«اخلاق و پندهایی برای سیر و سلوک»؛ عبدالکریم حقشناس؛ نشر واژهپرداز اندیشه دستورات فردی و اجتماعی برای سالک الی الله
تاریخ انتشار: ۲۳ اسفند ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۴۵۹۰۳۶۳
«اخلاق و پندهایی برای سیر و سلوک»
(جلد دوم)
مؤلف: عبدالکریم حقشناس
ناشر: واژهپرداز اندیشه، قم، چاپ اول، 1400
گردآورنده: مؤسسۀ ایمان ماندگار تحت اشراف آیتالله محمدعلی جاودان
ویراستار: مصطفی شاهمحمدپور
468 صفحه، 80000 تومان
****
جلد دوم کتاب «اخلاق و پندهایی برای سیر و سلوک» بهتازگی از سوی مؤسسه ایمان ماندگار منتشر شدهاست.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
جلد دوم شامل مطالبی دربارۀ آداب سیر و سلوک عملی است که توسط استاد عارف و روشنضمیر مرحوم آیتالله عبدالکریم حقشناس رَحِمُهُالله ایراد شدهاست. آدابی که سالک الی الله باید از ابتدای ورود به ملکوت عالم، یعنی موت اختیاری از حیوانیت، تا نهایت سیر الی الله و لقای حضرت محبوب، رعایت نماید؛ هرچند که آداب خاص هر مرحله، اسراری است که به اهلش گفته میشود و اگر کسی در انجام این موارد استقامت و مراقبۀ تام داشته باشد، عنایت الهی قطعاً شامل حالش خواهد شد و بارش بر زمین نخواهد ماند.
این جلد در 12 فصل برخی آداب عمومی و دستورات و شیوههای مستند سلوک الی الله را بیان میکند.
فصل اول کتاب به «اخلاق حسنه» اختصاص دارد. در این فصل، بـه بحث تکامل نفسانی انسان از طریق کسب مکارم اخلاقی اشاره شده و با اشاره به برخی فضائل اخلاقی، «جدیّت و صبر» به عنوان دو خصلت محوری برای سالک الی الله معرفی گردیدهاست.
فصل دوم، پیرامون «زهد و ترک تعلقات» است. سالک باید از دنیا و اهلش ترک تعلق نموده و تمام توجه خود را به حضرت محبوب منعطف نماید. درگفتار اول این بخش، »دنیا» معنا شده و نسبت به سختیهای برخورداری از دنیا هشدار داده میشود که داشتن و نداشتن آن، امتحان بوده و اشتغالآور است و همین اشتغال و آرزوی راحتی در دنیا، مانع و حجاب سلوک الی الله است. در گفتار دوم به صورت خاص به بحث تعلّقات نفسانی اشاره شده و راههایی برای شناسایی تعلّقات ارائه گردیدهاست. در گفتار سوم، مسألۀ استفاده کردن از دنیا و تعلق نداشتن بررسی شده و با تصحیح نگاه به اسباب عالم و توجه به مسبب الاسباب و اعتماد به او، زهد حقیقی و ترک تعلقات معنا شدهاست. فرصت جوانی بهترین زمان برای ترک تعلقات نسبت به همه چیز است که آثار و برکات فراوانی دارد. گفتار چهارم، با اشاره به مهمترین عامل قطع تعلقات، یعنی «یاد مرگ» اندرزهای فراوان و مطالب تکاندهندهای را نسبت به مرگ یادآور شده که حقیقتاً برای خوانندگان منّبه و مذکّر است. در گفتار پایانی این بخش، سالک باز به مسبّبالاسباب توجه داده شده و به او یادآوری میگردد که قطع تعلّق و رهایی از دنیا نیز تنها با توکل به خدا ممکن و میسور است و بدون آن امری معسور بلکه محال است.
فصل سوم از «کنترل فکر و خطورات» سخن میگوید؛ هرچند بهتر بود بجای کلمۀ «کنترل» از کلمۀ «پایش» استفاده میشد. بدون پایش خیال، ذکر و فکر هیچ اثری نداشته و در جان سالک تأثیر نمیگذارد. زیرا اوهام و خیالات نفسانی و شیطانی مدام بر انسان حملهور شده و او را از یاد خدا غافل میسازد و از سیر در ملکوت باز میدارند. لذا سالک باید مؤدب به «ضبط خیال» گشته و مدیریت خیال و افکار خویش را از دست نفس و شیطان خارج سازد. در گفتار اول این فصل، منظور از خطورات، زشتی و مانعیت آنها و آثار سوء گرفتار شدن در آنها بررسی شدهاست. در گفتار دوم، راه درمان و رفع خطورات شیطانی، حکمت و نور الهی معرفی میشود که به تضرّع سحری و استمداد از خدای متعال نیاز دارد.
فصل چهارم، بحثی است پیرامون «تفکر دائمی». برای ورود به عمق معارف اسلامی و حقایق معنوی، «فکر کردن» مرکبی است که سالک بر آن سوار شده و در مسیر بندگی میتازد و پیش میرود. تفکر دائمی، از ویژگیهای پیامبر بزرگوار ما صلّیاللهعلیهوآله بودهاست و پیروان راستین ایشان نیز با همین متابعت، فکرشان قیمت پیدا میکند و بهشتشان با دیگران فرق دارد.
«تهجّد و عبادت»، عنوان فصل پنجم کتاب است. گفتار اول این بخش با اشاره به حالات اهل بیت علیهمالسلام و پرداختن به نمازهای یومیه و اهتمام به وقت بودن و به جماعت خواندن آنها، در صدد بیان تأثیر این عطیۀ الهی در سلوک الی الله است. آدابی همچون تعظیم نماز و پرهیز از استخفاف آن، دعا کردن بعد از نماز، صداقت در نماز، حضور قلب در نماز و ... از اهمّ موضوعات این گفتار است. در گفتار دوم، به بحث تهجّد و شبزندهداری پرداخته شدهاست و در ضمن آن مسائل مهمی چون سنّت اولیای الهی در مناجات سحری و ادب انس در خلوت شب برای سالکین تشریح شدهاست.
فصل ششم کتاب به «تضرع و دعا» اختصاص دارد. این بخش در سه گفتار به مباحث مختلفی دربارۀ دعا و تضرّع به درگاه خدای متعال، پرداختهاست. جایگاه دعا و دلیل عدم استجابت دعا، موضوع گفتارهای اول و دوم است. گفتار پایانی این بخش نیز به یک بحث کاربردی و بسیار مهم سلوکی پرداختهاست که چگونه و چه چیزی را در دعاهایمان از خدا متعال طلب و درخواست نماییم.
«توسل به مقربان الهی» فصلی است که جایگاه آن بعد از «تضرع و دعا» به درگاه خداست. هرچند که معهود ذهنی اغلب خوانندگان این است که مراد و منظور از توسل کردن، تنها مربوط به اهلبیت علیهمالسلام میشود، ولی با بیان مرحوم آیتالله حقشناس معلوم میگردد که میتوان به هرچه که نزد خدای متعال ارج و قربی دارد، توسل جست. آنچه در اینجا در نظر آمـده، نکات نـاب و ظرائف و لطایفی دربارۀ توسل است که کمتر مورد توجّه قرار میگیرد. اموری مانند: ضرورت ازدیاد مراقبه هنگام توسّل، توسل به قرآن و نماز شب و ...
فصل نهم، از «حالات و اعمال قلبی» سالک میگوید. قلب مؤمن، حرم خداست و نباید کسی غیر از صاحب اصلی آن بدان راه یابد. ایـن بخش که از مهمترین بخشهای کتاب است، مربوط به حالات مختلفی است که بر قلب سالک عارض شده و سائر الی الله باید به تکتک آنها توجه و اهتمام ویژه نماید تا در اثر کوتاهی و بیتفاوتی خود، دچار مریضی یا ممات قلب نشود. از جمله موضوعات گفتارهای چهارگانۀ این فصل عبارت است از: آداب قلبی، بررسی ممات قلب و راههای زنگار گرفتن آن، حالات قلبی چون خوف و رجا و خصوصاً اخلاص که در مورد توضیحات بیشتری ارائه شدهاست.
«ذکر الله»، عنوان فصل نهم کتاب است. ذکر، یادآوری و توجه به خداست که از آغاز سلوک همراه سالک است و تا پایان این مسیر و وصول به حضرت دوست همواره همراه اوست. این بخش در سه گفتار به مطالبی پیرامون این مسأله پرداخته و از زوایای مختلفی که کمتر بدان اهتمام گردیده، موضوع ذکر را مورد بررسی قرار دادهاست. کیفیت ذکر اولیای خاص خدا، رابطۀ ذکرالله با محبّت او، ذکر عمومی، ذکر حقیقی، ذکر دائمی، ذکر عملی از موضوعات مهم گفتار اول است. گفتار دوم دربارۀ غفلت و فراموشی است که با مواعظی پیرامون آثار سوء غفلت و دعایی برای بیدار شدن از خواب فراموشی ادامه یافته و با پرداختن به غفلت دیگران و غفلت ممدوح، به پایان میرسد. گفتار سوم، در صددد بیان مانع اصلی ذکر و دلیل مهم غفلت است که عبارت است از «نداشتن همّ واحد و اشتغال قلبی فراوان».
«استاد و راهنما» موضوعی است که فصل دهم کتاب به آن میپردازد. گفتار ابتدایی این فصل در مورد ضرورت داشتن استاد و خطر هلاک شدن بدون اوست. مقداری هم به بحث ادب همراهی با استاد پرداخته و گریزی هم به خصوصیات استاد معنوی یا رفیق صدیق سلوکی دارد. در گفتار دوم برای آشنایی مشتاقان طریق معنویت و سیر و سلوک، نمونهای از پندها و مواعظ سلوکی مرحوم آیتالله حقشناس ذکر شدهاست تا فضای متفاوت عالم ربّانی و استاد سلوکی با اشخاص عالم و صالح دیگر کمی معلوم شود. نمونههایی از مکاشفات و دریافتهای معنوی ایشان نیز در این گفتار بازگو میشود.
فصل یازدهم سخنی است پیرامون «اغتنام فرصت». فرصتها مانند ابرها درگذرند ولی انسان از حرکت آنها بیخبر و غافل است. گفتار ابتدایی این بخش، در مورد ضرورت برنامهریزی و بهرهگیری از ایّام عمر، خصوصاً جوانی است. گفتار بعدی بطور خاص پیرامون فرصتها و تهدیدهای برخی ایام چون ماههای رمضان، شعبان، رجب و ذیالحجه و ایام نوروز سخن میگوید.
«وظایف اجتماعی» موضوع دوازدهمین و آخرین فصل کتاب است. گفتار اول این فصل با پرداختن به بحث معاشرت با خانواده و اقوام، در صدد بیان و توضیح وظایف سلوکی فردی است که خود به دنبال لقای الهی است، ولی ناگزیر باید با دیگران معاشرت داشته و نسبت به آنان وظایفی را انجام دهد. تربیت و تعلیم خانواده، ادای حقوق آنها، صلۀ رحم و رسیدگی به فقرای فامیل جزء وظایفی است که باید انجام شود، ولی به هیچ وجه نباید سالک را به خود مشغول ساخته و از سلوک خویش باز دارد. گفتار دوم پیرامون وظایف اجتماعی و معاشرت با دیگران است: اصول همنشینی، تحمل و بخشش آزار و اذیت مردم، نیکی به دیگران و توجه به امور معنوی آنان. گفتار سوم دربارۀ وظیفۀ ارشاد و تبلیغ دین است. گفتار چهارم مربوط به وظیفۀ همگانی امر به معروف و نهی از منکر است و به تنیدگی سرنوشت افراد اجتماع با یکدیگر اشاره دارد. گفتار پنجم که از ظرایف نگاه بلند مرحوم حقشناس سرچشمه میگیرد، مربوط به بحث دشمنشناسی و مبارزه با آن است. تلاش دشمن بـرای عقب نگاه داشتن جامعۀ ایمانی مسلمین، ر یخته شدن خونهای فراوان برای حفظ اسلام، پردهبرداری از ماهیت وحشی و غیر انسانی تمدن غرب و ... از مباحث این گفتار است.
منبع: الف
کلیدواژه: مرحوم آیت الله گفتار اول گفتار دوم سیر و سلوک الی الله حق شناس
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.alef.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «الف» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۴۵۹۰۳۶۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
آیتالله مرتضوی: «حفظ نظام» به معنای نظام عام اجتماعی است؛ نه نظام سیاسی
استاد حوزه علمیه قم با تأکید بر اینکه نظام اجتماعی بدون تمایزات حفظ نمیشود، گفت: در استنادهای فقها قابل توجه این است که بر خلاف معنای خاص حفظ نظام در ادبیات سیاسی معاصر که عبارت از نظام سیاسی و حکومت است، فقهای ما در قریب به اتفاق موارد این مفهوم را به عنوان قاعده عام و شامل و در معنای نظام عام اجتماعی، و البته گاهی هم خرده نظامهای اجتماعی مثل نظام خانواده، به کار برده و مثلا میگویند اگر چنین نباشد نظام خانواده یا اقتصاد به هم میریزد. عمده مسأله نظام عام اجتماعی یا خرده نظامهای اجتماعی است؛ نه نظام خاص سیاسی. اگر هم گاهی درباره نظام سیاسی گفته شده، در راستای همان حفظ نظام عام یا خرده نظامهای اجتماعی است.
به گزارش خبرنگار جماران، آیتالله سید ضیاء مرتضوی در جمع فارغ التحصیلان انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران در خصوص اینکه «آیا حفظ نظام اوجب واجبات است؟» گفت: وقتی که از عنوان «حفظ نظام» سؤال میشود، اولین پرسش این است که مقصود از «نظام» چیست؟ آیا منظور نظام عام اجتماعی است یا برخی خرده نظامها مثل نظام سیاسی، اجتماعی، امنیت یا بهداشت که در جامعه وجود دارد؟ آنچه از گذشته در فقه ما یا برخی علوم اسلامی مطرح بوده، نظام عام اجتماعی است؛ که البته با تعبیرهای مختلفی از آن نام برده میشود. اما در ادبیات سیاسی سالهای اخیر، آنچه با این عنوان به ذهن متبادر میشود، این عنوان عام نظام اجتماعی نیست بلکه نظام خاص سیاسی و اشاره مستقیم به حکومت هست.
استاد حوزه علمیه قم افزود: متأسفانه گاهی در اظهارنظرها بین این دو عنوان خلط میشود که نوعا هم بی توجه و از سر قصور است؛ ممکن است کسانی هم با توجه جای همدیگر به کار ببرند و مثلا آنچه در فقه برای نظام عام اجتماعی آمده را در برخی اهداف نظام سیاسی استفاده کنند. حفظ نظام در معنای عام اجتماعی یک اصل و قاعده عقلی است که در مسائل مختلف علوم مورد توجه هست. اما حفظ نظام سیاسی هر اندازه هم مهم باشد، یک خرده نظام است که در راستای حفظ نظام عام اجتماعی کارآیی دارد.
وی اظهار داشت: بنده پژوهشی را از نیمه سال 96 شروع کردم و عنوانش «بررسی فقهی حفظ نظام و مسائل آن» است. پنج سال طول کشید و این کار یکی دو سال پیش تمام شده و زیر چاپ است. گاهی جلساتی هم در قم و غیر قم داشتهام که برخی ابعاد این موضوع را مطرح کردهام. آن چیزی که اینجا میخواهم مطرح کنم همین است که «آیا حفظ نظام اوجب واجبات هست یا نیست؟» هدفم از طرح بحث در اینجا یکی توضیح نظر امام خمینی(س) و دوم نقد برخی تعابیر است.
آیتالله مرتضوی تأکید کرد: حفظ نظام به عنوان قاعده و اصل در علوم چند دین محل توجه و استناد بوده؛ مخصوصا در فقه که موضوع بحث ما است. فلاسفه اسلامی و متکلمین در استدلال بر ضرورت نبوت و تشریع و نیز تأکید بر ضرورت وجود امام، رئیس صالح یا معصوم به ضرورت حفظ نظام استدلال کردهاند. چنانچه خواجه نصیر طوسی در شرح سخنی از ابن سینا به تفصیل درباره ضرورت عقلی نبوت، تشریع و وجود پاداش و کیفر بر مبنای نیاز انسان به زندگی اجتماعی و برخورداری از نظام اجتماعی سخن گفته است. یا جناب سید مرتضی علم الهدی پرهیز از اختلال نظام را مبنای ضرورت وجود امام در هر زمان شمرده است. مصادیق را برخی اشکال میکنند اما جایی ندیدهام که کسی بگوید حفظ نظام لازم نیست.
وی با تأکید بر اینکه نظام اجتماعی بدون تمایزات حفظ نمیشود، گفت: خواجه طوسی در اخلاق ناصری جامعه بشری را نیازمند تمایزات بشری شمرده و حتی در استدلال به ضرورت معاد هم به این قاعده استناد کرده است. موارد مختلفی در اصول فقه هم آمده که موضوع حفظ نظام به عنوان یک منبع و مستند مورد توجه قرار گرفته است. مثلا چرا ظواهر گفته انسانها حجت است؟ یکی از استدلالها این است که میگویند اگر غیر از این باشد، نظام اجتماعی به هم میریزد و اصلا سخن گفتن دشوار میشود و نظام مبادلات و تجارت پا نمیگیرد. حتی اخباریون میگویند نظام اجتماعی را نمیشود با شبهات اداره کرد.
استاد حوزه علمیه قم افزود: فقها از گذشته تا کنون نه تنها در ابواب و مسائل مختلفی از فقه به ضرورت حفظ نظام عام و کلان اجتماعی و حرمت اختلال در آن به عنوان قاعده عامی که مورد قبول همه است، نگاه کردهاند و نوعا در تعیین وظایف شرعی و تکالیف دینی مردم به آن استناد کردهاند، بلکه بر همین اساس برآوردن و انجام کلیه نیازهای اجتماعی را فتوای به وجوب میدهند و نیازهای اجتماعی ذیل عنوان «واجب کفایی» مطرح میشود و تمام اینها را «واجبات نظامیه» میگویند؛ یعنی واجباتی که مربوط به حفظ نظام کلان اجتماعی است و چرخ جامعه بر آن اساس میچرخد.
وی یادآور شد: در استنادهای فقها قابل توجه این است که بر خلاف معنای خاص حفظ نظام در ادبیات سیاسی معاصر که عبارت از نظام سیاسی و حکومت است، فقهای ما در قریب به اتفاق موارد این مفهوم را به عنوان قاعده عام و شامل و در معنای نظام عام اجتماعی، و البته گاهی هم خرده نظامهای اجتماعی مثل نظام خانواده، به کار برده و مثلا میگویند اگر چنین نباشد نظام خانواده یا اقتصاد به هم میریزد. عمده مسأله نظام عام اجتماعی یا خرده نظامهای اجتماعی است؛ نه نظام خاص سیاسی. اگر هم گاهی درباره نظام سیاسی گفته شده، در راستای همان حفظ نظام عام یا خرده نظامهای اجتماعی است.