیش دارد»؛ این جمله را سرپرستار بخش می‌گوید و از تلاش تمام تیم پزشکی برای درمان جوان ۲۰ ساله زابلی می‌گوید.

موقع رفتن است، از فرهاد می‌خواهیم که قوی باشد و عمل‌ها را تحمل کرده تا هرچه زودتر بهبود یابد و مراسم عروسی‌اش را برگزار کند، قول هم می‌گیریم که ما هم مهمان جشن شادی شان باشیم، حرفی که از سوی سرپرستار و پرستاران آی سی یو هم تکرار می‌شود و فضا را برای لحظه‌ای غرق در شادی می‌کند؛ چرا که با واکنش فرهاد که با سختی تمام دستش را به منزله احترام و قبول خواسته ما کنار پیشانی‌اش می‌برد همراه می‌شود.

پشت در اتاق آی‌سی‌یو چشمان اشکبار مادر تمنای سلامت فرزندش را دارد؛ می‌گوید خدا خودش فرزندم را نگه داشته و از او خواسته ام که خودش هم شفایش بدهد.

پدر چشم‌های نمناکش را از نگاه نگران همسرش می‌دزدد، پریشانی برادر و دل نگرانی عروس خانواده، حکایت پرتکرار این روز‌های این خانواده زابلی در پشت در آی سی یو بیمارستان ولیعصر ناجاست؛ تا روزی که مدافع ۲۰ ساله امنیت کشورمان با صحت و سلامت از بیمارستان ترخیص شود؛ به امید آن روز.

منبع: فارس

باشگاه خبرنگاران جوان وب‌گردی وبگردی

دیگر خبرها

  • نابودی طبیعت اهالی روستای چنار رودخان را رنجیده خاطر کرد + فیلم و تصاویر
  • ۷ موجود زنده‌ای که می‌توانند سیارۀ ما را نجات دهند
  • تازه داماد ۲۰ ساله‌ای که بعد از تیرخلاص جیش‌الظلم زنده ماند
  • یک روز ناب در دل طبیعت بکر در چند کیلومتری تهران
  • حضور فرهاد ناظرزاده‌کرمانی در اجرای نمایش «نظامِ ابن عربی»
  • تقدیم اجرای «نظامِ ابن عربی» به فرهاد ناظرزاده‌کرمانی
  • داور بازی‌های حساس استقلال و پرسپولیس مشخص شد
  • داوران هفته بیست و پنجم | حساس ترین بازی ها به برادران حیدری رسید
  • برادران حیدری داوران حساس ترین بازی های هفته بیست و پنجم لیگ برتر
  • «حیدری»‌ها داوران دیدارهای حساس پرسپولیس و استقلال شدند!