Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «همشهری آنلاین»
2024-05-06@23:13:39 GMT

یعقوب یادعلی دوست دارد سکوت کنیم!

تاریخ انتشار: ۹ اسفند ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۴۴۷۶۵۵۸

یعقوب یادعلی دوست دارد سکوت کنیم!

همشهری آنلاین- فرشاد شیرزادی: یعقوب یادعلی، داستان­ نویسی بدون حاشیه و در سکوتی خودخواسته ادبیات­ داستانی را دنبال می­ کرد و داستان­ هایی می­ نوشت که خودش نام «داستان تجربه­ گرا» را بر آنها نهاده بود. ادعایی نداشت و همواره می­ گفت «من در هر داستان در قالب فرم و شکل داستانی تجربه می اندوزم.»

خواندن گفت­ وگوهای او با یک جست­ وجوی ساده اینترنتی در این حوزه می­ تواند راهگشا باشد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

هر چند اهل گفت­ وگو هم نبود. یعقوب خودش را داستان­ نویسی تجربه­ گرا می­ دانست به این مفهوم که دوست داشت در عرصه داستان­ نویسی فارسی و ایرانی، فرم­ هایی را پیشنهاد دهد که راهگشای نسل جوان باشد و به شکلی بتواند مسیری جدید، پیش پای نسل بعدی داستان­ نویسی ایران بگشاید. اما این حرف به ظاهر بزرگ را به پوزخندی می­ گرفت و همواره می­گفت «بخوان، دقت کن، ببین چگونه شروع کرده، چگونه ادامه داده و چطور به پایان رسانده است.»

رفت تا سیگاری بگیراند

 یعقوب یادعلی به سادگی درگذشت. همسرش گفت: «او برای گیراندن سیگار به بیرون از خانه رفت و بازگشتش بیش از همیشه طول کشید. به دنبال او به بیرون از خانه رفتم و دیدم که روی زمین انگار به خوابی عمیق فرو رفته است.» اجازه دهید ما حرف های همسر یعقوب یادعلی را چنانچه دوست داریم برای خودمان تصور کنیم. همان طور که یعقوب همواره دوست داشت در واقعیت واقعی دست ببرد و این واقعیت را به سود حقیقت تغییر دهد و پیش روی ما بگذارد. یعقوب اهل نجف آباد اصفهان بود. داستان های بهرام صادقی را نه به دلیل هم ولایتی بودن، بلکه به دلیل نبوغ، هوش تند و تفاوت های اساسی با نمونه های داستانی هم نسلان بهرام صادقی دوست می داشت.

به پدر تسلیت بگو

سعی می کنیم با دوستان یعقوب یادعلی تماس بگیریم و درباره داستان هایش با او صحبت کنیم. می دانیم که چند نفر دست کم می توانند درباره شخصیت او سخن بگویند اما این برای ما کافی نیست. می خواهیم سرکی به داستان هایش و رمان «آداب بی قراری» بکشیم. با «حسن شهسواری» تماس می گیریم. گوشی همراهش زنگ می خورد اما پاسخی از آن سوی خط نمی شنویم. گوشی همراه پس از ۷ بوق پاسخی به ما نمی دهد. به یکی از دوستان مشترکمان که از قضا ارتباط خوبی با شهسواری دارد تماس می گیریم. شرح ماوقع را می گوییم و اینکه می خواهیم ادای دینی به دوست قدیمی اش، یعقوب کنیم.

آن هم در مجال کوتاه و اندک یک رسانه خبری. تلاشمان بی فایده نیست. پس از یک ساعت پیامکی با این محتوا روی گوشی تلفنمان به چشم می خورد. خود شهسواری است و چنین کوتاه و مختصر نوشته است: «حال خوشی ندارم و گوشی ام را بی صدا کرده ام. به پدر از طرف من تسلیت بگو. می دانم که چقدر دوستش داشتند.» چنان غرق اندوه است که حتی نمی تواند درباره دوست دیرینش سخن بگوید. تألمش به وضوح مشخص است. او بهترین گزینه ای بود که می توانست با ما درباره یعقوب و داستان هایش سخن بگوید. اندیشه مان از شهسواری عبور می کند و سعی می کنیم با یکی دیگر از حلقه دوستان او هم سخن شویم. در این مجال کوتاه اما فرصت داریم تا یعقوب را در ذهنمان به جای آوریم، به عنوان هنرمندی ششدانگ و انسانی به غایت محجوب.

دغدغه شکل نوشتن داشت

یعقوب هر آنچه از داستان های تازه منتشر شده و قدر اول به دستش می رسید می خواند و به فرم، ساختار و چگونگی آغاز و پایان آنها دقت می کرد. دغدغه شکل نوشتن داشت. اگر از او به عنوان نابغه داستان نویسی یاد می کنند، شاید از این بابت باشد که توجه او بیش از هر چیز در عرصه داستان به فرم و ساختار و صناعت داستان نویسی بود.

مرور آثار او می تواند این سخن ما را تأیید کند و دریغی برای مخاطب ایرانی بر جای بگذارد. یعقوب با انتشار مجموعه داستان «حالت ها در حیاط» نامش را به عنوان یک داستان نویس جوان نوجو به ثبت رساند و خیلی زود در روزگاری که همچنان داستان هایی شبیه به هم نوشته می شد، دومین مجموعه جمع و جور «احتمال پرسه و شوخی» را در فاصله ای کوتاه از مجموعه نخستش به چاپ رساند تا بگوید دغدغه داستان نویسی جدی را در سر دارد.

پس از انتشار «احتمال پرسه و شوخی» رمان «آداب بی قراری» او از سوی نشر نیلوفر منتشر شد که پیشنهادی در باب تنوع روایت گری در عرصه داستان نویسی مدرن بود. به دنبال این کتاب، او را با «آداب دنیا» و «آمرزش زمینی» می توانیم به جای آوریم که هر یک با توجه به نام ها و عناوینشان، نشان از دغدغه یادعلی در مفهوم و محتوا و مضامین هستی شناسانه و فرانگر دارد.

نمی توانم سخن بگویم!

گوشی تلفن را برمی داریم. در این بین نام چند چهره شاخص داستان نویسی دیگر از نظرمان می گذرد. با حسن محمودی تماس می گیریم. دوست مشترک حسن شهسواری و یعقوب یادعلی. پس از سلام و احوال پرسی به هم تسلیت می گوییم و در یک کلام، ساده و کوتاه می گوید: «واقعاً نمی توانم حرف بزنم. حتی یک جمله. توانش را ندارم!» با او هم خداحافظی می کنیم و شماره حسن بنی عامری را می گیریم. کسی که یعقوب را خوب می شناخت. او که ساکن ورامین است در این ساعت شب گوشی خانه را برنمی دارد. شاید او هم برای سبک کردن بار این اندوه به بیرون از خانه رفته است و شاید حتی تا پاسی از شب به خانه بازنگردد.

دانشکده صدا و سیما

یعقوب یادعلی در دانشکده صدا و سیما کارگردانی خواند و با نام هایی مانند محمدرضا کاتب، هوشنگ میرزایی فقید که سال گذشته به دلیل کرونا از دنیا رفت و غلامرضا ارژنگ در یک حوزه درس خواند.

در پایان تحصیلش به مرکز صدا و سیما یاسوج رفت و ادامه کارهای تصویری و تلویزیونی اش را در این شهر ادامه داد اما هیچ گاه فکر نوشتن داستان از ذهنش بیرون نرفت. همواره داستان و داستان نویسی را دنبال کرد. یادعلی شمرده و با خونسردی و آرام سخن می گفت و اظهار نظر می کرد. نگاهی شفیق داشت و همواره برای هر واقعه ای پوزخندی بر لب می زد.

به دقت در مطالعه و بررسی چند و چون نامداران ادبیات جهان تأکید می کرد. کارهایی مانند آثار «مارگریت دوراس» و نویسندگان موج نو فرانسه را می خواند و به آنچه در حوزه تکنیک ها و ترفندهای داستانی در آنها می دید، دقیق می شد و کارکردهایشان را در داستان های ایرانی به کار می گرفت و سعی می کرد، تکنیک ها را به شکلی بومی شده و به سر جای خود، به کار بگیرد.

پدرم خانه نیست

ساعت ۱۰ شب است. شماره تلفن خانه محمدرضا کاتب را می گیریم. پسرش گوشی را برمی دارد و می گوید پدرش خانه نیست. شماره همراه کاتب را از پسرش جویا می شویم و با آن شماره هم تماس می گیریم. اما این بار هم کسی پاسخمان را نمی گوید.

افسوس و درد و دریغمان بیشتر می شود. کار تهیه یک گفت و گوی کوتاه بیش از این ها پیچیده شده است. شماره تماس هایی از نزدیکان و اقوام او برایمان می فرستند. به چهره یعقوب نگاه می کنیم. با آن موهای فلفل نمکی گویی حی و حاضر است و با لبخندی به ما می گوید: «می خواهم سکوت کنید.» گویی اگر قرار است کسی درباره یعقوب سخن بگوید، بهتر آن است که درباره داستان هایش سخن بگویند. آنچه از او برجای مانده و با ما سر حرف زدن دارد. وگرنه اشخاص متعددی می توانند به خاطره گویی های کوتاه و بلند بپردازند یا برای مطرح کردن نام خودشان، حرفی بزنند.

به چشمان یعقوب در عکس خبر درگذشتش خیره می شویم. می­گوید: «سکوت کنید و چیزی نگویید! این طور بهتر است!»

کد خبر 659733 برچسب‌ها ادبیات کتاب - نویسندگان و پدید آورندگان کتاب - داستان و رمان

منبع: همشهری آنلاین

کلیدواژه: ادبیات کتاب داستان و رمان تماس می گیریم داستان نویسی یعقوب یادعلی داستان هایش

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۴۴۷۶۵۵۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

۶۶۱ نفر در جشنواره کتابخوانی عشایر اردبیل نام‌نویسی کردند

پروانه رضاقلیزاده اظهار کرد: نام نویسی برای نخستین جشنواره کتابخوانی عشایر استان با هدف توسعه عدالت فرهنگی و تسهیل دسترسی جامعه هدف به کتاب، تا ۲۰ اردیبهشت ماه ادامه دارد و تاکنون ۶۶۱ نفر در این رویداد فرهنگی و علمی نام‌نویسی کرده‌اند. 

او افزود: جشنواره کتابخوانی عشایر استان اردبیل موسوم به "بیلیک اوبالاری" در شهرستان‌های دارای جامعه عشایری از جمله پارس آباد، بیله سوار، اصلاندوز، انگوت و خلخال در حال برگزاری است و هفت هزار برگه از قبیل پرسش‌های چهارگزینه‌ای و نقاشی و تجربه نگاری مابین عشایر توزیع شده است.

مدیرکل کتابخانه‌های استان اردبیل افزود: جشنواره کتابخوانی عشایر برای نخستین بار در استان در سه بخش کودک، نوجوان، جوان و بزرگسال با مشارکت حوزه هنری، سازمان امور اجتماعی کشور و استانداری اردبیل برگزار می‌شود و ارائه امکانات و خدمات فرهنگی، ایجاد فضای شاد با برنامه‌های فرهنگی و کتابخوانی و دسترس پذیر کردن کتاب برای جامعه عشایر استان از اهداف جشنواره است.

رضاقلی‌زاده ادامه داد: کتاب "کوه مرا صدا می‌زند" نوشته محمدرضا بایرامی از نویسندگان سرشناس استان، منبع این جشنواره است و بخش کودک شامل تصویرسازی و نقاشی زیست بوم عشایری، بازگویی قصه‌های عامیانه (فیلم سه دقیقه‌ای) و دست سازه‌های بومی خواهد بود.

او درباره بخش نوجوان جشنواره تصریح کرد: این بخش شامل سئوالات چهار گزینه‌ای، خاطره‌نویسی و تجربه‌نگاری از زیست عشایری، روخوانی گزیده‌ای از کتاب (فیلم سه دقیقه‌ای)، نامه به شخصیت اصلی داستان (جلال)، خلاصه‌نویسی و دست سازه‌های بومی خواهد بود.

مدیرکل کتابخانه‌های عمومی استان اردبیل افزود: بخش جوان و بزرگسال نیز شامل سئوالات چهارگزینه‌ای، خاطره‌نویسی و تجربه‌نگاری از زیست عشایری، پویش معرفی کتاب (فیلم سه دقیقه‌ای) نامه به نویسنده کتاب (محمدرضا بایرامی) و خلاصه‌نویسی است.

رضاقلی‌زاده گفت: دبیرخانه جشنواره در اداره کتابخانه‌های عمومی شهرستان پارس‌آباد مستقر است و دریافت و تحویل حضوری پاسخنامه‌ها در همه کتابخانه‌های عمومی سراسر استان میسر خواهد بود و شرکت‌کنندگان غیرحضوری می‌توانند با مراجعه به آدرس اینترنتی جشنواره (www.ketabkhooon.ir) در این رخداد شرکت کنند.

استان اردبیل با ۸۳ کتابخانه عمومی در ۱۲ شهرستان در شمال غرب ایران واقع شده است و اغلب جامعه عشایر آن در شهرستان‌های شمالی استان ساکن هستند.

 

باشگاه خبرنگاران جوان اردبیل اردبیل

دیگر خبرها

  • نویسنده و پژوهشگر کرمانی درگذشت
  • معترضان صهیونیست تظاهرات سکوت برگزار کردند
  • صلاح به تاریخ‌نویسی در لیگ برتر ادامه می‌دهد
  • ۶۶۱ نفر در جشنواره کتابخوانی عشایر اردبیل نام‌نویسی کردند
  • اعتراض اولتراهای میلان: لیائو هو شد و سکوها خالی!
  • کسب رتبه برتر در جشنواره ملی شعر دوست من کتاب
  • سکوت هشت‌ماهه سیاستگذار ارزی خودرو
  • سکوت در ماجرای سنگلج جایز نیست!
  • حذف دوباره قطار سریع السیر یزد
  • امدادرسانی به ۲۴۰ شهروند گرفتار در سیل/مردم به هشدارها توجه کنند