فیاضی: غرب فهمید که مدرنیته ناجی بشر نیست/ مولود نامبارک اروپاییان به نام روشنفکریدینی
تاریخ انتشار: ۱۸ اسفند ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۴۵۵۲۴۴۵
به گزارش خبرنگار حوزه اندیشه خبرگزاری فارس، انگاره و تفکرات جدید، مثل کالا و دستاوردهای تکنولوژی روز همیشه از جذابیتهای خاصی برای مردم برخوردار بودهاند. اگر نگوییم همه مردم، حتماً بخشی از آنان از جهانبینیهای جدید اثر خواهند پذیرفت. ورود اندیشههای جدید غربی به ایران، زندگی مردم کشور ما را دگرگون و در مراتبی با چالش روبهرو کرد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
مقوله روشنفکری دینی، چالشی است که تقریبا از دوره مشروطه به بعد در ایران شکل گرفت و تطور و دسته بندیهای خاص خودش را داشت. این طیف در زیست سیاسی و اجتماعی مردم اثرات قابل توجهی بر جای گذاشت.
تصمیم گرفتیم با مسعود فیاضی، عضو هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و عضو هیأت علمی دانشگاه باقرالعلوم که پیش از این معاون مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی هم بوده است، در مورد چیستی و کارنامه روشنفکری دینی در ایران گپی بزنیم که در ادامه مشروح این مصاحبه را خواهید خواند.
از منورالفکری تا روشنفکری
عقل خودبنیاد به این معنا که هرچه را که بشر به درستیاش تشخیص دهد درست است، یکی از ارکان روشنفکری دینی در ایران به تقلید از غربیان بود. آیا متفکران غربی به ضعف این نوع تعقل رسیدهاند؟
پاسخ صحیح به این سوال، نیازمند تحلیل جریان روشنفکری دینی در ایران است. زیرا جریان موسوم به روشنفکری دینی در ایران دارای چند طیف است که همه مانند هم نیستند و نمیتوان همه را یک جور دانست. از طرف دیگر این جریان فکری و اجتماعی دارای سابقهای در کشور است که بیتوجهی به آن نیز سبب میشود پاسخ به سوال دقیق نباشد.
سابقه جریان روشنفکری دینی در ایران به بعد از رفتن رضاخان از ایران برمیگردد و تقریبا بعد از سال ۱۳۲۰ است که این جریان کمکم خودنمایی میکند، اما قبل از آن، جریان پرقدرت دیگری در کشور پیش آمده بود که جریان روشنفکری دینی خیلی از آن متاثر بود. آن جریان که سابقه ورودش به مناسبات اجتماعی و فکری کشور به اتفاقات بعد از جنگ ایران و روس برمیگشت، جریان منورالفکری نام داشت و افرادی همچون «میرزاملکم خان» آن را نمایندگی میکردند.
میرزا ملکم خان
این جریان که از سال ۱۳۲۰ به بعد توسط فرهنگستان ایران (تأسیس شده در سال ۱۳۱۴ توسط رضاخان) به جریان روشنفکری تغییر نام داد، کاملا برآمده از جریان روشنفکری در کشورهای اروپایی بود و کاملا به صورتی مقلدانه از آنها در کشور متولد شد.
جریان روشنفکری در غرب در اواخر قرن نوزدهم در جریان اعتراض به حکم دادگاهی در فرانسه به محکومیت یک افسر یهودی رسما ابراز وجود کرد و در مناسبات اجتماعی وارد شد. این جریان که کنشگری اجتماعی از مقومات آن بود، دارای مبانی فکریای بود که ریشههای آن به عصر روشنگری در قرون ۱۷ و ۱۸ بر میگشت. از این جهت ابتنای بر عقل خودبنیاد و ضدیت با دین از مقومات آن بود.
تقابل با مذهب، ذات روشنفکری بود
افرادی که در این دوران در غرب روشنفکر خوانده میشدند، اغلب افرادی بودند که علوم جدید را در نظام درسی جدید فرا گرفته بودند و با دین مخالف بودند. آنها مبنای هر نظریهپردازی و ملاک هر خوبی یا بدی را عقل بشری بریده از وحی و متافیزیک میدانستند و رویکردشان به حوادث اجتماعی نقادانه، خلاقانه و آزادفکرانه بود؛ به گونهای که تلاش میکردند با همان عقل تعریف شده در عصر روشنگری به تحلیل و نقد حوادث بپردازند و بر این اساس کنشگری خود را در جامعه تعریف کنند.
روشنفکریدینی، مولود نامبارک غرب
جریان منورالفکری در ایران نیز که از حلقههای فکری این جریان در کشورهای اروپایی متولد شده بود و افرادی که در این حلقهها آموزش دیده بودند، رئوس این جریان در ایران شدند و تحقق و رشد و نمو آن را در کشور پیگیری کردند. اصولی مانند مخالفت با مذهب، اتکاء جدی بر آموزهها و یافتههای علوم جدیده چه در علوم طبیعی چه در علوم انسانی و چه در مبانی فلسفی، انقیاد در برابر مظاهر مدرنیته و مسائلی از این دست را مقومات فکری خود برشمرده و این عناصر را عناصر هویت بخش خود قلمداد کردند.
غافل از اینکه اگر روشنفکران غربی که اتفاقا برخی از آنها افراد آزادفکر و حرّی هم بودند با دین مخالف بودند به این دلیل بود که با دین پرتناقض و تحریف شده مسیحیت روبرو بودند و معلوم نبود اگر با دین معقولی مانند اسلام راستین آشنا میشدند، مخالف دین میشدند یا خیر. با ایجاد و توسعه جریان منورالفکری در کشورمان و مخالفتهایی که با فرهنگ ملی و دینی میکرد، رفتهرفته جریانهای مختلفی در کشور در مقابلشان صفآرایی کردند. یکی از آنها جریان روشنفکری دینی بود؛ کما اینکه یک دسته هم جریان سنتی بود که به کلی مدرنیته و دستاوردهای غرب را باطل میدانست و به تمامه با آنها مخالفت میکرد. اما روشنفکری دینی جریانی بود که مدرنیته را میپذیرفت، ولی دنبال این بود که بین دین و مدرنیته آشتی برقرار کند. مساله اصلی اینجا بود که رویکرد اصلی این جریان در برقراری این ارتباط نگاه نقادانه و انتخاب هوشمندانه نسبت به دستگاه فکری غرب مبتنی بر مسلمات دینی نبود، بلکه رویکردشان این بود که دین را باید طوری توجیه و تفسیر کرد که با مدرنیته مخالف نباشد، نه اینکه مدرنیته را طوری نقد کرد و طوری دست به انتخاب مباحث مختلفشان زد که با آموزهای دینی سازگاری داشته باشد. از این جهت افراد این جریان پروژه اصلاح دینی را مطرح کردند و بدین سان دنبال ایجاد اصلاح در آموزههای دینی و ارائه قرائتهایی از دین بودند که با مدرنیته در تعارض نباشد.
اگر روشنفکران غربی که اتفاقا برخی از آنها افراد آزاد فکر و حرّی هم بودند با دین مخالف بودند، به این دلیل بود که با دین پرتناقض و تحریف شده مسیحیت روبرو بودند و معلوم نبود اگر با دین معقولی مانند اسلام راستین آشنا میشدند، مخالف دین میشدند یا خیر
بوشَسب دیو بود که بانگ سروش کرد
آیا مدعیان روشنفکری دینی به شعارهایش عمل میکردند؟
خیر؛ طرفداران این جریان هرچند ادعا میکردند که ما دین را قبول داریم و مبتنی بر عقل خودبنیاد سخن نمیگوییم، ولی در مقام عمل از تئوریهایی در پروژه اصلاح دینی خود استفاده میکردند که برآمده از همان عقل خودبنیاد غربی بود. مثلا آقای مجتهد شبستری یا آقای سروش و امثال اینها همین طور بودند. به طوری که آقای شبستری صریحا میگوید که تنها راه اصلاح فقه و اصول فقه، استفاده از هرمنوتیک فلسفی گادامر است و در این صورت است که دین طوری تغییر میکند که با مدرنیته تلائم داشته باشد. البته برخی دیگر هم بودند که غیر از نظریههای فلسفی در توجیه دین از نظریات مطرح شده در علوم طبیعی یا علوم انسانی تولید شده در غرب استفاده میکردند. در حالی که دینپژوهی روشهای اصیل خود را دارد و اگر هم بهروزرسانی نیاز داشته باشد با مکانیزمهای خودش باید اتفاق بیفتد.
از راست: محمد مجتهد شبستری، عبدالکریم سروش و مصطفی ملکیان
بر این اساس مشاهده میکنیم که هرچند ادعای اولیه جریان روشنفکری دینی این بود که دین را قبول دارد و مبتنی بر عقل خودبنیاد سخن نمیگوید، ولی عملا به همان سمت حرکت کرد و کاملا پایگاه فکری و مبانی اندیشهای خود را تئوریهای غربی دانست تا تعالیم دینی. از این جهت است که هر روز به میزان بیشتری از تعالیم دینی عقب نشینی میکند. بنابراین از ابتدا قرار نبود جریان روشنفکری دینی مبتنی بر عقل خودبنیاد عمل کند، ولی انفعال کامل آنها در برابر غرب و تئوریهای آنها و اتخاذ روش نادرست برای آشتی بین دین و مدرنیته عملا همین گونه شد و هر روز هم در این مسیر غوطه بیشتری خورد.
غرب، معترف به عجز مدرنیته
در مقابل، در غرب، مدتهاست به این نتیجه رسیدهاند که مدرنیته ناجی بشر نبود و نیست و از این جهت به شرایط بعد از مدرنیته روی آوردهاند، اما این انفعال در برابر مدرنیته هنوز در جریان روشنفکری دینی خیلی پررنگ است. البته معنای این سخن آن نیست که جریان غالب اندیشمندان غربی از عقل خودبنیاد دست کشیده و خواهان طراحی تئوریها و نظامات اخلاقی و فکری خود بر اساس وحی و متافیزیک و عقل متصل به آنهاست. زیرا ستون قائمه خیمه تمدن غرب مدرن همین عقل خودبنیاد است و صرفنظر از این قائمه به منزله از بین رفتن کل این خیمه است. البته همان طور که بیخدایی مطلق که در کمونیسم جلوهگر شده بود، محکوم به فنا بود و خیلی زود به فروپاشی سیاسی شوروی سابق و بعضی کشورها منجر شد و از صحنه رسمی اجتماع کنار گذاشته شد، همین اتفاق در مورد اصل بیرون کردن خدا از عرصه اجتماع نیز خواهد افتاد و بشر خواهد فهمید که این عقل خودبنیاد بهشتساز نیست و نمیتواند زمین را آباد کند. اینجاست که لاجرم به سمت وحی و عقل متصل به وحی روی خواهد آورد.
در غرب مدتهاست به این نتیجه رسیدهاند که مدرنیته ناجی بشر نبود و نیست و از این جهت به شرایط بعد از مدرنیته روی آوردهاند اما این انفعال در برابر مدرنیته هنوز در جریان روشنفکری دینی خیلی پررنگ است
وحی منزلی به نام مدرنیته
مهمترین ضعفهای روشی و نظری روشنفکران دینی در کجاست؟
همان طور که عرض کردم روشنفکران دینی در سه دسته قابل تقسیماند. کسانی که بر اساس تئوریهای فلسفی غربی در مقام توجیه و تفسیر دین هستند، کسانی که بر اساس تئوریهای مطرح در علوم طبیعی در این مقام هستند و کسانی که بر اساس تئوریهای مطرح در علوم انسانی غربی در مقام توجیه و تفسیر دین هستند تا اینکه بتوانند بین دین و مدرنیته پیوند برقرار کنند. اشکال روشی هر سه گروه این است که اولا در ایجاد آشتی بین دین و مدرنیته خیال میکنند آنچه باید تغییر کند، دین است نه مدرنیته. به گمان آنان، نتایج مدرنیته قطعا درست است و به همین دلیل این دین است که باید طوری تفسیر شود که با مدرنیته جور در بیاید. ثانیا، وقتی هم که به زعم خود میخواهند طوری دین را توجیه و تفسیر کنند که با مدرنیته جور در آید به تئوریهایی تمسک میکنند که با محوریت عقل خودبنیاد تولید شدهاند و نه با محوریت عقل متصل به وحی و متافیزیک؛ در صورتی که دین مکانیسم بهروزرسانی خود را دارد و در این زمینه هیچ وقت منفعل نبوده است. ثالثا، در برابر این تئوریها کاملا منفعلند و در مواجهه با آنها رویکرد انتقادی ندارند و این نوع تفکر را تنها در مواجهه با دین دارند. از همین جهت است که میبینیم نهایت خلاقیت این جریان یا تغییر ادبیات همان حرفهایی است که در جای دیگر تولید شده یا پیاده کردن آنها در این جاست.
دین حداقلی و مدرنشده پاسخگوی نیاز معنوی بشر نیست
آیا روشنفکران دینی پاسخگوی نیازهای معنوی افراد هستند؟
نیازهای معنوی افراد یک نیاز واقعی است که جواب واقعی میطلبد و جواب واقعی آن هم اتصال این روح بشری با مبدأ پدیدآورنده آن است. این نیز جز از طرف دین راستین الهی نسخه واقعی خود را دریافت نمیکند. چیزی که با مطالعه غرب در سدههای اخیر فهمیده میشود این است که عقل خودبنیاد غربی نتوانست این نیاز را برطرف کند و در نتیجه، بحران معنویت هر روز در غرب بیشتر شد. از این جهت است که میبینیم برای رفع این خلاء هر روز به سراغ راههایی رفتند که باز هم پاسخگو نبود. حواله دادن این نیاز جدی بشر به لذتهای ادبی یا استفاده از عرفانهای کنفسیوسی و امثال آن که همه به نوعی با محوریت همان عقل خودبنیاد موافقند، زیرا دین محور و شریعت محور نیستند از همین قبیل است.
روشنفکری دینی نیز که عملا در پایههای فکری خود از همان نتایج عقل خودبنیاد غربی استفاده میکند، طبیعتا همین مشکل را دارد و نمیتواند نیاز واقعی بحران معنویت را حل کند و نسخههایی که در این خصوص میپیچد، نهایتا انسان را به مبدأ هستیبخش خود رهنمون نمیشود و تا این اتفاق نیفتد، بشر به لحاظ معنوی سیراب نمیشود.
انتهای پیام/
منبع: فارس
کلیدواژه: مسعود فیاضی روشنفکری روشنفکری دینی غربگرایی روشنفکری دینی در ایران جریان روشنفکری دینی بین دین و مدرنیته توجیه و تفسیر تئوری ها بر اساس
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۴۵۵۲۴۴۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
آیتالله مظاهری: روش مواجهه با جوانان، دهنکجی و رَمی به بیعقلی و بیدینی نیست
رئیس حوزه علمیه اصفهان به مسئولان و دلسوزان کشور توصیه کرد، «با نهایت جدّیّت و صداقت، تمام مساعی خود را در رفع معضلات اقتصادی مردم و خصوصاً مشکلات پیش روی جوانان به کار گیرند تا به امید خداوند تعالی همگان به ویژه نسل جوان در این کشور اسلامی، برخوردار از یک زندگی آبرومند و سرافراز باشند و خدای ناخواسته، تعلّق و پیوند آنان با دین و معارف دینی، و نیز علاقه و دلبستگی آنان به کشور و وطن، پایمال ناتوانیها و ضعفها و خطاها و بیعملیهای ما نشود، که در اینصورت هم شاهد هجرت و قهر آنان از دین و هم نظارهگر مهاجرت و ترک آنان از وطن خواهیم بود؛ و این مسلّماً شایستۀ نظام اسلامی نیست.»
آیت الله العظمی حسین مظاهری در پیامی به هجدهمین دورۀ همایش «حکمت مطهّر» نوشتند:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
قالَ الله سُبحانَه و تَعالی: «إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُه»
به رغم گذشت چهل و چهار سال از شهادت اسفناک متفکّر عالیمقام و اندیشمند بزرگ مرحوم آیت الله شهید مطهّری «قدسسرّهالشّریف»، هم ثُلمه و خلأ فقدان آن استادِ اسلامشناسِ برجسته، هنوز در جامعۀ اسلامی محسوس و ملموس است که: «ثُلِمَ فِی الْإِسْلَامِ ثُلْمَةٌ لَا یَسُدُّهَا شَیْءٌ»؛ و هم به فضل خداوند متعال، آثار بنان و بیان آن دانشمند پرتلاش، همچنان مورد استفادۀ فرهیخنگان و حقجویان است که: «ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً کَلِمَةً طَیِّبَةً کَشَجَرَةٍ طَیِّبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِی السَّماءِ تُؤْتی أُکُلَها کُلَ حینٍ بِإِذْنِ رَبِّها».
همایش با سابقۀ «حکمت مطهّر» که با هدف زنده نگاه داشتن یاد و نام و آثار علمی این شهید والامقام برگزار میشود، و از این جهت باید به اهتمام نیکوی متصدّیان و دستاندرکاران آن آفرین گفت، اینک و در هجدهمین دورۀ خود، موضوع بسیار با اهمیّت «جوانان» را مطمح نظر قرار داده است، موضوعی که یکی از مهمترین و بلکه باید گفت اساسیترین نقطۀ هدفگذاری مرحوم شهید مطهّری «رضواناللهتعالیعلیه» در عموم تلاشهای علمی و فکری ایشان بوده است.
آن متفکّر زمانشناس، به حق، یکی از موفقترین اندیشمندان و مصلحان اسلامی بود که با روحیّات و نیازهای فکری نسل جوان در زمانۀ خود، آشنایی کامل داشت و علاوه بر این زبان آن نسل تکاملخواه و جستجوگر را به خوبی میدانست و با گوش جان، پیامها و خواستههای به جای این نسل را میشنید و متناسب با آن نیازهای فکری و نظری، به موقع و بدون فوت وقت، به وسیلۀ آثار ارزشمند خود با جوانان، ارتباط مؤثّر و تعامل سازنده برقرار مینمود.
آن استاد فهیم و نکتهپرداز به نیکی دریافته بود که اگر اذهان و ضمائر جوانان حقطلب، با حقایق، سیراب نگردد، با مطالب ناحق پر خواهد شد، و از اینرو تمام سعیِ مشکور خود را بر این نقطۀ اساسی متمرکز کرده بود که نسل جوانِ آن دوره را که از سویی با هجوم افکار مادی و الحادی مواجه بودند و از سوی دیگر تحت سیطرۀ فرهنگ غربگرایی رژیم طاغوت قرار داشتند، به روشهای متین علمی و فکری، با حقایق اسلام و معارف انسانساز قرآن و عترت آشنا سازد و چه بسیار جوانان و محافل جوان که به دستِ قدرتمندِ دانش و بینش این استاد متفکّر، در سرتاسر ایران و خارج از مرزهای این کشور، از خطر الحاد مارکسیستی و انحطاط لیبرالیستی و التقاط دینیِ گروهکهای پر سر و صدای آن دوران، نجات پیدا کرده و با آشنایی با حقایق نورانی قرآن کریم و عترت طاهره «سلاماللهعلیهم»، به رشد فکری و دینی دست یافته و به حیات طیّبه نائل گشتند و سپس در مهمترین مقاطع دوران معاصر یعنی در نهضت و انقلاب شکوهمند اسلامی و سپس در تأسیس نظام جمهوری اسلامی و پس از آن در بزنگاههای خطیر این نظام، نظیر دفاع مقدّس و نظایر آن و همچنین در عرصۀ حوزههای علمیّه و دانشگاهها و متن جامعۀ اسلامی و محافل جوانان، نقش برجسته و سازندۀ نظری و عملی ایفاء کردند و اثرات گسترده و عمیق مجاهدتهای فکری آن استاد فکور را در مقام عمل و نظر به منصۀ ظهور درآوردند و هنوز نیز آن برکات بزرگ، بحمدالله و المنّه استمرار دارد و بیجهت نبود که امام بزرگوار «اعلیاللهمقامه» توصیه فرمودند: «کتابهای این استاد عزیز را نگذارند با دسیسههای غیراسلامی فراموش شود».
رحمت بیکران و رضوان بیپایان حقتعالی بر روح آن استاد شهید متفکّر باد که بیتردید، حقّ بزرگی بر نسل جوان این کشور در آن دوره و دورههای پس از آن تا به امروز دارد و بیسبب نبود که استادان عظیمالشّأن او یعنی امام راحل بزرگوار و حضرت علّامه طباطبایی «قدّساللهتعالیسرّهما» در شهادت و فقدان اسفناک او، همچون پدرِ فرزند از دست داده، گریستند و ملّت فهیم ایران نیز در غم مصیبت او یکپارچه عزدار شد: «وَ سَلَامٌ عَلَیْهِ یَوْمَ وُلِدَ وَ یَوْمَ یَمُوتُ وَ یَوْمَ یُبْعَثُ حَیًّا».
در این فرصت کوتاه و به مناسبت طرح مسألۀ مهمّ «جوانان» لازم میدانم بر دو نکتۀ اساسی، در این محفل فکری و فرهنگی تأکید نمایم:
نکتۀ اول اینکه: همانگونه که مرحوم شهید مطهّری «طابثراه» به خوبی دریافته بود، برخورد و مخاطبه با نسل جوان، بسیار خطیر و حسّاس است و باید براساس منطق و استدلال و واقعبینی در همۀ ابعاد مسائل نظری و مشکلات عملی جوانان، تنظیم و ساماندهی شود، زیرا اگر به سؤالات نظری و پرسشهای نسل جوان که چه بسا، بسیار اندیشهسوز و ذهنآزار نیز باشد، و همچنین به احساسات و عواطف این نسل پرتکاپو و نیز به خواستههای به حق و به جای آنان، پاسخ منطقی و صحیح داده نشود، قطعاً موجب سرخوردگی و ناامیدی و بیاعتمادی و در نهایت طغیانگری این نسل مطالبهگر خواهد شد و زیان آن برای جامعۀ انسانی، بسیار وسیع و عمیق خواهد بود.
روش مخاطبه و مواجهه با جوانان، روش دهنکجی و انتقاد و سرزنش و رَمی به بیعقلی و بیدینی نیست، و با چنین روشی محال است که بتوانیم جلوی انحرافات دینی و کجرویهای اخلاقی را در نسل جوان بگیریم. اگر خواهان هدایت و رشد نسل جوان هستیم، تنها راه متین و صحیح آن این است که: اولاً باید از نزدیک با درد و رنج جوانان آشنا شد و ثانیاً با زبان منطق و عطوفت و مهربانی با آنان، تعامل سازنده برقرار کرد، چنانکه در آن بیانِ بلندِ رییس مذهب جعفری، حضرت امام صادق «سلاماللهعلیه»، که این روزها در آستانۀ سالروز شهادت آن امام به حق ناطق، قرار داریم، آمده است که به بعضی از اصحاب خود که دربارۀ مخالفان عقیدتی در آن روزگار از آن امام همام پرسیده بود، فرمودند: «فَلَا تَخْرَقُوا بِهِمْ أ مَا عَلِمْتَ أَنَ إِمَارَةَ بَنِی أُمَیَّةَ کَانَتْ بِالسَّیْفِ وَ الْعَسْفِ وَ الْجَوْرِ وَ أنَّ إِمَارَتَنَا بِالرِّفْقِ وَ التَّأَلُّفِ وَ الْوَقَارِ وَ التَّقِیَّةِ وَ حُسْنِ الْخُلْطَةِ وَ الْوَرَعِ وَ الِاجْتِهَادِ فَرَغِّبُوا النَّاسَ فِی دِینِکُمْ وَ فِیمَا أَنْتُمْ فِیهِ»: با آنان خشونت نورزید، مگر نمیدانید که فرمانروایی و خلافت بنیامیّه، مبتنی بر زورِ شمشیر و فشار و ستم بود، ولی حکمرانی و ولایت ما مبتنی بر ملایمت و دوستی و متانت و تقیّه و رفتار نیکو و پارسایی و کوشش فراوان است، پس کاری کنید که مردم به دین شما و مسلکی که دارید رغبت و گرایش پیدا کنند.
قرآن کریم با اینکه دین و معارف تابناک آن را «حق و مطابق با حقیقت» معرّفی میکند و آن را «حنیف و منطبق بر فطرت» برمیشمارد و «قیّم و پایدار و به دور از هرگونه سستی» قلمداد میکند، ولی با همۀ این اوصاف، به پیامبر رحمت و محبّت و دانایی، که سراسر وجودش، سرشار از عطوفت و مهربانی و نرمخویی با مردمان بود و برخلاف پارهای از تفکّرات اعوجاجی، ذرّهای تلخی و تندی و خشونت در آن راه نداشت، به طور مکرّر تصریح میفرماید که در ارائۀ دین و تعالیم دینی نباید تحمیل و اکراه و اجبار وجود داشته باشد: «فَذَکِّر إِنَّمَا أَنتَ مُذَکِّرٌ، لَّستَ عَلَیهِم بِمُصَیطِرٍ» «وَمَا أَنْتَ عَلَیْهِمْ بِجَبَّارٍ فَذَکِّرْ بِالْقُرْآنِ مَنْ یَخَافُ وَعِیدِ» و آیاتِ بیّنات متعدد دیگر.
و، امّا نکتۀ دوم که آن نیز برخوردار از اهمیّت جدّی است این است که: خواستههای به حقّ نسل جوان برای برخورداری از یک زندگی سرافراز و آبرومند، باید در رأس توجّه مسئولان و کارگزاران کشور قرار گیرد و همگان باید به این آسیب اساسی، توجّه کنیم که اگر این مطالبات و انتظارات، به درستی پاسخ داده نشود و جوانان ما با معضلات بزرگی نظیر فشارِ بیکاری و افسانۀ مسکن و بحرانِ افزایش سنّ ازدواج و فقر و تبعیض و فساد و اعتیاد و سایر آسیبهای شکنندۀ اجتماعی مواجه بوده و خود را در مقابلۀ با این مشکلات خانمانسوز، بیپناه ببینند، قطعاً ما با بحران سرمایۀ اجتماعی بزرگی مواجه خواهیم شد که کمترین نتیجۀ خسارتبار آن کاهش مشارکتهای ملّی و اجتماعی است.
تعالیم دینی و نیز تجربۀ تاریخ بشری به خوبی نشان میدهد که مردمی که با غول فقر، دست و پنجه نرم کنند، در جهات فرهنگی و دینی هم، قوّت و قدرت خود را از دست میدهند، چرا که به مصداق آن سخن والای تکاندهنده که ائمّۀهدی «سلاماللهعلیهم» از رسول خدا «صلیاللهعلیه وآله و سلّم» نقل کردهاند که: «کَادَ اَلْفَقْرُ أَنْ یَکُونَ کُفْراً»، فقر، هممرز با بیایمانی است. پیامبر اکرم که به تعبیر خداوند متعال، تمام وجود مبارکش آکنده از نهایت دلسوزی برای ایمان مردمان بود، ولی به خوبی دریافته بود که تنگنای نان و گردباد اقتصاد ناسالم و معضلات طاقتفرسای معیشتی، چگونه دین و ایمان آدمی را در مینوردد و از اینرو با تضرّع به پیشگاه خداوند مهربان عرضه میداشت: «اَللَّهُمَّ بَارِکْ لَنَا فِی اَلْخُبْزِ وَ لاَ تُفَرِّقْ بَیْنَنَا وَ بَیْنَهُ فَلَوْ لاَ اَلْخُبْزُ مَا صُمْنَا وَ لاَ صَلَّیْنَا وَ لاَ أَدَّیْنَا فَرَائِضَ رَبِّنَا عَزَّ وَ جَلَّ!»
این بیان هشداردهندۀ رسول خدا «صلواتاللهعلیه وآله» باید نصب العین و در منظر دیدِ هر روزۀ مسئولان کشور و همۀ دلسوزان این مرز و بوم و همۀ دغدغهمندان برای نسل جوان باشد و با نهایت جدّیّت و صداقت، تمام مساعی خود را در رفع معضلات اقتصادی مردم و خصوصاً مشکلات پیش روی جوانان به کار گیرند تا به امید خداوند تعالی همگان به ویژه نسل جوان در این کشور اسلامی، برخوردار از یک زندگی آبرومند و سرافراز باشند و خدای ناخواسته، تعلّق و پیوند آنان با دین و معارف دینی، و نیز علاقه و دلبستگی آنان به کشور و وطن، پایمال ناتوانیها و ضعفها و خطاها و بیعملیهای ما نشود، که در اینصورت هم شاهد هجرت و قهر آنان از دین و هم نظارهگر مهاجرت و ترک آنان از وطن خواهیم بود؛ و این مسلّماً شایستۀ نظام اسلامی نیست.
هر دو نکتهای که به اجمال بیان شد، چه نکتۀ اول که مربوط به ساحت اندیشه و فکر و نظر بود، و چه نکتۀ دوم که مربوط به عرصۀ اجرا و عمل میشود، مطمح نظر همۀ متفکّران دینی و مصلحان اجتماعی از جمله مرحوم آیةالله شهید مطهّری «اعلیاللهمقامه» بوده و امید است همۀ اندیشهورزان و نیز همۀ مجریان و سیاستمداران، بدان توجّه بیش از پیش نمایند. انشاءالله.
از خداوند تعالی علوّ درجات استاد شهید مطهّری «قدّسسرّه» و نیز صلاح و سداد نسل جوان و سرافرازی و تأیید ملّت ایران را مسألت مینمایم. انّه ولیّ الهدایة و التّوفیق.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته.
حسین المظاهری
۹ / اردیبهشت / ۱۴۰۳،
۱۹ / شوال / ۱۴۴۵