Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «الف»
2024-04-28@07:32:43 GMT

آسیب شناسی رویارویی یک نوجوان با قاتل پدرش

تاریخ انتشار: ۲۰ بهمن ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۴۳۳۹۷۲۰

آسیب شناسی رویارویی یک نوجوان با قاتل پدرش

چند روز پیش بود که فیلم رویارویی فرزند مامور نیروی انتظامی -علی‌اکبر رنجبر- با قاتل پدرش منتشر شد و واکنش‌های مختلفی را در پی داشت. نقض حقوق متهمان و کودکان از جمله انتقادهای مطرح شده به این ماجرا بود. در این راستا درخصوص پیامدها و تاثیرات این رویارویی بر فرزند نوجوان مامور به شهادت رسیده نیروی انتظامی با یک روانشناس گفت‌وگو کردیم.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

بهاره مهرجویی درگفت‌وگو با ایسنا اظهار کرد: در این موردد خاص کودک در جمعی قرار گرفته که باید نسبت به اتفاقی که مهلک‌ترین ماجرای زندگی یک خانواده و طایفه است واکنش نشان دهد. حال بایستی به این سوال پاسخ دادکه این قسم از رفتارها مانند مواجهه فرزند مقتول با قاتل پدر اصلا با چه انگیزه‌ای، جهت جلوگیری یا درمان چه چیزی انجام می‌شود؟! آیا هدف از این اقدام جلوگیری از قتل، درس عبرت قاتل و مجرمین است یا برای تسلی پیدا کردن خانواده مقتول چنین کاری انجام شده است؟ واقعا انگیزه برای این اقدام چیست؟

وی ضمن تاکید بر اینکه شکی نیست که نیت پلیس در این خصوص خِیر بوده و شاید می‌خواستند درس عبرتی برای مابقی مجرمین باشد و از این طریق کار پیشگیرانه انجام دهند، گفت: ولی بایستی به مابقی پیامدهای این موضوع نیز توجه کرد. فشار روانی چنین فاجعه‌هایی بیش از توان احساسی و پردازشگرهای تجزیه و تحلیل کودکان و نوجوانان است. هیجانی که این کودکان تجربه می‌کنند فراتر از سن آنها است و نمی‌توانند آن را تجزیه و تحلیل کنند. این بچه‌ها دچار اضطراب پس از حادثه می‌شوند و گاهی تا آخر عمر کابوس می‌بینند و در همان لحظه تروماتیک فریز می‌شوند.

این روان‌درمانگر ضمن تاکید بر اینکه پلیس این مملکت کسی است که فرزندانش به او و شغلش افتخار می‌کنند، گفت: یک پلیس که حافظ امنیت جامعه بوده در یک نزاع خیابانی به متوحشانه‌ترین شکل ممکن به شهادت رسیده است و این اتفاق بسیار سهمگینی است. فرزند ایشان آسیب دیده است و آنچه می‌تواند به التیام این کودک کمک کند، این است که تحت نظر روانشناس قرار گیرد نه اینکه وارد فضاهای این چنینی شود. غالبا برای این کودکان خانواده درمانی پیشنهاد می‌شود زیرا تا مدت‌ها در شوک قراردارند. ممکن است علاقه خود را به درس و تجارب اجتماعی از دست بدهند و از اجتماع فاصله بگیرند، گاهی نیز دچار خواب‌های پریشان و کابوس، کم‌غذایی، بی‌اشتهایی، انزوا و... می‌شوند.

وی ضمن تاکید بر اینکه افراد شرور جامعه اغلب اختلالات ضد اجتماعی و سایکوپاتیک دارند، گفت: ممکن است این افراد به دلیل نوع تربیت کودکی، فضای اجتماعی رشدیافته در آن، ژنتیک و... نسبت به جنایت‌پیشگی و آسیب رساندن به دیگران هیچ حسی نداشته باشند و  صرفا احساس خشم آنها به جای همه احساسات کار کند. چیزی به نام همدلی در آنها شکل نگرفته است. انتقام‌گیری از جامعه نوعی مکانیسم دفاعی مقابله با اتفاقاتی است که محیط برای آنها رقم زده است؛ بنابراین رویارویی با خانواده و فرزند مقتول در وجود این افراد هیچ  احساس پشیمانی ایجاد نمی‌کند.

مهرجویی خاطرنشان کرد: باید توجه کنیم که با قاتلی مواجه هستیم که عضو نیروی انتظامی را با قمه و به‌طرز فجیعی به شهادت می‌رساند. قطعا چنین فردی یک بیمار روانی است و درکی از عواطف و احساسات آدم‌ها و اینکه چه آسیبی به طرف مقابل می‌زند، ندارد. زمانی که چنین فردی را در موقعیتی قرار می‌دهند که تحقیر بیشتری را تجربه کند، این تحقیر تبدیل به عقده بیشتری می‌شود و ممکن است رفتارخطرناک‌تری توسط خود او یا اطرافیانش بروز داده شود. این فرد باید در یک مجمع مانند یک دادگاه به سزای عمل خود برسد ولی قرار دادن او در حالت تحقیر توسط فرزند فرد مقتول ممکن است انگیزه‌های انتقام‌جویی را در این فرد بیشتر کند و خدای ناکرده برای آن خانواده ایجاد آسیب بیشتری شود.

وی با بیان اینکه دستگاه پردازشگر ذهن کودکان و نوجوانان از لحاظ شناختی  نمی‌تواند همسو با یکسری از اتفاقات باشد و آنها را تحلیل کند، گفت: حتی در اتفاقاتی مانند طلاق یا جرائمی که یک نوجوان یا کودک شاهد آن بوده است وقتی قرار است این بچه‌ها را به دادگاه ببرند باز هم کلی اما و اگر وجود دارد که مبادا آن فضا به کودک آسیبی وارد کند. چنین فضاهایی بیش از اندازه برای یک بچه ایجاد ابهام می‌کند؛ بنابراین سعی می‌شود که بچه‌ها را در چنین فضاهایی قرار ندهند.

این روانشناس افزود: هنگامی که کودک یا نوجوان با مفهوم سوگ مواجه می‌شود و شخصی از نزدیکانش را حتی در اتفاقات طبیعی مثل بیماری، تصادف و... از دست می‌دهد باز هم تاکید می‌شود که حتما یک نفر باید حواسش به حمایت‌های عاطفی، روانی کودک باشد و از قبل راجع به مفهوم مرگ به تناسب سن با آن بچه صحبت شود و حتی در برخی موارد بایستی این مسئله را تا مدتی مخفی کرد و زمانی به کودک انتقال داد که آسیب کمتری متوجه او شود.

وی ضمن تاکید بر اینکه کودک در جمعی قرار گرفته و باید نسبت به اتفاقی که مهلک‌ترین ماجرای زندگی یک خانواده و طایفه است واکنش نشان دهد، گفت: وقتی کودکی در چنین شرایطی قرار می‌گیرد سعی می‌کند که از خود رفتار بزرگسالانه و منطقی نشان دهد. این موضوع در نهایت منجر  می‌شود که کودک از فضای کودکانه خود و تجارب احساسی که بهتر است با خانواده تجربه کند دور بماند. قرار گرفتن در چنین فضایی بچه را مجبور به ابراز رفتاری بالغانه می‌کند که متناسب با سن او نیست؛ او باید احساساتی را بروز دهد که نمی‌داند چیست.

مهرجویی افزود: هرچه بگوییم از بار روانی فاجعه کم نمی‌کند. به هرحال فیلم شهید شدن این پلیس در شبکه‌های اجتماعی موجود است و ممکن است دوستان، اطرافیان، هم‌محلی‌ها، هم مدرسه‌ای‌ها و... مدام راجع به این موضوع صحبت کنند و این باعث آزار کودک شود. ما به خانواده‌ توصیه می‌کنیم که با مدرسه، نزدیکان و دوستان کودک صحبت کنند که حرفی توسط آنها در جمع یا به‌صورت خصوصی با فرزند زده نشود که خشم یا تحریک او  را در پی داشته باشد. ما معمولا سعی می‌کنیم به خانواده این آگاهی را  بدهیم که با کودک صحبت کنند و بگویند که قرار نیست همه ما را درک کنند. به هرحال نگاه جامعه نسبت به پدر تو و شرایطی که در آن قرار گرفته، نگاه مثبت و با افتخاری است اما ممکن است بعضی افراد حرف‌هایی بزنند که باعث اذیت تو شود.

منبع: الف

کلیدواژه: ضمن تاکید

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.alef.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «الف» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۴۳۳۹۷۲۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

سندروم استکهلم در مدارس ابتدایی/ کودک آزاری مدرن: تلقین حس ناکافی بودن!

 عصر ایران؛ امید خزانی*- سندروم استکهلم پدیده‌ای روانی است که قربانی با آزارگر خود و یا گروگان با گروگان‌گیر حس هم‌دلی و حتی وفاداری دارد! اما ارتباط این موضوع با مدارس ابتدایی و کودکان معصوم چیست‌؟ 

  ما - والدین که فرزندان‌مان را مال خود و نه از خود می‌دانیم - با این فرشتگان معصوم کاری می‌کنیم که بی‌شباهت نیست به پدیده سندروم استکهلم و هم‌دلی با گروگان‌گیران که برخی از مدارس ابتدایی‌اند.  

   این تمثیل از آن روست که والدین با دستان خود فرزندان خود را به مدارسی می‌سپارند که با جان و جسم کودکان‌شان چون یک‌ گروگان رفتار کنند و حتی در این روند نهایت هم‌کاری را  نشان می‌دهند و حتی خواستار فشاری بیشتر(‌شما بخوانید آزاری بیشتر) از جانب مدرسه متبوع می‌شوند. 

  در مطلبی که چند سال قبل با عنوان " آموزش فرزند یا فرزند‌کُشی " در اینجا ( لینک) منتشر شد، مقایسه‌ای تطبیقی با کشورهای دنیا در روند آموزش ابتدایی آورذه شد که نشان می داد ساعات آموزش ابتدایی در ایران از متوسط آموزش دنیا ۳۰۰ تا ۴۰۰ ساعت بیشتر است و این با همکاری والدین صورت می‌پذیرد که به نظر نویسنده فاجعه‌بار است چون در گذر زمان موجب فرسودگی کودکان در بستر آموزش می‌شود. اخیرا کودکی ۹ ساله از نزدیکان را دیدم که در اثر فشار بیش از حد درسی والدین تحصیل‌کرده‌اش و الزام آنها برای آمادگی آزمون دچار اسپاسم عضلانی شده و در واقع کودکی‌اش به تاراج رفته بود!  از این رو 7 نکته را در زیر یادآور می‌شوم:

۱. اگر پدران سنت‌زده ما خطاب به معلمان می‌گفتند " گوشت فرزندم مال تو استخوان‌اش مال من! " ؛ این روز‌ها خیلی از والدین مجوز شدیدتر  برخوردها را به مدارس فرزندان‌شان می دهند اما نه در قالب تنبیه بدنی بلکه بسی فراتر؛ تلقین دایمی حس ناکافی بودن! دقت بفرمایید برای یک کودک ۷ تا ۱۰ ساله!

۲. بارها شاهد بوده ام که والدین از مدارس متبوع شان خواسته اند که فرزند ۹ ساله آنها را برای آزمون آماده کنند . آزمونهای بی پایانی چون مدارس تیزهوشان ؛ آزمون مدارس خاص( شما بخوانید مراکز گروگانگیری ویژه)  و غیره.

اهداف دوره ی آموزشی ابتدایی کم و بیش در اکثر کشورهای پیشرفته و حتی با تعریف یونسکو بر ۳ مبنای زیر استوار است : یادگیری مبانی سواد و اعداد؛ یادگیری مهارت های اجتماعی و ایجاد شوق و علاقه برای یادگیری !! در کجای این هدف گذاری جهانی آماده سازی برای آزمون های خاص گنجانده شده است که شمای والدین روان کودک ۹ ساله تان را آزار می دهید و حتی بابت آن هزینه می پردازید؟ این اتحاد والدین و مدارس علیه یه کودک ۸-۹ ساله چه منطق و مبنایی جز کودک آزاری می تواند داشته باشد. البته همه کودکان در اثر فشارهای اینچنینی دچار اسپاسم عضلانی نمی شوند اما آثار ماندگار مخرب روحی بر وجودشان می نشیند!  از دوره ابتدایی همان را انتظار باید داشت که عقلای جهان بر آن اجماع کرده اند!  


۳. هر نوع آموزش با عنصر انضباط ( دیسیپلین) گره خورده است. گزاره های آموزش در فضای شاد و غیره لزوما در مقام عمل جوابگو نیستند. آموزش برای کودک دوره ابتدایی با محدودیت انضباط پذیری و زمان حداقلی سرو کار دارد. ظرفیت انضباط پذیری یک کودک دوره ابتدایی بسیار محدود و شکننده است. این محدودیت ها قابلیت توسعه‌ دارند اما قطعا در افق ۱۲ ساله باعث فرسایش آموزشی خواهند شد!

۴. بقول فرنگی ها " شیطان در جزییات است " بسیاری از آزمون های متداول آموزشی از جمله achievement test , proficiency test و competency test و Aptitude test که نسخه بومی شده آنها در مدارس ما نیز استفاده می شود با ده ها متغیر و پارامترهای اجرایی و نیروهای مجرب آموزش دیده قابلیت اجرا و نتیجه درست دارند! با زیرساخت های موجود سخت افزاری و نیروی انسانی اشغال در اکثر مدارس ابتدایی نتایج درستی برای این آزمون ها متصور نیست! 

۵. آموزش و در کل علوم انسانی بسیار ظریف و شکننده است و از قوانین پوزیتیویستی تبعیت نمی کنند. به این معنا که از درستی گزاره الف و گزاره ب لزوما درستی گزاره ج حاصل نمی شود. اگر موفقیت فرمول واحدی داشته باشد که ندارد آن فرمول در مورد فرزند شما با متغیرهای زیادی سروکار خواهد داشت و لزوما نتیجه نخواهد داد. آنچه که برای موفقیت در اکثر مدارس پایه و ابتدای ما ریل گذاری شده با نوعی آزار و خشونت پنهان گره خورده است و ره به ترکستان می برد ! جاده با کیفیت ؛ خودرو استاندارد ؛ راننده مجرب و ساعت رانندگی استاندارد سفر ایمن را به دنبال دارد ! 

۶. بارها شنیده ایم که برای ساختن یک کشور از مدارس ابتدایی شروع کنید و نیک می دانیم که کشورهای توسعه یافته ۱۰ درصد تولید ناخاص داخلی را صرف آموزش بویژه آموزش پایه می کنند و آموزش پایه درست از وظایف ذاتی دولت هاست ! بله همه اینها درست است اما عجالتا در فقدان این درایت ها از تبدیل فرزندتان به ربات آزمون دهنده بپرهیزید!

  ۷. به پشتوانه دو دهه تجربه در آموزش عرض می کنم اکثر برنامه هایی که در قالب فوق برنامه در مدارس غیردولتی ارایه می شود فاقد عمق لازم است و غالبا سطحی است. برای مثال ۳ سال زبان فوق برنامه مدارس تقریبا معادل ۸ ماه آموزش در موسسات معتبر زبان است! 

   پی نوشت: هر نوع آموزش در هر سطحی که در دوره کودکی ( زیر ۱۲ سال) متصور است قابلیت جبران در دوره نوجوانی را داراست اما و هزار اما که کودکی از دست رفته هرگز جبران پذیر نیست چه برسد به آزار و آسیب های روحی که عمری ممکن است گریبانگیر کودک شما باشد.
---------------------
*دکتریِ آموزش

کانال عصر ایران در تلگرام بیشتر بخوانید: پدیده Disinfomedia؛ تهدیدی در خلأ آموزش سواد رسانه‌ای آموزش فرزند یا فرزند‌کُشی؟!

دیگر خبرها

  • سومین بسکتبال نوجوان آسیب دیده در حادثه تصاف درگذشت
  • برای تقویت میدان کتاب کودک و نوجوان چه باید کرد؟
  • کلاس آموزش بازیگری کودک بارانا
  • رقابت ۱۰ گروه در جشنواره هنر‌های نمایشی کودک و نوجوان آذربایجان غربی
  • مهلت ثبت ششمین دوره جام باشگاههای کتابخوانی تمدید شد
  • کمرنگ‌شدن نشریات تخصصی نوجوانان از عوامل افت شعر نوجوانان است
  • سندروم استکهلم در مدارس ابتدایی/ کودک آزاری مدرن: تلقین حس ناکافی بودن!
  • چرا شعر نوجوان مورد توجه نیست؟
  • نکات تربیتی فرزند از زبان استاد قرائتی + فیلم
  • زیر تیغ