Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «فارس»
2024-04-29@14:31:16 GMT

"آقابابا" علمدار گمنام لشکر عاشورا

تاریخ انتشار: ۲۳ بهمن ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۴۳۵۸۸۶۳

'آقابابا' علمدار گمنام لشکر عاشورا

به گزارش خبرگزاری فارس از ارومیه ؛ حسین غفاری- آذربایجان‌غربی با داشتن ۱۲هزار ستاره‌ درخشان در آسمان عرصه جهاد و شهادت می‌درخشد.شهدایی که سر سلسله آن‌ها شهید مهدی باکری است.تا کنون درباره شهدای شاخص این استان مانند شهیدان باکری بسیار گفته شده است اگرچه هنوز نمی از یم رشادت‌ها آنان نمی‌شود.اما هستند شهدایی که علارغم ماجرای شفت‌انگیز زندگی شان هنوز درباره آن‌ها آنچنان که باید گفته نشده است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

شهید باباساعی یکی از این فرماندهان برجسته است که در کمال گمنامی زندگی کرد و در طول دوران حیاتش لحظه ای از مبارزه و جهاد در راه اسلام دست نکشید.

از تولد تا کسب روزی حلال

این فرمانده سرافراز در سال ۱۳۳۳در قریه محمود آباد از اطراف ارومیه در دامان پاک مادری متدین و خانواده ای مذهبی متولد شد.

محمود آباد برای اعضای خانواده بابا چند سال بعد از تولدکمی نا آرام می نمود چون راهزنان معدودی هرساله آرامش روستائیان را بر هم می زدند و حاصل سالیانه مردم را به تاراج می بردند و نقش دولت وقت نیز در حفظ امنیت منطقه بی رنگ بود. لذا خانواده بار به دیار مرکز استان ، ارومیه می اندازند نزدیک  فرودگاه قدیم . در محله حسین آباد ، خانه ای کاهگلی با دو اتاق و یک حال کوچک و یک انباری می شود سر پناه این سفرکردگان.

بابا با نظاره چرخه زندگی شاهد رنج پدر در تأمین معاش خانواده می شود. دوران کودکی را با پای نهادن به دوره تحصیلی ابتدایی در دبستان رهبر پشت سر می گذارد و در نظام آموزشی قدیم تا ششم ابتدایی تحصیلات خود را ادامه می دهد.

بیش از این نمی توان سربار خانواده بود. باید آستین بالا کرد و در خانواده ای که عائله آن سر به سنگینی می گذارد تلاش نمود تا گوشه ای از کار را گرفت و از برکات وجودی خود بر خوان خانواده تحفه ای گذاشت.

دوره نوجوانی و بازار کار او را با اصول اولیه داد وستد آشنا می سازد . در این میان وقتی ایمان و اعتقاد را برآن بیفزایی می شود از این تجارت بهره معنوی هم برد. با سرمایه پر برکت توکل بر خدا برای خود وخانواده اش ره توشه ای بزرگ می سازد. او از میان تجار ازهر صنفی یک نفر را انتخاب و تنها با او معامله میکند و این آموزه را به خانواده نیز انتقال میدهد . یک بار خطاب به خواهرش میگوید:با کسی داد و ستد بکنید که اولاً مطمئن باشید اصل سرمایه اش از راه حلال بوده و سود و سرمایه اش را در مسیرصحیح خرج خواهد نمود و از طرف دیگر خمس مالش راپرداخت می کند .

در فلسفه چنین حرکتی می گوید: این کار  آقا باباباعث تقویت اهل ایمان در بازار می شود.
از هیچ کاری برای تأمین و کمک مالی خانواده دریغ نمی ورزد . از برف پاروکردن پشت بام گرفته تا دوره گردی و دکه داری .

برف سنگین زمستان های سرد ارومیه هم در دخل ونقش بازی می کند مرتضی جهانگیرزاده از دوستان شهید می گوید: روزی به من گفت پشت بام بانک ملی را برای برف روبی کنترات گرفته ام هر کس می خواهد بیاید و ما بر اساس رفاقتی که با او داشتیم با چندتا از دوستان رفتیم و کمکش کردیم تا همه پشت بام را ازبرف پاک کردیم . آخر سر هم آمد و برای هر کس مقداری پول داد . ما قبول نمی کردیم و می گفتیم به خاطر شما آمدیم ولی کسب حلال این اجازه را به نمی داد که ما را بی مزد رها کند ، ما هم قبول کردیم. حتی رحیم دیگر دوست شهید هم از این ماجرا طرفی بسته و می گوید:رفتیم پیرانشهر برای خرید لباس و برخی اقلام دیگر تا برای فروش به ارومیه بیاوریم . همه کارها راخودش آن جام داد و بعد مقداری هم پول به من داد و گفت: این هم دستمزد شما .
گفتم : من که کاری نکرده ام.گفت : تو توی این خرید ها با من بودی ، این سهم شماست .

فصل دیگر زندگی او به کار در دکه کنار خیابان گره خورده است.او این بار از این طریق دنبال رزق حلال است.در کنار کار اقدام به پخش کتب مذهبی نیز می‌کند و کارهای مبارزاتی خود را ادامه می‌دهد.و دکه اش می‌شود دکه انقلاب.

 

تلاش برای تبلیغ اسلام

از محله فرودگاه تا مسجد دادخواه در محله دره چایی چند کیلومتر فاصله هست او باید ساعت  چند بیدار شده باشد که توانسته با دوچرخه خود را به دره چایی برساند و نماز صبح را در مسجد دادخواه بخواند. این کار هر روزه است .همه چیز اینجا پازل غریبی است. حتی روحانی مسجد یک تبعیدی است. حجت الاسلام شرقی از مراغه به این جا تبعید شده و نقش مؤثری را در آگاهی سیاسی بچه ها بازی می کند. خیلی از قرار مدارها در همین مسجدگذاشته می شود. سر زدن به خانه مستمندان , کمک مالی به برخی خانواده ها , برنامه کوهنوردی , کلاس های قرآن و ... کوهنوردی از برنامه های ثابت این مسجد و این گروه بود. محمد باوندپور (مش محمد) نقش اساسی در این برنامه های فرهنگی کوهنوردی را به عهده دارد. خواندن قرآن و حدیث و تفسیری مختصر از برنامه ای گروه است.

به خاطر فعالیت‌های انقلابی و تبلیغی توسط ساواک دستگیر می‌شود.اما نه تنها زندان مانع فعالیت اش نمیشود بلکه زندان را نیز به کلاس تبلیغ دین تبدیل می‌کند .طوری که حتی مامورین زندان نیز تحت تاثیر قرار می‌گیرند.

پاسداری از انقلاب

آقا بابا پای در رکاب می نهد و این بار در سنگر پاسداری قبای سبز بر دوش می کشد . اوایل سال 66 وارد سپاه ارومیه می شود و به خاطر حسن سلوک ، درایت وامانت داری که داشت در امور مالی سپاه شروع به کارمی کند.

عجب حکایتی است . در سال 66 در امور مالی سپاه بودن با آن همه پاسدار مؤمن با اخلاص کار مشکلی است .

آقا بابا مبالغ ناچیزی که سپاه برای نیرو های خود در نظر گرفته را با هزار مشقت به آن ها می رساند .
- برادر لطفاً اینجا را امضا کنید.

- این چی هست ؟

- لیست حقوق !

- یعنی چی ؟

- یعنی این که شما اینجا را امضا می کنید و من هم

حقوق شما را تحویل می دهم .

- من نمی خواهم برو ببین هر کی لازم داره به اون
بدهید.

- می دونم لازم ندارید ولی بالاخره این مال شماست .

- به شرطی این را امضا می کنم .
- چه شرطی ؟

- بعد از این که من امضا کردم پول را به کسانی
که می دانی مستحق هستند بدهی!

در ادامه روند دادن کالاهای اساسی به پاسداران ،قرار می شود یخچالی را هم به قیمت تعاونی با اقساط به او بدهند. وقتی ایشان متوجه کار می شوند می گوید: من آن زمان یخچال به خانه ام می برم که همه یخچال داشته باشند ، تازه بتوانم پول آن را هم بدهم .

در مورد اعطای قطعه زمین و دریافت وام هم همین اتفاق تکرارشد.او مورد وثوق همه در سپاه بود. آنگونه که در نماز به او اقتدا می نمودند.در دورانی که مسایلی سیاسی در سپاه ارومیه پیش
آمد و منجر به طرد شدن برخی و هجرت نمودن برخی دیگرشد ، آقا بابا نیز از این واحد به آن واحد پاس داده می شدولی با دلسوزی برای انقلاب ، ماند و تحمل نمود و خود راوقف نظام مقدس جمهوری اسلام کرد.

 

فرماندهی سپاه سرو ، فرماندهی عملیات سپاه مهاباد معاونت عملیات سپاه ارومیه و فرماندهی پایگاه های ارومیه تا قبل از رفتن به جبهه های جنوب از مسؤولیت های آقا بابابود. در این زمان نیز در یکی از برنامه های پاکسازی منطقه از ناحیه گوش مجروح می شود .

با رفتن به جبهه های جنوب و فرماندهی محور های عملیاتی دزفول و سومار و همکاری با قرارگاه خاتم الانبیا تافرماندهی تیپ حضرت ابوالفضل العباس(ع) در لشگرعاشورا مسؤولیت های او به آسمان شهادت گره میخورد .

پاسگاه سرو و اطراف آن تا مدت ها پیش دست ضدانقلاب بود که با تدبیر شهدایی چون مهدی باکری و پادار آزاد شده بود به دست بابا اداره می شد. برادرآقا باباهم بین این نیروها دیده می شدولی نقشی بیش از یک بسیجی یا پاسدار نداشت چون سفارش کرده بود تا با او زیاد دیده نشود و می گفت :شاید بین این برادران کسی باشد که برادر نداشته و اوبه حال ما غبطه بخورد.در خانه هم, همین طوری بود . وقتی به مرخصی می رفت ، یاد پاسدرانش بود و یادی از شهدا می کرد .

 رحیم آقا می گوید یکبار با هم رفتیم خانه اش آقا بابادختر خردسالی داشت که تازه چهار دست و پا می رفت .آمد خودش را انداخت بغل بابا . مادرش گفت چرا بچه رابغل نمی کنی ؟گفت بچه هایی الان هستند که بابایشان شهیدشده ,آن ها را چه کسی بغل می کند ؟

آقا بابا در آخرین مسؤولیت خود بعد از اینکه شهید حمید باکری به جانشینی لشکر عاشورا نائل شد مسؤول محور می شود و سرانجام جانشینی تیپ و بعد فرمانده تیپ حضرت ابوالفضل (ع) می گردد.

آخرین برگ زندگی شهید بابا ساعی نیز با ایثارگری ورق می خورد . راننده شهید نقل می کند در ساعت 0:13 روز سه شنبه بود که از خط برمی گشتیم که سربازی را در راه دیدیم به دستورایشان سرباز را به قصد رساندن به مقرش سوار کردیم . گلوله توپی درکنار ماشین به زمین می خورد و منفجر می شود هیچ آسیبی به ماشین و دیگران نمی رسد ، تنها ترکش کوچکی به پشت گردن آقا بابا
اصابت می کند.

 

ایشان را به بیمارستان اهواز منتقل می کنند اما در آن جا به شهادت می رسد.آقا مهدی با شنیدن خبر شهادت وی بسیار گریه می کند گو اینکه فرمانده سپاه عاشورا علمدار خود را از دست داده بود.
پیکر شهید بابا ساعی را از اهواز به تبریز و از آن جا به ارومیه منتقل می کنند .

وقتی ذوق با اندیشه توأم می شود نهال شعر پامی گیرد و چون این نهال از آب معرفت و محبت سیراب گردد میوه های شیرینی به بار خواهد آورد.شهیدبابا ساعی نیز از حکمت نصیبی برده و محبت خود را به اهل بیت در قالب شعر بیان نموده است و ارادت خود را به آستان شهید و شهادت به نظم در آورده است.گاه نیز در سیر عرفانی خود مغازله هایی با محبوب خود نموده و در دفتر عشق ثبت کرده است :

صنما سوز غمت سازش جان است هنوز
طبع بی مهری از آن روی عیان است هنوز
سال ها رفت از آن تیر نگاهی که زدی
در دلم سوزش زخم تو نهان است هنوز
دل که می گفت تو باز آیی و دادم برسی
همچنان این سخنش ورد زبان است هنوز
خون عاشق که ازل ریختی از فرط غرور
لعل نوشین تو آغشته به آن است هنوز
هردم آیی و به صد ناز ز پیشم گذری
قد رعنای توام سرو روان است هنوز
آنچه از حسن تو گفتم و بگویم همه جا
لیک وصف تو مرا ذکر و بیان است هنوز
ای که ترسایی و زنار به بستی کمرم
شیخ صنعان تو در دشت شبان است هنوز
باز یاب آن سر شوریده که از درد فراق
هر دم از دیده سرشکش که روان است هنوز
سخن عشق برآورد زبان  ساعی  باز
راست است این سخن اش سازش جان است هنوز

انتهای پیام

 


 

منبع: فارس

کلیدواژه: مهدی باکری موقعیت مهدی لشکر عاشورا ارومیه آقا بابا

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۴۳۵۸۸۶۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

نسل جدید با مربی گمنام به دنبال شگفتی/ والیبال به المپیک می‌رسد؟

به گزارش خبرنگار مهر، ششمین دوره رقابت‌های لیگ ملت‌های والیبال از اول خرداد با حضور ۱۶ تیم ایران، ایتالیا، آرژانتین، صربستان، کوبا، ژاپن، برزیل، ترکیه، بلغارستان، هلند، آلمان، فرانسه، آمریکا، کانادا، لهستان و اسلوونی در گروه مردان آغاز می‌شود و سوم تیرماه به پایان می‌رسد تا در نهایت هفت تیم برتر و میزبان به مرحله نهایی صعود کنند و دیدارهای مرحله نهایی از هفتم تا دهم تیرماه در شهر لودژ لهستان برگزار خواهد شد.

تیم والیبال ایران برای رسیدن به سومین سهمیه حضور در المپیک راه سختی پیش رو دارد. ملی‌پوشان والیبال ایران سال گذشته در جریان رقابت‌های لیگ ملت‌ها نتیجه بسیار ضعیفی کسب کردند؛ بلندقامتان ایران در این مسابقات نمایش بسیار ضعیفی کسب کردند و به رده چهاردهم جدول سقوط کردند. تیم ملی در مسابقات قهرمانی آسیا هم در خاک ایران نتوانست عنوان قهرمانی را به دست بیاورد و برابر سامورایی‌ها در فینال شکست خورد و به مدال نقره رسید. بلندقامتان ایران در انتخابی المپیک هم ضعیف‌تر از قبل ظاهر شدند و حتی مقابل جمهوری چک هم شکست خوردند.

حالا همه چیز به لیگ ملت‌های والیبال در خردادماه امسال گره خورده، این مسابقات آخرین شانس بلندقامتان ایران برای کسب سهمیه المپیک است، تیم ملی والیبال ایران در حال حاضر رتبه ۱۵ رنکینگ فدراسیون جهانی را در اختیار دارد و ۷ تیم بالاتر از این تیم قرار دارند. به همین خاطر ایران نیازمند کسب نتیجه خوب در لیگ ملت‌های والیبال ۲۰۲۴ است تا حداقل با پشت سر گذاشتن ۴ تیم جواز حضور در المپیک را کسب کند، چرا که یکی از ۵ سهمیه باقی مانده برای برترین تیم قاره آفریقاست که تا کنون هیچ نماینده‌ای در المپیک ۲۰۲۴ ندارد.

جدال سخت بلندقامتان در گام نخست

مردان ایران در هفته نخست لیگ ملت‌های والیبال ۲۰۲۴ در ریودوژانیرو برزیل حضور پیدا می‌کنند تا مقابل تیم‌های صربستان، ایتالیا، کوبا و آرژانتین که چهار حریف مستقیم این تیم هستند، صف آرایی کنند و نتیجه این مسابقات برای تیم ایران بسیار حساس است. ۱۱ تیم دیگر در هر بخش مردان و زنان در دو مرحله‌ای مشخص خواهند شد که شش تیم در هر بخش سهمیه المپیک ۲۰۲۴ را در مسابقات انتخابی المپیک کسب خواهند کرد و مابقی تیم‌ها پس از تعیین جدول مقدماتی لیگ ملت‌های ۲۰۲۴ مشخص خواهند شد.

تیم ملی در غیاب ستاره‌ها شگفتی‌ساز می‌شود؟

بدون شک مهم‌ترین موضوعی که بعد از حضور سرمربی جدید تیم ملی به ایران و اعلام لیست اولیه تیم ملی برای حضور در لیگ ملت‌ها مطرح شده نبود ستاره‌ها در ترکیب تیم ملی است. محمد موسوی و امیر غفور دو بازیکن شاخص و مطرح والیبال ایران هستند که دست رد به سینه پائز زدند و تمایلی برای حضور در تیم ملی نداشتند.

با عدم همراهی این دو بازیکن، تقریباً نسل طلایی والیبال ایران از تیم ملی کنار رفتند و حالا باید منتظر باشیم تا نسل جوان والیبال ایران شگفتی ساز شوند؛ هر چند که کار برای کسب سهمیه المپیک بسیار سخت و دشوار خواهد بود.

البته به غیر از این دو بازیکن، ۷ بازیکن دیگر از جمله ایلشن داوودی‌پور، رضا رضایی، محمد فلاح، امیرحسین توخته، یوسف کاظمی، آرمین افشین‌فر و مهدی مرندی در ترکیب تیم قرار ندارند. در حالی که در لیست اولیه دعوت شده بودند.

از بین این نفرات مهدی مرندی و محمد فلاح به دلیل مصدومیت از حضور در تیم ملی انصراف دادند. دیگر لژیونرهای تیم ملی هم قرار است روزهای ۱۲ یا ۱۳ اردیبهشت به ترکیب تیم ملی اضافه شوند و کار را با این مربی گمنام آغاز کنند.

کد خبر 6087782 سیده فرزانه شریفی

دیگر خبرها

  • مسیر میدان امام علی به سمت چهار راه بابا قاسم مسدود است
  • چرا سردار سلیمانی با شهید شدن بابا پنجعلی در سریال پایتخت ۵ مخالفت کرد؟
  • لشکر پیروز ۲۵ کربلا در جبهه مقاومت درخشیده است
  • حاجی می‌گفت: می‌توانیم چند بار اسراییل را شخم بزنیم
  • ورود ترجمه «آن روی دیگران» به کتابفروشی‌ها
  • حواله علی پی
  • عکس مدارگرد «مارس اکسپرس» از لشکر عنکبوت‌ها روی مریخ!
  • نسل جدید با مربی گمنام به دنبال شگفتی/ والیبال به المپیک می‌رسد؟
  • روایتی از شهید لشکر فاطمیون + فیلم
  • یادواره شهید گمنام در دانشگاه علم و هنر یزد برگزار می‎‌شود