ذوعلم: جریان فقه خوارجی بهدنبال تقلیل و تقطیع و تحریف حضرت امام است
تاریخ انتشار: ۵ اسفند ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۴۴۴۶۴۲۶
به گزارش گروه دیگر رسانههای خبرگزاری فارس، یکی از مطالب قابلتامل در نسبت با دستگاه فقه خوارجی، ادعای «خط امام» در میان حاملان آن است. این جریان شبهعلمی درظاهر علقه و ارادتی به امام خمینی(ره) دارد و براساس این تلاش میکند خود را به ایشان نسبت دهد. برمبنای همین ادعا، این جریان سعی دارد القا کند که نحوه گسست میان دوره رهبری ۱۰ساله امام و رهبری ۳۰ سال اخیر وجود دارد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در سالهای اخیر برخی افراد با ادعای فقهدانی و پژوهش و تدریس در این حوزه، تلاش کردهاند یک دستگاه فقهی در برابر فقه نظام و فقه انقلاب تاسیس کنند. اینها که به جریان «فقه خوارجی» موسوم شدهاند، بیش از هر چیز روی ناکارآمدی اندیشههای فقهی طی ۳۰ سال گذشته تاکید دارند و مدعیاند نظام سیاسی خلاف دستورات فقهی عمل میکند. ارزیابی شما از ادعاهای این جریان فقهی که عمدتا مخالفخوانی میکند، چیست؟
ما امروز با دیدگاههایی مواجه هستیم که با عنوان مباحث فقهی مطرح میشوند و ادعاهایی دارند که چندان دقیق نیست. مثلا اینکه برخی از اینها ادعا میکنند «فقه انقلاب فقهی است که به تحولات انقلابی و نظریهپردازی در راه آرمانهای انقلاب پرداخته است»، مبنایی کاملا نادرست دارد. آنچیزی که آرمانهای انقلاب را ارائه کرد اساسا فقه نبود، بلکه کلیت اسلام بود و امام(ره) برای آن آرمانهای انقلاب هیچگاه به مباحث فقهی تمسک نمیکردند. دانش فقه دانشی برای کشف مراد شارع مقدس در جهت تقواست و در جای خود در اینباره بحث شده است.
باید توجه کرد که مساله اصلی در مطالبی که این جریان شبهعلمی مطرح میکند، اصلا فقه نیست، اینها میخواهند مواضع سیاسی خود را در لفافه بیان کنند و به آن وجاهت علمی ببخشند. درحالیکه اگر منصف و صادق بودند، مساله اصلی را بهطور آشکار و با نگاهی پژوهشی و در جریان نشستهایی علمی مورد بحث قرار میدادند تا حقیقت روشن شود.
این جریان مدعی است که در دهه اول انقلاب آرای حضرت امام راهگشای مسائل بود و نگاه ایشان نسبت به مسائل، نگاهی بازتر بود و بعد این نگاه بسته شد و تغییر کرد آنوقت از کسانی نام برده میشود که در هر دو دوره حضور داشته و اساسا منصوب امام(ره) بودند و دیدگاهشان از ابتدای انقلاب همین بود.
ضمن اینکه اختلاف در دیدگاههای فقهی کاملا طبیعی است. اساسا موضوع اجتهاد اقتضا میکند که دیدگاههای فقهی متفاوت باشد. مهم این است که کدامیک از این دیدگاهها در سیاستگذاری و جهتگیری نظام از اعتبار برخوردار است. وگرنه در زمان خود حضرت امام(ره) نیز دیدگاههای متحجرانه بسیاری وجود داشت و اینها هیچگاه در نظام جریان پیدا نکرد. چون از نظر جمهوری اسلامی اعتباری نداشت.
همچنین باید پرسید کدام دیدگاه فقهی بود که انقلاب تجویز کرد و مردم را به میدان آورد و درنهایت این کشور و حوزه و جامعه را با موفقیت از یوغ استعمار و استثمار و فساد نجات داد؟ دیدگاه حضرت امام(ره) بود.
بنابراین دیدگاه حضرت امام(ره) که پیش از انقلاب نیز مطرح میشد، براساس نصوص اسلامی بود. من این افراد را به آغاز کتاب ولایتفقیه حضرت امام(ره) ارجاع میدهم. ایشان بحث ولایتفقیه را از نقطهای شروع میکنند که مساله امروز برخی جماعت حوزوی ماست. موضوع دسیسههای استعمار برای اینکه اندیشه تحولخواهی و انقلاب و مقابله با نظامهای جابر را از ذهن مسلمانان حذف کنند و آنها را به مسائلی فرعی مشغول کنند. خب البته کسانی هستند که این دیدگاه را نمیپسندند؛ راهکار چیست؟
در مسائل فردی و رفتار فردی هرکسی به تشخیص خود و با انتخاب خود نگاه فقهیای را با انتخاب مرجع خود دنبال میکند و این نگاهی آزاداندیشانه در اسلام است که تقلید هم براساس تحقیق است و هرکدام از ما باید ببینیم کدامیک از مراجع اعلم هستند و تقوای آنها بیشتر است و اصلح و شایسته هستند و از او تقلید کنیم. ولی در امر حکمرانی دیدگاههای فردی نمیتوانند جریان پیدا کنند. به همین جهت اساسا یکی از ضرورتهای ولایتفقیه همین است. بنابر انتخاب مردم، جمعی از مجتهدان نماینده آنها میشوند و تشخیص فرد اصلح برای رهبری جامعه را برعهده دارند و آن فرد اصلح نیز مجتهد جامعالشرایطی است که بنابر دیدگاههایی که دارد، موظف است جامعه را با ادله اسلامی و حجت شرعی هدایت کند.
درواقع در امر حکمرانی دینی، اجتهاد افراد بیمعنا میشود و تبعیت از امام موضوعیت پیدا میکند؟
اجتهاد افراد در حوزه قلمرو شخصی بیمعنا نیست. این اجتهادات در جامعه ارائه میشود و این تضارب آرا خود مجالی برای حاکمیت ایجاد میکند که به عمیقترین ایدهها توجه کند، یعنی پژوهشهای فقهی هم برای ولیفقیه منبع مطالعه است. اساسا ولیفقیه براساس آگاهی و دانش جامعه را اداره میکند. بخشهای مبنایی این دانش باید در خود او وجود داشته باشد تا ولیفقیه باشد و در فرآیند رهبری هم دائما باید از تولیدات علمی جامعه بهرهبرداری کند و ما میبینیم که در زمان رهبر انقلاب این کار به چه شکل عمیقی انجام گرفته است. بیان صریح خود ایشان هم این بود که آنجا که پژوهشی معتبر مطلبی را نشان بدهد، رهبری هم از همان مطلب استفاده میکند و این اجتهادها لازم و مفید است. اما انحراف از برداشت و دریافت این اجتهادها زمانی ایجاد میشود که مجتهدی توقع داشته باشد دیدگاه اجتهادی او جامعه را اداره کند. مثل هر عرصه دیگری علمای علوم اقتصاد و سیاست و فرهنگ و... باید تحقیقات خود را انجام بدهند و هرچه محقق و مجتهد بیشتری داشته باشیم نشانه توانمندی جامعه است، اما اینکه توقع من بهعنوان یک کارشناس این باشد که دیدگاه من اعمال شود این توقع نابجاست. اساسا چنین توقعی نوعی هرجومرج اجتماعی ایجاد میکند.
در میان برخی افراد جریان فقه خوارجی، ادعا میشود که ولایت کفار یک خطقرمز همیشگی نیست. در اینباره به سیره برخی ائمه نیز استناد میکنند و قائلند به اینکه باید در وضع فعلی به این سیره عمل کرد. آیا این مدعیات با منطق دینی مطابقت دارد؟
این ادعا ۱۰۰درصد غلط است. ولایت کفار بر مومن یک خطقرمز قطعی است. در هیچ شرایطی مومن نمیتواند ولایت کفار را بپذیرد چون با ولایت الله تعارض دارد.
آن استنادها نیز ۱۰۰درصد استنادات غلطی است. بله، در شرایط خاصی ائمه معصومین و فقهای مجتهد و بابصیرت ما برای اینکه ولایت کفار بهطور ریشهای حذف بشود، تاکتیکهایی را انتخاب میکردند و این کاملا عقلایی است، اما تشخیص این شرایط برعهده کیست؟ این همان مطلبی است که عرض کردم. علمای رشتههای مختلف ممکن است تحلیلهای متفاوتی از شرایط واقعی جامعه داشته باشند. این فقط در بحث ارتباط با غیرمسلمانان نیست. در ارتباط با خود مسلمانان و ارتباط با کشورهای دوست و ترجیحاتی که گاه داریم، همینطور است. این ترجیحات را مکانیزمهایی که در قانون اساسی ما مشخص شده است، تعیین میکند و اینجا فقط جای دیدگاههای اجتهادی نیست. دیدگاههای اجتهادی و تحقیقات میتواند برای انتقال بهترین راهکار کمک کنند. از اینجهت است که ما در نظام جمهوری اسلامی که نظامی عقلانی و دینی و بسیار کارآمد است مجامع مختلف و شوراهای مختلف و کارشناسهای مختلفی داریم تا بتوانند تجزیه و تحلیل نسبت به شرایط روز را آگاهانهتر و واقعبینانهتر تحلیل کنند و تصمیمگیریها معقولانهتر صورت بگیرد. ولی این توقع که کارشناس امر سیاست ادعا کند که فهم من بهترین فهمهاست و باید اجرا شود، توقعی بجا نیست و این هم از همان مقولاتی است که باید در نشستهای گفتوگوی علمی و پژوهشی به بحث گذاشته شود. اینکه ما اسلام را به این متهم کنیم که میشود گاهی ولایت کفار را پذیرفت، این گزاره ۱۰۰درصد غلط است. همانطور که فقهای ما گفتهاند و قرآن بر آن گواه است، آنجا که مومن بر اثر شکنجه چنان طاقتش طاق میشود که به زبان کلامی جاری میکند و گویی ولایت کفار را پذیرفته است، آن فقط در زبان میتواند باشد و اگر دلش بهسمت ولایت کفار برود، از ایمان برگشته است. اصلا ملاک ایمان و کفر همین است. حتی در جایی که جواز ارتکاب برخی محرمات در برخی شرایط وجود دارد آن هم بنابر قاعده ترجیح اهم بر مهم است و درصورتی است که فرد مرتکب میداند کار خطایی انجام میدهد ولی در شرایط اضطراری این کار جایز است. مثلا خوردن مردار که وقتی میبیند درحال از دست دادن جان خود است، میتواند به اندازه سد جوع استفاده کند. اتفاقا مومن میداند این کار حرام است و با تنفر این کار را انجام میدهد، اما حفظ جان بر او واجب است و کاملا با تنفر و اکراه چنین کاری را انجام میدهد. وقتی امام حسن(ع) توافق نامه مشهور به صلح را پذیرفتند، صریح اعلام کردند که ما این را برای حفظ بقای مسلمین انجام دادیم. وقتی حضرت امام(ره) قطعنامه را پذیرفتند، در بیانیه مشهور پس از آن فرمودند که جنگ بین اسلام و کفر و جنگ بین فقر و غنا پایانپذیر نیست و فرمودند هرگز زیر ولایت کفار نرفتیم. ازاینرو برداشت مطرحشده بسیار سطحی و جاهلانه و به نظر من برداشتی با نیات سیاسی است.
یعنی غرض سیاسی در کار است.
بله. واقعا غرض سیاسی در این نوع اظهارنظرها دیده میشود، ولی حتی وقتی فردی مغرض میخواهد حرفی بزند باید توجه کند که حرف او نخنما و بیمایه نباشد.
این جریان روی تقیه هم بسیار تاکید دارد.
دیدگاههای مختلفی در باب تقیه وجود دارد. برخی دیدگاهها محافظهکارانه است و قائلان به آن اعتقاد دارند که تقیه صرفا برای حفاظت از جان مومن است. بله، گاهی در مسائل فرعی فردی، تقیه برای حفظ جان مومن است ولی حفظ جان مومن برای چیست؟ حفظ جان مومن برای حفظ اسلام است. اینکه امام حسین(ع) شهید شدند تا اسلام باقی بماند، مساله مهمی است. جملهای که امام(ره) دائما مطرح میکردند که اگر ما از بین برویم، بهتر است تا مکتب ما از بین برود و باید فدای اسلام بشویم. این کلام امام(ره) است. در امور شخصی و فردی مومنی که حتی مجتهد و ولیفقیه نباشد میتواند به تشخیصی برسد. مثلا اگر من در بیابان گرفتار شدم و به دست حربی کافر و خشنی افتادم، برای حفظ جان خود باید هرچه او میخواهد، بگویم. این به تشخیص خود فرد است و در اسلام تشخیص موضوع برعهده مکلف قرار داده شده است. اما در مسائل اجتماعی مهم نمیتوان تشخیص فردی را تسری داد، چون موجب هرجومرج است.
در باب تقیه هم در مسائل مهم حتما نظر ولیفقیه حاکم است. اساسا یکی از ضرورتهای ولایتفقیه همین است. بله، ما هیچگاه از تقیه به معنای واقعی بینیاز نیستیم، ما ادعا نمیکنیم که جامعه اسلامی در هیچ زمانی از تقیه کردن و رعایت مسائل اهم و مهم غافل باشد. به همین جهت میگوییم که دائما انعطافپذیر هستیم، اما دچار انفعال نمیشویم. رهبر انقلاب در بیانیه گام دوم با صراحت موضع انقلاب را بیان کردهاند. انعطاف بله، اما انفعال نه. ما ارزشها را کنار نمیگذاریم، ولی برای تحقق ارزشها ممکن است مسیرها تغییر کنند و شاید گاهی مسیرهای کوتاهتر و پربازدهتر انتخاب شوند. خوشبختانه نظام ما تاکنون به همین صورت عمل کرده است. بعد از ۴۳ سال از هرکسی سوال کنید این را خواهد گفت که ما هرگز دچار مسیرهای پرهزینه و کمفایده نشدهایم و عقلانیت حاکم بر نظام ما امروز هم قابل تایید است.
اما چرا برخی به این ورطه میافتند و این مطالب را مطرح میکنند؟ یک جمله کلیدی که مرحوم آیتالله شاهآبادی بزرگ، استاد حضرت امام(ره) در همان زمان فرموده بود که «عمده جهل به مرام اسلام است»؛ یعنی ما امروز هم طلبههایی داریم و افرادی هستند که خودشان را اسلامشناس و فقیه معرفی میکنند، اما به مرام اسلام جاهل هستند و دینشناسی آنها اشکال دارد و سراغ اسلامی سکولارمآب و لیبرالمسلک میروند. برای اینها رفاه مادی و درآمد سرانه و آسایش مادی اصل است و معتقدند تحت هر شرایطی باید مراقب باشیم این وضع به هم نریزد.
یعنی در نگاه فقهی و اسلامشناسی جمهوری اسلامی، معیشت مردم اهمیت ندارد؟
حتما اهمیت دارد و نظام هم باید دائم بکوشد که معیشت و اقتصاد را ارتقا دهد. اما برای این جریان شبهعلمی، معیشت و اقتصاد اصل و [بلکه همهچیز] است و در پس این دیدگاه نگاهی مادی به اسلام وجود دارد. نوعی نگاه لیبرالی به اسلام، چون در لیبرالیسم آنچه اصالت دارد، عیشونوش است، آن هم برای یک بخش خاص از جامعه.
باید از اینهایی که دائما در فکر تحقیر و اشکال نگاههای دینی ما هستند و همواره نسخه سازش و تسلیم تجویز میکنند، بپرسیم که آیا غرب بعد از ۳۰۰ سال امروز میتواند برای جامعه خود و برای همه رفاه، ولو حداقلی، ایجاد کند؟ وضع فقر، بیخانمانی و آسیبهای اجتماعی در این کشورها چگونه است؟ این افکار و اوهام همه از جهل به مرام اسلام سرچشمه میگیرد. نوعی محافظهکاری و همچنین سادهلوحی بسیار خطرناک در میان اینها هست. یکی از دستاوردهای مهم انقلاب اسلامی این بود که چهره نفاق را از صورت استکبار برداشت. امروز برای همه جهان روشن است، حتی اروپا نیز میداند که آمریکا هدف زورگویی بر جهان و حتی خود اروپا را دنبال میکند.
درواقع امروز مردم اینها را تجربه کردهاند و کسی نمیتواند با اما و اگر نسخههای سادهلوحانه بپیچد.
بحث مبارزه با کفر و استکبار امروز کاملا تجربه عینی ماست. این مطالب یا از سر سادهلوحی یا اغراض سیاسی در کار است؛ یعنی میخواهند حرفهایی بزنند که فلان جریان سیاسی خوشش بیاید. و الا این حرفها هیچ مبنای عقلانی و دینی و فقهیای ندارد. شهید مطهری کلامی حکیمانه دارد با این عنوان که «فتوای فقیه روستایی بوی روستا میدهد و فتوای فقیه شهری بوی شهر.» میخواهم بگویم فتوا و برداشت فقهی افراد محافظهکار و افراد ترسو بوی ترس و محافظهکاری میدهد و برداشتهای فقهی انسانهای شجاع و کسانی که در صحنه دفاع از حق هیچ ابایی ندارند، درست است و از متن دین به دست آمده است. عنصر جهاد و عنصر مقاومت در برابر دشمن اینها از عناصر اساسی دینشناسی ماست.
علاوهبر اسلامشناسی به نظر میرسد امامشناسی این جریان نیز اشکال دارد. اینها مدعیاند فقه امام(ره) چنین و چنان است و راه امام چنین و چنان. اما نظرات فقهیای که مطرح میکنند نسبتی با فقه امام(ره) ندارد. مثلا در دستگاه فقهی امام(ره)، ولایتفقیه و استکبارستیزی و استقلال مسلمین بسیار مهم بود، درحالیکه در این جریان فقهی همه اینها به نفع ادعای نگرانی بابت معیشت و اقتصاد و... کنار گذاشته میشود.
این جریان مدعی فقه، نهتنها جهل به چهارچوبهای فقاهتی دارند، بلکه جهل به مرام اسلام نیز دارند. اشکال این آقایان درواقع به خود امام(ره) است، اگرچه ادعای خط امام دارند. قبل از انقلاب هم همینها را مطرح میکردند و میگفتند چه کسی جواب این خونها را خواهد داد؟ امام(ره) فرمودند من جواب میدهم. اگر قرار بود امام(ره) در دوره دفاع مقدس لحظهای مثل این آقایان بیندیشد، قطعا امروز ایران را از دست داده بودیم. امام(ره) بود که فرمود جنگ جنگ تا پیروزی. آنزمان همفکران همین آقایان میگفتند که این شعار خشونتبار است. متاسفانه این آقایان امروز نماینده طیفی شدهاند که در دهه اول انقلاب هم امام(ره) و انقلاب را به چالش میکشیدند و دل امام را خون میکردند. حالا امروز همینها دم از امام(ره) میزنند. خواهش من از اینها این است امام را کنار بگذارند و حرف خود را صریح بزنند. امام(ره) را تقطیع نکنند. امام(ره) فقیهی شجاع و انقلابی بود که فقهی انقلابی ارائه کرد. شاگرد بزرگ امام، شهید بهشتی میفرمود که «از امروز به بعد فقیه و مفتی و مرجع تقلید هم باید انقلابی باشد تا ما به فتوایش عمل کنیم.» ایشان به شرایط مرجع تقلید علاوهبر مرد بودن و عاقل و فقیه بودن، انقلابی بودن را هم اضافه میکند. شهید بهشتی که این آقایان در نگاه آزاداندیشانه و عقلانیت و تدبیر و جهانشناسی و... به گرد پای او هم نمیرسند. بنابراین، اولا دینشناسی این جریان مدعی فقاهت، ضعیف و انحرافی است و ثانیا جهانشناسی آنها ضعیف است و واقعیات جهان امروز را درک نمیکنند. بنابراین به حرفهایی سست و فرعی در فقه متوصل میشوند.
این جریان شبهعلمی دنبال تقلیل امام، تقطیع امام و تحریف امام است. متاسفانه در ذهن مخاطبان خود چهرهای مشوه و متناقض از امام(ره) ارائه میدهند. جوان امروز ما میداند که امام انقلاب کرده است. میداند که امام برای انقلاب هم خود را درمعرض شهادت قرار داد و هم عده زیادی شهید شدند و امام از شهادت استقبال میکرد. امام زمانی توسط همفکران همین آقایان متهم شده بود که جوانان را به کشتن میدهد. اما امام قبل از اینکه فقیه باشد یک اسلامشناس و مومن بود، قبل از اینکه دانش فقه برای امام مهم باشد، مومن به اسلام ناب بود. فقه و کلام و اصول و عرفان و تفسیر در نگاه امام چهارچوبها و ابزارهایی علمی برای تحقق دین بودند. اگر اینها فقط یکبار فرمایشهای امام در سال اول پس از انقلاب را بخوانند، میبینند که مهمترین دغدغه امام اسلام است و میفرماید که ما باید فدای اسلام بشویم، همانطور که امام حسین(ع) فدای اسلام شد. بله، فدا شدن به معنای بیگدار به آب زدن نیست. اگر امام میخواست بیگدار به آب بزند حرکتهای مسلحانهای را که برخی همفکران قدیمی این دوستان تایید میکردند، میپذیرفت، اما امام(ره) هیچگاه تحتتاثیر فضای تبلیغاتی داخلی و خارجی قرار نگرفت و با دینشناسی درست خود حرکت کرد.
انتهای پیام/
منبع: فارس
کلیدواژه: تحریف امام مرام اسلام حضرت امام ره ولایت فقیه محافظه کار ولایت کفار انقلاب هم دین شناسی دیدگاه ها جریان فقه ولی فقیه جان مومن برای حفظ حفظ جان هیچ گاه
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۴۴۴۶۴۲۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
چرا کشوری مثل مصر سریال «حشاشین» را ساخت؟
نشست نقد و بررسی سریال حشاسین با حضور حجتالاسلام مهدی فرمانیان استاد تمام دانشگاه ادیان و مذاهب اسلامی، حجتالاسلام سید علی بطحایی مدیر کل پژوهش دانشگاه ادیان و مذاهب، فرقهشناس و پژوهشگر جریانهای اسلامی و مهدی علمی دانشور استادیار ادیان شرق دانشکده ادیان و مذاهب برگزار شد.
بطحایی بحث خود را با موضوع جریانهای فکری مصر آغاز کرد و گفت: سریال حشاشین نسل جدید را درگیر کرده است. نسل جدید بر خلاف ممانعتها این سریال را دیدند. نظر کلی بنده از سریال همان ضرب المثل معروف است که گفت «بعضیها کج گفتند، اما رج گفتند.» کج گفتنش با آقای دکتر فرمانیان و دانشور است و رج گفتنش با من. رج گفته یعنی برنامه و هدف دارد و کار او روی حساب است. روی جریانهای فکری، این سریال را ارائه داده است. این سریال را در قد و قواره سریال تاریخی نبینیم بلکه این فیلم، یک نبرد جریانی است که صحنۀ آیندۀ جهان اسلام را تشکیل میدهد. نبرد جریانهای فکری در این اتفاق رخ میدهد. به چه معنا؟ جریان شناسی جهان اسلام حوزه مغفولی است. آینده پژوهیِ آن، مغفولتر است و از همه مغفول تر، نبرد بین جریانهاست که صحنه آینده جهان اسلام را شکل میدهد. در مصر و تونس و مغرب و ترکیه همین گونه است. تلاقی جریانها صحنه آینده جهان اسلام را میسنجد.
وی افزود: اسلام سنتی خیلی در تلاقی با جریانات وارد نمیشود و حاشیه امنی برای خود دارد. روشنفکری هم بدنهی مردمی ندارد و حضور اجتماعی هم نمیتواند داشته باشد؛ منتها سه جریانِ اسلام سلفی با قرائت جامعی که دارد و نیز اسلام سیاسی و اسلام سکولار صحنهی آینده جهان اسلام را میسازند که باید در حوزه آیندهپژوهی به آن توجه کنیم تا به مشکلی برنخوریم.
سریال حشاشین به نزاریان شام ارتباط داردبطحایی گفت: باید به نکتهای توجه شود؛ اگر توجه نکنیم، بقیه تحلیلها فایده نخواهد داشت. چون بعضی میگفتند این سریال آمده تا ولایت فقیه یا مهدویت را بزند، اما سرحلقه این سریال این است که چرا مصر این دغدغه را داشت؟ چون نزاریان ارتباطی به مصر ندارد. نزار پس از اینکه از خلیفه نهم عزل میشود، مدت کوتاهی به اسکندریه مصر میرود و مدتی در آنجا میماند. برای اینکه نشان دهد من حکومت دارم، سکهای ضرب میکند که ظاهراً در موزه آقاخان تورنتو نگهداری میشود. مدت کوتاهی حکومت میکند و بعد لشکری میآید و او را میکشند؛ بنابراین این سریال به مصر مربوط نیست به لوئانته یا نزاریان شام ارتباط دارد و عمدۀ آن به ایران مرتبط است. مصر به خاطر مصرف داخلی و مخالفت با اسلام سیاسی و آمادگی جهان اسلام به این سریال پرداخت. بعید هم نیست در آینده به دیگر جریانها و فرقهها بپردازند و ما با اسلام سیاسیهراسی مواجه شویم. پنج قسمت اولش است که به اسلام سیاسی برخورده است.
مصر لیدر جریان فکری جهان اسلام استوی با طرح این سؤال که در مصر چه اتفاقاتی افتاد، گفت: باید موجهای تاریخی مصر را یک مرور کنیم و بعد ببینیم اسلام سنتی و سایر جریانهای فکری چه واکنشی نسبت به این موجها داشتند. از ۲۲۶ سال قبل در ۱۲۱۳ قمری یا ۱۷۹۸ میلادی که ناپلئون حمله میکند و میگویند توپهای ناپلئون مسلمانان را بیدار کرد، تقریباً ۶ موج مصر را فرا گرفت. مصر با بقیه کشورهای عربی تفاوت دارد. کشورهای عربی پول دارند، اما مصر پول ندارد.
بحطایی ادامه داد: کتابی با نام «مصر از زاویهای دیگر» از خانم جمیله کدیور منتشر شده است. سفرنامه ۳۰۰ صفحهای جریانات فکری را در آن بازه زمانی خوب ریشهکاوی کرده است. مصر مهم است. شناخت مصر مهم است. این سرزمین، لیدر جریان فکری جهان اسلام است. از ۲۲۶ سال قبل تا الان جریان اول که تاکنون ادامه دارد، محمدعلی پاشا و طهطاوی بود. کتابی با عنوان «تخلیص الابریز فی تلخیص باریز» نوشته شد. یعنی پاکسازیِ آب را بیاور تا چهره مشعشع پاریس را نشان دهیم. در این کتاب اولین واکنشهایی که اسلام نسبت به مدرنیته و حمله ناپلئون دارد و علت عقب ماندگی اسلام را خوب تحلیل کرده است. اینها نسل اول هستند که با سختافزارهای غرب مواجه میشوند که چرا غرب از جهتهای مختلف جلوتر از ما است. این جریان شکست میخورد.
این پژوهشگر فرقهها گفت: نسل دوم امثال سید جمال است که بیداری اسلامی را مشخص میکند و عبدُه که اسلام انقلابی و بیداری را مطرح میکنند. نسل سوم، با جنگ جهانی اول مواجه میشود که سعد زغلول است. در این دوران بریتانیا جدا میشود.
روح فرهنگیِ حاکم بر مصر را تفکرات سکولار شکل میدهدوی با اشاره به اینکه از کنار نسل چهارم و پنجم سه جریان شکل میگیرد، افزود: یکی پان عربیسم است به سردمداری جمال عبدالناصر. او ناسیولانیست دیکتهای و دیکتاتوری است. دوم، حسن البناء است که در همین دوران، شکلگیری اسرائیل را شاهدیم. پانعربیسم در مصر خودش را خوب نشان میدهد. در کنارش طه حسین است که نباید آن را متعلق به گذشته بدانیم. دقیقترین بستهای که درباره سکولاریزم و لیبرالیسم در مصر ارائه میشود، متعلق به اوست. در کتابهای «فی الأدب الجاهلی»، «فی التاریخ الجاهلی» و «مستقبل الثقافة فی مصر» اندیشه خود را میگوید. تکلیف خودش را مدرنیته مشخص میکند. به جهان اسلام نسخه میدهد که چه قسمتهایی از فرهنگ غرب را بگیریم. وزیر امروزین مصر میگوید روح فرهنگیِ حاکم بر مصر، طه حسین است.
بطحایی گفت: الان در مصر دوئلی بین اسلام سیاسی و اسلام سکولار است. تقریباً اسلام سنتی جمع شده است. تنها یکی از مشاوران احمد الطیب گفته بود سریال حشاشین به فرقهگرایی منتج میشود. اسلام سنتی در مصر اسلام کاملاً کنترل شده است. در هر صورت الأزهر واکنش مطلوبی ندارد. اما میداندار در تمام این صحنهها، خالد منتصر و عکاشه است. اینها افراد تأثیرگذاری هستند. پزشک خالد در خیلی از حوزهها وارد شده و سکولاریزم است. او دو سفر به آلمان و هلند میرود. میگوید واکنشها را نسبت به حشاشین میدانم. با مسلمانان هلند که صحبت کردم، از لحاظ لهجه انتقاد کردند،، اما از نظر جریانی میگویند، به نظر ما بهترین فیلمی است که توانسته اسلام سیاسی و تکفیریها را منکوب کند.
وی با تصریح بر اینکه خوراک این فیلم کاملاً جریانشناسانه است و تاریخی نبینیم، در بیان راهکار گفت:، اما چکار کنیم؟ به ذهنم میآید اسلام سنتی و مراجع تقلید باید سکوت کنند، همچنان که خود اسماعیلیها سکوت کردند. صحبت درباره نزاریان باید متولی داشته باشد. ایران جزو تاریخش است، اما درباره حشاشین که مقداری مسئله دارد، نمیتواند صحبت کند. باید امثال آقاخان صحبت کنند. ما انتظار داریم وارد صحنه شود. البته آقای داریوش محمدپور از مؤسسه اسماعیلیه واکنشی داشت.
منبع: تسنیم
باشگاه خبرنگاران جوان وبگردی وبگردی