مردی که میخواست برنده باشد؛ درباره «مرد بازنده»
تاریخ انتشار: ۱۲ بهمن ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۴۲۷۷۱۲۳
محمدحسین مهدویان در هفتمین فیلم کارنامه اش و بعد از سریال «زخم کاری» در شبکه نمایش خانگی که توانست مخاطبان بسیاری را جذب کند، به نوعی ادامه دهنده همان نگاه به درام و جنس کارگردانی این بار در عرصه سینما است.
تجربه گرایی او بعد از ساخت فیلم های سیاسی، اجتماعی، تراژیک، کمدی و انتقادی که در «زخم کاری» گرهی کاربردی با دنیای ادبیات و رمان پیدا کرد، این بار درامی پلیسی- جنایی را بر اساس فیلمنامه ای از ابراهیم امینی، حسین حسنی و خودش محور کار قرار داده که قصه ای آشناست.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
قصه یک مرد قانون که در آستانه بازنشستگی درگیر رابطه ناموفق با فرزندان و پرونده ای پرابهام می شود. مردی که به نظر می آید از سوی اطرافیان؛ چه در محیط کار و چه در خانواده، جدی و مهم و قابل اتکا تلقی نمی شود و می خواهد از این پرونده به عنوان دستاویزی برای اثبات خود به همگان بهره ببرد.
این الگوی آشنا و همراهی برانگیز بر بستر یک فیلم پلیسی- معمایی که در متأسفانه در سینمای ایران سابقه روشن و قابل استنادی ندارد، می توانست هم قهرمان فیلم را ارتقا دهد هم در کارنامه فیلمساز تبدیل به تجربه ای بسیار موفق و متفاوت شود.
اما «مرد بازنده» علیرغم تازگی در انتخاب قهرمان و بستر درام، کارگردانی همواره حساب شده و استاندارد مهدویان، بازی های خوب و قابل تأمل بازیگران که در رأس آنها جواد عزتی قرار می گیرد، در رقابت با خود مهدویان عقب می ماند. در نهایت هم تبدیل می شود به اثری متوسط که تا تبدیل شدن به یک فیلم غافلگیرانه و بدیع فاصله دارد.
این وجه را می توان بیش از هر چیز برآمده از فیلمنامه و نگاه مضمونی به اثر دانست که حتی به اندازه «لاتاری» (که فیلم مورد علاقه ام در کارنامه مهدویان نیست) هم جسارت ندارد و نمی تواند به شکلی هوشمندانه فراتر از لایه های رویی اثر نقبی به دل جامعه و مناسبات واقعی جاری در آن علیرغم ممیزی های موجود بزند.
فیلم هرچند ظاهراً با نقد و گرفتن انگشت اتهام به سمت آقازاده ها کارش را شروع می کند اما در انتها به طرح موضوع یک شبکه فساد و جنایت اثبات نشده و مبهم اکتفا می کند که اتفاقاً هسته ملتهب درام را پوشش نمی دهد. بلکه گره پرونده قتل محوری، ساده تر و کلیشه ای تر از اینها باز شده و ادامه کار به سیستمی سپرده می شود که معلوم است کاری از پیش نخواهد برد و البته انتقاد درونی هم به سیستم وارد نمی کند.
اما کاراکتر تلخ و سرخورده و به انتها رسیده احمد خسروی در میان نقش های به یاد ماندنی و دوست داشتنی که عزتی بخصوص با تفاوت سنی ایفا کرده، در ذهن مخاطب می ماند. بخصوص با میمیک و اکت هایی که او همواره از خود به کاراکتر اضافه می کند و در اوج بحران و تنش و تراژدی، حسی ملموس از باورپذیری را به جای می گذارد.
* منتشر شده در دنیای تصویر
کد خبر 1598569منبع: خبرآنلاین
کلیدواژه: محمدحسین مهدویان سینمای ایران
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.khabaronline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرآنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۴۲۷۷۱۲۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
گفتوگو با مردی که برای نجات جان دختر بچهای وارد رودخانه خروشان شد
چند روزپیش ودربحبوحه بازندگی وجاری شدن سیلاب شدید دربرخی استانهایکشور، فیلمی درفضای مجازی منتشرشد که نشان میداد جوانی از اهالی روستای مزن زمین شهرستان سرباز دراستان سیستان وبلوچستان، بدون توجه به شدت جریان آب وارد یک رودخانه عمیق شد و تلاشکرد تا بسته حاوی اقلام پزشکی را به دختربچه مجروحی برساند که در چند قدمی مرگ بود.
سلیم گهرامزهی، دهیار جوان ۳۳ساله روستای مزن زمین است که به دل خطر زدتاجان دختربچه را ازمرگ نجات دهد. روز حادثه سحر درخانه بود که کف پایش دراثر برخورد با خردهشیشههای شکسته لیوان برید و خونریزیکرد. او مبتلا به بیماری تالاسمی بود وباوجود اینکه اهل خانه سعیکردند بااستفاده ازپارچه خونریزی رامتوقف کننداماخون بند نیامد. آنطور که گهرامزهی توضیح میدهد، روستای آنها خانه بهداشت و درمانگاه ندارد و با بند نیامدن خونریزی پای دختربچه، یکی از اقوام او که در درمانگاه و به صورت تجربی بخیه زدن را از پزشکان یاد گرفته بود به سلیمگفت به اورژانس روستای علیآباد برود و باند استریل، سرم شستوشو و بیحسکننده بیاورد تا پای دختربچه را بخیه بزند.
به گفته او، اگر خونریزی ادامه پیدا میکرد، ممکن بود دختربچه جان خود را از دست بدهد. گهرامزهی همراه یکی ازداییهای سحر به روستای علیآباد رفتند وازاورژانس این روستا اقلام پزشکی را گرفتند. زمان بازگشت به روستا اماشرایط بحرانی بود. رودخانه سرباز بهشدت طغیانکرده و سیلابی شده بود: «موقع برگشت و به خاطر پیادهروی چندساعته حسابی خسته بودیم. ساعت ۵ بعدازظهر بود و برگشتمان چند ساعت زمان میبرد. نباید زمان را از دست میدادیم و جان دختربچه در خطر بود. درحالیکه بسته لوازم پزشکی دستم بود با دو نفر از اقوام تصمیم گرفتیم دست همدیگر را بگیریم و از رودخانه رد شویم. کمی جلوتر رفتیم، اما آن دو نفر ترسیدند.
آن لحظه به تنها چیزی که فکر میکردم، نجات جان سحر بود. چون خودم هم یک دختربچه حدودا دوساله دارم. رودخانه بیش از۷-۶ هفت متر عمق داشت و خطرناک بود. به همراهانم گفتم من میروم، هرچه باداباد. بسته لوازم پزشکی را بالای سرم گرفتم و وارد آب شدم. امواج رودخانه قوی بود. سعیکردم تعادلم را در آب حفظ کنم، اما جریان سیلاب اجازه نمیداد. هرچه تلاش میکردم پایم را به کف رودخانه برسانم، نمیشد و اصلا انگار کفی وجود نداشت. آب بهشدت عمیق بود.۱۰دقیقه وحدود۳۰۰ متر در رودخانه با امواج آب درگیر بودم تا جاییکه ۳-۲ سه بار به طور کامل زیر آب رفتم و چیزی به غرقشدنم نمانده بود.
لوازم پزشکی خیس شده بود، اما باید همان را به روستا میرساندم. بعد از مدتی خودم را به قسمت کمعمق رودخانه رساندم تا کمی استراحت کنم. بهشدت خسته بودم و به تجدید قوا نیاز داشتم. چند دقیقه داخل آب استراحت کردم و وقتی خستگیام کمی رفع شد، دوباره شنا کردم و مسیر بیخطر برای خروج از رودخانه را پیدا کردم.» بعد از بازگشت به روستا، گهرامزهی وسایل پزشکی را برای بخیه زدن به دست فامیلش رساند: «باند و گاز استریل خیس شده و قابل استفاده نبود و برای همین از مدرسه و نانوایی باند تمیز پیدا کردیم. چون الکل نداشتیم، بعد از شستوشوی ابزار پزشکی با سرم شستوشو با کمک هم ۱۳بخیه به پای سحر زدیم.
بعد ازسه روز اورا به بیمارستان ایرانشهر بردیم و در بیمارستان گفتند بخیهها خوب زده شده است، اما چون خطر عفونت وجودداشت، پزشک بخیههایی که زده بودیم را بازکرد و پس از ضدعفونی کردن، محل زخم را دوباره بخیه زد. با اینکه کارم خطرناک بود، اما پشیمان نیستم و خوشحالمکه آن دو نفر وارد رودخانه نشدند، چون ممکن بود جانشان به خطر بیفتدوسیلاب آنها را ببرد.» گهرامزهی از نبود امکانات درمانی در روستایشان گلهمند است و میگوید، چون درمانگاه وحتی خانه بهداشت هم نداریم، اگر کسی بیمار شود یا مادر باردار داشته باشیم، همه امیدمان به خداست و چیزی نداریم که دلمان به آن خوش باشد.
منبع: جام جم
باشگاه خبرنگاران جوان وبگردی وبگردی