سناریویی برای زاکربرگ / فیسبوک و اینستاگرام و ترس از نام شهید حاج قاسم سلیمانی
تاریخ انتشار: ۱۰ بهمن ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۴۲۶۲۱۹۲
«مایکل وینسنت هِیدن»، رییس پیشین سیا و همچنین آژانس امنیت ملی آمریکا CIA وNSA سالها پیش عنوان کرده بود فیسبوک خطرناکتر از سازمانهای جاسوسی است. - اخبار فرهنگی -
به گزارش خبرگزاری تسنیم، کمپین «سانسور را متوقف کنید»، در مقابله با اقدام اینستاگرام و برخی پلتفرمهای خارجی نسبت به حذف نام و عکس «سردار شهید حاج قاسم سلیمانی» چندی است که توسط فرهنگسرای رسانه آغاز شده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
ترور شهید سپهبد قاسم سلیمانی فرمانده وقت سپاه قدس ایران، یکی از هولناکترین جنایاتی بود که علیه قهرمان ملی ایران و منطقه اجرا شد. دستوری که بر اساس اعلام صریح وزارت دفاع آمریکا، توسط دونالد ترامپ رئیس جمهوری وقت این کشور شخصا صادر شده بود.
ادعاهای دروغین ترامپ و همراهانش در توجیح این حمله تروریستی از سوی جامعه بینالملل محکوم شد طوری که «اگنس کالامار» گزارشگر ویژه سازمان ملل در مورد قتلهای فراقانونی، گفته بود: ایالات متحده شواهد کافی برای توجیه این حمله ارائه نکرده است.
با این حال شهادت سردار سلیمانی که به «قهرمان ملی» ایران شهرت داشت، اگرچه ممکن است در ذهن ملت آمریکا و دیگر کشورهای جهان به عنوان یک موضوع اولیه مطرح نباشد اما به یقین نه تنها در ذهن مردم ایران فراموش نشده و نخواهد شد، بلکه برای مدیران تروریسم سایبری نیز هنوز یک اولویت است، چراکه بعد از ترور فیزیکی سپهبد قاسم سلیمانی در دی ماه سال 98 این بار نوبت به حذف نام و عکس این قهرمان ملی در پلتفرمهایی مثل اینستاگرام رسید.
سناریوی سانسور، توسط مدیران صهیونیستی پلتفرمهای خارجی به ویژه اینستاگرام زمانی آغاز شد که میلیونها ایرانی با هشتگگذاری نام و عکس سلیمانی به عنوان اسطوره مبارزه با تروریسم و داعش از او به عنوان «قهرمان ملی» یاد کردند و این پیام خود را با تمام کاربران اینستاگرام به اشتراک گذاشتند.
نظرسنجی مرکز مطالعات بینالمللی و امنیتی مریلند، نشان از محبوبیت سردار سلیمانی در دل میلیونها ایرانی است؛ بر اساس این نظرسنجی محبوبیت شهید سلیمانی از 73 درصد در سال 2016 به 82 درصد در سال 2019 رسیده بود، حقیقتی که حامیان حملات تروریسم سایبری از آن با خبر بودند و ترس داشتند.
همین موضوع بهانهای شد بر ادامه سناریوی سانسور، سانسوری که بر هیچ کس پوشیده نیست و توسط «مارک زاکربرگ» به همراه «آدام سوری» از مدیران و صاحبان اینستاگرام و فیسبوک رقم خورد. زاکربرگ که روزی شهرتش به عنوان نابغه برنامهنویسی و شخصیت سال 2010 رقم خورد الان به همراه «آدام موسری» تحت حمایت و لابی صهیونیستی و سرویسهای جاسوسی آمریکا به عنوان مدیران برخی پلتفرم خارجی نظیر اینستاگرام و فیس بوک در حذف نام و عکس قاسم سلیمانی نقش اصلی را بازی میکنند.
«مایکل وینسنت هِیدن»، رییس پیشین سیا و همچنین آژانس امنیت ملی آمریکا CIA و NSA، سالها پیش عنوان کرده بود فیسبوک خطرناکتر از سازمانهای جاسوسی است. این اظهارنظر خود گواهی است بر تصمیم دولتمردان آمریکایی و صهیونیست در احاطه و به خدمت گرفتن دانش و افکار زاکربرگ تا او را با سیاستهای تروریستی مستکبرانه خود همراه کنند. همراهی که برای او شاید مشهوریت بین ایرانیها هم داشته ولی هیچ محبوبیتی با اقدامات حذف نام قهرمان ملیشان به همراه ندارد.
حضور باراک اوباما رئیس جمهور وقت آمریکا در مقر فیس بوک و دیدار با مارک زاکربرگ سال 2011
چرا که او و همراهانش با لابی صهیونیستی و دولت آمریکا به یکی از مجادلهآمیزترین و بحث برانگیزترین مسائل جوامع یعنی «آزادی بیان» خدشه وارد کردهاند. به جرأت میتوان گفت آنها با حذف نام شهید قاسم سلیمانی از صفحه کاربران ایرانی در پلتفرم اینستاگرام و ... ثابت کردند فاصله حرف تا عملشان فرسنگها در تحقق شعار «آزادی بیان رسانهای» فاصله دارد و اگر قرار باشد منافعشان به خطر بیفتد هر چیزی را سانسور میکنند.
نتانیاهو نخست وزیر وقت رژیم صهیونیستی در دیدار با مارک زاکربرگ
آنها به گفته رهبر انقلاب اسلامی امام خامنهای «از یاد او وحشت دارند؛ از اسمش هم میترسند و از تکثیر او وحشت دارند؛ الگو یعنی این؛ میترسند که تکثیر بشود.»
باید اعتراف کرد که سخن گفتن از آزادی بیان به مانند تیغ دولبه است و هیچ دولتی از آن بر گزند نیست ولی ادعای رسانههای غربی برای آزادی بیان و در بوق و کرنا کردن آن با حذف نام و عکس حاج قاسم سلیمانی ثابت کرد آنها که مدعی این مصداق حقوق بشری هستند، حتی نمیتوانند یک کاربر معمولی اینستاگرام که شاید تعداد پستهایش یا دنبالکنندگانش قابل بیان هم نیست تحمل کنند. این در حالی است که بسیاری از ایرانیها و مسئولان کشوری در پی محکوم کردن این اقدام مدیران اینستاگرام؛ خواهان برخورد و شکایت در محافل بینالمللی از مدیران اینستاگرام شدند. شکایتی که اگرچه هنوز به نتیجه نرسیده ولی اعتراض دلتمردان ایرانی را هم به همراه داشته است.
سناریوی فرهنگسرای رسانه برای اینستاگرام
اقدام اینستاگرام نسبت به حذف قهرمان ملی ایرانیها با اقداماتی از سوی دولت سیزدهم در برخورد با پلتفرمهای خارجی همراه شده است و از آن به عنوان یک مشکل جهانی یاد میشود. از همین رو گفته میشود کارگروهی در سازمان ملل متحد تشکیل شده که با حضور کشورهای مختلف در حال تهیه پیشنویسی برای قاعدهپذیر کردن پلتفرمهای اجتماعی در دنیا هستند.
با این وجود بسیاری از نهادهای فرهنگی در صفحات مجازی خود این اقدام اینستاگرام را محکوم کردهاند یکی از این اقدامات در پی مراسم سالگرد شهید حاج قاسم سلیمانی راهاندازی کمپین #سانسور را متوقف کنید خطاب به مدیرانی همچون «زاکربرگ» و «آدام موسری» در پی حذف این قهرمان ملی از پلتفرمهای در اختیارشان بوده است.
در این کمپین به گفته «مهدی شکیبایی» رئیس فرهنگسرای رسانه از مردم و کاربران اینستاگرام و فیس بوک به ویژه طرفدارانی که با حضور فیزیکی خود در مراسم تشییع سردار شهید میزان محبوبیت و مشهوریت او را به رخ جهانیان کشیدند خواسته شده است تا بار دیگر با هشتگ مشخص #stopcencorship و # MarkZuckerberg و#ZuckerbergStopSencor ، پیام خود را به گوش مدیران اینستاگرام و فیس بوک و توئیتر برسانند که در این باره توضیح دهند و پاسخگوی میلیونها کاربری باشند که در حال مصرف پهنای باند این پلتفرم ( اینستاگرام) هستند.
رئیس فرهنگسرای رسانه درباره این کمپین میگوید: «متأسفانه میبینیم کشورهایی که صحبت از آزادی بیان و حقوق بشر میزنند، تاب تحمل دیدن عکس یک فرمانده نظامی که شومترین پدیده قرن یعنی داعش را از بین برده است ندارند و هر کسی که عکس او را در صفحه شخصی خود بارگذاری کند، بلافاصله آن را سانسور و حذف میکند. این اتفاق در حالی است که مجرمانهترین و مبتذلترین محتوای رسانهای در این شبکههای مجازی به راحتی منتشر شده و دست به دست میشود.»
فرهنگسرای رسانه به عنوان یک نهاد فرهنگی و رسانهای متعلق به سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران قصد دارد با این کمپین به زبانهای عربی و انگلیسی جهانیان را نسبت به چنین سانسوری آگاه کند. کمپینی که همزمان با تشییع پیکر پاک 150 شهید گمنام در شهر تهران آغاز شد و همچنان ادامه خواهد داشت.
او ادامه داد: تمامی افراد چه داخل و چه در خارج از کشور که قصد پیوستن به کمپین «سانسور را متوقف کنید» دارند با قالبی که در این خصوص ایجاده شده است میتوانند پیام خود را به اشتراک بگذارند.
نکته قابل بیان در این کمپین برای مواجه نشدن با فیلترینگ اینستاگرام عدم استفاده از نام شهید سلیمانی است تا پیام خود را به گوش مدیران اینستاگرام و جهان برسانند.
شبکه اجتماعی اینستاگرام از زمان شهادت سردار سلیمانی بسیاری از صفحاتی که عکس سردار سلیمانی را بارگذاری کردند بست و با محدودیتهای فراوانی مواجه کرد. صفحه اینستاگرامی فرهنگسرای رسانه یکی از همین صفحات بود که به دلیل انتشار عکس سردار دلها بسته شد و حالا این فرهنگسرا قصد دارد تا با پیام و رویکردی متفاوت مدیران اینستاگرام را به این سناریوی سانسور توجه دهد. کمپینی که به گفته رییس فرهنگسرای رسانه نتیجهاش در هر صورت برای کاربران ایرانی برد است. تکرار اصرار بر سانسور؛ نشان از ترس مستکبران از فرماندهان ایرانی است و پایان سانسور نشان از اراده جمعی ایرانیها بر یک اراده تروریسم سایبری ست.
گزارش از: مهدی نوروزوندیان
کاریکاتور از: حامد پاژتار
انتهای پیام/
منبع: تسنیم
کلیدواژه: شهید سپهبد قاسم سلیمانی شهید سپهبد قاسم سلیمانی مدیران اینستاگرام حاج قاسم سلیمانی اینستاگرام و فیس فرهنگسرای رسانه سردار سلیمانی حذف نام و عکس پیام خود قهرمان ملی ایرانی ها فیس بوک
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.tasnimnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «تسنیم» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۴۲۶۲۱۹۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
عجیب ترین فرمانده جنگ ایران و عراق /جانشین سپاه خرمشهر و دوست نزدیک سردار سلیمانی را بیشتر بشناسید
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، احمد فروزنده از فعالین سیاسی و مبارزین علیه رژیم پهلوی، از فرماندهان سپاه خرمشهر در زمان فرماندهی شهید جهانآرا و شهید عبدالرضا موسوی و از یاران نزدیک به سردار شهید حاج قاسم سلیمانی، به مناسبت سالروز شهادت سید عبدالرضا موسوی جانشین سپاه خرمشهر،در گفتگویی با جماران، به بیان خاطراتی از این همرزم شهیدش پرداخته است.
مشروح این گفتگو را در ادامه میخوانید؛
آقای فروزنده، از چه زمانی و چگونه شما با شهید سید عبدالرضا موسوی آشنا شدید؟
آقای عبدالرضا موسوی از برادران قبل از انقلاب بود. آشنایی ما نیز به قبل از پیروزی انقلاب اسلامی بر میگردد. فکر میکنم با ایشان در مسجد امام صادق(ع) خرمشهر در قبل از انقلاب با ایشان آشنا شدم. از مسجد امام صادق، مسجد آیت الله خاقانی بود. مسجد فعالی بود و هنوز اینگونه است. تمرکز نیروهای مذهبی – انقلابی در این مسجد بود.
حدوداً مربوط به چه سالی است؟
سال ۱۳۵۵ که بنده نیز در همان سال به زندان رفتم.
بازداشت توسط ساواک؟
بله. بازداشت تا سال ۵۷. دو سال و نیم زندان بودم. قبل از این موقع یعنی به سال ۵۳-۵۴ بر میگردد.
آیا شهید موسوی هم از مبارزین علیه رژیم پهلوی پیش از پیروزی انقلاب بودند؟
بله از قبل از انقلاب.
وابستگی سیاسی به جناح و یا گروهها و سازمانهای خاصی را داشتند؟
آن زمان حزب خاصی نبود. همین بچه های مذهبی که در داخل مسجد فعال بودند. داخل خرمشهر یک گروه سیاسی هم بود که به جایی وصل نبود؛ یعنی شورای مرکزی و یا نهاد بالا دست نداشتند. همگی مقلد حضرت امام بودند. همین. نه بیشتر از این. شکل کار به این صورت بود. اینگونه نبود که سازمان و تشکیلات باشه و به بالا وصل باشند.
اما سازمان مجاهدین (منافقین) نفرات زیادی را جذب کرده بود.
بله؛ اما بچههای خرمشهر به هیچ کدام از اینها وصل نبود چون شرایط اجتماعی خرمشهر جوری نبود که با آن جریانات وصل باشند. آن سازمانها اساساً دسترسی مناسبی نداشتند که بخواهند نیروهایی را در شهر دور افتادهای مثل خرمشهر شناسایی کنند. اینگونه نبود. هر کس در منطقه خودش فعالیت میکرد. شاید در دانشگاه کسی ارتباط داشته است. وقتی دوستان به دانشگاه رفتند این ارتباطات در دانشگاه برقرار شده باشد. آن هم نه باز با سازمان های معروف و بزرگ که نام بردید، از بچههای انقلابی که توی خود دانشگاه چمران اهواز، جندی شاپور بودند. آدم از شهرهای مختلف مثلاً از تبریز و تهران آمده بودند داخل دانشگاه، از قضاء سیاسی نیز هستند یکدیگر گروهی تشکیل میدهند برای برگزاری اعتصابات و فعالیتهای سیاسی.
ارتباط شما از چه زمانی با شهید موسوی مستمر شد؟
آقا محسن پیش از پیروزی انقلاب اسلامی ایشان را میشناخت؛ بعد از شهادت شهید جهان آرا لحظهای برای جانشینی ایشان درنگ نکردند و شهید موسوی را جایگزین کردند
از وقتی وارد سپاه شدیم؛ چون جنگ شکل گرفته بود. خانه و زندگی ما در معرض تهاجم دشمن بود و خانوادهها از خرمشهر بیرون رفته بودند. در این دوران همواره با هم بودیم. ایشان مدتی عضو شورا بود و بعد از شهادت جهان آرا به عنوان فرمانده سپاه خرمشهر منصوب شد و من هم به در واحد اطلاعات مشغول خدمت بودم.
شهید موسوی نیروی معروفی در خرمشهر بود. چون انسان شناخته شده، متدین و انقلابی بود و جزو نیروهای شناخته شده قبل از انقلاب بود؛ عضو شورای فرماندهی سپاه خرمشهر شد و سپس معاون و پس از شهادت جهان آرا، فرمانده سپاه شد. روال طبیعی اینطور بود. از جایی نفرستاده بودند او را که بیاید و پناهنده بشود. از بچههای خرمشهر بود که با بقیه سپاه را تشکیل دادند.
از نظر روال کاری، شهید موسوی جایگاه فرماندهی شپاه خرمشهر راپیدا کردند؛ همان که شهید جهان آرا فرماندهاش بود. شهید جهانآرا به دلیل ارتباطاتی که آن موقع داشت با خود آقا محسن بعد با محسن رفیق دوست، کسانی که در تهران کار فرماندهی سپاه را داشتند لذا فرد مطرح و جا افتادهای بود؛ عمدتاً آن هم به دلیل فعالیت سیاسی که قبل از انقلاب آنها با یکدیگر داشتند.
از مقطع جنگ شروع بکنیم؛ شهید موسوی تمام آن ۲ سالی که پس از جنگ در قید حیات بودند خود خرمشهر و در همان منطقه خرمشهر، آبادان فعالیت می کردند؟
درمورد شهید موسوی من اینگونه به یاد میآورم که ایشان دانشجو رشته طب بودند؛ همزمان در سپاه خرمشهر هم فعال بودند و عضو شورا بودند و پس از اینکه جنگ شد دانشگاه ها تعطیل شد، دانشگاه اهواز هم تعطیل شد- ایشان آمدند به طور کامل و تمام وقت در جبهه و جنگ و سپاه خرمشهر حضور داشتند. خود ما هم قبلاً آموزش و پرورش درس می دادیم.
ولی بعدها مامور به سپاه مامور شدیم اما ایشان عضو شورا فرماندهی سپاه خرمشهر بود و پس از اینکه شهید جهانآرا در آن حادثه سقوط هواپیما در کهریزک به شهادت رسید توافق شد،که ایشان فرمانده شوند و از آن به بعد ایشان فرمانده سپاه خرمشهر شد و مسیر جنگ و مسیر تعالی سپاه خرمشهر و توسعه وضعیت نیروهای سپاه و غیره در دستور کار همه بود، ایشان هم خب فرمانده بود و طبعاً به دنبال این بود که سپاه خرمشهر ظرفیت خود را افزایش دهد. علیرغم اینکه یک زمانی در خرمشهر فشنگ و گلوله و اسلحه و کلاش برای دفاع نبود، سپاه خرمشهر با درایت ایشان و با همکاری دیگران توانست توپ و خمپاره تهیه کند.
واحد ۱۰۶ داشته باشد؛ سپاه خرمشهر در دوره شهید جهانآرا و در دورهای که ایشان فرمانده بودند، هم ما واحد خمپاره انداز ۸۱ و ۱۲۰ در داخل خرمشهر داشتیم. واحد ۱۰۶ توپ هایی هستند که روی خودرو های جیپ سوار می شوند و معمولاً هم برای زدن ابزار و ادوات نظامی سنگین دشمن هست. کل پرسنل سپاه خرمشهر ۳۰۰ نفر هم نبود، اما ما نزدیک ۱۰-۱۲ تا ۱۰۶ داشتیم. این در عملیاتها مهم بود. معمولاً در عملیاتهایی که انجام میشد، نیروها واحد ۱۰۶ شان حرکت میکردند. این نتیجه درایت خود شهید جهان آرا و بعدش سردار موسوی و دیگر دوستانی که بودند بود.
علیرغم اینکه نیروهای سپاه خرمشهر به درگیریهای چریکی معروف بودند، اما به سرعت توانستد واحد های خمپاره انداز و ۱۰۶ را راه بیاندازند و توپخانه راه اندازی کنند.
همه این تجهیزات از ارتش عراق غنیمت گرفته شده بود؟
بله همگی غنیمتی بودند. توپ ۱۵۵ که یک توپ خیلی بزرگ است هر گلوله اش ۴۵ کیلو وزن خود گوله است.کارهای بسیار بزرگی در دوره ایشان انجام شد که بازدهاش در عملیات آزاد سازی خرمشهر وجود داشت که همه این ابزار و ادوات را به شکل یگانی، بچه های خرمشهر داشتند با فرماندهی، درواقع فرمانده ما، فرمانده سپاه خرمشهر آقای شهید جهان آرا و شهید موسوی بودند ولی یگانی که در آن زمان تشکیل شد، تیپ ۲۲ بدر آقای شهید موسوی اینجور اختیار کردند که خودش سمتی نداشته باشد و آقای عبدالله نورانی را فرمانده تعیین کرد ولی خودش در تمام کش و قوسیهای مربوط به جنگ و عملیات و محدوده عملیات و اجرای عملیات حضور فعال داشت. در تمام شناسایی ها سعی می کرد خودش حضور داشته باشد.
بعد از شهادت شهید جهانآرا؛ همین مسیر با شهید موسوی ادامه یافت؟
ابزار و امکاناتی که جمع آوری شد، مثل توپهای ۵۲ عراقی، توپهای ۱۵۵ ارتش، ۱۲۲ عراقی و ۱۳۰ خودمان. به وسیله اینها سپاه خرمشهر درست شد. اولین واحد ۱۰۶ و توپخانهای که توی سپاه راه افتاده سپاه خرمشهر به اتکای ابزار و ادوات مصادرهای و غنیمتی این کار را توانستند انجام دهند. برای ۳۰۰ نفر پرسنل ۱۶ قبضه سلاح سنگین داشتیم. در هر منطقهای؛ صحنه جنگ را تغییر میدادند. همگی این زحمات با درایت شهید موسوی و خود برادرانی که دست اندرکار بودند صورت گرفت.
آقای شهید موسوی بسیار باهوش بود. آن موقع جذب شدن برای پزشکی کار مشکلی بود مثل همین امروز؛ علاوه بر هوش سرشار، از صبر زیادی نیز برخوردار بود. ایشان ظرفیت و توانایی فکری خیلی خوبی داشت. انسان فهیمی بود. فرد مقتصدی بود با اسراف برخورد می کرد؛ هر کاری را با حداقل هزینه جمع میکرد.
یک ویژگی که ایشان داشت دوست نداشت خودش مطرح بشود. به دنبال این بود که کار با کیفیت بالا صورت بگیرد. لذا وقتی قرار بر این شد که برادران سپاه خرمشهر یگان تشکیل دهند و این یگان در آزادسازی خرمشهر ماموریتی را داشته باشد، ایشان هیچ مسئولیتی قبول نکرد. مسئولیتش را به آقای عبدالله نورانی داد و گفت شما فرمانده باش. با توجه به اینکه تقریباً همه از ایشان حرف شنوی داشتند، نکاتی که به ذهنشان میرسید را انجام میداد. آن موقع من خودم مسئول اطلاعات عملیات یگان بودم.
مثلاً شاید یک شب در میان، دو شب در میان ایشان در شناسایی هایی که ما انجام میدادیم حضور داشتند. یعنی خودش در میدان حضور و همراهی پیدا میکرد. یک فرد فرهیختهای بود که خودش برای خودش مهم نبود. تلاشش را گذاشته شده که پیکان حمله به مواضع دشمن خوب طراحی و اجرا بشود و در کیفیت خوبی انجام داد.
فرمودید خیلی از نیرو ها و یگان ها از ایشان حرف شنوی خیلی خوبی داشتند با توجه به اینکه اولین فرمانده سپاه خرمشهر شهید جهان آرا بودند با آن سابقه سیاسی و مبارزاتی و با توجه به کارهایی که در سپاه کردند، بعضاً در جاهای دیگه ای ازسپاه دیده میشود بعد از شهید شدن فرمانده لشکر یا فرمانده تیپ آن تیپ مثل قبل از فرمانده بعدی یا همدل نبود و ارتباط عاطفی را نداشت ولی در اینجا به نظر می رسد این روند ادامه داشته است. یعنی بعد از شهید جهان آرا، شهید موسوی این را ادامه دادند. این موضوع را چگونه می بینید؟
انتخاب درست؛ وقتی افراد درست انتخاب شوند هر کس در جای خودش و دقیقا درست بنشیند این اتفاقی است که رخ می دهد. اما اگر درست ننشیند، یک فردی بر اساس رابطه یا دوستی و رفاقت بیاید بنشیند و نقش در بین آن گروه تشکیلات نظامی نداشته باشد، به جای آنکه تبدیل به یک اتفاق خوب شود، تبدیل به یک اتفاق بد می شود. شهید موسوی بین بچه های خرمشهر محبوبیت داشت و از طرفی دیگر در دوره مبارزه با رژیم هم جزو افراد شاخصی بود که فعالیت میکرد. لذا ایشان مقبولیت عمومی در بین بچه های خرمشهر داشت.
چقدر به نظر کارشناسی و به نظر فرماندهان یگان خودش اعم از فرمانده گردان و گروهان اتکا می کردند؟
ایشان یک فرد تحصیلکرده و فهیم بود؛ در جریان آزاد سازی خرمشهر خودش مسئولیت به عهده نگرفت. این خیلی مهم بود. معمولاً باید اینگونه باشد که کسی که فرمانده سپاه خرمشهر است باید مثلاً فرمانده تیپ ۲۲ بدر میشد. ولی ایشان این کار را نکردند. گفت آقای نورانی شما بیا این کار را انجام بده. من در کنار شما هستم هر جا یگان با مشکل مواجه شد ورود خواهم کرد. در حساسترین موضوع قبل از هر عمیلاتی، شناسایی منطقه عملیات است و بر اساس همین شناسایی قبل عملیات طرح و مانور عملیات شکل میگیرد خودش در شناسایی حضور پیدا میکرد. با گروههای ۷-۸ نفره که برای شناسایی میرفتند؛ ایشان در گروه ها حضور داشت بدون اینکه بخواهد اعمال نظر کند. فرمانده تیم بود ولی ایشان همراه تیم بود.
یک نوع آموزش مدیریت و کنترل و مراقبت فردی فعالیت زیر مجموعه با حضور خودش اعمال می شد. و اگر جایی نیاز بود تذکری، راهکاری و پیشنهادی داده بشود، ایشان می داد و همه نیز قبول می کردند؛ چون فرماندهشان بود و همه او را قبول داشتند. خب آن موقع اینگونه نبود که بر اساس دستور عزل و نصب صورت بگیرد بخصوص که سپاه تازه راه افتاد بود. لذا با توجه به مقبولیت عمومی پیشنهاد شد که ایشان به جای شهید جان آرا فرمانده سپاه خرمشهر باشد.
آیا ایشان حساسیتی نسبت به جان افراد تحت فرماندهی خود داشتند؟ این موضوع چقدر برای ایشان مهم و حیاتی بود؟ بعضاً مطرح میشود که فرماندهان سپاه در این موارد کوتاهی داشتند!
اصلاً اساس اینکه ایشان می آمد شناسایی می کرد چه بود؟ وظیفه ای نداشت که زیاد کار شناسایی را انجام بدهد. این شناسایی برا ی چه انجام می شد؟ برای اینکه ما یگان را نیروهایی که داریم چگونه از خطر عبورشان بدیم که بتوانند بیشترین ضربه را به دشمن بزنند، دشمن را در یک جاهایی دور بزنند یا توی نیروهایش شکاف به وجود بیاورند. این اتفاق اگر بیافتد طبعاً تلفات نیروی انسانی ما پایین میآید. آن موقع که ما ابزار شناسایی مثل هواپیما بدون سرنشین نداشتیم. لذا بر اساس شناسایی ها و طرح مانور و طرح عملیات بررسیهای میدانی خود پرسنل بیشتر صورت میگرفت، نیرو های اطلاعات عملیات یا نیروهای میخواستند عمل بکنند.
در این حادثه ای که رخ داد با توجه به اینکه یگان ۲۲ بدر در حساسترین نقطه قرار بود عمل بشود، فرماندهان گردانها، معاونین گردانها؛ اینها همگی میرفتند منطقه تا ارزیابی داشته باشند ببینند هر کس از کجا و چگونه باید برود. لذا در جواب این فرمایش که شما میگویید آیا ایشان به جان افراد حساس بود یا نبود یا همینطور به خط دشمن یا نه؟ نه. به چه دلیل، به این دلیل که خودش حضور پیدا میکرد. مسیری که نیرو میخواهد برود و دشمن را دور بزند یا نقطهای که میخواهد به دشمن حمله بشود.
لذا حضور ایشان به دلیل بیکاری یا اشتیاق شخصی حضوری پیدا کردن در ماموریت ها نبود؛ بلکه برای پوشش این فرمایشی که جنابعالی می گویید حداکثر ضربه و حداقل تلفات را در برنامه کارمان داشته باشیم.
چگونه از شهادت شهید موسوی با خبر شدید؟
آن موقع که ایشان شهید شد – اینطور در یادم هست که - ما در مرحله ۱ عملیات آزادسازی بیتالمقدس را شروع کرده بودیم و رسیده بودیم به جاده. در مرحله دوم باید می رفتیم تا مرز. مرحله سوم از خطوط دفاعی که دشمن از شرق یعنی از رودخانه تا مرز به سمت شرق و جنوب کشیده بود باید مانور میدادیم. ایشان در مرحله اول فکر میکنم وسط بمباران هوایی و ایشان بر اساس بمباران هوایی شهید شد. تمام امعاء و احشاء ایشان بیرون ریخته بود. یعنی چنین اتفاقی برای ایشان افتاد. آن موقع که این اتفاق افتاد، همه سوگوار شدن؛ علاقه زیادی به فرمانده خودشان داشتند. در اوایل سپاه و در دوران جنگ اینگونه نبود که ابلاغی باشد. ایشان را براساس شناخت و مقبولیتی که در پرسنل داشت او را فرمانده سپاه گذاشتند.
لذا بر این اساس توی روحیه برادر ها تأثیر منفی داشت ولی ما هم راهی جز ادامه جنگ نداشتیم. بیایم به عزاداری و اینها برسیم چون همه باید داخل خطوط دفاعی میماندند تا از مواضعی که تصرف کردند، دفاع بکنند. از طرفی هم باید می رفتیم پیش روی می کردیم و خرمشهر را آزاد می کردیم. وضعیت اینگونه بود.
27219
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1903597