گلادیاتریکس؛ آیا گلادیاتورهای زن واقعاً وجود داشتند؟
تاریخ انتشار: ۱۹ اسفند ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۴۵۵۴۹۷۸
فرارو- شاید ما امروزه از طریق فیلمها و نمایش نامهها با گلادیاتورهای زن که به نام «گلادیاتریکس» شناخته میشوند آشنا شده باشیم، ولی واقعیت این است که چنین اصطلاحی هرگز در دوران امپراتوری روم باستان وجود نداشته و حتی اطلاعات زیادی از چنین جنگجویان زنی در دست نیست با این همه به نظر میرسد که در دنیای واقع این گلادیاتریکسها وجود داشتند و همچون گلادیاتورها در میدانهای نبرد به نمایش تواناییهای خود میپرداختند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
به گزارش فرارو، اصطلاح «گلادیاتور» برای اغلب ما مفهومی آشنا است؛ جنگجویانی که به صورت انفرادی و یا گروهی در میدانهای نمایش شهرهای رومی، با یکدیگر یا حیوانات میجنگیدند که اغلب تا سر حد مرگ ادامه داشت. در دوران مدرن و به دنبال ظهور اندیشههایی همچون برابری زن و مرد، اصطلاح «گلادیاتریکس» به معنای «گلادیاتور زن» نیز ابداع شد که نمود آن به داستان ها، نمایش نامهها و فیلمها نیز راه یافت، اما واقعیت این است که چنین اصطلاحی هرگز در روم باستان وجود نداشت و هیچ واژه لاتین تعریف کنندهای از دوره رومی برای گلادیاتریکس وجود ندارد. جالب توجهتر اینکه منابع تاریخی در خصوص گلادیاتریکسها نیز بسیار محدود است پس آیا گلادیاتورهای زن واقعاً وجود داشته اند؟
برای یافتن پاسخ این پرسش باید به سراغ منابع تاریخی برویم که در آن عصر نوشته شده اند. نکته جالب توجه در بررسی این منابع این است که اغلب آنها اصلاً اشارهای به گلادیاتورهای زن ندارند و معدود منابعی نیز که به این جنگجویان میپردازند، اغلب نگاهی تحقیر آمیز را منعکس میکنند. همچنین گویا حضور چنین گلادیاتورهایی در میدانهای نمایش نبرد بسیار محدود بوده و به احتمال زیاد در مقابل جنگجویانی با مهارت و ظرفیت مشابه قرار میگرفتند. به گفته شاعر رومی، Decimus Junius Juvenalis، گلادیاتریکسها با استفاده از روشهای آموزشی و سلاحهای مشابه مردان، برای گلادیاتوری آموزش میدیدند، با این حال، هیچ گزارش تاریخی از لودوس (مدرسه گلادیاتورها) که چنین آموزشهایی را برای جنس مؤنث انجام داده باشد، وجود ندارد.
این شاعر رومی همچنین اشاره میکند که زنان از همه طبقات، اعم از طبقه بالا (feminae) و زنان معمولی (mulieres) در گلادیاتورا آموزش میبینند، اما بعید به نظر میرسد که یک زن از طبقه بالا به دلیل انگی که ممکن بود در آن زمان به او وارد شود، قدم به چنین عرصههایی گذاشته باشد. در آن عصر، جامعه رومی به ندرت به چنین حضورهایی از سوی یک زن روی خوش نشان میداد و حتی ظاهر شدن روی صحنه به عنوان یک مجری (لودی)، تحقیرآمیز جلوه میکرد و میتوانست نام خانواده را بدنام کند.
با این همه، شواهد باستان شناسی هنوز میتواند وجود چنین گلادیاتورهای زنی را تأیید کند. شواهدی از این امر را میتوان در کتیبهای در Ostia Antica یافت که نشان دهنده بازیهای میدانی است که در قرن دوم پس از میلاد برگزار میشد. این کتیبه به توصیف یک قاضی محلی از «زنان شمشیر زن» در یک میدان مبارزه اشاره دارد که البته او را بهعنوان «مولیر» و نه یک «زنان» تعریف میکند. منابع مکتوب تاریخی نیز اشارات راه گشایی در این زمینه دارند. از جمله این منابع میتوان به گزارش معاصر مورخ و وقایع نگار مشهور، کاسیوس دیو (۱۵۵-۲۳۵ پس از میلاد) اشاره کرد که واقایع جشنوارهای که به افتخار مادر امپراتور نرون برگزار میشد، را توصیف میکند. این مورخ مینویسد: «زنان در آن مراسم اسب میراندند، جانوران وحشی را میکشتند و به عنوان گلادیاتور میجنگیدند. برخی با کمال میل و برخی نیز بر خلاف میل خود در این مبارزات شرکت کردند.»
کاسیوس دیو در جای دیگری از تاریخ خود همچنین اشاره میکند که «اغلب او [با اشاره به امپراتور دومیتیان]بازیها را نیز در شب اجرا میکرد و گاهی اوقات کوتولهها و زنان را در برابر یکدیگر قرار میداد.» پوبلیوس کورنلیوس تاسیتوس (۱۲۰-۵۶ پس از میلاد)، دیگر مورخ مشهور رومی نیز در گزارش بازیهای زمان امپراتور نرون، نقل میکند که «بسیاری از بانوان سرشناس و سناتورها، با حضور در سالن آمفی تئاتر، خود را رسوا کردند». منظور تاسیتوس از اصطلاح «رسوا شدن» این بود که این اشراف و بزرگان که در میان آنها زنان نیز حضور داشتند، در نبردهای گلادیاتوری شرکت کردند که از نظر این مورخ اعمالی مربوط به طبقات پایین جامعه بود.
شواهد باستان شناسی فیزیکی نیز هنوز میتواند در این مسیر روشنگر باشند. یافتههای باستان شناسی در انگلستان، اخیراً جسد فردی مربوط به روم باستان را در یک محل تدفینی کشف کرد که حکایت از یک خاکسپاری مفصل با تعداد زیادی اشیاء دارد. با معاینه پزشکی قانونی تکههای استخوان، مشخص شد که این فرد زنی حدودا بیست ساله است. باستان شناسان در کنار این جسد چراغی را کشف کردند که نقش یک گلادیاتور سقوط کرده در یک میدان مبارزه را نشان میدهد که خدایان مرتبط با این ورزش به همراه درخت کاج (که به طور سنتی در میدان نبرد برای تطهیر سوزانده میشد)، در کنارش ایستاده اند. باستان شناسان بر اساس همین تصویر منحصر بفرد حدس میزنند که این نقش به احتمال بسیار زیاد ماجرای کشته شدن این زن جوان به عنوان یک گلادیاتور را توصیف میکند. به همین دلیل این جسد در رسانههای بریتانیا به عنوان «دختر گلادیاتور» مشهور شد. از سوی دیگر نوع تدفین این گلادیاتور زن نیز نشان میدهد که او فردی از طبقه پایین نبوده بلکه قطعا به یک طبقه بالا تعلق داشته است.
نمونه دیگر از این شواهد باستان شناسی، نقش برجسته هالیکارناسوس است، تصویری از قرن اول یا دوم پس از میلاد که در بدروم ترکیه کشف شده است. این نقش برجسته در اصل یادبودی برای رهایی از خدمت دو گلادیاتور زن است که با نامهای هنری خود آمازون و آشیلیا شناخته میشوند. هر دوی این مجسمهها که بدون کلاه خود به نظر میرسند و به همین دلیل آرایش زنانه موهای آنها مشخص است، مجهز به چوب دستی، کمربند، سپر مستطیلی، خنجر و مانیک (محافظ بازو) هستند. این یادبود به خوبی حضور زنان آزاد رد مبارزات گلادیاتورها را به نمایش میگذارد.
نقش برجسته هالیکارناسوس
در سال ۲۰۰ پس از میلاد، امپراتور سپتیمیوس سوروس، پس از یک جشن بزرگ که احتمالاً شامل مبارزات گلادیاتوری بود، زنان هر دو طبقه بالا و پایین را از حضور در میدانهای نبرد منع کرد. کاسیوس دیو در توصیف علت این ماجرا میگوید که «زنان در این مبارزات شرکت کردند و به شدت با یکدیگر به رقابت برخاستند. به دنبال شدت گرفتن این درگیری ها، به طور طبیعی توهین و دشنام به یک دیگر نیز بالا گرفت و در این میان برخی زنان طبقه پایین، به زنان طبقه بالا توهین کردند. همچنین خود زنان طبقه بالا نیز یک دیگر را هدف توهین و دشنام قرار دادند که از نظر خاندانهای هدف این توهینها بسیار ناگوار و غیر قابل بخشش بود. به همین دلیل امپراتور دستور داد از این پس برای هر زنی، صرف نظر از اینکه خاستگاه او چه باشد، جنگیدن در میدانهای مبارزه ممنوع شد.»
به نظر میرسد همین موضوع «توهین و دشنام» در مبارزات که گویا امری عادی بود، سبب منع زنان در مبارزات گلادیاتوری بود. گویا در روم باستان چنین توهینهایی اگر از سوی مردها گفته میشد، اشکالی نداشت، اما اگر زنان چنین توهینهایی به یکدیگر میکردند، خانواده هدف توهین احساس شرمساری و سرافکندگی میکرد. بی شک گلادیاتورهای زن در روم باستان وجود داشتند و این گلادیاتورها نه تنها در میان طبقات پایین، بلکه در بین طبقات بالای جامعه نیز حضور داشتند.
منبع: heritagedaily
نوشته: مصطفی جرفی-فرارو
منبع: فرارو
کلیدواژه: گلادیاتور باستان شناسی گلادیاتور ها باستان شناسی پس از میلاد روم باستان طبقه بالا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۴۵۵۴۹۷۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
رازگشایی از نمادهای ۲۷۰۰ ساله ایران باستان (+عکس)
دکتر مارتین ورتینگتون، آشورشناس سرشناس، موفق شده تا یکی از قدیمیترین معماهای باستانشناسی را حل کند. او توانسته تا نمادهای باستانی روی معبد ۲۷۰۰ سالهای را رمزگشایی کند که حدود یک قرن، کارشناسان را گیج کرده بود.
به گزارش خبرآنلاین، این نمادهای باستانی و اسرارآمیز روی چندین معبد در مکانهای مختلفی از شهر باستانی دور- شاروکین که در خُرسآباد کنونی عراق واقعشدهاند، به چشم میخورد. این شهر در آن زمان و بین سالهای ۷۲۱ تا ۷۰۴ قبل از میلاد مسیح تحت حکومت «سارگون دوم» پادشاه آشور اداره میشد.
تعبیر پنج نماد شهر باستانیتوالی پنج نماد (شیر، عقاب، گاو نر، درخت انجیر و گاوآهن) اولین بار از طریق نقاشیهای منتشرشده توسط حفارهای فرانسوی در اواخر قرن نوزدهم، به دنیای مدرن معرفی شد و از آن زمان تا امروز، ایدههای مختلفی در مورد معنی این نمادها به گوش میرسد.
خیلی از افراد، این نمادها را با هیروگلیفهای مصری مقایسه و آن را بازتابی از قدرت امپراتوری تفسیر میکردند؛ برخی نیز معتقد بودند که این نمادها، نشاندهنده نام پادشاه است.
حالا دکتر مارتین ورتینگتون از دانشکده زبانها، ادبیات و مطالعات فرهنگی ترینیتی با انتشار مقالهای به رمزگشایی این نمادها پرداخته است. استدلال او این است که کلمات آشوری برای پنج نماد (شیر، عقاب، گاو نر، درخت انجیر و گاوآهن) به ترتیب از راست به چپ، به نحوی هستند که شکل آشوری نام "سارگون" (šargīnu) را بیان میکنند.
در برخی از اماکن یافتشده در همان سایت باستانشناسی، تنها از سه نماد (شیر، درخت، گاوآهن) استفادهشده که طبق استدلال دکتر ورتینگتون، دوباره نام "سارگون" را با پیروی از همان اصول یادآور میشود.
دکتر ورتینگتون در این رابطه گفته: «مطالعه زبانها و فرهنگهای باستانی، پازلهایی را با شکلها و اندازههای مختلف در ذهن ایجاد میکند؛ اما در میانرودان باستان کمتر پیش میآید که با نمادهای اسرارآمیزی روی دیوار معبد روبهرو شوید.»
نمادهای یادآور صور فلکیبه گفته دکتر ورتینگتون، هر یک از پنج نماد را میتوان بهعنوان یک صورت فلکی نیز در نظر گرفت. بدین ترتیب که شیر نشانه صورت فلکی شیر (اسد) و عقاب یادآور صورت فلکی عقاب است.
از آنجاییکه منشأ صورتهای فلکی عمدتاً در خود بینالنهرین بوده، شباهتهای زیادی در این رابطه مشاهده میشود. درخت انجیر نشانی از صورت فلکی «فَک» است که امروزه وجود ندارد.
طبق گفته دکتر ورتینگتون: «هدف از استفاده از این پنج نماد، ثبت کردن نام سارگون در آسمانها برای همیشه بود؛ نوعی راهکار هوشمندانه برای جاودان کردن نام پادشاه که البته ایده جاودان کردن نام افراد، تنها منحصر به آشور باستان نیست.»
قومهای بابل، آشور و سومر و چند قوم دیگر در بینالنهرین باستان (عراق امروزی) و مناطق مجاور آن زندگی میکردند و امروزه با بهرهگیری از نوشتههای خط میخی که در آن مناطق بهوفور یافت میشود، تحقیقات ارزشمندی در حال جریان است.
الفبا و نوشتن، حدود ۳۴۰۰ سال قبل از میلاد در این منطقه اختراع شده و بدین ترتیب اگرچه دانشمندان دوره سارگون از این موضوع آگاه نبودند، اما تلاش میکردند تا با بهرهگیری از نمادهای نوشتاری جدید به نحو متفاوتی تاریخ بینالنهرین را تا ابد جاودانه سازند.
دکتر ورتینگتون دراینباره ادامه داد: «من نمیتوانم نظریهام را اثبات کنم، اما این نظریه هم برای دنباله پنج نمادی و هم برای دنباله سه نمادی صحیح از آب درمیآید. بهعلاوه، اینکه این نمادها میتوانند بهعنوان صورت فلکی فرهنگی مناسب مدنظر قرار بگیرند برایم بسیار جالب است. ازنظر من احتمال اینکه همهچیز اتفاقی و شانسی باشد، بسیار بعید است.»
تخصص دکتر ورتینگتون در زبانها و تمدنهای بینالنهرین باستان، ازجمله تمدن بابلیها، آشوریها و سومریهاست. این منطقه شامل عراق کنونی و بخشهایی از ایران، ترکیه و سوریه است و اغلب بهعنوان "مهد تمدن" شناخته میشود، جایی که شهرها و امپراتوریها متولد شده و داستان آن بخش بزرگی از تاریخ بشر است.
بینالنهرینیها عادت به شمردن در دستههای شصتتایی داشتند و به همین دلیل است که امروز، هر ساعت معادل ۶۰ دقیقه و هر دقیقه معادل ۶۰ ثانیه است. دکتر ورتینگتون در بخش پایانی صحبتهایش گفت: «حل معماها، یا دستکم تلاش برای حل آنها، سرگرمکننده است؛ اما مطالعات درباره بینالنهرین، درواقع تلاشی برای درک پیچیدگی جوامع انسانی و دستاوردهای فرهنگی است.»
کانال عصر ایران در تلگرام