با توجه به اهمیت موضوع قتل غزل حیدرنوا (مقتول) مصاحبه و شنیدن صحبتهای خانواده وی نیز ضرورت داشت که پدر مقتول جزئیات جدیدی از این حادثه را بازگو کرد. به گزارش فارس، حادثه قتل زنی 17 ساله در اهواز به دست همسرش و انتشار فیلم آن امنیت روانی جامعه را نشانه گرفت و در گفتوگوی خبرنگار فارس با خانواده قاتل ابعاد تازهای از ماجرا بیان شد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
صحبت های مادر قاتل را در اینجا بخوانید. با وجود اینکه خبرنگار فارس، برای مصاحبه و شنیدن صحبتهای خانواده مقتول نیز تلاش کرده بود اما خانواده مقتول به خاطر آسیب روحی روانی که از این قضیه دیدند
خانه را ترک کرده بودند. اکنون پس از پیگیری مستمر خبرنگار فارس پدر مقتول غزل (مونا) با وجود اینکه حال مساعدی نداشت با ما مصاحبه کرد و جزئیاتی جدیدی را در اختیار خبرنگار فارس گذاشت. با توجه به اینکه زمان زیادی از حادثه کشته شدن غزل حیدرنوا نمیگذرد اما کاربران فضای مجازی احتمالات و دلایل مختلفی را برای این حادثه تلخ مطرح کردند که در ادامه در مصاحبه با پدر وی با فارس ابعاد تازه ای از این ماجرا آشکار می شود. بعد از این حادثه اسم مقتول از سوی برخی رسانهها به عنوان مونا مطرح شده و این درحالی است که به گفته خانواده وی و بررسی مدارک هویتی توسط خبرنگار فارس، مشخص شده این نام صحیح نیست و مقتول "غزل" نام دارد. غزل با اجبار ازدواج نکرد
*گفته میشود، غزل به اجبار ازدواج کرده و به این دلیل بارها هم از همسرش تقاضای طلاق میکند و وقتی از مخالفت همسرش با طلاقش ناامید میشود به مرد غریبه پناه میآورد آیا چنین ادعایی صحت دارد؟ -هیچ اجباری در ازدواج دخترم وجود نداشت و اتفاقاً شوهرش بهترین زندگی را برای وی فراهم کرده بود، دعوای زن و شوهوی بین آنها پیش میآمد و گاهاً به خانه ما به حالت قهر میآمد اما در حد دو سه روز بود و بعد سر خانه و زندگی اش برمیگشت. شما میدانید این دعواها بین زن و شوهر طبیعی است و تا کنون غزل تقاضایی برای طلاق نکرده بود.
*چه کسی واسطه آشتی آنها میشد؟ -بزرگان خانواده و فامیل
*چرا در سن کم با ازدواج دخترت موافقت کردید؟ -درسته سن و سال غزل برای ازدواج کم بود و حتی زمانی که میخواستیم غزل را به عقد
سجاد دربیاوریم گواهی رشد از دادگاه گرفتیم اما به لحاظ جسمی مشکل نداشت.
*همسر غزل چگونه آدمی بود؟ -به محل کارش در بازار بروید، اطرافیانش بهتر میتوانند نظر بدهند اما پسری بود که هم روزانه سرکار میرفت و گاهاً تا شب در بازار بود علاوه بر این اهل باشگاه و ورزش هم بود، اهل سیگار و دود و دم هم نبود. شب ناپدید شدن و پراید ناشناس
*از شبی که غزل خانه را ترک بگوید و اینکه چرا قبل از اینکه از کشور خارج شود کاری نکردید؟ -شبی که غزل خانه همسرش را ترک میکند از سر خیابان سوار پرایدی میشود که ظاهراً این پراید او را تا ترمینال شهرستانها واقع در سه راه خرمشهر رسانده است و غزل پولی را هم پرداخت نکرده یعنی هزینه پراید از قبل پرداخت شده است. بابت این قضیه هم من و هم پدر سجاد تا دو ماه پیگیر بودیم و شکایت هم کردیم که چرا این پراید در آن ساعت شب توسط دوربینها در اتوبان و یا 60 متری شناسایی نشده است چرا وسط شهر، ساعت 11 شب هیچ وقت این پراید شناسایی نشد مگر ما در دهات هستیم که شرایط شناسایی این پراید وجود نداشت؟ دختر من ناپدید شده بود اما شکایت ما راه به جایی نبرد و در آخر با تماس دخترم متوجه شدیم که وی در
ترکیه است.
غزل اسیر باند خرید و فروش دختران
*ماجرای بازگرداند غزل از ترکیه چه بود؟ -ما روز پنج شنبه از ترکیه به تهران رسیدیم اما وقتی رسیدیم حراست فرودگاه به ما گیر داد که چرا غزل پاسپورت ندارد در حالی که پلیس اینترپل برگهای جهت خروج غزل از کشور ترکیه با ما داده بود با این حال مجبور شدیم برای بازجویی در دادگاه در تهران معطل شویم. پس از تایید ورود قانونی غزل به ایران از ترمینال سوار اتوبوس شدیم و جمعه شب به اهواز رسیدیم، همان موقع پدر سجاد پیشنهاد داد غزل را دست فلان مامور که مورد اعتماد ما بود بدهیم و به خانه برگردیم اما من مخالفتم کردم و گفتم غزل را با خودم به خانه میبرم تا مادرش را ببیند و شنبه غزل را تحویل کلانتری بدهیم. غزل به همراه من به خانه آمد و با خودم گفتم حالا که غزل آمده، روز شنبه شکایت قبلی را از سر بگیریم و حداقل با کمک دخترم باند خرید و فروش دختران که در اهواز است را دستگیر کنند. غزل از دیدن مادرش خیلی خوشحال شد، وقتی دیدیم اتفاق خاصی نیفتاد تحویل دادن غزل به کلانتری یا اداره آگاهی را به یکشنبه موکول کردم. همان روز بعد از صرف نهار از خانه بیرون زدم، بعد از رفتن ما پدر سجاد با عجله خانه ما آمده و از غزل خواسته به سرعت سوار ماشین شود تا به کلانتری بروند که در میان راه سجاد جلوی ماشین را میگیرد و آن اتفاق میافتد و غزل کشته میشود. دخترم را بغل کردم و بوسیدم
*در مورد سفر شما و پدر سجاد به ترکیه بگویید -از ابتدا تا انتهای شکایت به پلیس بین الملل را پدر سجاد انجام داد و وی قضیه فرار غزل به ترکیه را پیگیری میکرد تا اینکه زمانی که قرار بود به ترکیه برویم پدر سجاد گفت: شما به عنوان پدر دختر باید همراه من بیایی چرا که ممکن است غزل را به من ندهند، به همین دلیل در سفر به ترکیه وی را همراهی کردم، و برای اینکه به مشکلی برخورد نکنیم مترجمی از اهل ارومیه را با خودمان به ترکیه بردیم، ابتدا به آنکارا رفتیم و برخی از کارهای قانونی مثل ترجمه شناسنامهها و... در سفارتخانه انجام دادیم. بعد از طریق پلیس اینترپل پیگیر آدرس غزل شدیم، پلیس آدرس کمپینهایی که سوریها در آن سکونت داشتند به نام کمپین مرسین و تارسوس را به ما داد و پلیس مرد سوری را در کمپ مرسین دستگیر کرد، البته حدود یک هفته در کمپها و ادارات مختلف ترکیه دنبال غزل میگشتیم،
*از ملاقات با دخترتان در ترکیه بگوید غزل به شما چه گفت؟ -من دخترم را بعد از چند ماه دیده بودم او را بغل کردم و بوسیدم سرزنشش کردم که چرا اینکار را کرده و از غزل خواستم به زندگی خودش برگردد غزل هم هیچ مخالفتی نکرد و به اشتباه خودش اعتراف کرد. جریان ترکیه آمدنش را که سوال کردم غزل تعریف کرد: شبی که خانه را ترک کردم من را در تهران تحویل سه نفر دادند که ایرانی بودند که دو نفر آنها من را مورد اذیت و آزار قرار دادند او گفت یک شب در تهران مانده و بعد از مرز خوی خارج شده است.
*دخترت این افراد را میشناخت؟ -اینها قاچاقچی هستند و فقط پول را میشناسند و عبد جمونگ (مرد سوری) به آنها پول پرداخت کرده بود.
عبد جمونگ (مرد سوری) عبد جمونگ از ترس دولت ترکیه دخترم را عقد کرد
*اگر عبد جمونگ واقعاً غزل را دوست داشت باید با این قاچاقچیها بابت سوءاستفادهای که از دختر شما کردند برخورد میکرد؟ -با آهی که نهادش بیرون آمد گفت: خواهر من مگر این افراد به این چیزها اهمیت میدهند عبد جمونگ هم از ترس دولت ترکیه و برای اینکه کسی به وی گیر ندهد دخترم را عقد میکند و برایش عروسی میگیرد.
*گفته می شود عبدجمونگ از شما اخادی کرده است؟ -قبل از اینکه ترکیه برویم کارهای عبد جمونگ برای ما رو شد ابتدا از طریق ارسال عکس برای ما و همسر غزل ما را عصبی میکرد، به سجاد میگفت: یادت هست یک ماه ارتباط بین شما و زنت خراب شد من به غزل گفته بودم با تو اینطور رفتار کند، یا من به غزل گفتم بچه را سقط کند یادت هست غزل در را به روی تو قفل کرد! من بهش گفتم این کار را بکند. پرداخت پول به عبد جمونگ این رفتارها خیلی ما را عصبی کرده بود، دو مرتبه با وعده اینکه اگر فلان مبلغ را واریز کنید دختر شما برمیگردانم ما هم که دستمان به هیچ جا بند نبود اعتماد کردیم و یکبار 150 میلیون تومان و بار دیگر 16 میلیون تومان برای وی واریز کردیم اما غزل را بازنگرداند. وقتی هم به او گفتیم این دختر متاهل است و بچه دارد چرا زندگی اش را خراب کردی! میگفت: غزل من را دوست دارد اگر دوست نداشت این همه راه تا ترکیه نمیآمد.
*عبد جمونگ را در ترکیه دیدید؟ -خیر اما میدانیم که بازداشت شده است خواهش میکنم شما هم پیگیر مجازات عبد جمونگ در ترکیه باشید.
*حال مادر غزل چطور است؟ -بعد از این حادثه مادرش از شدت ناراحتی هیچ حرفی نزده و مریض است.
*آیا احتمال دارد رضایت بدهید و از خون سجاد بگذرید؟ -من رضایت نمیدهم، خیلی ناراحت هستم و از سجاد شکایت کردم.
خانواده قاتل از ماجرای قتل «غزل» میگوید خانواده قاتل در حادثه قتل خانوادگی اخیر در اهواز که انتشار فیلم آن بازتابها مختلفی را داشت از ابعاد تازهای از این ماجرا میگویند. به گزارش فارس، حادثه قتل خانوادگی اخیر در اهواز و انتشار فیلم آن امنیت روانی جامعه را نشانه گرفت و در گفتوگوی خبرنگار فارس با خانواده قاتل ابعاد تازهای از ماجرا بیان میشود. به راننده تاکسی که گفتم من را فلکه کسایی پیاده کند سرش را ۱۸۰ درجه سمت عقب ماشین چرخاند و گفت: فلکه کسایی چکار داری؟ گفتم: چطور مگه؟ و راننده با کلماتی شمرده که گویا احتیاط میکرد چگونه آنها را به کار ببرد گفت: اگر بابت اتفاق دیروز میخواهی آنجا بروی به نظرم اگر نروید خیلی بهتر است، به هر حال حالا خانواده هر دو عصبی هستند و احتمال هر اتفاقی وجود دارد. سعی کردم با صحبتهای راننده مخالفتی نکنم و بیشتر شنونده باشم، وی نیز روایت خود را از اتفاقی که روز گذشته افتاد و همه را شوکه کرد بازگو کرد و گفت: به دروغ شایعه کردند دختری که به قتل رسید ترکیه فرار نکرده بود، این را اطرافیان قاتل میگویند که قاتل را تبرئه کنند، من احساس میکنم یک هفته پیش آن را در خیابان اصلی خشایار دیدم، اما چقدر شهر ما به حال خود رها شده است که هر کسی هر چه بخواهد توی روز روشن انجام میدهد هیچ کسی هم جوابگو نیست! به دنبال خانواده قاتل و مقتول راننده هنوز داشت داستانهای مرتبط دیگری را تحویل گوشهای بدهکار من میداد که به محل رسیدم؛ هنوز روبان زرد پلیس که محل جسد در فلکه کسایی را با آن احاطه کرده بودند به چشم میخورد؛ برای اینکه وقت را تلف نکنم سراغ چند خانم در فضای سبز اطراف فلکه رفتم و آدرس خانواده قاتل و مقتول را گرفتم. در حال صحبت کردن با آنها بودم که آقایی که به نظر میرسید پدر خانواده است از راه رسید و متوجه علت حضورم شد بلافاصله صحبت ما را قطع کرد و خطاب به من گفت: به ما ربطی ندارد خانم! بعید هم میدانم مراسم فاتحهخوانی گرفته باشند، صحبت وی را قطع کردم و گفتم: برای مراسم نیامدم، خبرنگار هستم و بابت گرفتن گزارشی آمدهام. دلیل حضورم را که متوجه شد دستش را با حالت تاسف در هوا چرخاند و با لحن ملایمتری گفت: چه گزارشی خواهر من؟ روسیاهی نوشتن دارد یا وحشیگری که تن همه ما را لرزاند؟ و گویی که بخواهد سریع از شر من راحت شود با اشاره دست مسیری را که باید طی کنم تا به آدرس برسم را نشان داد، با این حال برای اینکه زودتر به محل برسم در حین گذر از خیابان اصلی و چند فرعی چند بار سراغ آدرس را رهگذران گرفتم و هر کسی یک طور ترس و وحشت خود را از اتفاقی روز گذشته ابراز میکرد. هیچ کس در خانه مقتول نیست هدف من ابتدا مصاحبه با خانواده مقتول (دختر ۱۷ ساله) بود اما به اذعان اطرافیان مادر خانواده بعد از قتل دخترش خانه را ترک میکند و به منزل پدری میرود، از طرفی بعد از اتفاقی که افتاد معلوم نیست کجا رفتهاند و در خانه بسته است. به همین دلیل مسیرم را تغییر دادم و سراغ آدرس قاتل را گرفتم، زیاد با خانواده مقتول فاصلهای نداشت وارد خیابان محل زندگی قاتل که شدم، چند بچه قد و نیم قد با فاصله کوتاهی حرفهایی را با هم رد و بدل میکردند که صحبت آنها را قطع کردم و سراغ منزل سجاد (قاتل) را گرفتم، بلافاصله بدون اینکه پاسخ سوال من را بدهند به کودک دیگری که کنارشان بود گفتند: با شما کار دارد و آن کودک بدون اینکه علت آمدنم را بپرسد مثل برق وارد خانه شد و من که چیزی از این فعل و انفعالات متوجه نشدم یاد صحبت راننده تاکسی افتادم که من را به احتیاط کردن در این شرایط نصیحت کرد. به همین دلیل فاصله خودم را با منزل قاتل حفظ کردم اما بعد از چند لحظه کوتاه خانمی جوان به همراه دو دختر جوانتر از خودش دم در خانه ظاهر شدند و خطاب به من گفتند: خانم با کی کار دارید؟ و من برای اینکه اعتماد آنها را جلب کنم با لهجه محلی احوالپرسی کردم و بعد از آن با نشان دادن کارت خبرنگاری آنها را دعوت به مصاحبه کردم. اگر چه با همان رسم و رسوم عربی و محلی بنده را به داخل خانه دعوت کردند اما ترجیح دادم در کنار در منزل، ایستاده صحبتهای آنها را گوش دهم. دوستان غزل ترکیه رفتنش را خبر دادند مادر سجاد اینگونه داستان را شروع میکند: حدود چهار ماه گذشته غزل از منزل خارج شد، مثل همیشه که به خانواده پدرش و یا دوستانش سر میزد، هیچ کس به رفت و آمدش نه حساس بود و نه شک میکرد اما آن روز به خانه بازنگشت، نگران که شدیم سراغش را از خانوادهاش گرفتیم آنجا هم نرفته بود، به دوستان، آشنایان و هر کسی که احتمال میدادیم ممکن است غزل آنجا رفته باشد گرفتیم اما خبری از غزل نبود، تا اینکه بعد از یک هفته به دوستان خودش اطلاع داد که در ترکیه است. وی ادامه میدهد: نمیدانم کی و چطوری پای غزل به ترکیه رسیده است، تمام اطلاعاتی که از غزل دریافت میکردیم از طریق دوستانش است و هر بار که خبری میرسید پسرم میمرد و زنده میشد، خیلی تلاش کردیم کسی متوجه این قضیه نشود اما هر چه از نبودن غزل میگذشت اطرافیان بیشتر کنجکاو میشدند که عروس خانواده کجاست و چرا از آن خبری نیست. مادر سجاد میگوید:غزل در زمان آشنایی با یک مرد سوریهای باردار بود و چند روز قبل از اینکه خانه رو ترک کنه بچه سقط شد، وقتی من و مادرش گفتم چرا و چطور این بچه سقط شد جواب میداد دبه آب را بلند کردم و سقط شد. از مادر سجاد سوال میکنم غزل با شوهرش مشکلی داشت؟ یا مثلاً به اجبار با هم ازدواج کرده بودند؟ وی پاسخ میدهد: اتفاقاً غزل و شوهرش خیلی همدیگر را دوست داشتند، نباید از حق بگذرم ارتباط غزل با ما هم خیلی خوب بود و با هم عروسش مثل خواهر بودند و هیچ اجباری در ازدواجشان وجود نداشت، ما هم برایش کم نگذاشتیم، برای دو پسرم یک شب عروسی گرفتم، با اشاره دست عروس دومش که هرازگاهی صحبتهای مادرشوهر را تایید میکرد را نشانم داد. غزل با مرد غریبه عقد کرد مادر سجاد میگوید: خانه ما بزرگ است، بالای خانه دو واحد ساختم یکی برای سجاد و دومی برای آن یکی پسرم، مادر سجاد از من میخواهد وارد خانه بشوم و زندگی که برای غزل درست کردند را نشانم بدهد، میخواهد بگوید که به لحاظ زندگی همه چی را برای عروسها فراهم کردیم. جریان ترکیه رفتن غزل را میپرسم و وی توضیح میدهد: طبق صحبتهایی که غزل برای دوستانش کرده و به ما منتقل میکنند، با شخصی از طریق اینستاگرام آشنا میشود که این شخص اهل سوریه است، این مرد به غزل ابراز علاقه زیادی میکند این دختر را وابسته خود میکند تا آنجایی که غزل بابت این مرد زندگی خودش را رها کرد، به محض اینکه غزل به ترکیه میرود این مرد غزل را به عقد خودش در میآورد و زندگی جدیدی را شروع میکنند. غزل که همه جوره به این مردسوری اعتماد کرده بود کم کم شروع به ارسال عکسهای خود با آن مرد میکند، دوستانش که ما را در جریان تمام جزییات میگذاشتند پسرم هر روز بیشتر از دیروز کنترل خود را از دست میداد و نمیتوانست بر اعصاب خود مسلط شود مخصوصاً که بازاری بود و اطرافیان چپ و راست غیرت و مردانگی وی را تحریک میکردند. طعنه اطرافیان پسرم رو غیرتی کرد وی ادامه میدهد: در محله و خیابان کمترین بحثی که بین بچهها اتفاق میافتاد مستقیم و غیر مستقیم با طعنه، آبرو ریزی غزل را به رخ ما میکشیدند و بابت این مسأله بحث و دعوا کرده بودیم این در حالی است که همسایهها کاملاً از شرایطی که اتفاق افتاده اطلاع داشتند اما به جای دلداری احساسات پسرم را تحریک میکردند. خواهر سجاد صحبتهای مادر را قطع میکند و میگوید: به نظرم ۱۷ سال سنی نیست که کسی بتواند درست تصمیم بگیرد، غزل گول خورده و تحت تاثیر صحبتهای مرد سوری قرار گرفته وگرنه چه کسی زندگی خودش را ول کند و سراغ کسی دیگر میرود، تازه این مرد همه طلاهای غزل را برده بود. از مادر سجاد سوال میکنم با چه ترفندی غزل را به ایران برگرداندند؟ میگوید: ما از طریق پلیس بین الملل اقدام کرده بودیم که فردی دختر ما را دزدیده و... اما خودِ غزل هم ظاهراً پشیمان شده بود و این اواخر خودش به پدرش گفت: بیایید من را به ایران بیاورید که بعد از آن پدر غزل و شوهرم تا ترکیه دنبالش رفتند و روز جمعه ظهر اهواز رسیدند. پسرم به مرد سوری (همسر جدید غزل) ویس تهدیدآمیز فرستاده بود و او در جواب عکسهای عروسی رو میفرستد و برای اینکه سجاد را عصبی کند گفته بود خودم به غزل گفتم بچه را سقط کند. پسرم تهدید کرده بود غزل را میکشم برای همین پدر غزل و پدر سجاد در صدد مخفی کردن غزل تا تحویل آن به کلانتری بودند چرا که از تهدیدهای سجاد میترسیدند و زمانی که غزل را تحویل شوهرش ندادند عصبانیت و تهدید سجاد دو چندان شد، برای همین روز یکشنبه غزل را سوار ماشین کردند تا ببرند و تحویل کلانتری بدهند اما از آنجایی که سجاد حرکات پدر و عمویش را زیر نظر داشت به اتفاق برادرش جلوی ماشین را میگیرند و غزل را از آنها میگیرد که ظهر همان روز آن اتفاق افتاد و سجاد غزل را با قمه کشت. به او گفتم خب سرش را با قمه زد! چرا سرش را محله به محله نشان این و آن داد؟ مادر سجاد پاسخ داد: در هر محله و خیابانی که به سجاد انگ بیغیرت زده بودند سر غزل را گَرداند تا مثلاً به همه بگوید: من آدم بیغیرتی نیستم. غزل یک پسر دارد از مادر سجاد میپرسم غزل یک فرزند پسر دارد؟ و مادر با اشاره دست پسر بچه زیبا و دوست داشتنی را نشان میدهد که بلوز قرمز و شلوار یشمی بر تن داشت و میگوید: بله این پسرش است و من که با دیدنش قلبم مچاله شد ناخودآگاه وای ممتدی را زمزمه کردم اما زن عموی پسربچه با جمله «این پسرم است و من آن را بزرگ کردم» توجهام را جلب کرد. وی ادامه داد: من بچه دار نشدم، برای همین پسر غزل که به دنیا آمد همه جوره تروخشکش کردم، غزل هم کاری به کارم نداشت و بیشتر اوقات پسرش پیشم بود، این چند ماهی هم که مادرش نبود اصلاً دلتنگی نکرد و من از آن نگهداری کردم. خبرنگار فارس، برای مصاحبه و شنیدن صحبتهای خانوادههای مقتول نیز تلاش کرد اما مادر مقتول به دلایل روحی خانه را ترک کرده و به منزل پدری پناه آورده و به این دلیل تاکنون در دسترس نبوده است. به گزارش فارس، قوانینی که عفو و یا تخفیف مجازات برای قتلهای اینچنینی را شامل می شوند از عوامل تشدید این معضل اجتماعی به شمار میروند و جرات تکرار را برای افراد بیش از پیش بیشتر کرده است.
منبع: عصر ایران
کلیدواژه:
ابعاد تازه ای
خبرنگار فارس
خانواده قاتل
خانه را ترک
مادر سجاد
پدر سجاد
مرد سوری
سر غزل
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.asriran.com دریافت کردهاست، لذا
منبع این خبر، وبسایت «عصر ایران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۴۳۳۰۷۹۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
چرا خرید عمده عطر و ادکلن وارداتی به صرفه تر است؟
امروزه آقایان و خانم های شیک پوش بدون استفاده از عطر خود از منزل بیرون نمی روند! به همین خاطر بازار خرید و فروش عطر و ادکلن پررونق تر از هر زمان دیگری است. خرید عمده عطرها یک روش کم هزینه برای خرید این محصولات به شمار می رود و قیمت خرید محصولات را به شدت کاهش می دهد. فروش عمده عطر و ادکلن اورجینال و اصل در سر تا سر کشور انجام می گیرد. این روش خرید برای فروشگاه های محلی عطر و ادکلن، مراکز فروش لوازم آرایشی و بهداشتی و... مزایای بی شماری به همراه دارد. باید دید چرا در این روش خرید قیمت ها به صرفه تر خواهند بود؟
مقایسه قیمت عطر و ادکلن در روش خرید عمده و جزیی
به طور کلی مراکز فروش عمده عطر و ادکلن متعددی در کشور ما فعالیت دارند. برای انتخاب یک مرکز خرید معتبر باید به رنج قیمتی تعیین شده برای ارائه محصولات توجه داشته باشید. بی شک همه این مراکز اعتبار لازم برای خرید عمده را نخواهند داشت. در این زمینه مقایسه قیمت عطر و ادکلن در روش خرید عمده و جزیی نیز کمک کننده خواهد بود.
در خرید عمده عطر و ادکلن، رنج قیمتی محصولات کاهش می یابد. به این ترتیب قیمت تعیین شده برای هر عطر در خرید جزیی با خرید عمده متفاوت خواهد شد. در این فرایند درصدی از قیمت خرید جزیی محصولات کم می شود و محصولات با هزینه های مناسب در اختیار فروشگاه های عطر و ادکلن قرار می گیرند.
دلایل کاهش قیمت عطر در روش خرید عمده
خرید و فروش عمده عطر و ادکلن برای مراکز عرضه کننده مزایای بی شماری به همراه دارد. به همین خاطر در خرید عمده هزینه محصولات عمدتا کاهش می یابد. برخی از این دلایل را در زیر مشاهده می کنید:
در خرید عمده عطر و ادکلن، میزان خرید محصولات افزایش می یابد. هر چه تعداد محصولات خریداری شده بیشتر باشد، سود حاصل از فروش آن ها نیز بیشتر خواهد بود. به همین خاطر فروشندگان عمده بخشی از سود پرداختی را با مشتریان شریک می شوند. مراکز خرید و فروش عمده عطر و ادکلن به عنوان وارد کننده در این حوزه فعالیت دارند و این محصولات را بدون واسطه به دست مشتریان می رسانند. از این رو هزینه خرید عمده عطر در این مراکز خرید به صرفه تر خواهد بود. در مراکز وارد کننده عطر و ادکلن، هزینه خرید جزیی عطرها نیز به صرفه تر از سایر فروشگاه ها است.
خرید عمده عطر از فروشگاه ها، بر اعتبار آن ها در میان مشتریان می افزاید. به همین خاطر در این فرایند خرید بخشی از هزینه ها برای مشتریان عمده حذف خواهد شد. در روش خرید عمده، هزینه حمل بار در میان تعداد بالایی عطر و ادکلن تقسیم می شود که برای مشتریان صرفه اقتصادی بالایی به همراه دارد. برای خرید عطر اورجینال به عطر 19 مراجعه کنید
برای خرید عمده عطر و ادکلن باید حتما یک مرکز خرید معتبر پیدا کنید! در روش خرید عمده عطر، هزینه بالایی صرفه خرید این محصولات می شود و در صورت معتبر نبودن مرکز خرید انتخابی، سرمایه شما به هدر می رود. مجموعه عطر 19 با سابقه ای طولانی در زمینه عرضه عطرهای اصل و اورجینال از برندهای مطرح جهانی یک مرکز خرید معتبر برای فروش عمده عطر و ادکلن محسوب می شود. این مجموعه با 15 سال سابقه حرفه ای در این حوزه در میان پرطرفدارترین ها قرار می گیرد.
خدمات فروش عمده عطر و ادکلن در این مرکز خرید با حضور کارشناسان فروش باتجربه، حرفه ای تر می شود. شما می توانید راهنمایی های لازم را برای تهیه عطر مورد نظر خود از این کارشناسان دریافت کنید. در این مرکز خرید از کیفیت و اصل بودن عطرهای خریداری شده اطمینان خواهید داشت. دسترسی به طیف گسترده ای از روایح و برندهای متنوع عطر و ادکلن از مزایای خرید از عطر 19 محسوب می شود. شما می توانید از این فرصت فروش عمده عطر و ادکلن در عطر 19 با گارانتی ها و ضمانت های فروش مدت دار بهره مند شوید.
جمع بندی
در این بخش در رابطه با شرایط فروش عمده عطر و ادکلن نکاتی را بررسی کردیم. خرید و فروش عمده اغلب برای تهیه محصولات فروشگاهی انجام می شود و نیاز به سرمایه بالا دارد. از این رو خرید عمده محصولات باید از فروشگاه های معتبر انجام شود. در این روش خرید تخفیفاتی بر قیمت اولیه محصولات لحاظ می شود تا فروشندگان سود بیشتری از فعالیت خود در این حوزه به دست آورند. در بخش هایی از این مطلب به اهمیت پیدا کردن یک مرکز فروش معتبر برای خریدی مطمئن تر اشاره کردیم. با استفاده از خدمات حرفه ای مرکز فروش عطر 19 خریدی مطمئن و امن در این حوزه انجام می گیرد. این مجموعه در سال های اخیر رضایت صد در صدی مشتریان خود را جلب کرده است و به یکی از مهمترین قطب های خرید و فروش عطر و ادکلن اورجینال تبدیل شده است.