Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «فارس»
2024-05-05@04:49:01 GMT

پیامی که شهید مدافع حرم از مقبره رضاشاه دریافت کرد

تاریخ انتشار: ۲۰ بهمن ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۴۳۳۷۳۸۸

پیامی که شهید مدافع حرم از مقبره رضاشاه دریافت کرد

به گزارش گروه حماسه و  مقاومت خبرگزاری فارس، به مناسبت فرا رسیدن چهل و سومین دهه مبارک فجر به بازخوانی خاطرات فرماندهان سپاه در آن بازه زمانی می‌پردازیم. در این بخش، خاطرات مبارزاتی سردار شهید احمد غلامی، جانشین لشکر ۱۰ سیدالشهدا (ع) و از مؤسسان این لشکر در دوران دفاع مقدس را از منظر می‌گذرانیم که توسط مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس به رشته تحریر درآمده است:

وقتی خواب و خوراک بر تیپ ارتش شاهنشاهی حرام شد

وقتی حکومت نظامی اعلام شد، یک تیپ از زنجان به شهر ری آمد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

بچه‌ها اطلاعات تیپ را درآوردند. محل استقرارش در مقبره رضاشاه بود. نیروهای این تیپ از آنجا می‌آمدند و در خیابان‌های اصلی شهرری مستقر می‌شدند. خیابان بیست‌ و چهار متری در محله ما هم از خیابان‌های اصلی بود که این تیپ در آن مستقر می‌شد. یکی دیگر از محل‌های استقرار تیپ، جاده قم و ولی آباد به سمت حرم بود. سه راه ورامین هم از محل‌های دیگر استقرار این تیپ بود. نیروهای نظامی معمولاً در این مناطق جمع می‌شدند. در طول روز هم چون پلیس نمی‌‌توانست مردم را متفرق کند، نیروهای نظامی برای سرکوب آن‌ها در خیابان‌ها می‌آمدند. این وضعیت نزدیک به دو سه ماه ادامه داشت. نیروها می‌آمدند و در منطقه ما درگیر می‌شدند. بچه‌‌ها هم اذیتشان می‌کردند. نمی‌گذاشتند استراحت کنند و خسته و فرسوده می‌شدند.


سردار احمد غلامی دومین نفر از سمت چپ

تیپی که به شهرری آمده بود، فکر می‌کنم در دو سه ماه حضورش در آنجا، یک روز هم استراحت نکرد، چون همیشه در یک محله اتفاقی می‌افتاد که به درگیری کشیده می‌شد و از محله‌‌ای به محله دیگر سرایت می‌کرد. نظامی‌ها هم برای کمک می‌‌بایست به محله‌های دیگر می‌رفتند و چون تعدادشان محدود بود، در چند خیابان بیشتر نمی‌توانستند بروند. گاهی در کوچه پس کوچه‌‌ها هم می‌‌رفتند. بچه‌ها بیشتر نفرات تیپ را می‌شناختند و حتی نام آن‌‌ها را می‌دانستند. یکی از گروهبان‌‌های این تیپ خیلی آدم ناجوری بود. مردم که شروع به شعار دادن می‌کردند، بچه‌های کوچک هم شعار می‌‌دادند. این گروهبان با چوب بزرگی که در دست داشت، دنبال بچه‌های کوچک می‌‌کرد. یک بار در یکی از کوچه‌ها، بچه‌ها برای او دام گذاشته و او را گرفته و خیلی بد زده بودند. ظاهراً بردند بستری‌اش کردند و دیگر هم نیامد.

یک ماشین پیکان استیشن و دیدار با امام 

یک ماشین پیکان استیشن داشتم. مدتی با آن کوکتل مولوتف جابجا می‌‌کردم. همچنین اعلامیه‌ها را از محلی به محل دیگر می‌بردم. از آن روز که امام اعلام کردند حکومت نظامی باید شکسته شود، بچه‌ها را هم با ماشینم جابجا می‌کردم. حکومت قصد داشت مردمی که تظاهرات می‌کردند، بگیرد، بکُشد و سرکوب کند. روزی که امام اعلام کردند حکومت نظامی باید شکسته شود، بعدازظهرش اولین جایی که رفتیم، بیت امام بود. ساعت ۹ شب آنجا رفتیم. در بسته بود. در زدیم و گفتیم در را باز کنید. ما باید امام را ببینیم. همان شب داخل رفتیم. امام آمدند. ما ۱۰ نفر بیشتر نبودیم. چند نفر دیگر هم به ما اضافه شدند. امام آمدند دستی تکان دادند و ما برگشتیم.

تهران، چهره جنگی به خود گرفته بود

گفتند گارد شاهنشاهی دارد به سمت نیروی هوایی می‌آید. ما همراه با بقیه مردم بلافاصله با بچه‌ها رفتیم گونی آوردیم و آن‌ها را پر از خاک و شن کردیم و در خیابان تهران‌نو گذاشتیم. با گونی‌ها یک سری سنگر ساختیم. در آن محل، مسجدی به نام الهادی مرکز فعالیت‌ها بود. امام فرمان داده بودند حکومت نظامی را بشکنید و به خیابان‌ها بیایید. تظاهرات دیگر عملاً شکل مسلحانه پیدا کرده بود. گارد شاهنشاهی با تانک به خیابان‌ها می‌‌آمد. ما از شهرری به محله تهران‌ نو رفته بودیم.


سردار احمد غلامی نفر نشسته

درگیری‌ها در میدان فوزیه سابق

سه چهار روز مانده به پیروزی انقلاب، درگیری‌ها حول و حوش میدان فوزیه (امام حسین فعلی) تا تهران نو و از میدان شهدای فعلی تا خیابان پیروزی بود. فکر کنم سه روز به پیروزی انقلاب مانده بود که شروع به پخش اسلحه کردند. این کار، از پادگان دوشان تپه در تهران نو شروع شد. هر کسی کارت پایان خدمت داشت، مراجعه می‌کرد و مسلح می‌شد. من جزو اولین نفراتی بودم که اسلحه گرفتم. چون کارت پایان خدمت داشتم، سریع یک اسلحه ژ ۳ با ۲ تا خشاب به من دادند. حکومت از این موضوع نگران شده بود. درگیری‌ها به میدان امام حسین (ع) کشیده شد.

ارتش به مقبره رضاشاه پناه برده بود!

در درگیری‌‌های پادگان دوشان تپه که درگیری اصلی از آنجا شروع شد، حضور داشتیم. ۲۴ ساعت در خیابان تهران نو بودیم. در درگیری‌‌های آنجا مردم پیروز شدند. این درگیری از روز بیستم تا بیست و دوم بهمن ادامه یافت و پس از آنکه کانون مقاومت نیروهای لشکر گارد شکسته شد، خبر آوردند مقبره رضاشاه (در شهرری) دژ نیروهای ارتش شده و یک تیپ از زنجان آمده و آنجا مستقر شده است. گفتند بروید آنجا درگیری شده است. سریع رفتیم.

صدای تیراندازی می آمد. نیروهای ارتش آنجا جمع شده بودند. احساس خطر می‌کردند. کلانتری شهرری هم درحال سقوط بود. بعد از سقوط کلانتری گفتیم، برویم از بالا درگیر شویم تا نظامی‌‌ها تسلیم شوند، چون مقاومت می‌‌کردند و به سمت مردم تیراندازی می‌کردند. مقاومت، از سمت قبر رضاشاه بود. دور مقبره، دیوارهای سنگی بلندی بود که از آنجا به طرف مردم تیراندازی می‌شد. نیروهای ارتش با چند نفربر داخل محله قدیمی سرتخت رفته بودند و آنجا کانون درگیری‌ها شده بود. دو سه تا نفربر به کمک آن‌‌ها آمده بود. ما روی ساختمان‌های بلند محله رفتیم و شروع به تیراندازی کردیم. این کار سبب شد نفربرهای ارتش عقب‌نشینی کنند. با بلندگو به سربازان ارتش می‌گفتیم مقاومت نکنید، سلاح‌های خود را بگذارید و تسلیم شوید. می‌‌گفتیم کلانتری سقوط کرده است. پادگان‌‌ها در تهران سقوط کرده‌اند. با انقلاب همراهی کنید. آنها مقاومت می‌کردند و ما مجبور شدیم به آنها تیراندازی کنیم تا تسلیم شوند.


عکسی از دوران سربازی سردار احمد غلامی

پیامی که شهید مدافع حرم از مقبره رضاشاه دریافت کرد

عده‌‌ای از بچه‌‌هایی که در محله سرتخت زندگی می‌‌کردند، آمدند و پرسیدند: چه کار کنیم؟ گفتیم سنگرهای نظامی‌‌ها کنار دیوار است. بروید پشت دیوار کوکتل مولوتف بیندازید، چون با این کار، آن‌ها از دیوار و سنگرها فاصله می‌گیرند و وقتی تیراندازی شود، مجبور می‌شوند سلاح‌هایشان را بیندازند و تسلیم شوند. درگیری با کوکتل مولوتف موجب می‌‌شد اینها وحشت زده شوند و سنگرهایشان را ترک کنند. همین اتفاق هم افتاد. آن‌‌ها تا ساعت ۸ یا ۹ شب، مقاومت می‌کردند. درگیری از همه طرف بود. اولین گروهی که شروع به تیراندازی از جنوب غربی مقبره کرد، ما بودیم. این درگیری از ساعت ۴ و ۵ بعدازظهر شروع شد و تا ساعت ۸ و ۹ شب ادامه پیدا کرد. بعد از آن، دیگر صدای تیراندازی قطع و مقاومت ارتشی‌ها شکسته شد و همه آن‌ها تسلیم شدند.

من با نفربر آشنا بودم. در دوره سربازی رانندگی با آن را یاد گرفته بودم. پشت آن هم نشسته بودم. عده‌ای از مردم روی نفربر نشسته بودند نشسته بودم. عده‌‌ای از مردم روی نفربر نشسته بودند. چند نفرشان در مسیر، از روی آن افتادند. در میدان اصلی شهر جمعیت زیادی جمع شده بود. از جلوی همان کلانتری که سقوط کرده بود، به طرف پل سیمان و صفائیه رفتیم و در خیابان‌ها مانور دادیم. نفربر از نوع چرخ دار بود. آن را بردم به بچه‌‌های مسجد امام حسن عسکری تحویل دادم. فکر کنم آن  شب ساعت ۱۰ یا ۱۱ بود که پیام انقلاب را برای اولین بار داخل همان محوطه مقبره رضاشاه شنیدم. پیام این بود: «این صدای انقلاب است». این پیام از رادیو تهران و رادیو سراسری پخش می شد. باور کنید یکی از لحظات شیرین زندگی‌‌ام همان موقع بود. تصور نمی‌کردم به این سرعت و به این زودی اوضاع عوض شود. فکر می‌کردم درگیری‌ها خیلی ادامه پیدا کند.

به گزارش فارس، سردار شهید احمد غلامی مسؤولیت جانشینی فرماندهی لشکر ۱۰ سیدالشهدا (ع) را تا سال ۶۲ و فرماندهی تیپ مستقل ۱۱۰ شهید بروجردی را تا پایان جنگ بر عهده داشت. او به ‌عنوان مستشار نظامی به سوریه و عراق رفت و مسؤولیت آموزش بخشی از نیروهای مقاومت را به‌ عهده گرفت که بر اثر اصابت ترکش در نهم شهریور ماه سال ۱۳۹۵ به کما رفت و به درجه رفیع شهادت نائل آمد. 

انتهای پیام/

منبع: فارس

کلیدواژه: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس فجر43 احمد غلامی مقبره رضاشاه حکومت نظامی احمد غلامی خیابان ها درگیری ها تهران نو بچه ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۴۳۳۷۳۸۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

افشای راز «نفرین توت عنخ آمون» که بیش از ۲۰ نفر را کشت

هنگامی که گروهی از محققان در سال ۱۹۲۲ مقبره «شاه توت» را باز کردند، مجموعه‌ای از اتفاقات منجر شد تا ۲۰ نفر از آن‌ها هر کدام به شیوه‌ای عجیب کشته شوند. اتفاقی که به «نفرین توت عنخ‌آمون» معروف شد. حالا یک دانشمند ادعا می‌کند که علت این راز عجیب را کشف کرده است.

به گزارش روزیاتو، متون مصر باستان تهدید کرده‌اند که هرکسی که بقایای یک عضو مومیایی‌شده خانواده سلطنتی را بر هم بزند، بر اثر بیماری که هیچ پزشکی توان تشخیص آن را ندارد کشته خواهد شد. با این حال راس فلوز معتقد است که یک دلیل بیولوژیکی پشت این مرگ‌های مرموز وجود داشته است.

هاوارد کارتر اولین دانشمندی که وارد مقبره توت عنخ‌آمون شد

این مطالعه مشخص کرد که علت مسمومیت با تشعشعات، ناشی از عناصر طبیعی حاوی اورانیوم و زباله‌های سمی است که عمداً داخل آرامگاه مهر و موم شده قرار داده شده بود.

سطح تشعشعات داخل مقبره توت عنخ آمون به قدری بالاست که هر فردی که با آن تماس پیدا کند به احتمال زیاد به دوز کشنده بیماری تشعشع و سرطان مبتلا می‌شود.

فلووز در مطالعه خود نوشت: «جمعیت مصر چه در دوران باستان و چه معاصر با بروز غیرمعمول سرطان‌های مربوط به فرآیند خونسازی، استخوان/خون/لنف روبه‌رو بوده‌اند که علت اصلی شناخته‌شده آن قرار گرفتن در معرض اشعه است».

قرار گرفتن در معرض این مواد می‌تواند منجر به سرطان‌های خاصی شود، مانند سرطانی که جان هاوارد کارتر باستان‌شناس را گرفت. او اولین فردی بود که بیش از ۱۰۰ سال پیش پا به درون مقبره شاه توت گذاشت و تابوت حفاظت‌شده فرعون را پیش روی خود دید.

هاوارد کارتر (راست) در حال قدم زدن با لرد کارناروون (چپ) بیرون مقبره توت عنخ‌آمون در سال ۱۹۲۲

لرد کارناروون تا سال‌ها اولین قربانی «نفرین فرعون» تلقی می‌شد

کارتر در سال ۱۹۳۹ پس از مبارزه‌ای طولانی با لنفوم هوچکین که گمان می‌رفت ناشی از مسمومیت با تشعشعات باشد، درگذشت.

لرد کارناروون، سرمایه‌گذار بریتانیایی این پروژه و یکی دیگر از مردانی که به آرامگاه پر از گنجینه قدم گذاشت، پنج ماه بعد از این کشف بر اثر مسمویت خونی ناشی از گزش شدید پشه درگذشت. او اولین قربانی نفرین فرعون بود.

ناهار در مقبره؛ تمام باستان‌شناسان حاضر در این عکس در دهه ۵۰ زندگی‌شان درگذشتند

سایر افراد درگیر در این حفاری بر اثر خفگی، سکته مغیز، دیابت، نارسایی قلبی، ذات‌الریه، مسمومیت، مالاریا و قرار گرفتن در معرض اشعه ایکس جان باختند. همه آن‌ها در دهه ۵۰ سالگی خود از دنیا رفتند.

آرتور ویگال، مصرشناس بریتانیایی، که در مراسم بازگشایی مقبره توت عنخ‌آمون شرکت کرده بود به بال و پر دادن به افسانه نفرین متهم شد. او به همکارانش گفته بود که کارناروون پس از ورود به مقبره «در عرض شش هفته» خواهد مرد. خود ویگال هم در ۵۴ سالگی بر اثر سرطان درگذشت.

در حالی که می‌توان این مرگ‌ها را عجیب دانست، نظریه نفرین نیز احتمالاً با اتفاقات عجیبی که هنگام باز شدن مقبره اتفاق افتاد تقویت شده است.

طبق گزارش نشنال جئوگرافیک، در حول و حوش زمانی که حفاری‌ها مقبره را باز کردند، قاهره دچار قطعی برق عجیب و طوفان شن شد.

در یک نقطه دیگر در طول حفاری، سگ مورد علاقه کارناروون ظاهراً زوزه‌ای هولناک کشید و ناگهان افتاد و مُرد.

با این حال، این رادیواکتیویته تنها به مقبره شاه جوان ختم نشده است. مطالعات مدرن سطوح بسیار بالایی از تشعشعات را در مقبره‌های مصر باستان، در حد ۱۰ برابر استاندارد‌های ایمنی پذیرفته شده، تأیید می‌کند.

این مطالعه که در Journal of Scientific Exploration منتشر شد، توضیح داد که سطوح بالای تشعشعات در ویرانه‌های مقبره پادشاهی قدیم، در دو مکان در جیزه و در چندین مقبره زیرزمینی در سقارا نیز ثبت شده است. همین نتیجه در سرتاسر مقبره اوزیریس در جیزه نیز یافت شد.

گلدان‌های حاوی مواد ناشناس که زیر هرم پله‌ای کشف شدند

مطالعات دیگر مستقیماً گاز رادون را در مکان‌های مختلف مقبره‌های سقارا اندازه‌گیری کرده‌اند.

هزاران گلدان حفاری شده در زیر هرم پله‌ای در دهه ۱۹۶۰ حاوی بیش از ۲۰۰ تن مواد ناشناس بود که هنوز شناسایی نشده‌اند و این نشان می‌دهد که سموم با بقایای مومیایی دفن شده‌اند.

دیگر خبرها

  • درگیری مسلحانه اشرار در خیابان های زاهدان + جزئیات
  • درگیری مسلحانه در زاهدان یک کشته و سه مجروح برجا گذاشت
  • درگیری مسلحانه اشرار در زاهدان
  • وزارت خارجه روسیه: ناتو برای درگیری احتمالی با روسیه آماده می‌شود
  • راز «نفرین توت عنخ آمون» که بیش از ۲۰ نفر را کشت سرانجام فاش شد
  • افشای راز «نفرین توت عنخ آمون» که بیش از ۲۰ نفر را کشت
  • تشییع پیکر شهید مدافع امنیت فرزین بلیان در کرمانشاه
  • فیلم/تشییع پیکر شهید مدافع امنیت فرزین بلیان
  • آزمون مدرک تخصصی قرآن کریم در استان سمنان برگزار شد
  • زبانزد شدن تجمل‌گرایی اشرف خواهر شاه + عکس و سند