تبدیل معدن بهارستان به هنرکده بچهها
تاریخ انتشار: ۱۶ اسفند ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۴۵۳۵۸۹۹
مصطفی چند دقیقه یک بار سرش را بالا میگیرد و اطراف ساختمان متروکه را نگاه میکند. نگران است دوباره سر و کله معتادان و موادفروشها پیدا شود.
روزنامه ایران/ پرنیان صورتک گِلی را با شوق زیاد به دیوار ساختمان متروکه معدن میچسباند و به مصطفی نشان میدهد. چشمان مصطفی از خوشحالی برق میزند. میگوید هشت سال بیشتر ندارد اما آشکار است که روح هنر و خلاقیت در وجودش جاری است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
آرتمیس و تارا کمی آن طرفتر کنار مادرشان با خاک و زغال، گِل سیاه آماده میکنند و چند دقیقه بعد صورتک زیبایی را کنار دیوار میسازند. مصطفی آنها را تشویق میکند و میگوید همیشه کنار رخت و لباس و خوراک، مشتی گِل هم برای پیوند بچهها با هنر در نظر بگیرید: «بین انسان و خاک و گل ارتباط عجیبی هست. این را بچهها بهتر میفهمند.»
مصطفی چند دقیقه یک بار سرش را بالا میگیرد و اطراف ساختمان متروکه را نگاه میکند. نگران است دوباره سر و کله معتادان و موادفروشها پیدا شود. بچهها عمو مصطفی صدایش میزنند. همه هویتش تنها همین اسم است و هنری که با خاک و گِل و ضایعات خلق میکند. خودش دوست دارد گمنام باشد و با همین اسم او را صدا بزنند.
صد روزی میشود با کمک بچهها و والدینشان این ساختمان متروکه را به یک هنرکده تبدیل کرده است تا جای بوی مواد و بیراهه رفتن جوانان، بوی گِل و عطر هنر در آن جاری شود. همه اهالی بهارستان و شهرهای اطراف او را میشناسند. 20 کیلومتری جنوب شرق اصفهان جاده شیراز را که بروی وارد شهر بهارستان میشوی. سراغ معدن متروکه را هم که بگیری پایین کوه لاشتر را نشانت میدهند.
«سالها ساختمان معدن متروکه پاتوق معتادان و موادفروشها بود. وقتی اینجا آمدم احساس کردم باید کاری کنم. هنر بهترین راهی است که میتواند آینده یک جامعه را بسازد.» مصطفی این را میگوید و کلاه بافتنیاش را روی سرش محکم میکشد و بچههایی را نشان میدهد که با شوق زیاد مشغول گِل بازی و ساخت صورتک هستند.
کمی آن طرفتر مادر و دختری روی کنف نقاشی میکشند و آریسا نقاشیاش را که روی مقوا کشیده به همه نشان میدهد. میگوید اهل جنوب است و به شهرهای مختلفی رفته تا تجربه هنر را عمومی و رایگان در اختیار مردم قرار دهد.
او در هر سفر کوله باری از خاطره و تجربه برمیدارد. از سفر قزوین و آشنایی با بچههای افغانستانی و برپایی کارگاه هنری تا سمیرم، بیجار، زنجان و سقز و ماجرای وانتی میوه فروش که با گِل مجسمه موش ساخت، خاطراتی است که برای عمو مصطفی به یادگار مانده است: «هنر شغل نیست، ضرورت است. اینجا را که میبینی ساختمان معدن متروکهای است که متأسفانه رها شده و معتادان و موادفروشها اینجا را قرق کرده بودند. وقتی در مسیر سفر اینجا رسیدم، تصمیم گرفتم بمانم و کارگاه هنر را همین جا برپا کنم. حالا هم سفرهای پهن شده که بچهها همراه پدر و مادرشان میآیند و با هر چه اینجا هست خلاقیت خودشان را نشان میدهند.
اینجا خبری از آبرنگ و خمیر مجسمهسازی یا مقوای اشتنباخ نیست. مواد هنر تجسمی اینجا از خاک و گِل و ضایعات دورریختنی است. مردم اینجا بارها به من غذا، نان و لباس دادهاند. شب و روز اینجا هستم و یک ماهی بالای پشت بام همین ساختمان متروکه میخوابیدم تا موفق شدم معتادان و خرده فروشهای مواد مخدر را بیرون کنم که در این راه سختیهای زیادی نیز تحمل کردم.
از کتک خوردن و زخمی شدن بگیر تا توهین و بیتوجهی. بازهم گاهی سروکلهشان پیدا میشود اما تعدادی از جوانان شهر و والدین همین بچهها به کمک من میآیند. همین چاه را ببین! 150 متر عمق دارد. محلیها میگویند قنات تاریخیای زیر زمین این منطقه است که برای رسیدن به آب چاه عمیق حفر کردهاند. چند روز قبل معتادان با پتک و کلنگ میلگردهای دهنه چاه را سرقت کردند و مدتها دهنه چاه باز بود.
آخر هفتهها خیلی از خانوادههای بهارستان، اصفهان و شهرضا برای تفریح اینجا میآیند و بچهها همین اطراف مشغول بازی میشوند. اگر کسی داخل این چاه سقوط کند حتی نمیشود جنازهاش را هم بیرون آورد. بارها به مسئولان گفته بودم ولی توجهی نکرده بودند، تا این که یکی از محلیها موضوع را در فضای مجازی منتشر کرد و چند روز بعد شهرداری با جرثقیل سه بلوک سیمانی روی دهانه چاه گذاشت.»
عمو مصطفی معتقد است باید هزینه هنر را آنقدر پایین بیاوریم تا مردم کم برخوردار هم جذب شوند ولی متأسفانه هنر سهم کسانی شده که از وضعیت مالی خوبی برخوردارند: «هر بچهای مقداری خاک و گِل ببیند ناخودآگاه به سمتش میرود و روحش با خاک همنشین و هم صحبت میشود. این بچهها در سرما هر روز با پدر و مادرشان میآیند و ساعتها با خاک و گِل کار میکنند حتی با تاریک شدن هوا بازهم دوست ندارند به خانه برگردند.
کدام مؤسسه هنری چنین وقت و قدرتی دارد؟ اینجا ماندم تا مردمی که وضعیت مالی خوب ندارند هم از هنر سهمی داشته باشند و دوست دارم از آموختههایم به آنها بیاموزم. بین آنها هنرمندانی هستند که اگر فرصت پرورش و شکوفایی استعدادشان فراهم شود، میتوانند یکی از ستارههای آسمان هنر ایران باشند اما صد حیف که فاصله طبقاتی روی هنر هم اثر گذاشته است. ما با ارزانترین متریال و مواد کار میکنیم یعنی ضایعات، رنگ دیوار، کنف، سرامیک، موزاییک و گل. همه اینها را میتوان در طبیعت پیدا کرد.
یک ماه قبل مادری همراه پسر خردسالش اینجا آمد. وقتی گفتم اینجا همه چیز رایگان است پرسید حتی گل؟ گفتم بله گل که چیزی نیست. گفت روز قبل یک بسته خریدم 13 هزار تومان! جوابی نداشتم. رو به کودکش کرد و گفت برو پسرم هرچی دلت میخواهد گِل هست. چند وقت قبل هم یک دختر گردشگر آلمانی سری به کارگاه هنری ما زد. طرحی روی روزنامه باطله کشیدم و به او هدیه کردم. میگفت اینجا مرا یاد کارگاههای هنری یونان میاندازد و خوشحالم میبینم اینجا به بچهها هنر میآموزید. گفت اینجا حس خوبی به من داد و میخواهم این اثر هنری را یادگاری به کشورم ببرم.»
همه از خاکیم و به خاک برمیگردیم. دنیای خاک وسیع و پیچیده است. پر از معنا و راز. تنها یک درصد معانی خاک و گِل را میشناسیم، آن هم برمحور منفعت و نگاه تجاری. عمو مصطفی مشتی خاک بر میدارد و آن را روی مجسمهای که ساخته میریزد و میگوید: «متأسفانه تجربه هنری برای طبقه متوسط هم پرهزینه شده است. هنر دارد به یک کالای لوکس تبدیل میشود. خیلیها میپرسند چرا این مواد و ابزار را انتخاب کردهام؟ وقتی خاک و گِل را با دست ورز میدهید، زبان آن را میفهمید. با همین دست تحول ایجاد میکنی و به آن شکل میدهی. یک رویداد مهم در طبیعت انسان رخ میدهد. آثاری میسازید که کسی نمیتواند بگوید تقلیدی یا تعلیمی است.
چون خودت هستی و یک موضوع، خلاقیت، کار و تجربه هنری. باید فکر کنیم در طبیعت با هر چه که هست چه چیز هنری میشود آفرید. از هرچه که پیدا میکنیم چه نقشی میتوانیم بکشیم، چه رنگی بسازیم و چه حجمی بیافرینیم؟ طبیعت بوم ماست، با آن بازی میکنیم، میکشیم، میسازیم و خراب میکنیم.»
انتهای پیام/
منبع: ایران آنلاین
کلیدواژه: معتادان و موادفروش ها ساختمان متروکه عمو مصطفی خاک و گ ل بچه ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت ion.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایران آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۴۵۳۵۸۹۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
اسناد ساواک دربارهی همسر حاج آقا مصطفی خمینی چه میگویند؟
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، فرزند آیتالله مرتضی حائری یزدی (و نوه مؤسس حوزه علمیه قم)، عروس امام خمینی(ره) و همسر آیتالله سید مصطفی خمینی که همراه پدرش در تبعید بود و در تبعید شهید شد؛ هرکدام این نسبتهای خانوادگی کافی بود تا معصومه حائری یزدی تحت نظر و مراقبت ساواک باشد. مرکز اسناد انقلاب اسلامی بهتازگی اسنادی را منتشر کرده که نشاندهندهی این نظارت است. در ادامه گزارش این مرکز و نیز اسناد پیوست آن را ملاحظه میکنید:
معصومه حائری یزدی روز پنجشنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳ در ۸۶ سالگی درگذشت و پیکر ایشان روز هشتم اردیبهشت پس از تشییع در حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه(س) در بقعه شیخ فضلالله به خاک سپرده شد. محل دفن ایشان از این جهت نمادین است که بقعه شیخ فضلالله نوری در سالهای دور محل ملاقات امام خمینی(ره) و آیتالله شیخ مرتضی حائری یزدی بود که به جز همکاری در هیأت مصلحین حوزه، هر روز هنگام غروب آفتاب آنجا با هم گفتوگو میکردند.[۱]
ازدواج مصطفی و معصومه در سال ۱۳۳۳، پیوند دو خاندان خمینی و حائری یزدی بود؛ این زندگی مشترک پس از ده سال با تبعید حاج مصطفی خمینی همراه پدر، وارد مرحله تازهای شد و تا زمان شهادت همسر در اول آبان ۱۳۵۶، معصومه حائری بارها برای دیدارش به نجف رفت و برگشت.
یکی از سندهایی که در آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی وجود دارد (شماره پرونده ۳۹۲)، موافقت اداره کل سوم ساواک با درخواست معصومه حائری برای صدور گذرنامه جهت مسافرت به عراق را نشان میدهد.
طبق این اسناد، شهربانی کل کشور در نامهای محرمانه از ریاست سازمان اطلاعات و امنیت کشور درباره تقاضای صدور پروانه خروج از کشور استعلام میگیرد:
«شهربانی کل کشور
تاریخ ۴۶.۶.۱۳
از شهربانی کل کشور (اداره اطلاعات)
به تیمسار ریاست سازمان اطلاعات و امنیت کشور
درباره معصومه حائری یزدی فرزند مرتضی شناسنامه ۶۹۲۳۵ قم متولد ۱۳۱۷
نامبرده بالا طی تسلیم شرحی اعلام نموده مدتی قبل برای دیدار بستگان خود از عراق به ایران مراجعت و جهت بازگشت به کشور مزبور به منظور ملحق شدن به همسرش حاج سیدمصطفی خمینی تقاضای صدور پروانه خروج نموده است. خواهشمند است دستور فرمائید نسبت به انجام درخواست مشارالیها نظریه اعلام دارند.
رئیس شهربانی کل کشور . سپهبد مبصر از طرف سرتیپ صمد پاکپور»
اداره کل امنیت داخلی ساواک در گزارشی خیلی محرمانه دستور میدهد که ضمن موافقت با عزیمت عروس آیتالله خمینی در موقع خروج او بازرسی بدنی شود:
«سازمان اطلاعات و امنیت کشور
تاریخ: ۴۶.۶.۱۹
گزارش
درباره: بانو معصومه حائری یزدی (همسر مصطفی خمینی فرزند آیتالله خمینی)
محترماً به عرض میرساند شهربانی کل کشور صلاحیت مشارالیها را جهت صدور پروانه خروج به مقصد کشور عراق از ساواک استعلام نموده است.
با توجه به اینکه همسر مشارالیها در عراق بسر میبرد و قبلاً هم با عزیمت او موافقت گردیده در صورت تصویب ضمن موافقت با عزیمتش در موقع خروج او از مرز ضمن بازرسی وسایلش توسط بانویی بازرسی بدنی هم انجام شود.»
در نهایت اداره کل سوم ساواک با سفر او به عراق موافقت میکند:
«سازمان اطلاعات و امنیت کشور
از اداره کل سوم
به مدیریت کل اداره نهم (۹۱۱)
درباره: معصومه حائری یزدی فرزند سید مرتضی
بازگشت ۹۱۱.۷۸۶۹-۴۶.۶.۱۸
عزیمت مشارالیها به کشور عراق از نظر این اداره کل بلامانع است.
مدیرکل اداره سوم. مقدم ۴۶.۷.۱»
رفتوبرگشت همسر سیدمصطفی خمینی به ایران در سالهای بعد هم از سوی ساواک تحت نظر بود؛ یکی در سال ۱۳۵۵ گزارش ساواک قم درباره سفر بانو خدیجه ثقفی (همسر امام) با معصومه حائری یزدی (همسر مصطفی خمینی) و نوههای ایشان از عراق به تهران و قم به منظور دیدار اقوام.
در این گزارش با موضوع «ورود همسر و عروس خمینی به ایران» آمده است: « روز پنجشنبه ۳۵.۴.۳ همسر خمینی به اتفاق عروسش (همسر مصطفی) و نوههایش از بغداد وسیله هواپیما وارد تهران شدند. همسر خمینی به منزل پدرش رفته و چند روزی برای دیدن خویشاوندانش در تهران خواهد ماند ولی همسر مصطفی (عروس خمینی) به قم آمده و به منزل آقا مرتضی حائری وارد شده است. همسر محمدعلی موسوی که دختر آقای بنابی است و در نجف با عروس خمینی سابقه دوستی داشته در قم به ملاقات ایشان رفته بود و از قول وی نقل میکرد که آقای خوئی اخیراً که خواست درس شروع کند کسی را نزد آقای خمینی فرستاد و از ایشان صلاح کرد و به صلاح آقای خمینی درس را شروع کرده است لکن خود خمینی تاکنون درس شروع نکرده و از وضع آنجا بسیار ناراحت است. وی افزوده بود که وضع آخوندها در نجف فعلاً تا حدودی خوب است و افرادی که از طرفداران خمینی هستند به هیچ وجه مورد تعرض حکومت واقع نمیشوند بلکه از دیگران آزادتر زندگی میکنند ولی حوزه نجف بسیار محدود شده است و اضافه کرده بود که محمدعلی منتظری هم در نجف است و اکثراً به مسافرت میرود.
نظریه شنبه - نظری ندارد.
نظریه یکشنبه - مفاد گزارش صحیح است. همسر مصطفی خمینی دختر آقای مرتضی حائری است که به منطور دیدن والدین و خویشاوندانش به ایران مراجعت کرده و به قم آمده. ضمناً همسر خمینی هم دختر ثقفی است و والدینش در تهران سکونت دارند. نامبرده مسلماً پس از مدتی طبق معمول به منظور دیدن فرزندانش به قم خواهد آمد.
نظریه دوشنبه - نظریه یکشنبه مورد تایید میباشد. ضمناً دو برگ فتوکپی نامه خمینی و همسرش که برای دخترشان به آدرس قم ارسال شده جهت مزید استحضار به پیوست تقدیم میگردد.
نظریه سهشنبه - مفاد گزارش خبر و نظرات داده شده مورد تائید است.»
چند ماه پس از شهادت آیتالله سیدمصطفی خمینی، اداره کل سوم ساواک در ۲۲ تیر ۱۳۵۷ از ساواک اراک برای تحقیق در زمینه بازگشت فرزند و همسر او به قم استعلام کرد: «طبق اطلاع نوه خمینی به نام حسین مصطفی خمینی فرزند مصطفی به اتفاق مادرش به ایران عزیمت و گویا در قم سکونت دارد. سریعاً در این زمینه تحقیقات لازم معمول نتیجه اعلام - ثابتی
گیرنده - سازمان قم جهت اقدام لازم و اعلام نتیجه»
سه ماه بعد نمایندگی ساواک در کویت در گزارشی خیلی محرمانه، منشأ تأیید نگرانی آیتالله شهابالدین مرعشی نجفی و علمای تهران و قم از محاصره منزل امام خمینی توسط دولت عراق را «همسر مصطفی مرحوم» عنوان کرد:
«موسویان ضمن یک تماس تلفنی با شیخ فتوت در کویت به او گفته آقایان نجفی مرعشی و چند تن از علماء در تهران و قم اطلاع پیدا کردهاند که منزل آقا (خمینی) را دولت عراق محاصره کرده و آقایان ناراحت هستند. شما تحقیق کنید و نتیجه را به ما بگوئید. شیخ فتوت هم کوشش کرد که مستقیما با منزل خمینی تماس بگیرد ولی نتوانست و سپس به منزل پسرش مرحوم مصطفی تلفن کرد و عروس خمینی موضوع را تأیید و اضافه نمود که آقا برای نماز و زیارت به حرم میروند ولی خیلی از این وضع ناراحت هستند و دولت عراق تحت عنوان محافظت از آقا این کار را میکند اما چون اعتراض کردهاند قرار است تا فردا مأمورین را بردارند و لذا فردای روز بعد شیخ نامبرده تلفن کرده و متوجه شده که منزل از محاصره خارج شده است.
نظریه منبع - زمانیکه مصطفی خمینی زنده بود شیخ فتوت به لحاظ روابط و آشنایی قبلی با او از قم به منزل آنان در عراق میرفت و با این لحاظ عروس خمینی او را کاملا میشناسد و مطالبی را که میگوید صحت دارد.
نظریه ۱ - مفاد گزارش و نظریه منبع صحت دارد.
نظریه ۲- نظریه ۱ مورد تأیید است.»
پینوشت:
۱- زندگانی زعیم بزرگ عالم تشیع آیتالله بروجردی، علی دوانی، ص۳۱۳
۲۵۹۵۷
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1901345