بدری حدادپور گفت: کتابهای ممنوعه ماننده رساله امام، کتابهای دکتر شریعتی و ... را نیز در کتابخانه داشتیم. ترسو نبودم، این کتابها را در کتابخانه میگذاشتم و مخفی نمیکردم. هر کسی هم درخواست این کتابها را میکرد احتیاط نمیکردم و تحویلش میدادم.
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ بدری حدادپور فرزند ابوالقاسم حدادپور موسس زینبیه در گفت و گو با خبرنگار رهیاب پیرامون کتابخانه زینبیه اظهار کرد: زینبیه در سال 1351 توسط حاج ابوالقاسم حدادپور تاسیس شد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
قبل از انقلاب مکانی برای فعالیتهای مذهبی خانمهای اهوازی وجود نداشت. زینبیه اولین مجموعهای بود که خانمها فعالیتهای دینی و فرهنگی در آنجا انجام میدادند. سخنرانهایی هم از قم دعوت میکردند. این سخنرانان در قالب مسائل دینی از انقلاب نیز سخن میگفتند با وجود کلاسهای مذهبی و جلسات دعا، نبود
کتاب در زینبیه حس میشد، زیرا در یک مجموعه فرهنگی، جایی که تعلیم داده میشود و برنامههای دینی برقرار است، باید کتابخانه وجود داشته باشد. وقتی معلم مسئلهای را بازگو میکند خیلی بهتر است که به بچّهها منبع نشان داده شود. زینبیه در مرکز اهواز بود و فاصله زیادی با کتابخانه داشت. بچهّها دسترسی به کتاب نداشتند به همین دلیل تصمیم گرفته شد کتابخانهای در زینبیه راهاندازی شود. این کتابخانه در سال 1353 تاسیس شد و تا سال 1358 فعال و مورد استقبال بود. با شروع جنگ زینبیه تعطیل و به ستاد جبهه تبدیل شد. بعد از جنگ زینبیه و کتابخانه به کار قبل خود برگشت و تا اکنون نیز مشغول به فعالیت است.
کتابخانه کوچک کتابخانه توی
دفتر زینبیه راه افتاد، یک اتاق کوچ 20-30 متری به خاطر فضای کوچک کتابخانه، فقط میز و صندلی من در اتاق بود. بچّهها کتابها را میبرند خانه یا در زینبیه
مطالعه میکردند. هر کسی که میخواست کتابی از کتابخانه بردارد باید عضو میشد. مشخصات دختران و خانمها را گرفته و بدون هیچ هزینهای برایشان کارت صادر میکردیم. اعضای کتابخانه از کودک گرفته تا جوانان و بزرگسالان به کتابخانه مراجعه میکردند و با توجه به نیازشان کتاب به امانت میبردند. اعضا باید در زمان یک هفته تا ده روز کتابها را میآورند. خیلی پیش میآمد که دنبال کتابها برویم یا زنگ بزنیم تا سریعتر کتاب را بیاورند.
ترسو نبودم! کتابها با موضوعات مختلفی مانند علمی، تاریخی، دینی و ... انتخاب میشد. هزینه خرید کتابها با خودم بود، به همین دلیل کتابها را روز به روز و به تدریج خریداری میکردم. دلیل دیگر خرید روزانه کتاب این بود که هر روز کتابهای جدید میآمد. دیگر با توجه به نیاز و کتابهای روز از همه موضوعات کتاب میخریدم. ممکن بود که گاهی کتابی را برای کتابخانه بیاورند. اگر کتاب جدید و خوبی بود، قبول میکردم. اگر هم کتاب قدیمی بود یا زا آن داشتیم کتاب را قبول نمیکردم. کتابهای ممنوعه ماننده رساله امام، کتابهای دکتر شریعتی و ... را نیز در کتابخانه داشتیم. ترسو نبودم، این کتابها را در کتابخانه میگذاشتم و مخفی نمیکردم. هر کسی هم درخواست این کتابها را میکرد احتیاط نمیکردم و تحویلش میدادم.
نوجوانان، پیشتاز در مطالعه نوجوانان بیشتر از کتابهای داستان و زندگی ائمه استقبال میکردند. دلیل استقبالشان این بود که اطلاعات از طریق تلویزیون، مدرسه و ... به آنها داده نمیشد و آگاهی کم بود. جوانان و بزرگترها بیشتر مشتاق کتابهای علمی و یا رمانهای خارجی بودند. کسانی هم که روشنفکرتر بودند و مطالعه بیشتری داشتند، کتابهای مطهری و شریعتی را میبردند. بیشترین استقبال از طرف نوجوانان بود. الان موبایل و فضای مجازی آمده، در آن زمان آنقدر کتابخانهها شلوغ بود که حد نداشت. روزی 100 دانشآموز میآمدند و برای تحقیقهایشان کتاب میخواستند. شرایط جوری بود که حتی فرصت نمیکردیم کتابها را سر جای خود بگذاریم.
فهرستبندی با سه روش قبل از گذاشتن کتاب در کتابخانه، کتاب را به صورت کلی مطالعه میکردم با این کار متوجه میشدم موضوع کتاب چیست و برای چه سنی مناسب است. ممکن بود کتاب را کامل نخوانم ولی تا حدی که دستم بیایید این کتاب مثبتی است یا نه مطالعه میکردم. زیرا آنوقت کتابهایی که در آنها متن فاسدی باشد، خیلی وجود داشت. با سه روش کتابها را فهرستبندی کرده بودم. در یک دفتر نام تمام کتابهایی که میخریدم را وارد میکردم. یک دفتر را بر اساس موضوع کتابها فهرستگذاری کرده بودم. دفتر بعدی بر اساس نام نویسنده کتاب فهرستبندی شده بود. مثلاً اگر کسی کتابی میخواست که ذهنم یاری نمیکرد. موضوع یا اسم نویسنده را میپرسیدم و از این دفتر کتاب را پیدا میکردم.
عطش مطالعه کاری برای جذب بچّهها انجام نمیدادم. خودشان بسیار مشتاق بودند و زودتر از من میآمدند. پشت در میایستادند تا در را باز کنم، کتابهایشان را سریع تحویل بدهند و کتابهای دیگری بگیرند. سراغ کتابهای جدید را میگرفتند، من هم کتابهایی جدید را شمارهگذاری میکردم و کنار میگذاشتم تا در معرض دیدشان باشد. گاهی از کتابی دو نسخه داشتیم و چند نوجوان سر اینکه چه کسی کتاب را ببرد، بحث میکردند. هر کدام برای خواندن هر چه زودتر کتاب مشتاق بودند و حاضر نبودند یک هفته صبر کنند. خیلی دل به دل بچّهها میدادم به همین دلیل بسیار سریع جذب میشدند و راحت ارتباط برقرار میکردند. معمولا بعد از خواندن کتاب اگر موضوعی برایشان قابل درک نبود یا مخالفتی داشتند با من در میان میگذاشتند. اگر میدانستم به آنها کمک میکردم. در صورت نداشتن مطالعه میکردم. بعد با هم صحبت و تبادلنظر میکردیم. گاهی اوقات هم از مطالب کتاب خوششان نمیآمد. با توجه به این که میدیدم اطلاعاتشان در آن موضوع کم است. کتابهای سادهتری در مورد همان موضوع بهشان میدادم تا سطح اطلاعاتشان بالاتر برود.
دغدغه کتاب خوان شدن خودم مطالعه را دوست دارم. اگر هم کم کتاب بخوانم، مشتاقم شرایط برای بقیه مهیا شود تا بتوانند مطالعه کنند و سطح علمشان بالا برود. هدف اصلیام برای کتابدار شدن این بود که یک کار فرهنگی انجام دهم تا بچّهها و بزرگترها جذب کتاب شوند. مرتب جوانها را تشویق به مطالعه کتاب میکردم چون هیچ چیز کتاب نمیشود. از کتابهایی که محبوبیت بیشتری پیش بچّهها داشت، چند جلد میخریدم و آنها به کسانی که بهتر میخواندند یا منظم بودند، هدیه میدادم. گاهی هم میشد وقتی کتاب را پس میآوردند، از آنها در مورد کتاب میپرسیدم. برایم مهم بود که بچّهها کتابها را بخوانند و یاد بگیرند. خودم هم از توضیحات آنها مطالب جدیدی یاد میگرفتم. وقتی میدیدم بچّهها با چه عشقی میآیند، راغب میشدم تا کتابهای بیشتری بخرم. رشد بچّهها روز به روز بیشتر میشد. اگر معلمشان در مورد موضوعی صحبت میکرد سریع کتاب مربوط را میگرفتند تا اطلاعات بیشتری کسب کنند.
کتابدار یا مشاور؟! علاوه بر اینکه کتابدار بودم به مشکلات بچّهها هم رسیدگی میکردم. سوال کردن از بچّهها و راحتی و اعتماد بینمان، باعث شده بود تا من را به عنوان مشاور انتخاب کنند. مثلاً یکی کتاب را که میبرد میگفت اجازه هست مشکلم را بگویم؟ من هم قبول میکردم بعد از گفتن مشکلش سعی میکردم کمکش کنم یا اگر نمیتوانستم بدون ذکر اسمش از بقیه راهنمایی میخواستم اگر هم خانوادهای شرایط مالی بدی داشتند با کمک بقیه، کمکشان میکردیم. انتهای پیام/
منبع: دانا
کلیدواژه:
کتاب ها
کتاب ها
کتاب هایی
بچ ه ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.dana.ir دریافت کردهاست، لذا
منبع این خبر، وبسایت «دانا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۴۳۴۹۲۳۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
برگزاری آیین نقد کتاب لبخند آفتابی
مدیر کل کتابخانههای استان در این مراسم با بیان اینکه یکی از بزرگترین داشتههای ما رشادتها، خود باوریها واستقلال ملت است که از مردان غیور دوران دفاع مقدس به یادگار مانده است گفت: در افق جدید در کتابخانههای استان سعی بر رونمایی از کتابهای دفاع مقدس هستیم.
بابایی با اشاره به اینکه در ۱۹ ماه گذشته سعی بر آشتی مردم با کتابخانهها داشتیم افزود: درهمین راستا تعداداعضای کتابخانههای ما به ۱۶۱ هزار نفر افزایش داشته وبیش از ۱میلیون و ۱۵۰ هزار جلد کتاب به امانت رفته است.
وی اضافه کرد: ۶۴ برنامه فرهنگی از سنین کودکان تا بزرگسالان در حال اجرا است و در حال تبدیل کتابخانهها به پایگاههای فرهنگی و اجتماعی هستیم، ما در کنار امانت کتاب در حال تبدیل کتابخانه به مرجع و منبع هستیم وامروز بیش از ۷۰کتابخانه ما بالای ۵۰ سال سن داردکه نیازمند بهسازی است.
گفتنی است کتاب «لبخند آفتابی» به قلم سید رضا علوی به رشته تحریر در آمده که در بردارنده بخشی از خاطرات رسول آفتابی از رزمندگان دوران ۸ سال دفاع مقدس استان است.
باشگاه خبرنگاران جوان آذربایجان شرقی تبریز