Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «ایسنا»
2024-05-06@04:56:59 GMT

هجده‌سالگی نهاد کتابخانه‌های عمومی کشور

تاریخ انتشار: ۱۷ اسفند ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۴۵۴۹۴۶۰

هجده‌سالگی نهاد کتابخانه‌های عمومی کشور

هفدهم اسفندماه سالروز تأسیس نهاد کتابخانه‌های عمومی کشور است که امسال هجده‌ساله می‌شود.

به گزارش ایسنا، پیمان طالبی - روزنامه‌نگار - در یادداشتی با عنوان «هجده سال زندگی لابه‌لای صفحات کتاب‌ها» و به این مناسبت نوشته است: "احتمالا شما که همین حالا شروع به خواندن این نوشته کردید، روزگاری را به یاد می‌آورید که در خاطرات‌تان از آن به عنوان دوران شیرین کودکی و نوجوانی یاد می‌کنید.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

در آن دوران خوب و خوش که اکثر دانش‌آموزان از درس فراری هستند، ترجیح‌شان بر این است که هرچه بخوانند جز آن کتابی که قرار است از آن منبع از آن‌ها «امتحان» گرفته شود. احتمالا شما هم مثل نگارنده این سطور، از این قاعده مستثنی نیستید و روزهایی را به خاطر می‌آورید که به بهانه فرار از خواندن کتاب ریاضی و علوم هم که شده، سری به کتاب‌های غیردرسی می‌زدید. این پرسه‌های جذاب، غالبا با خواندن کتاب‌های «هانس کریستین اندرسن» آغاز می‌شد و با «هری پاتر» و «ژول ورن» ادامه می‌یافت! روزگار شیرین کشف و شهود نوجوانی و کتاب‌هایی که گاه حتی دور از چشم والدین به اتاق‌خواب‌های ما راه می‌یافتند تا زمانی که همه فکر می‌کردند که در حال درس خواندن هستیم، یواشکی لای رمان محبوب‌مان را باز و میان صفحاتش پرواز کنیم.

اگر شما با پاراگراف بالا و حال و هوایی که در آن به تصویر کشیده شده بیگانه نیستید، احتمالا در آن سن و سال، بهشت کوچکی برای خود ساخته بودید که کتابخانه عمومی شهرتان نام دارد. کتابخانه‌های عمومی برای خیلی از ما، همان گنجینه پنهانی بوده که در آن بسیاری از کتاب‌هایی که شاید نمی‌توانستیم همه‌شان را داشته باشیم، به منابعی در دسترس برای خواندن تبدیل شدند. فضای صمیمی و گرم این کتابخانه‌ها با کتابدارانی که همیشه باحوصله و خوش‌برخورد بودند، زیباترین لحظات کودکی و نوجوانی بسیاری از ما را ساخته است.

بعدها دریافتیم که تمام این کتابخانه‌ها، زیر نظر مجموعه‌ای به نام «نهاد کتابخانه‌های عمومی» فعالیت می‌کنند و اهمیت این نهاد ارزشمند و تاثیرگذار فرهنگی را بیش از پیش دریافتیم. ۱۷ اسفندماه سالروز تاسیس این نهاد مهم و حیاتی در بدنه فرهنگی کشور ماست. روزی که متعلق است به هرکسی که یک مرتبه تا امروز کتابی را از کتابخانه‌ای به امانت گرفته و از خواندن آن لذت برده است. در این یادداشت، از این نهاد بیشتر خواهیم دانست.

دیگر منطقه محروم معنایی ندارد!

در تعریف ساختار سازمانی نهاد کتابخانه‌ها، عبارتی مهم و کلیدی وجود دارد: «تاکید بر ویژگی‌های بومی، محلی و منطقه‌ای و بدون تبعیض و با سلایق گروه‌های مختلف اجتماعی». تصور کنید کشوری را که تمام خدمات فرهنگی، هنری و اجتماعی‌اش با این عبارت کلیدی عجین شده است. شکی نیست که تنها نباید به منطقه فاقد امکانات عمرانی و رفاهی صفت «محروم» را اطلاق کرد، چرا که مهم‌تر از این، فضای فرهنگی یک منطقه است که از آن، جامعه‌ای پیشرفته یا عقب‌مانده می‌سازد. کتابخانه، قلب فرهنگی یک جغرافیاست چرا که معتقدیم مردمی که کتابخوان هستند، هرگز «غفلت» نخواهند ورزید و خواب آنها درنخواهد ربود. از این منظر، مهم‌ترین مجموعه در شکل‌گیری فضای کتابخوانی، کتابخانه عمومی است. اینجاست که می‌فهمیم نهاد کتابخانه‌های عمومی در باغ فرهنگ این آب و خاک، چه باغبان مهم و تاثیرگذاری است.

اساسا باید گفت واحدهای استانی نهاد، بازوهای کارامد و تعیین‌کننده این مجموعه‌اند که با اختیار عملی که به آنها داده شده، هرکدام‌شان نقش یک وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامیِ کوچک را در اقصی نقاط کشور ایفا می‌کنند. در فرایند بررسی و مستندسازی ساختار نهاد و ستاد مرکزی، واحدهای استانی و زیر مجموعه آنها، سه رویکرد بسیار مهم و اثرگذار وجود دارد:

اول: تفویض اختیارات بیشتر به استان‌ها

دوم: افزایش کارآیی (چندپیشگی، ارتقای سطح اشتغال و...)

سوم: افزایش انگیزه‌های شغلی (ارتقای سطح آگاهی‌ها، تثبیت شغلی و پویایی شغلی)

حالا خودتان بیایید و قضاوت کنید که چه کار تشکیلاتی جذابی را می‌شود با کمک جوان‌های هر منطقه و با بهره‌گیری از ویژگی‌های بومی ایران عزیزمان، در بستر کتابخانه‌های عمومی پایه‌گذاری کرد. این ویژگی مهم و کلیدی را فراموش نکنید چون در ادامه برایتان خواهم گفت که چگونه کتابخانه‌های عمومی و مرکزی مناطق مختلف به این ماجرا جامه عمل پوشانده است.

کتاب از ما، خواندن از شما

مگر می‌شود مجموعه یا موسسه یا سازمانی بدون ایراد باشد؟ به هر حال هر قدر هم کار کنید و به هر میزانی هم خدمت‌رسانی داشته باشید، در نهایت با افقی که برای آینده متصور هستید، فاصله دارید و این فاصله چیزی است که می‌تواند زمینه‌ساز انتقاد باشد. اما هر کسی به هر بخشی از کار نهاد کتابخانه‌ها منتقد باشد، نمی‌تواند کتمان کند که نهاد یک حسن بسیار بزرگ دارد و آن هم «غنی و به‌روز بودن منابع» آن است. اکثر کسانی که در نهاد کتابخانه‌ها، چه در ستاد مرکزی و چه در دفاتر استانی فعالیت می‌کنند، خودشان اهل مطالعه و رصد فضای روز بازار نشر کتاب هستند. از این منظر است که هیچ کتاب تازه منتشرشده‌ای از چشمان تیزبین این کتاب‌بازهای حرفه‌ای دور نمی‌ماند و آنها با تمام توان، روزانه مشغول به‌روز کردن منابع کتابخانه‌های کشورند.

خودتان بهتر می‌دانید که این کار سخت و طاقت‌فرسا به بودجه احتیاج دارد. در آمارها آمده که در فرایند تدوین لایحه بودجه سال ۱۴۰۰ در سازمان برنامه و بودجه کل کشور، با احتساب ۷۰ میلیارد ریال یارانه مطبوعات در ذیل ردیف اعتبارات مربوط به وزارت فرهنگی و ارشاد اسلامی با عنوان نهاد کتابخانه‌ها برای خرید کتاب، و همچنین با تغییرات اعمال‌شده توسط مجلس شورای اسلامی با احتساب افزایش ۵۰۰ میلیارد ریال به بودجه ردیف اصلی هزینه‌ای نهاد، همراه با ۱۰۰۰ میلیارد ریال اعتبار از محل منابع تبصره (۱۴)، اعتبارات نهاد در قانون بودجه سال ۱۴۰۰ کشور نسبت به سال ۱۳۹۹، از ۲۰۱۹ میلیارد ریال به ۴۳۸۹ میلیارد ریال رسیده است که ۱۱۷ درصد افزایش رشد داشته است. این یعنی با وجود این اقیانوس بی‌انتهای کتاب که نهاد در کتابخانه‌هایش ایجاد کرده، کماکان مشتاق بیشتر کردن کرانه‌های این پهنه چشم‌نواز است.

فراموش نکنیم که آخرین آماری که توسط موسسه خانه کتاب و ادبیات ایران منتشر شده، نشان می‌دهد طی سال ۱۳۹۹ در مجموع ۹۲ هزار و ۷۵۷ عنوان کتاب در ایران چاپ شده است. یعنی به طور متوسط روزانه در ایران حدود ۲۵۴ عنوان کتاب منتشر می‌شود که با این آمار می‌توان به خوبی دریافت که کار کارشناسان نهاد برای انتخاب و افزودن کتاب‌های تازه به کتابخانه‌های خود تا چه میزان سخت، حساس و هزینه‌بر است.

خوش‌گذرانی وسط قفسه‌های کتاب!

اگر فکر می‌کنید در این کتابخانه‌های عمومی فقط و فقط کتاب وجود دارد با تعدادی علاقه‌مند که فقط می‌خواهند کتاب موردنظرشان را به امانت گرفته و بخوانند، باید بگویم که سخت در اشتباهید. دیگر گذشت دوره‌ای که کتابخانه‌ها فقط شامل تعدادی قفسه کتاب و چند کتابدار می‌شد. اگر همین امروز سری به کتابخانه عمومی محل زندگی‌تان بزنید، متوجه می‌شوید که امروز دیگر هر کتابخانه، در واقع یک مرکز فرهنگی با بی‌شمار خدمات جذاب است که احتمالا این خدمات را نمی‌توانید در محل زندگی‌تان، در جایی غیر از کتابخانه محله، پیدا کنید.

از این گذشته، نهاد کتابخانه‌های عمومی یک طرح بسیار بزرگ هم دارد که در آن اقدام به راه‌اندازی کتابخانه‌های مرکزی در سراسر کشور کرده است. کتابخانه مرکزی همان کتابخانه عمومی است با چند تفاوت: اول اینکه مساحت آن چند ده برابر یک کتابخانه عمومی است، دوم اینکه تعداد منابع آن بسیار بسیار بیشتر از کتابخانه‌های دیگر است به گونه‌ای مرجعیت منابع یک استان غالبا در کتابخانه‌های مرکزی تعریف می‌شود و سوم اینکه هر کتابخانه مرکزی، خدماتی را شامل می‌شود که واقعا فکرش را هم نمی‌توانید بکنید که یک کتابخانه این خدمات را در اختیار علاقه‌مندان قرار دهد. شما در کتابخانه عمومی محله‌تان در بهترین حالت می‌توانید از ۱۸ تا از خدمات فرهنگی مرتبط با حوزه کتاب بهره‌مند شوید. اما ایده‌پردازان کتابخانه‌های مرکزی برای هرکدام از این کتابخانه‌ها، بیش از ۴۰ خدمت را تعریف کرده‌اند. برای مثال در کتابخانه‌های مرکزی بخشی مختص کودک وجود دارد که اتاق اسباب‌بازی فقط یک قسمت کوچک از آن است. در کنار این بخش، اتاقی به نام «اتاق انتظار والدین» نیز وجود دارد که خانواده‌های عیال‌وار به خوبی می‌دانند چه امکان حیاتی و مهمی است! برای نوجوانان، بخشی به نام «اتاق علم» هست که محوریت آن آزمایش‌های علمی است و پر است از چیزهایی که توجه نوجوان را به خود جلب می‌کند. تازه برای سالمندان نیز بخش ویژه‌ای تعبیه شده است. بد نیست سری به یکی از این کتابخانه‌ها در استان خودتان بزنید تا ببینید نهاد کتابخانه‌ها، خاضعانه و بدون هیچ ادعایی، چه کار بزرگی را بی سر و صدا در کشورمان انجام داده است.

همین حالا که شما دارید این متن را می‌خوانید، کارشناسان نهاد کتابخانه‌ها مشغول برنامه‌ریزی برای ساخت یا تاسیس کتابخانه‌های مرکزی تازه‌اند. مثلا کتابخانه مرکزی قم در همین اسفندماه قرار است افتتاح شود. خبر رسیده که بهار و تابستان سال آینده نیز بروبچه‌های سخت‌کوش نهاد، جشن افتتاح چند کتابخانه مرکزی تازه‌نفس در کشور را خواهند گرفت.

یک عمر می‌توان سخن از زلف یار گفت

تلاش ما در این مطلب این بود که بخشی از فعالیت‌ها و خدمات نهاد را معرفی کنیم اما حالا که به پایان این یادداشت رسیدیم می‌بینیم که هنوز دریایی از خدمات و کارهای مفید این مجموعه فعال و پویا را نگفته گذاشته‌ایم. مثلا نگفتیم که نهاد مجله‌ای خواندنی به نام «کتاب هدهد سفید» برای نوجوانان دارد. یا اینکه بخش «محافل ادبی» نهاد به صورت ماهانه نشست‌های متنوع و متعددی را در حوزه شعر و ادبیات برگزار می‌کند. از «جشنواره کتابخوان رضوی» یا «پویش مطالعاتی روشنا» یا «طرح پوسترهای این چند کتاب» سخنی به میان نیامد و از «طرح کتابخوان ماه» نیز نگفتیم که تا چه میزان بر افزایش میزان کتابخوانی در میان مراجعان کتابخانه‌ها و انتخاب درست کتاب توسط این مراجعان تاثیر گذاشته است. اما این را می‌توان گفت که این رشته حقیقتا سر دراز دارد!

سخن بر سر این است که روی کاغذ، نهاد کتابخانه‌های عمومی کشور باید به سامان‌دهی کتابخانه‌های عمومی کشور بپردازد اما کارشناسان و زحمتکشان این نهاد مهم فرهنگی کشور، هرسال برای خود، «کار ویژه»‌های تازه‌ای تعریف می‌کنند تا بتوانند خدمات بهتر و بیشتری را ارائه کنند. تفکری که امروز در ذهن مجموعه نهاد کتابخانه‌ها و سرپرست آن، مهدی رمضانی جاری است، به هر کتابخانه به یک «مرکز و قطب فرهنگی» می‌نگرد و همین مانیفست هم توانسته نهاد را به یکی از اثرگذارترین مجموعه‌های فرهنگی جمهوری اسلامی تبدیل کند.

همه این‌ها را گفتیم، تا یادمان نرفته بگوییم که ۱۷ اسفندماه، سالروز تاسیس نهاد کتابخانه‌های عمومی است و امسال نهاد هجده‌ساله می‌شود. هجده‌سالگی در خیلی کشورها، سنی است که نوجوان دیگر جوان پنداشته و وارد اجتماع می‌شود. این سن را می‌توان سن بلوغ کاری و حرفه‌ای هر فرد دانست و از این رو، حالا باید زمان خوبی باشد که نهاد را به عنوان یکی از مهم‌ترین نقش‌آفرینان سپهر فرهنگی و اجتماعی ایران اسلامی بدانیم. امروز با نگاهی به کارنامه فرهنگی جمهوری اسلامی، می‌توان نقش کتمان‌ناپذیر نهاد کتابخانه‌های عمومی را در رونق دادن به فضای کتاب و کتابخوانی در جامعه مشاهده کرد و این یعنی از حالا که نهاد به مرحله جوانی رسیده، باید بیش از پیش به آن توجه کرد و به آن اجازه بروز و ظهور هرچه بیشتر را داد. تولد نهاد کتابخانه‌ها به همه زحمتشکان این مجموعه، همه مدیران، کتابداران، اعضای کتابخانه‌های عمومی و صدالبته همه کتاب‌ها مبارک باد!"

 انتهای پیام

منبع: ایسنا

کلیدواژه: نهاد كتابخانه هاي عمومي کتابخانه های عمومی کشور نهاد کتابخانه های عمومی کتابخانه های مرکزی نهاد کتابخانه ها کتابخانه ها کتابخانه عمومی کتابخانه مرکزی میلیارد ریال هجده سال کتاب ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.isna.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۴۵۴۹۴۶۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

روایت مرحوم آیت‌الله نجفی تهرانی از زندگی اش

پایگاه خبری جماران: مرحوم آیت الله ضیاءالدین نجفی تهرانی موسس و مدیر حوزه علمیه نبی اکرم (ص)، از دوستان مرحوم حجت‌الاسلام والمسلمین حاج‌ سید احمد‌ خمینی، محقق و مؤلف بیش از ۵۰ اثر ارزشمند فقهی، اصولی، امام شناسی، عقائد، تربیتی و اخلاقی و استاد با سابقه حوزه و دانشگاه بودند که هفته گذشته دارفانی را وداع گفت.

پایگاه خبری جماران ضمن تسلیت به حوزه‌های علمیه، بیت شریف و شاگردان و ارادتمندان ایشان، گفت‌و‌گویی منتشر نشده از آن مرحوم را منتشر می کند:

لطفا در ابتدا بفرمایید که چرا حضرتعالی طلبگی و روحانیت را انتخاب کردید؟

من دارای سابقه روحانیت خانوادگی هستم. با پدرم به بعضی از مجالس می‌رفتم. لذا علاقه شدیدی به طلبگی و روحانیت پیدا کردم. گذشته از این‌که من درس کلاسیک را دیدم و خانواده ما یعنی دایی‌ها، عمه‌ها و خاله‌های من فرزندان متجدد داشتند و علاقه‌مند بودند که من هم به دانشگاه بروم و حتی مخالفت می‌کردند از این‌که من روحانی شوم، اما من علی‌رغم مخالفت بستگان، با تشویق پدر و مادرم اظهار علاقه کردم تا در کسوت مقدس روحانیت دربیایم. خداوند والدین من را رحمت کند؛ مادرم بسیار به گردن ما حق دارد و خیلی برای ما زحمت کشید، مخصوصاً در زمینه تحصیلات.

تاریخ تولد حضرتعالی چه زمان است؟

تاریخ تولد من ۲۵ فروردین سال ۱۳۲۵ است. زمانی که آسید ابوالحسن فوت کرده بود و آیت‌الله بروجردی به قم تشریف آورده بودند.

درباره تحصیلات‌تان بگویید.

من ۴ ساله بودم که پدرم به من قرآن یاد داد. ایشان در کنار قرآن، رساله عملیه «انیس المقلدین» مرحوم آیت‌الله العظمی بروجردی را به من آموزش داد. اولین رساله‌ای که در قم از آیت‌الله بروجردی چاپ شد، رساله انیس المقلدین بود. انیس المقلدین یک رساله کوچک با خطوط سنگی بود و چاپی نبود. پدرم بعد از این کتاب، گلستان سعدی را به من داد و من بسیاری از اشعار سعدی و خطبه کتاب گلستان را حفظ هستم. خطبه گلستان این است: هر نفسی که بر می‌آید ممد حیات است و چون فرو می‌رود مفرح ذات است پس در هر نفسی دو نعمت موجود است و بر هر نعمتی شکری واجب. «اعملو آل داوود شکراً و قلیل من عبادی الشکور»

بنده همان به که ز تقصیر خویش/ عذر به درگاه خدای آورد

ورنه سزاوار خداوندیش/ کس نتواند که به جای آورد

کتاب سعدی را از چهار تا هفت سالگی خواندم.

من در دوران کودکی به مکتب‌خانه هم رفته‌ام. مکتب‌خانه زندان داشت و هر کس که شلوغ می‌کرد را آنجا حبس می‌کردند. استاد یک تَرْکه‌ی بزرگی داشت، شاگردان را با آن می‌ترساند و ما باید سکوت می‌کردیم. وقتی پنجشنبه و جمعه می‌شد به سر زبان ما یک مُهر می‌زد، ما کوچک بودیم و متوجه نبودیم، می‌گفت: این مهر تا شنبه هست، اگر در خانه بازیگوشی کنید و پدر و مادرتان را اذیت کنید، این مهر پاک می‌شود و من شما را در زندان مکتب‌خانه حبس می‌کنم. یک بار من مقداری بازیگوشی کرده بودیم و مادر من به استاد شکایت کرده بود. صبح که به مکتب‌خانه رفتم، استاد تَرْکه‌ را به سر من زد و گفت بدو برو زندان! آنجا فرش یا چیز دیگری نبود فقط خاک و محل رفت و آمد و موش بود. من هم بچه ۷ ساله بودم و نزدیک بود قلبم از ترس بایستد. زندانِ مکتب‌خانه تاریک بود و هیچ چراغی نداشت. من را داخل زندان فرستادند. خیلی خاطره‌انگیز است؛ من در گوشه‌ای کز کردم، نشستم و می‌دیدم که موش‌ها می‌رفتند و می‌آمدند. من یک ساعتی آنجا بودم. بعد از یک ساعت من را بیرون آوردند و گفتند: دیگر در خانه شیطنت نکن!

منظور این‌که ما مکتب‌خانه را هم دیدیم، بعد هم به مدرسه رفتیم. ریاضی من خیلی خوب بود و به دقت مسائل ریاضی را حل می‌کردم. سابق مسئله می‌دادند و می‌گفتند مساله‌ها را حل کنید. از ۷ سالگی تا ۱۴ سالگی در کنار دروس مدرسه، جامع المقدمات را به مرور زمان می‌خواندم. «اول العلم معرفة الجبار و آخر العلم تفویض الامر الیه». آن زمان که جامع المقدمات می‌خواندم استاد می‌گفت که درس را باید حفظ کنید و تحویل دهید، ما هم حفظ می‌کردیم. من در سن ۱۴ سالگی رسماً وارد حوزه شدم و دروس حاشیه، سیوطی، مغنی و مطول را خواندم. من آن زمان بسیاری از اشعار مطول را حفظ می‌کردم.

منزل ما نزدیک مدرسه حاج ابوالفتح تهران بود و آقای لنگرودی مدرسه را اداره می‌کردند. یک سال در مدرسه حاج ابوالفتح درس خواندم اما دیدم که مقداری شلوغ است لذا به مدرسه مروی رفتم. زمانی که در مدرسه حاج ابوالفتح تهران بودم آقای فلسفی هم آنجا می‌آمد و تدریس می‌کرد. آقای فلسفی از نجف آمده بود، در مسجد لرزاده نماز می‌خواند و این‌جا هم تدریس می‌کرد به همین دلیل بسیاری از آقایان می‌آمدند و درس کفایه را از محضر ایشان استفاده می‌کردند.

خلاصه، ما به مدرسه مروی رفتیم. میرزا احمد آشتیانی بزرگ مسئول مدرسه مروی بود و مجری ایشان پسرشان آمیرزا باقر آشتیانی بود؛ هر دو بزرگ بودند. آن زمان در مدرسه مروی بسیاری از بزرگان تدریس می‌کردند، آقا رضی شیرازی که منظومه حاجی را تدریس می‌کرد و آقای مطهری اسفار را تدریس می‌کرد. لذا بخشی از آشنایی من با آقای مطهری از مدرسه مروی است و بخش دیگر به حسینیه ارشاد مربوط می‌شود که پایگاه ایشان بود.  

مرحوم آیت‌الله بروجردی، آیت‌الله شیخ عبدالرزاق قاینی را مثل مرحوم آقای بروجردی به تهران فرستاده بود. ایشان آقای احمد خوانساری را به بازار تهران فرستاد و آقای قاینی را به مسجد مهدیه فرستاده بود که امکاناتی مثل درمانگاه و دارالایتام مهدیه داشت. من لمعتین را نزد آیت‌الله شیخ عبدالرزاق قاینی خواندم و استاد دیگر من آقای آسید هاشم حسینی تهرانی بود که هم‌دوره و از یاران وی بود. مسائل مدرسه فیضیه که پیش آمد و نواب را شهید کردند، آسید هاشم حسینی تهرانی خودش را جدا کرد و مشغول به تدریس بود. من بخشی از لمعتین را از محضر ایشان استفاده کردم.

چه زمان برای تحصیل به قم تشریف بردید و اساتید شما چه کسانی بودند؟

من دهه ۴۰ برای تحصیل رسائل و مکاسب به قم رفتم. البته سال ۳۶ یا ۳۵ بود که به قم رفتم که آقای بروجردی زنده بودند. آقای(امام خمینی) خمینی هم جزء اساتید بزرگ قم بودند. من بسیار علاقه مند بودم در قم بمانم اما نوجوان بودم و مشکلاتی داشتم، لذا نتوانستم بمانم. من همۀ رسائل را نزد شیخ مصطفی اعتمادی خواندم. قوانین را نزد حاج آقا محسن دوزدوزانی خواندم که بعدها آیت‌الله العظمی شد.

کتاب بیع مکاسب را نزد آقای فاضل لنکرانی تلمذ کردم. ایشان آن زمان درس خارج نمی‌گفت بلکه سطح تدریس می‌کرد؛ مکاسب را در زیر گنبد مسجد اعظم می‌گفت و کفایه را در صحن بزرگ داخل حجره‌ها تدریس می‌کرد. خیلی‌ها به درس آقای فاضل می‌آمدند و ما هم جزء مستشکلین درس ایشان بودیم؛ سید احمد خمینی، سید محمد خاتمی و بزرگان دیگر در درس آقای فاضل لنکرانی شرکت می‌کردند که بعدها از بزرگان و رجال شهرها و شهرستان‌ها شدند. من جزء مستشکلین درس آقای فاضل لنکرانی بودم، ایشان خیلی به من علاقه داشت و من هم خیلی به ایشان علاقه داشتم. کفایه را نزد آقای سید محمدباقر طباطبایی بروجردی خواندم و مراجع فعلی مثل آقایان مکارم، سبحانی و نوری همدانی کفایه را پیش ایشان خوانده‌اند.

آقای سید محمدباقر طباطبایی به من گفت که من کفایه را ۲۷ دوره در مسجد امام تدریس کردم و سه دوره آخر را در منزل خودم تدریس کردم. من دوره بیست و هشتم را در منزل از محضر ایشان استفاده کردم. ایشان کفایه را دو دوره هم تدریس کرد و دیگر ادامه نداد. آقای سید محمدباقر طباطبایی به من دستخط داد و تجلیل کرد، و از ایشان اجازه روایی دارم.

در ادامه در درس خارج آقایان گلپایگانی، اراکی و آمیرزا هاشم آملی رفتم. من یک دوره هفت ساله در درس اصول آمیرزا هاشم آملی شرکت کردم و همزمان ۷ سال در درس خارج فقه آقای گلپایگانی حضور داشتم. همچنین ۶ سال دوره طهارت را در درس یکی از مراجع بزرگ آن زمان شرکت کردم. درس آقایان اراکی و مرعشی نجفی را به صورت مقطعی رفتم تا ببینم وضعیت تدریسی این بزرگان چگونه است. آقای نجفی بسیار عالی درس می‌گفت. آقای اراکی سکته کرده بود و به زحمت حرف می‌زد. من ۱۵ سالی که در قم حضور داشتم با همه آقایان مراجع، اساتید و بزرگان آشنا بودم.

در قم تدریس هم می‌کردید؟

بله، در مسجد اعظم درس عمومی داشتم. ساعت ۱۱ صبح تعداد زیادی از طلاب بعد از درس آقایان مراجع می‌آمدند و در درس من شرکت می‌کردند. همچنین عصرها در فیضیه مباحثه درس اصول داشتم، تا دورانی که به تهران آمدیم.

درباره علت اینکه از قم جدا شدید و به تهران آمدید بفرمایید.

ما در دوران انقلاب به تهران آمدیم و از قم جدا شدیم. جدا شدن از قم خیلی برای من مشکل بود. علت جدا شدن من این بود که جمعی از تهران آمده بودند و طومار بزرگی نوشته بودند که من را به تهران ببرند. آقای گلپایگانی من را خواست و سه جلسه با من صحبت کرد و فرمود که ما دوست دارم شما به تهران بروید. آقای گلپایگانی من را متقاعد کرد و نوشته‌ای به ما داد که «ایشان در حوزه علمیه قم زمان طولانی تحصیلات داشتند و به مراتب عالیه از کمال نائل شدند.» همچنین ایشان به من اجازه‌ای دادند و نامه‌ای به تهرانی‌ها نوشتند. ما با اساتید خودمان خداحافظی کردیم. آقای صدر مرقومه‌ای نوشتند و از ایشان خداحافظی کردیم. آقای شیخ علی‌پناه اشتهاردی استاد ما بود از ایشان هم خداحافظی کردیم. همچنین آقای نجفی مرعشی، خلاصه من از خداحافظی با آقایان خاطرات زیادی دارم.

در تهران چه فعالیت‌هایی داشتید؟

در تهران مسجد جامع نبی اکرم (ص) را تجدید بنا کردیم. این مسجد کوچک بود، حیاتی داشت اما امروزه مسجد معظمی در شرق تهران است. همان مهندسی که مسجد الغدیر تهران را در خیابان میرداماد ساخت، این مسجد را بنا کرد. زمین حوزه علمیه نبی اکرم(ص) را من خریدم و ساختمان آن را ساختم. در دوره‌ی بیش از ۳۰ سال که حوزه علمیه فعال است، حدود ۵۰۰ نفر طلبه تربیت کردم که برخی از آن‌ها جزء اساتید حوزه و دانشگاه در شهرهای مختلف هستند.

ما مسجد، حوزه علمیه و مردم را اداره کردیم. در دوران دفاع مقدس شاید ۱۰۰ کامیون و تریلی، اجناس مختلفی به جبهه‌ها فرستادم. در رابطه با وجوهات با امام تماس داشتیم و الان با مقام معظم رهبری و مراجع معظم قم تماس داریم. آقایان و مراجع قم به ما اظهار لطف دارند و مرتب در تماس هستیم.

من شاید هزار جوان دانشگاهی را در پایگاه مسجد تربیت کردم که امروزه در مصادر امور خدمت می‌کنند.

ما به انقلاب، حوزه علمیه و آقایان احترام می‌کنیم. ما در شرق تهران به صورت خاص و در کل تهران به صورت عام مورد توجه هستیم. مرکز امور مساجد برای ما همایشی برگزار کرد که بسیاری از بزرگان قم تشریف آوردند و بسیاری از آقایان مثل آیت‌الله علوی بروجردی، آقای محقق داماد، آقای جواد فاضل لنکرانی و آقا جواد گلپایگانی پیام فرستادند. از تهران آقایان یحیی عابدی و جلالی خمینی پیام فرستادند. پیام‌های بزرگان و نوشته‌های مراجع را در کتابی منتشر شد که اجازه آقای گلپایگانی در آن آمده است. آقای میرزا هاشم آملی به من اجازه اجتهاد داد که بعد از فوت ایشان، دو تن از مراجع قم آقایان فاضل لنکرانی و مکارم شیرازی آن را تایید کردند. همچنین آقای گلپایگانی و پدرم برای من اجازه اجتهاد مرقوم فرمودند. من اجازه اجتهاد و اجازه امور روایی متعددی دارم و الان در تهران مرکز امور اجازه روایی هستم. از شهرستان‌ها از طریق اینترنت به من مراجعه می‌کنند و از من اجازه امور روایی می‌خواهند و من اجازه امور روایی به آن‌ها می‌دهم.

وضعیت من در تهران، تعامل با مردم و انقلاب، هر کدام فصلی دارد.

درباره تألیفات‌تان بگویید.

در اصول، فقه، اعتقادات، تاریخ، زندگی ائمه(ع) و نظرات خاصی که در فقه دارم، هر کدام رساله شده و حدود ۲۵ جلد کتاب و رساله دارم. آثار من در همایشی که برگزار شد به صورت رنگی منتشر شد و حاوی کتاب‌ها، خدمات و اجازات من است. همچنین ارتباطاتی که با آقایان و بزرگان داشتم مثل علامه طباطبایی که مقداری از محضرشان استفاده کردیم یا آقایان رفیعی قزوینی، میلانی، علامه سمنانی، علامه شوشتری، علامه بهبهانی و بزرگان دیگر در این آثار آمده است.

من هنوز کتاب‌هایی را در دست تالیف دارم که برای چاپ آماده می‌کنم. الان دو جلد کتاب زیر چاپ داریم که عنوان یکی از آن‌ها «عشق دیدار» درباره امام زمان(عج) است. این اثر تلخیص بعضی از کتاب‌ها است که آقای خطاط مقداری به ما کمک کردند.  

قضیه هدیه کتاب‌های خود را به کتابخانه مسجد اعظم تشریح کنید.

من از کودکی به کتاب بسیار علاقه‌مند بودم و از اول عمر کتاب‌های فراوانی تهیه کردم. مرحوم والد ما  ۵۰۰ جلد کتاب‌های رحلی و خطی آقایان نجف را دارا بود. پنج هزار و پانصد جلد تعداد کتاب‌های کتابخانه شخصی من بود که جمعاً حدود ۶۰۰۰ جلد کتاب شد و آن‌ها را به کتابخانه مسجد اعظم هدیه دادم. من با کتابخانه مسجد اعظم آشنا بودم و به آنجا می‌رفتم و مطالعه می‌کردم. در کتابخانه مسجد اعظم دو فرش بود که قائم مقام‌الملک برای آقای بروجردی فرستاده بود. در زمان حیات آقای بروجردی در افتتاح کتابخانه، آن دو فرش گران‌قیمت و ارزشمند را قائم مقام الملک از فرش‌های شخصی خود برای آقا فرستاد که تا انتهای کتابخانه می‌رسید. ما با کتابخانه مسجد اعظم ارتباط داشتیم، لذا گفتیم که بهترین جا آنجاست؛ هم کتابخانه آیت‌الله بروجردی است و هم مسجد اعظم است و آقای علوی را دوست داریم. آقایان تهران مثل آقای خطاط، آقای روحانی و دیگران برای بسته‌بندی و ارسال کتاب‌ها بسیار کمک کردند. مسئولان و عوامل کتابخانه هم خیلی به ما کمک کردند. خود آقای علوی عنایت زیادی فرمودند. عوامل کتابخانه هم آقایان مثل آقایان دیگر خیلی کمک کردند.

از جمله کتاب‌هایی که اهدا شد، ۶۰ کتاب خطی بود. بعضی‌ از کتاب‌ها ریاضی قدیم بود. یک قرآن خطی وجود داشت که ۴۰۰ سال قدمت دارد. البته چند صفحه اول آن خراب شده که باید بازسازی شود. من به قم کتاب‌های زیادی فرستادم. حدود ۳۰۰ جلد کتاب از کتاب‌های پدر مرحوم آقای فلسفی در اختیار من بود که برای کتابخانه آقای نجفی مرعشی ارسال کردم. دکتر محمود، آقازاده آقای نجفی مرعشی برای من نامه نوشت و اظهار تشکر کرد. یک مقدار کتاب ضالّه متعلق به بهایی‌ها را به کتابخانه آقای سیستانی اهدا کردم که آقای شهرستانی مسئول آن است. از جمله یک قرآن خطی خوش‌خط با ترجمه بود که حدود ۱۵۰ سال قدمت داشت را به آقای شهرستانی دادم. آقای شهرستانی صفحه اول آن را باز کرد و گفت این قرآن ۱۵۰ سال قدمت دارد و تاریخ آن فلان زمان است.

ما برنامه داشتیم که کتابخانه آقای بروجردی و کتابخانه آقای گلپایگانی تغذیه شوند و کتاب‌های ما یک جا مستقر نشود. بخش از کتاب‌ها هم برای کتابخانه خوانسار فرستاده شد. البته از کتابخانه آیت‌الله بروجردی و کتابخانه آیت‌الله گلپایگانی، کتاب‌هایی که لازم نداشتند را برای خوانسار ارسال کردند. الان هم دست من خالی نیست و موسسه من کتابخانه بزرگی حدود ۲۰۰۰ جلد کتاب دارد.

دیگر خبرها

  • ۶۶۱ نفر در جشنواره کتابخوانی عشایر اردبیل نام‌نویسی کردند
  • افتتاح کتابخانه در روستای بیوران شهرستان سردشت
  • ۵۰۰ جلد کتاب به کتابخانه سیار بهاباد اهدا شد
  • عاطفه خادمی دبیر شورای فرهنگ عمومی کشور شد
  • کتابخانه‌ای به گستره صدا
  • کتابخانه ای به گستره صدا
  • روایت مرحوم آیت‌الله نجفی تهرانی از زندگی اش
  • ارتقای سه درصدی سهم فرهنگ از بودجه عمومی کشور
  • تجلیل از برگزیدگان دومین دوسالانه نشان هدهد سفید در گیلان
  • روایتی از نامهربانی مردم با یار مهربان + فیلم