روایت دیدار صمیمی با خانوادههایی که روشنی شهر از چراغ آ نها است
تاریخ انتشار: ۲۲ اسفند ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۴۵۷۷۶۷۶
خبرگزاری فارس لرستان- نسرین صفربیرانوند، تلفنم زنگ میخورد ساعت ۲ بعد از ظهر است حاج آقا دریکوند از من برای دیدار با دو خانواده شهید دعوت میکند بدون هیچ تامل و تعللی میپذیرم.
ابتدا به دیدار خانواده شهید نصرت الله موسوی که سال ۸۸ بر اثر درگیری با گروه پژواک به شهادت رسیده است، میرویم، خانواده این شهید در شهرک حکمت ساکن است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
پس از آن به منزل پدر دو شهید سبزخدا و علی میرزا سلامت میرویم که در محله ماسور سکونت دارد، پدری که بیش از ۹۰ سال سن دارد و به علت کهولت سن در بستر بیماری است اما معنویت و نوری در چهرهاش هویدا است، منش و مهماننوازی این مرد که دو دسته گل خود را تقدیم کرده و بدون هیچ ادعایی با خوشرویی با مهمانان روبرو میشود حس خوبی در من ایجاد میکند.
من نمیدانم چطور از حال و هوا و تاثیری که در دیدار با خانواده شهدا در من ایجاد میکند صحبت کنم، اما به نظر میرسد مسوولان ما بد نیست هر از گاهی دیداری با این خانوادهها داشته باشند که بدون شک انگیزه و شوق خدمت به مردم را در آنها بیشتر میکند موضوعی که در شرایط امروز نیازمند هستیم.
در دیداری که حجت الاسلام روحالله دریکوند به مناسبت هفته و روز شهید ترتیب آن را داده بود جمعی از مسوولان از جمله فرماندهی انتظامی شهرستان خرمآباد، جمیع عملیات نیروی انتظامی استان، چند تن از اعضا شورای شهر و شهردار منطقه ۳ و جمعی از پیشکسوتان سپاه از جمله بهرام دریکوند و اردشیر دریکوند حضور داشتند.
محقق و پژوهشگر حوزه علمیه قم در این دیدارها با تاکید بر ترویج فرهنگ ایثار و شهادت گفت: دیدار با خانواده شهدا در واقع فرهنگ خدمت به مردم را در منطقه رونق میدهد و این باید نهادینه شود.
دریکوند عنوان کرد: شاخصه شهدا این است که عبودیت را پذیرفتند، شهید نسبت به حقیقت غیور است و جان خودش را به خطر میاندازد.
وی خاطرنشان کرد: شهدا نه تنها خودشان را نجات میدهند بلکه نجات دهنده همه مردم هستند.
این فعال فرهنگی و اجتماعی معتقد است: همه ما نسبت به خون شهدا مسوول هستیم و باید دین خود را ادا کنیم، دیدار با خانواده شهدا کوچکترین کاری است که میتوانیم انجام دهیم.
فرمانده انتظامی شهرستان خرمآباد که همرزم شهید نصرت الله موسوی است، گفت: خانواده شهدا به این دیدارها نیازی ندارند، اما ما به عنوان مسوولان به این دیدارها برای دریافت روحیه و معنویت نیاز داریم.
سرهنگ قاسمی افزود: این دیدارها در پیشرفت و موفقیت مسوولان نقش بسزایی دارد.
وی به چند شاخص شهید موسوی اشاره کرد و افزود: اخلاق ،توانمندی و انضباط این شهید خاص بود، او ماند. یک معلم راهنمای همه ما بود و بالاخره سال ۸۸ در درگیری با گروه پژاک به شهادت رسید.
فرمانده انتظامی شهرستان خرمآباد با تاکید بر سنت حسنه دیدار با خانواده شهدا،خاطرنشان کرد: همه باید راهرو راه شهیدان باشیم و در این مسیر کوتاهی نکنیم.
عضو شورای اسلامی شهر خرمآباد نیز با بیان اینکه نیاید اجازه بدهیم خون شهدا پایمال شود، عنوان کرد: همانطور که شهدای ما در جوانی و نوجوانی جان خود را برای این نظام و کشور دادند، اکنون که با مشکلات اقتصادی مواجه هستیم مسوولان نیز باید جهادی وار وارد عرصه شوند.
قلاوند گفت: دیدار با خانواده شهدا در راستای ترویج فرهنگ ایثار و شهادت باید نهادینه شود.
اردشیر دریکوند از پیشکسوتان سپاه نیز با اشاره به اینکه شهدا با آگاهی مسیر خود را انتخاب کردند، گفت: نکته دیگر اینکه شهدا فی سبیل الله عازم جبهههای حق علیه باطل میشوند و این موضوع ارزش و جایگاه شهدا را به حد والا رسانده است.
وی تاکید کرد: وظیفه ما مسوولان این است که راه شهدا را ادامه دهیم و در این مسیر دیدار با خانواده شهدا کمترین کار ممکن است.
پس از دیدار با خانواده شهدا به آرامستان فاطمیه ماسور برای تجدید بیعت با شهدا رفتیم، حجت الاسلام و المسلمین دریکوند بر تعیین نگهبان برای کانکس فاطمیه ماسور همچنین آسفالت چند خیابان آرامستان تاکید کرد و گفت: اعضا شورای شهر و شهردار منطقه نسبت به رفع مشکل آرامستان اهتمام داشته باشند، زیرا شهدا بر گردن ما حق دارند.
انتهای پیام/
منبع: فارس
کلیدواژه: روز شهید هفته گرامیداشت شهدا دیدار با خانواده شهدا فرمانده انتظامی شهرستان خرم آباد دیدار با خانواده شهدا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۴۵۷۷۶۷۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
روایت دختران حاج قاسم از اصفهان تا خانه پدری
ما دختران و مادران اصفهانی برای این انقلاب و سردمدارانش میخواهیم غوغا به پا کنیم، میخواهیم به دشمنان بگوییم که از شهادت هراس نداریم و برای رسیدن به آن هرکاری میکنیم؛ بهتر است اینطور بگویم که به کرمان رفتیم تا به دشمنان ثابت کنیم امنیت کشور ما با کارهای شما به خطر نمیافتد.
به گزارش خبرگزاری ایمنا، ما دختران و مادران اصفهانی برای این انقلاب و سردمدارانش میخواهیم غوغا به پا کنیم، میخواهیم به دشمنان بگوییم که از شهادت هراس نداریم و برای رسیدن به آن هرکاری میکنیم؛ بهتر است اینطور بگویم که به کرمان رفتیم تا به دشمنان ثابت کنیم امنیت کشور ما با دو تا بمب به خطر نمیافتد؛ تا زمانی که ما نوجوانان و جوانان به همراه مادران غیورمان در میدان هستیم، نمیگذاریم به وجبی از این خاک نگاهی چپ بیفتد.
زیارت کرمان پر از برکت و همراه با خاطرات خوش معنوی و زمانی برای همدلی است؛ در این هنگام آموختم که جز گفتن شکر در مواقع سختی چیزی بر زبانم جاری نباشد چراکه ما دختران حاج قاسم و پای کار این مکتب هستیم؛ سفرمان را از بهشت روی زمین اصفهان یعنی گلستان شهدا آغاز کردیم؛ ساعاتی پیش از حرکت همه با کوله پشتیهای سبک اربعینی یکی یکی در خیمه جمع شدیم، بر سر مزار شهدای عزیزمان شهید زاهدی، خرازی، کاظمی و هم رزمانشان رفتیم و اذن رفتن خواستیم.
ساعت موعد فرا رسید و به سوی مقصد راهی شدیم؛ در طی مسیر با سربندهای یازهرا (س)، لبیک یا خامنهای، یا علیاصغر و عکسهایی از شهیدان خرازی، همت، زینالدین، کاظمی و… را به شیشه اتوبوس زدیم تا وجود آنها را کنار خودمان و در طول مسیر حس کنیم؛ کتاب میخواندیم، با همسفریها درمورد شهدا، مکتب حاج قاسم، آرمان کشور و مواردی مختلفی صحبت میکردیم و سعی داشتیم بهتر به معنویات خود بپردازیم.
پنجشنبه صبح برای اقامه نماز جماعت بیدار شدیم، عجب صحنهای بود و چه جمعیتی از استان اصفهان آمده بود، بیش از چهل اتوبوس و این لحظات آماده میشدیم برای آن اجتماع پرشور؛ چفیهها را سر میکردیم و یکی یکی با نظم خاصی کنار هم و پشتسر هم مینشستیم. خادمان پرچمهایی با شعار «فلسطین کلید رمزآلود فرج است» و عکس زیبا حاج قاسم را به دستمان میدادند تا در مراسم با افتخار آن را دست گرفته و بالا ببریم.
همه جمع شدیم و معرکه بزرگ و حماسی مادر دختری در مصلی کرمان طنین گرفت؛ همه باهم یک صدا شعار میدادیم و میگفتیم: «حسین حسین شعار ماست شهادت افتخار ماست، وای اگر خامنهای حکم جهادم دهد ارتش دنیا نتواند که جوابم دهد و…» عجب صحنهای بود، چقدر دلنشین و پرغرور بود؛ آری باید بگویم که مردم و زنان میهن من چنین دلاوران غیوری هستند که همچون زینب کبری نمیگذارند علم این امت و ملت زمین بماند و خود به دل معرکه میزنند.
آرام آرم باید برای رفتن به بیت آماده میشدیم؛ بار خود را سبک کردیم، برای بغل دستی خود به یاد شهدا و با مداحی «حسین حسین میگیم میرویم کربلا» سربند برای هم بستیم، علم یا زهرا، یا مهدی و… را به دست گرفتیم، مداحی در باند پخش شد و پیادهروی ما از مصلی تا بیت آغاز شد؛ عجب قاب دشمن سوزی بود، عجب اتحادی بینمان موج میزد؛ چه مسیری را طی کردیم تا رسیدیم به بیت؛ آسمان اشک شوق میریخت، خیابانها بوی خاک و گل گرفته بودند، جمعیت دو هزار نفره ما ازدحامی را به وجود آورده بود که جای سوزن انداختن نداشت...
به بیتالزهرا (س) رسیدیم، جایی که حاج قاسم آن را به عشق حضرت فاطمه ساخت و در آن برای پرورش امت و اسلام، مراسم و فعالیتهای مختلفی را انجام میداد؛ چه جایی بود، چه معنویتی داشت، چه حس و حالی در آن نهفته بود، گویا به چند مکان به طور همزمان سفر کرده بودم… از گلیم پهن شده آبی رنگ زیبا که وصف حال دیدارهای رهبری را داشت گرفته تا فرش حرم امام حسین، حضرت زینب و ضریح قدیمی حضرت رقیه که اطراف تابوت حاج قاسم، همرزمش و شهید گمنام قرار گرفته بود.
پس از گذشت ساعاتی در این بیت نورانی، نوبت به نقطه متفاوت سفر میرسد؛ قرارمان ساعت عاشقی ۱:۲۰ در گلزار شهدای کرمان بود؛ همه اتوبوسها آرام آرام رسیدیم که در بدو ورود توفیق دیدار شهید گمنام ۱۹ ساله نصیبمان شد؛ چه مهمانیای بود آن شب… جوانی گمنام و هم سن و سال ما به استقبالمان آمده بود و چه لحظهای از این زیباتر؟!ته دلم میگفتم «حاجی خوب بلده از دختراش استقبال کنه! شکلات، شیرینی پنجرهای، کیک، چایی و…؛ الحمدلله که چنین پدری دلسوز و مهربانی داریم.»
در بین برنامهها یادی کردیم از دختر کوچولویی که به گلزار شهدا رفته بود تا شکلات پخش کند و برای سردار هم شکلات برد و سردار شکلات را با دستان خود در دهان نگین گذاشت؛ آری آن شب نگین هم میزبان ما بود و چقدر گریه کردیم با گریههایش و چه خاطراتی مرور شد...
دقایقی بر سر مزار رفتیم و خوب درد و دل این روزهایمان را برای حاجی گفتیم، عاقبت بخیری خواستیم، توفیق شهادت و…. پس از زیارت مزار او، نوبت به زائرانش رسید و همه ما بهدنبال مزار دختر کاپشن صورتی با گوشواره قلبی میگشتیم؛ مزاری که خیلی بزرگ نبود، حوالی قد و قواره یک دختر نحیف ۱.۵، ۲ ساله؛ چه صحنهای بود، چقدر دردناک بود، فکر من پیش آن مردی بود که کل خانوادهاش را در یک روز از دست داده و در آن لحظات ما بودیم که با دلی جا مانده در گلزار شهدا کرمان راه افتادیم و به اصفهان آمدیم…
کد خبر 750958