کلکسیونی از بیاخلاقی ها
تاریخ انتشار: ۱۶ اسفند ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۴۵۳۹۹۵۷
نظریه «کاشت» بر آثار تدریجی و درازمدت رسانهها بهویژه تلویزیون، بر شکلگیری تصویر ذهنی مخاطبان از دنیای اطراف و مفهومسازی آنان از واقعیت اجتماعی تأکید میکند. این نظریه که به وسیله جرج گربنر و همکارانش در سال 1969 ارائه شده، بر آن است که تماشای تلویزیون نقش مستقلی در مفهومسازی مخاطبان از واقعیت اجتماعی دارد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
نظریه کاشت جرج گربنر بر روشهایی تمرکز دارد، که از طریق آن رویارویی گسترده و مکرر با رسانهها در طی زمان به تدریج دیدگاه ما را در مورد دنیا و واقعیت اجتماعی شکل میدهد.
براساس این نظریه هرچه بیشتر با این رسانه ارتباط برقرار کنیم، دیدگاه ما به جهان به دیدگاه آن شبیهتر خواهد بود. گربنر و همکارانش معتقدند کاشت، یک فراگرد بیسمت و سو نیست، بلکه شبیه فراگرد جاذبهای است. هر گروه از بینندگان ممکن است در جهت متفاوتی تلاش کنند اما همه گروهها تحت تأثیر جریان مرکزی واحدی هستند. از این رو کاشت بخشی از یک فراگرد دائمی، پویا و پیشرونده تعامل میان پیامها و زمینههای قبلی است.
اینها را گفتم که به یک مسئله رایج در تلویزیون بپردازم: به تصویر کشیدن انواع بیاخلاقیها در سریالهای نمایشی. به عنوان مثال، سریال «برف بیصدا میبارد» به کارگردانی پوریا آذربایجانی که بر اساس آمار تلویزیون پربینندهترین سریال بین سریالهای در حال پخش است.
موضوع این سریال 100 قسمتی که در سه فصل تدارک دیده شده، درباره پسر ابراهیم (کیانی)، خلافکار و شریک عطا، تاجر پسته است که به تلافی رانده شدن پدر توسط عطا کینهای به دل داشته، با اسم دروغین وارد تجارتخانه عطا میشود و درصدد شکست دادن عطا با توزیع پسته نامرغوب است و بعد از مرگ عطا نیز خانواده و خصوصا سیمین، دختر عطا را چنان فریب میدهد که به کیانی بیشتر از خانواده خود اعتماد میکند و کیانی روز به روز باعث ورشکسته شدن و فریب دادن سیمین میشود و سیمین، یک دختر تحصیلکرده در دهه 60 با وجودی که در خانواده خوب و سالمی بزرگ شده،اما اعضای خانواده را هیچ میانگارد و توصیههای آنها را اصلا به گوش نمیگیرد. لجبازیهای سیمین با خانواده باعث تاثیر بیشتر کیانی بر او و اعمال کارهای خلاف میشود. کیانی هم از هیچ کاری ابایی ندارد و مرتب یک برگ برای فریب سیمین و ادامه تخریب خانواده عطا رو میکند.
نمیدانیم در آینده چه اتفاقی خواهد افتاد ولی تا الان که بیش از 50 قسمت سریال پخش شده است، چیزی جز بدی و خلاف دیده نمیشود و آنچه خوبیها و نکات مثبت اخلاقی خانواده هست، در پس بدیها پنهان میشود چون شخصیتهای اصلی سیمین و کیانی هستند و این بدیها تکرار میشود که میتواند مخاطب فعال را دلزده کند تا از خیر تماشای سریال بگذرد. خصوصا که در چهرهپردازی کیانی آنقدر اغراق شده که ذات بد او چهره کریهی داشته باشد، البته که قصد این بوده که ضدقهرمان دوستداشتنی خلق نشود ولی این اندازه از کریه بودن، حال مخاطب را به هم میریزد.
اگر چه مخاطب فعال ممکن است که از تماشای سریال پرهیز کند، این باعث نمیشود که دیگران و مخاطب عام هم همین تصمیم را اتخاذ کند و تلویزیون با ساخت این سریال و سریالهای مشابه که در اکثر آنها یک یا چند مورد بیاخلاقی از تقلب و دورویی گرفته تا دروغ و فریب و ... باعث ایجاد چنین نگرشی به جهان واقع میشود. بر اساس نظریه کاشت تلویزیون میتواند در درازمدت و به صورت تدریجی با موضوعات مختلف در برنامههای مختلف بر جهانبینی مخاطب اثر بگذارد.
سوال اینجاست:
اولا آیا در یک جامعه اسلامی که دین توصیههای فراوانی درباره گذشت و مهربانی و نیکی دارد، این همه خلاف روی میدهد؟ اگر تصور کنیم که آنچه در سریالهای تلویزیونی بازتابی از جامعه است آیا واقعا ما در چنین جامعهای زندگی میکنیم؟ اگر بازتاب جامعه نیست، به چه دلیل این همه بیاخلاقی در سریالهای تلویزیونی میبینیم؟ آیا به منظور کاشت این بیاخلاقیها در مخاطب است؟ کدام شورا چنین فیلمنامههایی را تصویب میکند؟ چرا این شورا نویسندگان و کارگردانان را به سمت ساخت آثاری که باعث ایجاد نگاه عمیقتر به زندگی و جهان هستی میشود، هدایت نمیکند؟
نمیگویم تنها باید آثاری ساخته شود که که جهان و جامعه را گل و بلبل نشان دهد .بلکه مساله این است که چرا از وقایعی مثل آتشسوزی پلاسکو و فداکاری آتشنشانان سریالی ساخته نمیشود تا حس فداکاری را در مخاطب ایجاد کند؟
چرا درباره قصص قرآنی که سرشار از جنبههای نمایشی است، سریالی ساخته نمیشود تا مروج خوبیها و نیکیها باشد؟
چرا درباره قهرمانان میهنی از ورزشکار، هنرمندان شاخص، شعرا، نویسندگان، دانشمندان و کارآفرینان (که شش مستند بسیار عالی در مجموعه کارستان ساخته شده و همانها میتواند منبع نوشتن یک روایت داستانی شود) سریالی ساخته نمیشود تا شیوه زندگی و تلاش بیوقفه آنها برای پیشرفت الگوی جوانان قرار بگیرد؟
چرا اصلا چرا باید کلکسیونی از بیاخلاقی دستمایه خلق اثر نمایشی قرار بگیرد؟ آیا صرفا به خاطر تعلیق و ایجاد گره دراماتیک و هر آن چیزی است که یک اثر را جذابتر میکند؟ آیا خوبیها و نیکیها نمیتواند این جذابیت را ایجاد کند؟ کتمان واقعیت خوب نیست، اما قبول کنیم تکرار ساخت چنین موضوعاتی که نمونههای بسیار زیادی از آن را میتوان در سریالهای نمایشی تلویزیون پیدا کرد، باعث ترویج آنها خواهد شد.
کلاه گذاشتن سر ریز و درشت عادی میشود، قبح دروغ گفتن و فریب دادن بیش از این شکسته میشود.
تلویزیون بر اساس فرموده حضرت امام (ره) دانشگاه است. یعنی بسیار زیاد میتوان از آن آموخت. پس خوبیها را به تصویر بکشیم. مسوولان تلویزیون، نویسندگان فیلمنامهها و کارگردانان بیش از پیش در صدد توصیه و تصویب فیلمنامههایی باشند که بازتابی از فرمایش حضرت امام (ره) باشد.
*مدرس دانشگاه
منبع: الف
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.alef.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «الف» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۴۵۳۹۹۵۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
ماجرای خانواده رضا عطاران در «بدل» چیست؟ / معرفی چهرههای جدید
علیرضا مسعودی معروف به علی مشهدی درباره سریال جدید خود با نام «بدل» که با پایان مجموعه «هفت سر اژدها» از این شبکه پخش می شود به خبرنگار مهر بیان کرد: قصه و اتفاقات سریال «بدل» در سال ۱۴۰۲ رخ می دهد و درباره خانواده عطاران است؛ شهرام قائدی نقش پدر را در خانواده عطاران بازی می کند که نسل اندر نسل عطار هستند. پریسا مقتدی نقش همسرش را بازی می کند و عرفان آصفی نقش پسر خانواده را با نام رضا عطاران دارد.
وی درباره عرفان آصفی که بیشتر در تئاتر فعالیت داشته است توضیح داد: رضا عطاران که تحصیلات مرتبط با هوا و فضا در خارج از کشور دارد پس از پنج سال به ایران باز می گردد. نقش او را عرفان آصفی بازی می کند که سال گذشته در فیلم «ویلای ساحلی» کیانوش عیاری نقش اصلی را داشت و اینجا هم نقش اصلی سریال را دارد.
این نویسنده و کارگردان درباره قصه «بدل» بیان کرد: طرح این قصه را حدود ۲۰ سال پیش نوشتم و کنار گذاشتم و بعد از سال ها فکر کردم الان وقت آن است که ساخته شود.
مسعودی درباره نام رضا عطاران و اینکه برای این قصه با خود عطاران گپ و گفتی داشته است یا خیر بیان کرد: به هر حال من سال هاست در مقام نویسنده کار می کنم و سال های اخیر هم کارگردانی کرده ام. عطاران هم از مدل کاری من خبر دارد و برایش سوال نبود که چرا سراغ اسم او رفته ام. اما من زنگ زدم و برای استفاده از نامش از او اجازه گرفتم.
این فیلمنامه نویس درباره کمدی های سال های اخیر که نتوانسته است مخاطب را راضی کند، بیان کرد: من همه سریال های تلویزیون را می بینم چون آثار همکاران من است و همیشه این آثار را دنبال کرده ام. مساله این است که الان چهار یا پنج پلتفرم اصلی داریم و فضای مجازی هم بسیار فعال است. فضا نسبت به ۲۰ سال پیش خیلی تغییر کرده است. گرفتاری مردم هم بیشتر شده است. آن زمان شاید ساعت ۷ شب خانه بودید اما الان آنقدر دلمشغولی ها زیاد شده است که باید تا آخر شب کار کنید.
وی درباره اینکه سریالش چقدر می تواند فضای جدیدی در میان کمدی ها داشته باشد، عنوان کرد: این سریال هم از موقعیت های کمدی و هم از کمدی کلامی برخوردار است. شخصیت ها در این سریال فانتزی نیستند. شخصیت هایی که در این سریال انتخاب کرده ام به گونه ای هستند که مردم با آنها همذات پنداری دارند و ما به ازای آنها را می بینند. پیش از این هم سال ها تلاش کرده ام که مردم با شخصیت های آثارم ارتباط بگیرند و کاراکترها و شخصیت ها را اطراف خود دیده باشند.
نویسنده «کوچه اقاقیا» اضافه کرد: نویسنده هایی مثل پیمان و محراب قاسم خانی تخصص شان در فانتزی است ولی من هرچه ساختم مابه ازای آن را در زندگی خودم دیده ام مثل «نوروز رنگی» که چند سال پیش پخش شد و «بدل» هم چنین ویژگی ای دارد. غیر از شخصیت ها، بخشی از داستان هم براساس یک واقعیت است.
مسعودی در ادامه درباره حضور بازیگران در سریال های تلویزیونی با توجه به دستمزدهای شبکه خانگی بیان کرد: الان دستمزدها در پلتفرم ها آنقدر بالا و عجیب و غریب است که بسیاری از بازیگران را نمی توانید در تلویزیون داشته باشید. با این ارقامی که آن طرف رد و بدل می شود مگر می توانید به بازیگرانی چون جواد عزتی بگویید به تلویزیون بیاید. خود من با رقم های تلویزیون رویم نمی شود به اینها که رفقایم هستند بگویم به تلویزیون بیایند.
وی در پایان درباره اینکه چرا خودش به پلتفرم ها نمی رود و کار بسازد، بیان کرد: تلویزیون مخاطب بسیار بالایی دارد من ادعایم می شود تمام ایران را گشته ام و در سراسر ایران دیده ام که هنوز تلویزیون شان روشن است. شک نکنید یک سریال تلویزیونی در شبکه سه میزان بیننده اش خیلی بیشتر از سریالی است که در شبکه نمایش خانگی درباره اش بحث می شود.
منبع: خبرگزاری مهر