Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «ایرنا»
2024-05-03@03:14:09 GMT

ماهور را پیدا کنید

تاریخ انتشار: ۱ اسفند ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۴۴۱۲۶۳۳

ماهور را پیدا کنید

به گزارش ایرنا از پلیس تهران، سرهنگ مرتضی نثاری روز یکشنبه افزود: هجدهم آبان امسال صدای فریادهای کمک خواهی زن جوانی در میدان مدرس شهرری، توجه کسبه و رهگذران را به خود جلب کرد؛ زن جوان فریاد می‌زد «بچه‌ام را دزدیدند، مردم کمکم کنید».

وی ادامه داد: به دنبال فریادهای زن جوان، موضوع به کارآگاهان اداره یازدهم پلیس آگاهی پایتخت اعلام و تحقیقات برای پیدا کردن کودک ربوده شده آغاز شد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

نثاری با بیان اینکه زن جوان در تحقیقات اولیه گفت مدتی قبل از شوهرم جدا شدم اما پسرم را نزد خود نگه داشتم، بیان کرد: زن جوان در این مدت در بازار دستفروشی می‌کرد که روز حادثه دو زن جوان به سراغش آمدند و یک لیوان چای تعارف کردند.

این مقام انتظامی ادامه داد: زن جوان ادامه اظهار کرد، وقتی چای را خوردم در حالی که پسر هشت ماهه‌ام در آغوشم بود از بازار بزرگ شهر ری تا میدان مدرس به راه افتادم و پیاده رفتم، آن دو زن نیز کنار من حرکت می‌کردند تا اینکه چند دقیقه بعد احساس کردم دست و پایم لمس شده و روی زمین افتادم.

زن جوان در ادامه اظهاراتش گفت: در همین حین دو زن جوان که صورت‌هایشان را با ماسک پوشانده بودند، پسرم را از آغوشم بیرون کشیده و متواری شدند.

نثاری افزود: به دنبال اظهارات زن جوان، کارآگاهان جنایی به بازبینی دوربین‌های مداربسته اطراف محل حادثه پرداختند؛ در بازبینی دوربین‌ها مشخص شد دو زن جوان داخل چای ماده‌ای ریخته و به مادر کودک دادند و بعد از آن هم کودک ربایان ماهور را از آغوش مادرش دزدیده و از محل متواری شدند.

وی با بیان اینکه از روز حادثه تا کنون ردیابی‌های پلیس برای یافتن کودک ربوده شده ادامه دارد، اما هنوز به نتیجه‌ای نرسیده است، بیان کرد: بازپرس شعبه هشتم دادسرای شهرری با درخواست انتشار تصویر کودک ربوده شده در رسانه‌ها از مردم خواست چنانچه کسی از محل نگهداری این کودک و از سرنوشت او اطلاع دارد با پلیس ۱۱۰، اداره یازدهم پلیس آگاهی تهران به شماره ۵۱۰۵۵۵۱۱ تماس بگیرند یا به دادسرای شهرری مراجعه کنند.

برچسب‌ها بازار شهرری سرقت شهر تهران پلیس آگاهی نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران پلیس تهران بزرگ

منبع: ایرنا

کلیدواژه: بازار شهرری سرقت شهر تهران بازار شهرری سرقت شهر تهران پلیس آگاهی نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران پلیس تهران بزرگ زن جوان

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.irna.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایرنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۴۴۱۲۶۳۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

زن جوان خطاب به قاضی:اول یک روسری در ماشین همسرم پیدا کردم؛بعدا هم دیدم از مهد کودک یک دختر را بغل کرد و برد/ حالا هم طلاق می خواهم

به گزارش خبرآنلاین چند دقیقه‌ای نگذشته بود که پسری جوان به سمتش آمد و گفت ساناز جان من را ببخش اشتباه کردم باید واقعیت زندگی‌ام را به تو می‌گفتم هرچند گذشته‌ها گذشته و اصلاً موردی برای نگرانی وجود ندارد.

روزنامه ایران نوشت: در همین موقع سربازی از ته سالن شماره پرونده‌ای را خواند و گفت طرفین جلسه رسیدگی ساعت ۸ صبح اعلام حضور کنند.
به محض ورود به شعبه زن جوان بی‌مقدمه گفت: آقای قاضی این مرد مرا فریب داده و با احساس من بازی کرده او قبلاً زن داشته و هنوزهم دوستش دارد اما به من نگفته بود، اگر من این روسری را پیدا نکرده بودم معلوم نبود تا کی می‌خواست این ماجرا را پنهان نگه دارد.
قاضی با شنیدن این حرف‌ها گفت دخترم کمی آب بخورید و آرام باشید این‌طور من متوجه نمی‌شوم ماجرای زندگی شما چیست آهسته‌تر برایم از اول تعریف کن!
ساناز کمی که آرام شد، گفت: با آرمین در یک کافه آشنا شدیم. از روز آشنایی تا ازدواج 6 ماه طول کشید. آرمین می‌گفت کسی را ندارد و تنها به خواستگاری‌ام آمد. به من گفت پدرش فوت کرده و مادرش هم پیش خواهرش خارج از کشور زندگی می‌کند و اینجا تنها زندگی می‌کند من ساده هم باور کردم. پدرم با اصرار من راضی به ازدواج شد و ما سر خانه و زندگی خود رفتیم اما همین چند هفته پیش بود که توی ماشینش یک روسری قرمز پیدا کردم خیلی عصبانی و ناراحت بودم با این حال به رویش نیاوردم تا اینکه چند روز قبل یک عروسک دخترانه هم در ماشین پیدا کردم. این بار دیگر به رویش آوردم و گفتم اینها مال کیست اما آرمین با دروغگویی تمام به من گفت ماشین دست دوستش بوده و اینها مال همسر دوستش است، اما من باور نکردم یک روز از روی کنجکاوی او را تعقیب کردم و دیدم دم یک مهدکودک رفت و یک دختربچه را بغل کرد و بعدش هم رفت مقابل خانه‌ای و بعد از پیاده شدن داخل خانه رفت. از تعجب و ناراحتی و عصبانیت داشتم دیوانه می‌شدم.
بعد از کلی کلنجار رفتن با خودم تصمیم گرفتم بروم ببینم موضوع چیست. وقتی زنگ در خانه را زدم همان بچه در را باز کرد و هنوز حرفی نزده بودم که آرمین را پشت سرش دیدم و وقتی دختربچه او را بابا صدا زد از هوش رفتم.
چشم باز کردم در بیمارستان بودم بعد هم به خانه پدرم رفتم و همه ماجرا را برایش تعریف کردم. این مرد یک دروغگوی بزرگ است او زن و بچه داشته و موضوع به این مهمی را از من مخفی کرده بود. او یک کلاهبردار است معلوم نیست با چند نفر دیگه چنین کاری کرده الان هم من فقط طلاق می‌خواهم.
قاضی رو به آرمین کرد و گفت: حرف‌های همسرت را تأیید می‌کنی تو واقعاً زن داشتی؟
آرمین نگاهی کرد و گفت: آقای قاضی ماجرا این‌طوری نیست. من سه سال قبل از همسر اولم جدا شدم. دخترم با مادرش زندگی می‌کند من در هفته یک روز او را می‌بینم اما از شانس بدم همسرم متوجه شد. من اصلاً با همسر سابقم ارتباطی ندارم فقط آن روز رفتم بچه را به مادرش بدهم که این‌طوری شد. من کلاهبردار نیستم من ساناز را دوست دارم. می‌خواستم قبل ازدواج خودم به ساناز واقعیت را بگویم ولی ترسیدم ساناز با من ازدواج نکند. همیشه دنبال یک فرصت مناسب بودم اما خودش زودتر فهمید الان خیلی پشیمانم و می‌خواهم ساناز یک فرصت دوباره به من بدهد. من مجرم نیستم فقط یک عاشق هستم. آیا هر کسی که طلاق گرفته دیگر حق ازدواج ندارد؟ قبول دارم اشتباه کردم اما جبران می‌کنم.
آرمین رو به ساناز کرد و گفت: باور کن من آدم بدی نیستم فقط اشتباه کردم و واقعیت را نگفتم الان هم پشیمانم از پنهانکاری که کردم.
ساناز رو به آرمین کرد و گفت: اعتمادی که به تو داشتم از بین رفته و دیگر نمی‌توانم به تو اعتماد کنم بهتر است از هم جدا شویم.
قاضی که حرف‌های این زوج جوان را شنید، گفت می‌دانم همسرت اشتباه بزرگی مرتکب شده، اما بهتر است بیشتر راجع به تصمیمت فکر کنی یک ماه به کلاس‌های مشاوره بروید اگر نظرت عوض نشد آن وقت حکم طلاق را صادر می‌کنم.

23302

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1901198

دیگر خبرها

  • «یسنا» پیدا شد / ورود دادستان به موضوع
  • دستگیری ۲ خواهر قاتل پدر در تهران
  • قتل مرد کامیون‌دار با ضربه چاقو در این محله تهران
  • فرار نافرجام قاتلان فراری در خراسان جنوبی
  • دستگیری قاتلان جوان ۲۷ ساله بیرجندی
  • دستگیری ۵۷ سارق حرفه‌ای در تهران توسط پلیس آگاهی
  • شبیخون پلیس آگاهی تهران به ۵۷ سارق خودرو
  • شبیخون پلیس آگاهی تهران به ۵۷ سارق حرفه ای خودرو
  • دستگیری عاملان کلاهبرداری ۲۰ میلیاردی در تهران
  • زن جوان خطاب به قاضی:اول یک روسری در ماشین همسرم پیدا کردم؛بعدا هم دیدم از مهد کودک یک دختر را بغل کرد و برد/ حالا هم طلاق می خواهم