سهمالارث پهلویها چقدر بود؟ | میزان اموال خانواده شاه در خارج | پاسخ یکی از خویشاوندان فرح
تاریخ انتشار: ۲۱ بهمن ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۴۳۴۳۷۸۹
به گزارش همشهری آنلاین به نقل از تسنیم، ۲۶ دیماه ۱۳۵۷، محمدرضا پهلوی، تهران را به مقصد قاهره ترک کرد. پیش از وی برخی دیگر از اعضای خانواده سلطنتی و وابستگان دربار از ایران فرار کرده بودند و این خاتمهای بود بر ۲۵۰۰ سال سلطه سلطنت بر ایران.
اما یکی از سؤالات مهمی که شاه با رفتنش برای مردم باقی گذاشت، این بود که از ذخایر ملی و اموال متعلق به مردم چه میزان با خانواده سلطنتی خارج شد؟ این اموال به حدی بود که در طول این سالها فرزندان شاه و فرح پهلوی همچنان زندگی شاهانه خود را ادامه میدهند و در اقصی نقاط جهان در حال گردش و تفریح هستند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
برای اطلاع از میزان دقیق اموال خانواده شاه در خارج از کشور با آقای "احمدعلی مسعودانصاری" از اعضای دربار پهلوی و معاون دانشگاه ملی در دوران شاه که پیوند خویشاوندی نیز با فرح پهلوی داشته به گفتوگو پرداختیم.
وی پس از اتمام تحصیلات در رشته اقتصاد تا زمان انقلاب ۵۷ به اموری همچون تدریس در دانشگاه ملی، سرپرستی امور دانشجویان، عضویت در هیئت نمایندگان ایران در بازار مشترک و معاونت مدرسه عالی شمیران اشتغال داشت.
مسعودانصاری پس از خارج شدن از امور دانشگاهی به مسئولیتهایی همچون رئیس هیئت مدیره شرکت توسعه کن، مدیرعامل شرکت ایپی سیستم در ایران و مشاور شرکت ادرین ولکر مشغول بود. بهگفته خودش "در زمان انقلاب، رابط میان آیتالله شریعتمداری و شاه بودم و قرار بود به پیشنهاد آیتالله شریعتمداری ـ که شاه با آن موافقت کرد ـ حزبی اسلامی را تأسیس کرده و رئیس آن باشم که سرعت پیروزی انقلاب فرصت این کار را نداد".
او پس از انقلاب به خارج از کشور رفت و در سالهای اخیر مشاور مالی و شخصی رضا پهلوی فرزند شاه بود، اما در پرتو مسائل مذهبی که به آن اعتقاد داشت به او اعلام کرد که دیگر سلطنتطلب نیست و در نتیجه به افشای پشتپرده مناسبات دربار پهلوی و این روزهای این خاندان پرداخت.
از وی تاکنون سه کتاب در خارج از کشور درباره تاریخ معاصر ایران به چاپ رسیده است: "من و خاندان پهلوی"، "من و رضا" و "ناگفتههایی از تاریخ معاصر".
از آنجا که امکان گفتگوی تصویری و یا حضوری به دلیل اقامت ایشان در آمریکا میسر نبود، یادداشت زیر از سوی جناب آقای مسعودانصاری در پاسخ به پرسشهای تسنیم ارسال شد که در ادامه میخوانید:
آقای انصاری درباره میزان اموالی که خانواده پهلوی از ایران خارج کرد، میگوید: آن اموالی که مربوط به خود شاه میشد، قسمت عمده آن در زمان ترک ایشان از ایران خارج نشد. قسمت مهمی از آن مربوط به حق کمیسیونهایی بود که ایشان در مورد خرید اسلحه و معاملات دیگر دریافت کرده بود. این مبالغ به ایران وارد نشده بود که از ایران خارج شود. برای مثال در مورد کمیسیونهای مربوط به خرید اسلحه، ارتشبد حسن طوفانیان (رئیس اداره خرید و سفارشات خارجی) آنها را دریافت و به دستور شاه آنها را تقسیم میکرد و شاه هم سهمی داشت.
من با آقای اردشیر زاهدی به شاه میگفتیم که او در مقام شاه مملکت نباید چنین میکرد، اما ایشان از این کار خود دفاع میکرد. در قاهره، شاه از من خواست که به او بگویم مردم در ایران درباره او چه میگویند! یکی از مطالبی که به او عرض کردم این بود که میگویند که شما دزد بودید! ایشان شرح داد که بنا به باور او طبق قوانین سوئیس گرفتن کمیسیون برای او مانعی ندارد! من هم چون قبلاً در این مورد با ایشان بحث کرده بودم سکوت کرده و بحث را عوض کردم.
البته به غیر از ایشان شاهدخت اشرف هم اموال قابل ملاحظهای را در خارج از ایران در اختیار داشت.
عضو سابق دربار پهلوی درباره میزان پسانداز پهلویها در بانکهای خارج کشور، اظهار داشت: من اطلاع دقیقی از میزان اموال خاندان پهلوی در خارج ندارم. در وصیتنامه شاه که آن را در کتاب "من و رضا" چاپ کردم، اسم چهار بانک از جمله بانک چِیس مانهاتن (Chase Bank) برده شده است. سه بانک دیگر نیز عبارت بودند از یونیون بانک سوئیس (Union Bank)، بانک کِرِدیت سوییس (Credit Suisse Group AG) و بانک گوتزویلر.
او درباره اینکه بعد از فوت شاه، اموال وی چگونه تقسیم شد و میراث آخرین پادشاه ایران به چه کسانی رسید نیز برای تسنیم نوشت: طبق وصیتنامه شاه اموال او میان ورّاث او به صورت زیر میباید تقسیم میشد:
فرح دیبا ۲۰%، رضاپهلوی ۲۰%، علیرضا پهلوی ۲۰%، فرحناز پهلوی ۱۵%، لیلا پهلوی ۱۵%، شهناز (دختر شاه و همسر خسرو جهانبانی) ۸% و مهناز زاهدی (نوه شاه) ۲%.
اموال شاه را میباید به چهار قسمت تقسیم کنیم:
۱- پولی نقدی که از ایشان به جا مانده بود و برای فامیل و محرمین قابل رؤیت بود که حدود ۵۰ میلیون دلار از آن، بعد فوت شاه وجود داشت و تقسیم شد.
۲- مستغلات که برای نمونه ویلا سورتا در سنت موریس سوییس و زمینهای اسپانیا بود.
۳- جواهراتی که خارج شده بود.
۴- پولی که در تراستی موجود است که در مورد میزان آن شنیدهام ولیکن دقیقاً خبر ندارم؛ طبق شرایط آن تراست، این پول به فردی از خاندان پهلوی میرسد که به پادشاهی ایران برسد و یا اینکه خاندان پهلوی با هم تصمیم بگیرند که دیگر ادعایی به بازگشت به سلطنت در ایران ندارند و در آن صورت آن پول طبق شرایط آن تراست میان آنها تقسیم خواهد شد. (براساس وصیتنامه شاه تمام داراییهای برداشتشده از بانک سوئیس در ژنو (به استثنای آنچه که به Me Cottier حواله داده شده) توسط شخص شاه به بنیادهای Niversa، Rukam و Zarima واگذار شده بود.)
آقای انصاری همچنین درباره درآمد خانواده پهلوی بعد از فوت شاه نیز میگوید: من در مورد همه افراد خاندان اطلاع دقیقی ندارم. آقای رضا پهلوی علاوه بر آنچه از ثروت پدر به ارث برد تا آنجا که من میدانم از سعودی و سازمان سیا نیز پول دریافت کرد که در برخی مصاحبهها به آن اشاره کرده بودم.
کد خبر 656243 برچسبها انقلاب اسلامی ایران پهلوی تاریخ انقلاب اسلامی ایرانمنبع: همشهری آنلاین
کلیدواژه: انقلاب اسلامی ایران پهلوی تاریخ انقلاب اسلامی ایران خاندان پهلوی رضا پهلوی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۴۳۴۳۷۸۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
مادر شاه چگونه رحیم علی خرم را به ثروت افسانهای رساند؟
همشهری آنلاین: رحیمعلی خرم مقاطعهکار معروف زمان پهلوی و صاحب کاباره جزیره (پارک ارم کنونی) در آن زمان، روزگاری یک کارگر ساده آسفالتکار بوده که بواسطه آشنایی اتفاقی با مادر شاه به یک سرمایهدار بزرگ تبدیل شد. رحیمعلی فرزند بیکعلی حدود سال 1300 در روستای کوهپایه زبیر از توابع ساوه متولد شد. او در جوانی با هدف یافتن شغل و کسب درآمد راهی تهران شد و به لطف جثهای قوی و نیرومند در یک پروژه آسفالتکاری در پایتخت به عنوان کارگر ساده مشغول به کار شد. از قضا این گروه آسفالتکار یکی از روزها برای ترمیم معابر کاخ سلطنتی به سعدآباد رفتند و همان جا نقطه آغاز ارتباط خرم با دربار پهلوی بود چرا که مادر شاه در محوطه کاخ وی را دید و همان روز او را به حضور خود فراخواند. گفته میشود علت راهیابی خرم به دربار، روابط غیر عادی او با ملکه مادر بوده است. به این ترتیب آشنایی رحیمعلی خرم با مادر شاه نقطه آغاز ترقی او بود و از این زمان، این شخص به حکم ارتباط و وابستگی به مادر شاه، وارد چرخه فاسد حاکمیت پهلوی شد و به سرعت با برادران شاه وارد روابط اقتصادی شد. او با محمودرضا پهلوی و حمیدرضا پهلوی رابطه نزدیکی داشت و حتی قرار بود پسر خرم با دختر حمیدرضا ازدواج کند. داستان آشنایی رحیم علی خرم با مادر شاه در کتاب «من و فرح پهلوی»، نوشته اسکندر دلدم با جزئیات بیشتری آمده است. نویسنده این کتاب، اسکندر دلدم از افراد مورد وثوق دربار پهلوی و از نزدیکان دولتمردان این رژیم بوده است. او به دلیل شغل خبرنگاریاش، ارتباطات وسیعی با دربار و مقامهای تراز اول کشور داشته است. دلدم در خاطراتش در کتاب«من و فرح پهلوی» آورده است: مادر شاه، اکثر شبها در کاخ اختصاصی خود مجلس بزم به راه میانداخت و با آن سن زیاد به سه چیز علاقه داشت. یکی مصاحبت با مردان قوی هیکل و عظیمالجثه که آخرین آن، رحیمعلی خرم، مقاطعه کار معروف و صاحب کاباره جزیره (پارک ارم کنونی) بود. دوم به «سگ» علاقه مفرطی داشت و همیشه در اطراف او، حتی روی پاها و در بغلش چندین سگ از نژادهای مختلف دیده میشد. سومین سرگرمی مادر شاه، برپایی مجالس طرب بود. پای ثابت مجالس بزم و طرب ملکه مادر، خواننده کهن سال و قدیمی «ملوک ضرابی» بود که چندین مدال درجه اول همایون (مدالی که معمولا به فرماندهان عالی رتبه ارتش و رجال درجه اول سیاسی داده می شد) از شاه و مادرش گرفته بود! مادر شاه یک شوهر رسمی به نام آقای ملک پور داشت. من ملک پور را از نزدیک میشناختم. ملک پور علاوه بر کارها و مشاغلی که داشت، در کار خرید و فروش اتومبیل دست دوم نیز فعالیت می کرد و پاتوق او، نمایشگاه مرحوم شعبان رحیمی پور در ضلع جنوبی میدان فردوسی بود. بسیاری از رجال و امرای ارتش چون سپهبد کمال و سپهبد وشمگیر هم بعداز ظهرها در این نمایشگاه فعالیت اقتصادی داشتند. ماجرای آشنایی ملکه مادر با رحیمعلی خرم نیز بسیار خواندنی و جالب است. رحیمعلی خرم،کارگر ساده (آسفالت کار) بود و هیکل درشت و نخراشیدهای داشت. یک روز که خیابانهای کاخ سعدآباد را تجدید آسفالت میکردند، رحیمعلی خرم پس از کار زیاد و بعد از صرف ناهار مشغول چرت زدن و استراحت زیر یکی از درختهای محوطه کاخ سعدآباد بوده که از قضای روزگار، شاهین بخت و اقبال در اطراف هیکل نتراشیده و نخراشیده او به پرواز در میآید و مادر شاه که همراه با ندیمهاش از آن محل عبور میکرده و چشمش به هیکل غیرعادی کارگری که در آن آفتاب نیمروز به حالت طاق باز(!) خوابیده و دستمالش را هم روی صورتش کشیده بود، میافتد و بلافاصله میگوید این مرتیکه پدرسوخته را به کاخ اختصاصی بیاورید تا ببینم به چه جرئتی به این وضع فجیع(!) در ملأ مادرشاه خوابیده است! فورا رحیمعلی را بلند میکنند و به حضور والده مکرمه شاهنشاه میبرند و از همین لحظه، زندگی رحیمعلی دگرگون و کارگر آسفالت کار مبدل به بزرگترین مقاطعهکار آسفالت کار دستگاهها و ادارات دولتی میشود. خرم پس از این دیدار، مورد توجه مادر شاه قرار گرفته و به زودی صاحب مکنت و ثروت فوقالعادهای میشود. رحیمعلی خرم بعدها، محل کارگاه آسفالتپزی خود در جاده کرج را تبدیل به کاباره جزیره کرد و زمینهای اطراف آن را صاحب شد و پارک خرم (پارک ارم فعلی) را تاسیس کرد. خرم به وسیله ایادی خود در این پارک، زنان و دختران جوان و حتی زنان شوهرداری را که همراه با شوهر و فرزندان خود به این محل آمده بودند، میربود و در محل مخصوصی که در پارک برای خود ساخته بود، مورد تجاوز قرار میداد.
رحیمعلی خرم که در آغاز به عنوان مقاطعهکار آسفالت به ثروتاندوزی میپرداخت، کمی بعد با رانتخواری توانست اغلب قراردادهای پیمانکاری را به نام خود منعقد کند. حسین فردوست رئیس دفتر اطلاعات شاهنشاهی و دوست نزدیک شاه در این باره در کتاب«ظهور و سقوط سلطنت پهلوی» مینویسد: «یک نمونه کوچک در مقایسه با سایر فعالیتها در سطح کشور عبارت بود از آسفالت خیابانهای تهران. شهرداری چندین سال متوالی با یک مقاطعهکار [که نام او رحیمعلی خرم بود] قرارداد بست که در طول یک سال در قبال فلان مقدار وجه (رقم به درستی خاطرم نیست ولی آنقدر بود که مقاطعهکار توانست برای هر سال 200 میلیون تومان به مقامات شهرداری رشوه دهد) مسئولیت آسفالت خیابانهای تهران را عهدهدار گردد. مقاطعهکار فوق، خیابانها را لکهگیری میکرد و در برخی خیابانها یک ورقه نازک چند سانتی آسفالت میریخت. در فصل زمستان به علت یخبندان، این آسفالتها درمیآمد و چالههایی در خیابانها ایجاد میکرد که رانندگی در خیابانهای تهران مسئله شده بود و زیانهای فراوانی به خودروها و به خصوص فنرهای خودرو وارد میکرد. این کار چند سال متوالی ادامه یافت و وضع را به محمدرضا گزارش دادم. محمودرضا برادر محمدرضا با این مقاطعهکار به طور صوری شریک بود و درصدی دریافت میداشت. نتیجه گزارش من فقط این شد که سال بعد با آن مقاطعهکار قراردادی بسته نشد ولی نه به سوءاستفاده در شهرداری کاری داشتند و نه به مقاطعهکار ایرادی وارد شد.»
رحیمعلی خرم با اشرف پهلوی هم رابطه خوبی داشت. ابوالحسن عمیدی نوری، روزنامهنگار و نویسنده، نماینده مجلس شورای ملی و از کارگزاران رژیم پهلوی، در کتاب«یادداشتهای یک روزنامهنگار» در اینباره مینویسد: «یک روز که والاحضرت اشرف میخواست به اروپا برود خرم بیش از یکصد هزار دلار... از تمام صرافیهای تهران خرید و جمع کرد یعنی هشت میلیون ریال آن روز خرج کرد. آن اسکناسها را در بسته مخصوصی پیچید و به فرودگاه رفت و دست والاحضرت را ماچ کرد و آن بسته را تقدیم نمود.» در سال 1341 و در دوران نخستوزیری علی امینی، خرم به اتهام یک کلاهبرداری کلان به مبلغ 23 میلیون تومان تحت تعقیب قرار گرفت و مدتی بازداشت شد. جالب این که در زندان نیز فسادهای خرم ادامه داشت. عمیدی نوری در کتاب«یادداشتهای یک روزنامهنگار» به این نکته هم اشاره میکند و مینویسد: «در مدتی که خرم در زندان بود شبها به خارج از توقیفگاه خود میرفت و مشغول کسب بود. روزها هم توقیفگاه او در حقیقت محل کار او شده بود. خدا میداند در همان محل توقیفگاه او متجاوز از 40 میلیون تومان قرارداد مقاطعهکاری آسفالت با او بسته شد.» اما سرانجام با وساطت دربار و به ویژه ملکه مادر و برادران شاه از این اتهام فارغ شد. عمیدی نوری درباره حمایتهای خاندان سلطنتی از خرم هم مینویسد: «وقتی پرونده آسفالت تهران در دیوان کیفر به شدت تحت رسیدگی بود، بازپرس دستور توقیف خرم و دفاتر او را داده بود، اما دربار برای فرار او دست و پا میزد زیرا بعضی از شاهپورها و اشرف در کارهای او شرکت داشتند.» به این ترتیب رحیمعلی خرم با اتکا به پشتوانهای قوی همچنان میتازید. او در طول حکومت پهلوی با حمایتهای آشکار و پنهان خاندان پهلوی به ثروت افسانهای دست یافته بود که او را در دریف افراد با نفوذ در بسیاری از معادلات اقتصادی کشور قرار میداد و خرم از حیف و میل و پایمال کردن بیت المال ابایی نداشت. سرانجام بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، شعبه سوم دادگاه انقلاب رحیمعلی خرم را نمونه بارز مفسد فی الارض شناخت و به حکم این دادگاه خرم در سحرگاه 19 اردیبهشت 1358 به جوخه اعدام سپرده شد.
کد خبر 848155 منبع: همشهری آنلاین برچسبها تاریخ - اسناد پهلوی خبر ویژه کتاب - تاریخ تاریخ انقلاب اسلامی ایران تاریخ عمومی ایران فساد