«سرنگونی شاه» در نهاوند، ۹۷ روز زودتر/ از اعزام گارد ویژه سرکوب تا حکومت نظامی سنگین
تاریخ انتشار: ۲۱ بهمن ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۴۳۴۶۶۴۴
خبرگزاری فارس همدان، وحید سیفی؛ در پیروزی انقلاب اسلامی آحاد مردم از اقشار مختلف در جای جای کشور یکپارچه به پا خاستند و نظام شاهنشاهی را سرنگون کردند، اما در این بین مناطقی بودند که نقش بیشتری در این پیروزی ایفا کردهاند. شهرستان نهاوند از جمله نقاطی بود که مردم آن سابقه مبارزاتی بیشتری در مقایسه با دیگر شهرها داشتند، جنبش اعتراضی گروه انقلابی ابوذر در سال ۱۳۴۹، استقرار اداره ساواک در این شهرستان به عنوان تنها شهرستان استان به منظور کنترل انقلابیون و به زیر آوردن مجسمه شاه توسط مردم برای نخستین بار در کشور شاهدی بر این مدعاست.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
برای بیان یکی از اتفاقات مهم نهاوند یعنی سرنگونی مجسمه شاه با امرالله سلیمپور یکی از انقلابیون و شاهدان این ماجرا که در آن دوران ۲۲ سال داشت به گفتوگو نشستیم که در زیر میخوانید:
«من امرالله سلیم پور هستم، الان معلم بازنشستهام و مدیرعامل بنیاد علمی و فرهنگی سردار سلگی و ۸۵۰ شهید نهاوند، بعد از پیروزی انقلاب اولین دادیار شهرستان بودم و چون نهاوند دادستان نداشت کارها به عهده من گذاشته شد.
در رابطه با واقعه سرنگونی مجسمه شاه باید به حضور روحانیونی از قم در شهرستان اشارهای داشته باشم. در سالهای منتهی به وقوع انقلاب روحانیون شناخته شدهای از قم برای سخنرانی به نهاوند میآمدند و حتی پیش آمده بود برخی از آنها تا یک ماه در نهاوند مستقر میشدند. از بین این روحانیون میتوان از آیتلله خزعلی، آیتالله جنتی، آیتالله ریشهری، حاج آقا مصطفوی، مرحوم حاج آقا اشکوری نام برد که وقتی به شهرستان میآمدند در منزل افرادی مانند حاج آقا صباغی که از انقلابیون شهرستان بودند ساکن میشدند.
سیدی به خوابم آمد و گفت «حاج خانم چرا ناراحتی؟» گفتم «ناراحتم چون بیمارم و نمیتوانم از میهمان حاجآقا پذیرایی کنم» آن سید گفت «شما مشکلی نداری؛ بلند شو و به کارت برس»
آیتالله جنتی یکی از روحانیونی بود که آن زمان حدود یک ماه در نهاوند ساکن شده بود و به سخنرانی علیه رژیم شاه و روشنگری میپرداخت، خانم حاجآقا صباغی که مادرخانم بنده هستند و الان به رحمت خدا رفتهاند در این رابطه برایم نقل کرده بود «زمانی که آیتالله جنتی قرار بود به نهاوند بیایند من به شدت بیمار شدم و مجبور شدم به استراحت در منزل، بنابراین به حاج آقا گفتم با توجه به این شرایط نمی توانم از میهمانت پذیرایی کنم، بعد از چند ساعت خوابم برد در این هنگام سیدی به خوابم آمد و گفت «حاج خانم چرا ناراحتی؟» گفتم «ناراحتم چون بیمارم و نمیتوانم از میهمان حاجآقا پذیرایی کنم» آن سید گفت «شما مشکلی نداری؛ بلند شو و به کارت برس» در این لحظه از خواب بیدار شدم دیدم که سردرد و کسالت ندارم، حالم خیلی خوب است، حاج آقا صباغی که داخل آشپزخانه بود را صدا زدم و به او گفتم که به میهمانت بگو به خانه ما بیاید و تا هر زمان که در نهاوند میماند فقط خانه ما باشد، وقتی ایشان آمدند من یک ماه از او پذیرایی کردم و اگر افراد دیگری میخواستند او را به خانه خود ببرند، مانع میشدم، تا زمانی که ایشان خانه ما بود حتی یک سرفه هم نمیزدم».
شهید آیتالله حیدری رابط اکثر سخنرانانی بود که به نهاوند میآمدند، حجت الاسلام حاجآقا فلاحیزدی نیز از جمله روحانیونی بود که در مسجد حاجآقا تراب سخنرانی داشت، سخنرانی این روحانی معزز در ماه مبارک رمضان مصادف با مرداد ۵۷ و در بحبوحه انقلاب و تظاهرات مردمی انجام میشد، من کنار آیتالله حیدری داخل مسجد نشسته بودم و به سخنان حجتالاسلام فلاحیزدی گوش میدادم، در رابطه با مسائل انقلابی و روشنگری علیه شاه بسیار پرشور صحبت میکرد، داخل جلسه افرادی که طرفدار رژیم بودند هم حضور داشتند، در حین سخنرانی یکی از همین افراد بیرون رفت که به ساواک اطلاع دهد، ماموران ساواک پس از مدتی به مسجد آمدند که او را دستگیر کنند اما ما قبل از آمدن آنها مطلع شدیم و حاجآقا را فراری دادیم.
پس از سخنرانی ایشان بچهها که عمدتا از جوانان بودند از مسجد بیرون آمدند و راهپیمایی از سمت خیابان قیصریه به طرف میدان شریعتی فعلی برپا شد، در این مراسم شعارهای ضد رژیم سر داده میشد بعد هم به سمت میدان ابوذر که معروف بود به «میدان مجسمه شاه» حرکت کردیم، در آن لحظه قصد بر این بود مجسمه شاه را به زیر بکشند اما چون در آن لحظه امکانات انجام کار در محل وجود نداشت و هر چه جستجو کردیم نتوانستیم چیزی پیدا کنیم، موفق نشدیم، والا تا قبل از رسیدن نیروهای نظامی مجسمه را سرنگون میکردیم، با این وجود ساکت ننشستیم و با پرتاب سنگ به سمت مجسمه و چراغانی دور میدان، خشم انقلابی خود را نسبت به نماد طاغوت نشان دادیم.
نیروهای شهربانی و ژاندارمری که متوجه حضور راهپیمایی شده بودند، با خودروهای نظامی و تجهیزات خود را به محل رساندند و در آنجا مستقر شدند، هنگامی که دیدند مردم اطراف مجسمه را گرفتهند و با شعارهای «مرگ بر شاه» به سمت آن سنگ پرتاب میکنند برای متفرق کردن مردم شروع کردند به تیراندازی هوایی.
نیروهای شهربانی هنگامی که دیدند مردم اطراف مجسمه را گرفتهند و با شعارهای «مرگ بر شاه» به سمت آن سنگ پرتاب میکنند برای متفرق کردن مردم شروع کردند به تیراندازی هوایی.
مردم با دیدن این صحنه عقبنشینی کردند و ما هم به خاطر اینکه کار به خشونت بیشتر کشیده نشود مردم را به عقب فراخواندیم، این اتفاق که با هدف سرنگونی مجسمه شکل گرفت در واقع به خاطر همان سخنرانی بود که توسط حجتالاسلام فلاح یزدی انجام گرفت، همین مساله زمینهای شد تا چند ماه بعد مردم نهاوند به عنوان اولین شهرستان نماد طاغوت را به زیر بکشند.
مردم دنبال فرصتی میگشتند تا مجسمه شاه را سرنگون کنند تا اینکه ۱۳ آبان ۵۷ رخ داد، کشتار دانشجویان و دانشآموزان در تهران عاملی شد تا فردای آن روز مردم با خشم انقلابی در اعتراض به اقدام رژیم، مجسمه شاه را پایین بکشند و این اتفاق سرآغازی شد بر اقدامات مشابه در سایر شهرهای کشور.
ماجرا از این قرار بود که روز ۱۴ آبان حجتالاسلام شیخ طاهر احمدوند از روحانیون انقلابی نهاوند، جلوی مسجد جوانان سخنرانی پرشوری کرد و به افشاگری سیاستهای رژیم در کشتار جوانان پرداخت، اوگفت «این نظام باید از بین برود تا بیشتر از این نتواند جنایت کند». تاثیر این سخنان به نحوی بود که احساسات مردم جریحهدار شد.
بعد از سخنرانی عدهای از مردم به دنبال آن بودند تا به طرف خانه زنان رفته و آنجا را تخریب کنند اما به دلایلی به سمت میدان مرکزی شهر که مجسمه در آن قرار داشت حرکت کردند وقتی به میدان رسیدند مطابق معمول مشتهای خود را گره کرده و شعار «مرگ بر شاه» سر دادند و به سمت تندیس سنگ پرتاب کردند.
حکومت نظامی برقرار شد، تعدادی سرهنگ و یک تیمسار که از تهران آمده بودند رئیس شهربانی را مورد اهانت و ناسزا قرار دادند که «چرا گذاشتید این وضعیت پیش بیاید؟
در کنار ساختمان بانک ملی پاساژی در حال احداث بود که مصالح ساختمانی و تیر آهن در آنجا وجود داشت، تعدادی از جوانان با هم تیرآهن را از روی زمین بلند کردند و با گذاشتن نردبان بالا رفتند، تیرآهن را بین پاهای مجسمه گذاشتند، جمعیت آن را حرکت دادند که به واسطه آن یکی از پاهای مجسمه شکست و کل نماد طاغوت از بالا به پائین افتاد و چندتکه شد، در این حین ماموران سر رسیدند و با شلیک تیر هوایی مردم فرار کردند، خوشبختانه آن روز کسی کشته و یا زخمی نشد.
پس از این اتفاق حکومت نظامی شدیدی در نهاوند حاکم شد، گروهی از نظامیان پادگان زنجان به فرماندهی فردی به نام استوار حسینی که بسیار سنگدل و خشن بود به نهاوند آمدند، او یکی از خشنترین برخوردها و سختگیریها را نسبت به مردم اعمال کرد، آن قدر قسیالقلب بود که با لگد دو نفر را شهید کرد، نمیگذاشت کسی در خیابان تردد داشته باشد، با تعطیلی مغازهها هم به مردم فشار زیادی وارد شده بود وضعیت آن قدر بغرنج شد که روحانیون و علما کمک به مردم نهاوند را در اولویت قرار دادند، آیتالله گلپایگانی کمکهایی را برای مردم فرستاد.در این زمان شهر حکومت نظامی برقرار شد، همه مغازهها تعطیل شد و کسی در خیابان تردد نمیکرد، همان شب من در آن منطقه مخفیانه شاهد این جریان بودم که تعدادی سرهنگ و یک تیمسار که از تهران آمده بودند در میدان حاضر شدند و رئیس شهربانی را مورد اهانت و ناسزا قرار دادند که «چرا گذاشتید این وضعیت پیش بیاید؟» بعد هم تنه گچی که از مجسمه باقی مانده بود را روی چرخی گذاشته و با احترام نظامی آن را به سمت شهربانی حرکت دادند.
اتمام حجت کرد که «اگر تا ساعت یک رئیس شهربانی نهاوند عوض نشود استانداری را روی سرت خراب میکنم».
با این شرایط چند نفر از نهاوند به همدان رفتیم و خدمت شهیدمدنی رسیدیم وقتی وضعیت شهرستان را برای ایشان تشریح میکردیم ایشان فقط گریه میکرد چون هیچکدام از شهرهای استان چنین وضعیتی نداشتند پس از شنیدن مشکلات مردم و اینکه مسبب این وضعیت رئیس شهربانی است ایشان تلفن را برداشت و به استاندار وقت زنگ زد و با اقتدار با او اتمام حجت کرد که «اگر تا ساعت یک بعداز ظهر رئیس شهربانی نهاوند عوض نشود استانداری را روی سرت خراب میکنم».
پس از گذشت چند ساعت من با نهاوند تماس گرفتم بچهها به من گفتند که «رئیس شهربانی عوض شده» با این اتفاق کمی فشار از روی مردم کم شد و شهر از وضعیت نظامی به حالت عادی برگشت.
البته همچنان فشارها بر روی انقلابیون وجود داشت تا اینکه با پیروزی انقلاب اسلامی، مردم از یوغ رژیم سلطنتی رهایی یافتند و به استقلال رسیدند، پیروزی که با خون دل و پرپر شدن خیلیها به دست آمده و باید برای حفظ آن دغدغهمند بود و هوشیار.
انتهای پیام/ 3140/
منبع: فارس
کلیدواژه: سرنگونی مجسمه شاه حکومت نظامی شعار مرگ بر شاه رئیس شهربانی حجت الاسلام حکومت نظامی مجسمه شاه آیت الله حاج آقا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۴۳۴۶۶۴۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
کنایه روحانی به جنجال ساخت مسجد در پارک قیطریه
به گزارش «تابناک» به نقل از خبرآنلاین، حجتالاسلام و المسلمین حسن روحانی در جلسه دورهای خود با وزیران و معاونان رئیسجمهور در دولتهای یازدهم و دوازدهم که دیروز برگزار شد، خواستار حفظ کرامت مردم در عرصه اجتماعی در کنار حل مشکلات معیشتی آنها شد و گفت: دو نمونه اصلی حکومت اسلامی، حکومت پیامبر عظیمالشان اسلام(ص) و مولا امیرالمؤمنین(ع) است؛ باید ببینیم در امر به معروف و نهی از منکر سیره آن بزرگان چه بود؟ قرآن در بحث حجاب از نگاه افراد شروع میکند. امیرالمؤمنین نه تنها زن بیحجابی که از کنار جمع یارانش عبور کرد را تنبیه نکرد بلکه به دیگران گفت چرا به او نگاه میکنند؟
وی گفت: باید بررسی کرد که دستگاههای فرهنگی و صداوسیما در طول ۴۵ سال گذشته توانستند دینداری مردم را بیشتر کنند؟ واقعاً کار پلیس اینگونه نهی از منکر است و تعلیم این کار را دیدهاند؟ امروز سر ساخت مسجد دعوا میکنند درحالیکه اول باید نمازخوان تربیت کرد، اگر نمازخوان بیشتر شد، آنها خودشان مسجد درست میکنند. در مقولات اجتماعی کرامت و حیثیت مردم را باید حفظ کنیم. مگر در انقلاب کسی را به زور باحجاب کردیم؟ وقتی انقلاب شد بسیاری از زنان باحجاب شدند و حتی چادر به سر کردند