درخشش در جبر جغرافیایی
تاریخ انتشار: ۱۱ بهمن ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۴۲۶۶۵۹۵
آخرین فیلم کارنامه مرتضی علی عباس میرزایی، فیملساز جوانی که پیش از این دو فیلم سینمایی «انزوا» و «خون خدا» را ساخته است، درامی ورزشی درباره علیرضا بیرانوند است.
روزنامه ایران: آخرین فیلم کارنامه مرتضی علی عباس میرزایی، فیملساز جوانی که پیش از این دو فیلم سینمایی «انزوا» و «خون خدا» را ساخته است، درامی ورزشی درباره علیرضا بیرانوند است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
بیشتر فیلمهایی که در جهان به صورت زندگینامهای کار شده، تا سنین میانسالی قهرمان داستان را به تصویر کشیده است و حتی بسیاری از آنها پس از فوت افراد ساخته شدهاند. شاید انتظار مخاطب هم از پرتره، دیدن ماجرای زندگی فردی باشد که پا به سن گذاشته و پس از طی مسیری طولانی، پختگی لازم را به دست آورده باشد ولی درباره بیرانوند اینطور نیست و احتمالاً نخستین واکنش مخاطب با فهمیدن موضوع فیلم این است که «مگر او چند ساله است؟» این کاراکتر چه جذابیتهایی برای شما داشت که برای ساختن زندگینامه سراغش رفتید؟
چند نکته مهم مثل این وجود دارد که البته جواب دارد. یک اینکه بیرانوند حی و حاضر، زنده و در حال بازی است. او همعصر من و شماست و از نسلی که در30، 40، 50 سال پیش یا حتی بیشتر زندگی کرده، نیست و در همین عصر سختیها را تحمل میکند. این موقعیت، فرصت مناسبی بود تا سراغ آدمی برویم که همین حالا متحمل سختیها شده و درباره او صحبت کنیم. بارها درباره شخصیتهایی فیلم ساخته شده است که در دورههای قبل زندگی کردهاند. مخاطبان در مواجهه با آنها میگویند که «در آن زمان شرایط ایجاب کرده چنین یا چنان باشد و این آدم موفق شود ولی حالا اگر پول و پارتی نداشته باشید این اتفاق برایتان نمیافتد.» بیرانوند در همین موقعیت، بدون پول و پارتی به بیرانوند تبدیل شد. او بدون آب، برق، گاز، تلفن و کامپیوتر زندگی کرده و هیچ کدام از وسایلی را که ما در زندگی مدرن تجربه کردهایم ، نداشته است و محصول این شرایط زیستی است. جنگیده، خواسته و تلاش کرده و به همه آنها رسیده است. الان اگر کسی بگوید شرایط زیستی گذشته با حال حاضر متفاوت بوده است، میتوان بیرانوند را به او نشان داد. مسأله دیگر مسئولیت اجتماعی است که بیرانوند نسبت به خود آن را پذیرفته است اما ما چقدر این مسئولیت را پذیرفتهایم؟ ما که مدام عقبافتادگیهایمان را تقصیر دیگران، دولت، اجتماع و خاورمیانهای بودن میاندازیم. در همین جبر جغرافیایی این آدم به چنین موفقیتهایی میرسد و با تلاش و پشتکار آدمها را مجاب میکند تا او را ببینند.
پس شما تصمیم داشتید فیلمی درباره مسئولیت اجتماعی بسازید که سراغ بیرانوند رفتید.
مسئولیت اجتماعی، قهرمان و زندگی قهرمانها برایم خیلی مهم است و دوست دارم درباره آنها فیلم بسازم چون به خودم چیزی اضافه میکند. بیرانوند در میان گزینههای روی میز - که از پیشنهادهای روزبه پیروز بود- از همه جذابتر و درخشانتر بود با توجه به اینکه همعصر خودمان است و دیگر نمیتوانیم موفقیت او را گردن شرایط گذشته بیندازیم. زندگی همه قهرمانها جذاب است و بیرانوند هم یکی از همان قصههای جذاب را دارد. شاید زندگی همه ما جذاب باشد و هر کدام نیز به نوعی قهرمان هستیم ولی برای ساخت فیلم باید سراغ قهرمانی که شناخته شده است، بروید. در واقع ما از علیرضا استفاده کردیم برای اینکه بگوییم پایان شب سیهسپید است و من فیلمهای امیدوار را دوست دارم. هر فیلمی هم که بسازم چند نکته را در آن رعایت میکنم؛ اینکه قهرمان داشته باشد و در آن شاهد زایش باشیم. من برای مادرها احترام زیادی قائل هستیم، چون چیزی را به دنیا میآورند و بر همین اساس هم دوست دارم در فیلمهایم چیزی را به این دنیا بیاورم که امید دارد. دوست دارم مخاطب در پایان فیلم هم گریه کند و هم بخندد.
نقطه پایان فیلم آدم احساس میکند قصه باید بیشتر ادامه پیدا کند. واقعاً فکر میکنید نشان دادن زندگی «علیرضا بیرانوند» تا همین نقطه کافی است یا اگر شرایط اجازه میداد، کار را ادامه میدادید؟
اگر مخاطب این حس را داشته باشد، خیلی خوب است و این یعنی موقعیت اینتراکتیوی که میخواستم در فیلمم پیدا شده است. ما خیلی از فیلمها را میبینیم و وقتی تمام میشود درباره آن آدم، در گوگل جستوجو میکنیم تا ببینیم پس از آن چه اتفاقی برای او افتاده است. اگر مخاطب را به این موقعیت رسانده باشم به نظرم گل زدهام چون دوست ندارم پس از پایان فیلم، همه چیز تمام شود. دوست دارم مخاطب جستوجو کند تا بداند پس از 18 سالگی علیرضا چه اتفاقی افتاده است. من یک بخش از زندگی علیرضا را زیر آگراندیسمان گذاشتم چرا که فرصت آن را ندارم که روی پرده سینما به مخاطب سریال نمایش دهم. به علاوه مشت، نمونه خروار است و شما اگر بتوانید یک لحظه را درست انتخاب کنید، گل زدهاید. زندگی علیرضا دو نقطه درخشان دارد کودکی و همین بخشی که در فیلم نشان داده شد؛ اینکه چه اتفاقی میافتد در شرایطیکه گاز، برق و هیچ امکانات دیگری ندارد، فوتبالیست میشود و چطور با فوتبال آشنا میشود. برای من جذاب بود؛ آدمی که فوروارد بازی میکند، به تهران میآید و او را برای دروازه انتخاب میکنند. یک سال روی نیمکت مینشیند و وقتی دروازهبان آسیب میبیند و وارد دروازه میشود، خود را نشان میدهد. میگویند؛ طرف شناگر ماهری است ولی آب ندیده است. حالا که دیدیم او شناگر ماهری است برایش چه کردیم؟ هیچ. او انتخاب میکند که به تهران بیاید چرا که میداند همه جریانات مهم در تهران اتفاق میافتد. بنابراین در جعبه بار اتوبوس میخوابد و به تهران میآید. لباس رئال را در تن کسی میبیند و از طریق او وارد فوتبال میشود و بعدها اسطوره رئال در مقابلش میایستد تا به او پنالتی بزند؛ انگار تمام این جهان به هم متصل است.
برای نوشتن فیلمنامه از چه منابعی کمک گرفتید؟
شش ماه تحقیق میدانی، متنی و غیرمیدانی درباره علیرضا داشتم و وارد زندگی او شدم. با خیلیها گفتوگو کردم و تصاویر و صوت زیادی در اینباره دارم. هر آن چیزی که درباره او پیدا کردیم را دوباره چک میکردیم، حتی جایی که حدس میزدیم اشتباه است، بیشتر روی آن مانور میدادیم تا از صحت آن مطمئن شویم. مثلاً اینکه علیرضا بعد از فوت دوستش، دیگر به کسی پاس نمیدهد و توپ را پشت دروازهها میاندازد و اجازه میدهد بازی از تیم حریف شروع شود. در واقع میخواهد، حریف به او ضربه بزند. بریده و افسرده شده است و اگر گل نمیخورد فقط به دلیل دفاع روبهرویش است چون کسی را ندارد که پاس بدهد و به کسی اعتماد ندارد ولی دوباره سعی میکند پر و بال بگیرد.
چند درصد از اتفاقات مرتبط با بیرانوند و زندگیاش واقعی بود؟
بیشتر از 70 تا 80 درصد داستان واقعی است و بقیه از قوه تخیل من است، هر چند که در واقعیت احتمالاً 90 درصد از قوه تخیل من است چون من از دریچه دوربین، داستانی را روایت میکنم. خیلی تلاش کردم به اصل قصهها، گفتهها و فضاهایی که در مصاحبهها ساخته میشد وفادار باشم و پازلهایی را که شکل میگرفت رعایت کنم.
اصولاً در فیلمهای ورزشی از اسلوموشن برای نشان دادن حرکات ورزشی کمک گرفته میشود ولی شما علاوه بر فیلم «بیرو» در فیلمهای قبلی هم از آن زیاد استفاده کردید. استفاده از این افکت به نوعی جزو شیوه کارتان است؟
اسلوموشن را دوست دارم. وقتی چیزی را در اسلوموشن میبرم میخواهم توجه مخاطب را به جزئیات جلب کنم. در کل اسلوموشن، موقعیتی فانتزی است که در همه فیلمهای من وجود دارد. موقعیتی که در سینما وجود دارد و شما میتوانید زمان را کند کنید و در این آهستگی، جزئیات را نشان دهید.
جذاب است ولی استفاده زیاد از آن، شاید این تصور را ایجاد کند که کارگردان به دنبال پوشاندن ضعفها است.
ما خیلی از فیلمهای خوب دنیا در تاریخ سینما را میبینیم که در آنها اسلوموشن وجود دارد. در سینمای مستند هم میگویند اگر از راوی استفاده کنید یعنی در کارگردانی ضعف دارید و نتوانستید فیلم درستی بسازید اما لزوماً اینطور نیست به عنوان مثال مستند خوبی براساس دستنوشتههای ارنستو چهگوارا ساخته شده است و روی تصاویر و لوکیشنهایی که تیم او در آنجا زیست کردهاند، دستنوشتهها خوانده میشود و میتوان آنها را در آن فضا دید و حس کرد. پلان آخر فیلم بنبست، وقتی مری آپیک در را میبندد و به آن تکیه میدهد، صدای شاملو پخش میشود؛ آی عشق/ آی عشق/ چهره آبیات پیدا نیست/. در آن لحظه کل فیلم برای آدم مرور میشود. شاید شاملو آن شعر را برای بنبست نگفته باشد ولی درست کار میکند. حالا اینکه اسلوموشن در فیلمهای من کار میکند یا نه؟ نمیدانم. نیت من این است که کار کند اما باید ببینیم مخاطب چقدر به آن جزئیاتی که میخواهم نشان دهم میرسد و درگیر آنها شود.
درباره صداگذاری چطور؟ بخشهای زیادی وجود دارد که بازیگران دیالوگ نمیگویند و دیالوگهایی برایشان صداگذاری شده است.
این هم امضای من در تمام فیلمهایم است. ممکن است در ذهن هر فردی حرفهایی گفته شود اما آنها را به زبان نیاورد. من میخواهم آن حرفها و گفتوگوهای ذهنی شنیده شود.
حسین بیرانوند، بازیگر نقش اول فیلم از نظر چهره به علیرضا بیرانوند شباهت دارد و نام فامیل او هم یکی است، البته گویا نسبتی با هم ندارند. درباره این موضوع و در کل پروسه انتخاب بازیگر نقش اول فیلم بگویید.
البته نام فامیل آنها تفاوت دارد. نام فامیل علیرضا، صفر بیرانوند است و نام فامیل حسین، چلویی بیرانوند. بیرانوندها طایفه بزرگی هستند و اگر هم با هم فامیل باشند، نسبت آنها خیلی دور است. حسین به لحاظ صورت هم شاید خیلی در نگاه اول شبیه به علیرضا باشد ولی آنچه در فیلم میبینید دست پخت عظیم فراین، چهرهپرداز است. ما از خیلیها تست گرفتیم و در پروسه انتخاب، چند آپشن برایمان مهم بود؛ اینکه گزینه نهایی لک باشد و فوتبال بلد باشد. حسین این دو شاخص را داشت ولی نمیدانست سینما چیست. اصلاً سینما نرفته بود و ما خیلی کار سختی داشتیم و البته بیشتر سختی کار با گروه تولید بود. انتخاب حسین برابر با 6 ماه کار بود. روز اولی که به اینجا آمد یک خط هم نمیتوانست دیالوگ بخواند، گریه کرد و میخواست به بروجرد برگردد. حدود 4 ماه پیش تولید رفتیم و فیلمبرداری در 125 جلسه انجام شد. در طول ساخت فیلم هم با مسائل بسیاری درگیر بودیم از جمله اقتصاد بیمار و کرونا. گروه تولید به دلیل این مسائل خیلی اذیت شدند و مجید و مهدی برزگر واقعاً در این پروژه مثل فرشته بودند.
نخستین فیلم بلند شما یک درام معمایی بود که به نوعی بحث اخلاقیات را پیش میکشید و فیلم دوم هم یک درام اجتماعی در هم تنیده شده با مذهب بود. با این کارنامه شاید کمتر کسی فکر میکرد سراغ پرتره، آن هم پرتره یک فرد ورزشی بروید. آیا این کار باید به نوعی چرخش تعبیر شود یا جزو مسیر فیلمسازی شما است؟
در فیلم اول و دوم بیشتر بحث ایدئولوژی مطرح بود. این را بگویم که من جایزه تجلی اراده ملی و جایزه جهانی اهل بیت را بابت فیلم «خون خدا» دریافت کردم اما هنوز فیلمم پخش نشده است. مگر معتقد نیستند که جایزه بدرستی داده شده است پس چرا با گذشت 3 سال این فیلم را پخش نمیکنند؟ به این میگویند توقیف محترمانه. ما پروانه نمایش داریم ولی هیچ کس حاضر نیست فیلم را پخش کند. نگران هستند که چه کسی چه فکری میکند؟ و این یکی از بخشهای مهم زندگی هر ایرانی است. در کل من دوست دارم تجربهگرا باشم، دوست ندارم مسیر از پیش تعیین شدهای را مستقیم بروم بنابراین شاید فیلم بعدی من هم یک فیلم سیاسی یا حتی کمدی باشد.
انتهای پیام/
منبع: ایران آنلاین
کلیدواژه: مسئولیت اجتماعی علیرضا بیرانوند عباس میرزایی دوست دارم نام فامیل خون خدا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت ion.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایران آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۴۲۶۶۵۹۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
تصاویر نقشههای تاریخی و مشهور جهان؛ اعراب درخشش نام خلیجفارس را ببینند
دهم اردیبهشت یادآور بیرون راندن نیروهای متجاوز پرتغالی از این دریای نامور در تاریخ جهان است، روز ملی خلیج فارس.
کد ویدیو دانلود فیلم اصلی