Web Analytics Made Easy - Statcounter

به گزارش گروه حماسه و مقاومت خبرگزاری فارس، بسیاری از رزمندگان شوخ طبع ما در خط مقدم و حتی در اردوگاه‌های دشمن با طنازی‌های خود سبب تقویت روحیه هم‌قطارانشان می‌شدند. چرا که چاشنی طنز همان قدر در تقویت روحیه رزمندگان تأثیرگذار بود که چاشنی مهمات برای ویران کردن مواضع دشمن. به مناسبت آغاز سال ۱۴۰۱ بخشی از آن روحیات طنز رزمندگان در هشت سال دفاع مقدس را برای شما بیان می‌کنیم که توسط رمضانعلی کاوسی در کتاب «موقعیت ننه» ترسیم شده است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

تشریف می‌برم موقعیت ننه

خاطره‌ای از احمد شیروانی جانباز ۷۰ درصد را می‌خوانیم:

سال ۱۳۶۱ حدود ۲ ماه قبل از شروع عملیات محرم، من، حمید یزدی، سعید شوردزی و چند نفر از دیگر دوستانم به شهرک دارخوین آمدیم. فرصت نشده بود به مرخصی برویم. هر چه به دفتر کارگزینی تیپ امام حسین(ع) می‌رفتیم تا مرخصی بگیریم، می‌گفتند: فعلاً تمام مرخصی‌ها لغو شده است.

از بس سماجت کردیم، مسؤول کارگزینی با مرخصی ۴۸ ساعته ما موافقت کرد و گفت: مواظب باشید بقیه نیروها نفهمند شما دارید به مرخصی می‌روید. تا جایی که امکانش هست برگه‌های مرخصی را نشان کسی ندهید.

برگه‌های مرخصی را در جیبمان گذاشتیم و پیاده به سمت دژبانی حرکت کردیم. وانت تویوتایی به ما نزدیک می‌شد. ۲ نفر جلو و چندنفر هم در کابین عقب آن نشسته بودند. وقتی ماشین به ما نزدیک شد، از راننده‌اش پرسیدم: اخوی! این ماشین اهواز نمی‌رود؟

سرعتش را کم کرد و گفت: چرا بپرید بالا.

سوار شدیم. دم در، دژبان که یک بسیجی کم‌سن و سال بود، جلوی ماشین را گرفت و پرسید: اخوی‌ها کجا تشریف می‌برند؟

یکی از سرنشینان جلو گفت: داریم می‌رویم موقعیت مهدی.

گویا دژبان از قبل او و دوستانش را می‌شناخت، ولی متوجه شد که ما پنج نفر با آن‌ها نیستیم. با لهجه شیرین اصفهانی از راننده پرسید: دادا، این برادرا هم با شوما هستن؟

ـ از خودشان بپرسید.

از ما پرسید: شوما چندنفر کوجا تشریف می‌برین؟

همان لحظه شیطنتم گل کرد. با قیافه کاملاً جدی گفتم: من تشریف می‌برم موقعیت ننه، بقیه را از خودشان بپرس.

بغل دستی‌ام از حرف من خنده‌اش گرفت. همان طور که می‌خندید، گفت: من هم می‌روم موقعیت ننه.

حمید یزدی که متأهل بود، گفت: من نمی‌روم موقعیت ننه، می‌خوام بروم موقعیت زنه!

راننده گاز داد تا حرکت کند. دژبان با کف دست روی کاپوت ماشین کوبید. اسلحه‌اش را مسلح کرد و گفت: وایسا ببینم. این مسخره‌ بازیا چی چیه‌‌س؟ موقعیت ننه دیگه کوجاس؟ پیاده‌ بشین ببینم. من نمی‌ذارم شما چند نفر از این در برین بیرون!

ـ اخوی چی چی رو نمی‌ذاری؟ ما باید بریم وَرِ دل ننه‌هامون.

ـ مگه الکیه، هر کی دلش خواست سرش رو بندازه پایین و از این در بره بیرون؟ فکر کردین من اینجا بوقم؟

ـ برادر! ما حکم مأموریت داریم، باید بریم موقعیت ننه.

ـ ببینم حکمتون رو.

برگه‌های مرخصی را که نشانش دادیم، گفت: خدا بگم شما بسیجیا رو چی کارتون نکنه که هر کدومتون یه جوری آدم رو می‌ذارین سرکار! برین خدا پشت و پناهتون.

بخوان بابا کرم دوست دارم

سال ۱۳۶۲ در خط دوم پدافندی پاسگاه زید، سنگر بزرگی داشتیم. عرض سنگرمان ۲ متر و طول آن ۱۰ متر بود. یکی از همسنگران ما که بالای ۶۰ سال داشت، هر شب ساعت هشت شب پتویش را بر می‌داشت و می‌رفت آخر سنگر می‌خوابید و خر و پفش فضای سنگر را پر می‌کرد. ساعت سه بامداد که همه خواب بودند، او برای نمازشب بلندمی‌شد. تا می‌آمد به دم سنگر برسد، پایش را روی بچه‌ها می‌گذاشت و ناخواسته دست‌ و پای آن‌ها را لگد می‌کرد.

چند شب گذشت و ماجرا باز هم تکرار شد. بچه‌ها به خاطر احترامی که برایش قائل بودند، به روی خودشان نیاوردند و حرفی نزدند. یک شب، ناخواسته تعداد بیش‌تری از جمله پای مرا لگد کرد. یکی از بچه‌ها به او گفت: حاج آقا، این طوری خدا را خوش نمی‌آید. ما اذیت می‌شویم. تو این جوری ما را از خواب بیدار می‌کنی، یک فکر دیگری بکن.

او هم قول مساعد داد که رعایت کند. اما انگار همه توصیه‌ها مثل آب در هاون کوبیدن بود. نیمه‌ شبی دیگر از راه رسید. با صدای آخ یکی از بچه‌ها از خواب بیدار شدم. پیرمرد طبق روال خودش، طول سنگر را با لگد کردن بچه‌ها پیمود و از سنگر خارج شد. با سروصدایی که ایجاد شد، بیش‌تر بچه‌ها از خواب بیدار شدند.

پیرمرد به نزدیک خاکریز رفت؛ جایی که هر شب به مناجات می‌پرداخت. به نماز ایستاد. جهت قبله به گونه‌ای بود که پشت او به ورودی سنگر بود. این موقعیت او سبب شده بود، بچه‌ها به راحتی صحنه را زیر دید داشته باشند.

یکی از بچه‌ها، بهنام علی که از همه بیش‌تر به ستوه آمده بود، گفت: بچه‌ها من امشب باید حسابی حال این پیرمرد را بگیرم. فقط باید قول بدهید خودتان را کنترل کنید، نخندید و دندان روی جگر بگذارید تا من نقشه‌ام را اجرا کنم.

پیرمرد شروع به خواندن نماز کرد. علی که جثه کوچکی هم داشت، چراغ قوه‌ای برداشت و آرام آرام داخل دیگ مسی بزرگی که پشت پیرمرد بود، رفت و مخفی شد. پارچه‌ای توری‌‌مانند را هم روی دهانه دیگ انداخت. پیرمرد نمازش را با طمأنینه خاصی ادامه داد. در قنوت با خشوع خاصی دعا می‌خواند: ربنا آتنا فی‌ الدنیا حسنه و فی‌ الاخره حسنه وقنا عذاب النار....

ناگهان علی با صدای بلند از داخل دیگ گفت: اقرأ.

پیرمرد تکانی خورد، کمی خودش را جمع‌وجور کرد و به نماز ادامه داد.

چند لحظه بعد دوباره صدای بلندی از داخل دیگ شنیده شد: اقرأ.

چون دیگ بزرگ بود، صدا با نجوای خاصی در آن می‌پیچید. پیرمرد بنده خدا هاج و واج مانده بود که این اقرأ دیگه یعنی چه؟! علی دوباره بلندتر از ۲ دفعه قبل گفت: اقرأ و چراغ قوه را روشن کرد. نور سبزرنگی به سمت آسمان ساطع شد. صدای پیرمرد شروع به لرزیدن کرد. آهنگ صدایش عوض شد. دوباره علی از درون دیگ فریاد زد: گفتم اقرأ و همزمان چراغ قوه را خاموش و روشن کرد. 

پیرمرد با دستانی لرزان و با حالت تضرع و گریه گفت: چه بخوانم؟! چه بخوانم مولای من؟ علی بلند شد و گفت بخوان: بابا کرم، بابا کرم دوسم داری، دوست دارم....

پیرمرد پاک قاطی کرده بود! همه زدن زیر خنده.

یکی از بچه‌ها گفت: حاجی جان، آخه چند بار بگوییم برای نمازشب پا روی شکم و مخ ما نگذار؟ بیا این هم نتیجه‌اش!

انتهای پیام/

منبع: فارس

کلیدواژه: طنز یکی از بچه ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۴۶۲۸۴۸۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

گل‌گهر 0 - 0 شمس‌آذر: همه چیز صفر!

به گزارش ورزش سه، دیدار تیم‌های گل‌گهر سیرجان و شمس‌آذر قزوین در اولین دیدار هفته بیست و ششم لیگ برتر نتیجه تساوی بدون گل به پایان رسید و دو تیم به تقسیم امتیازات رضایت دادند.

این مسابقه در نیمه اول بدون موقعیت و هیجان خاصی ادامه پیدا کرد و موقعیت های نصفه نیمه کمی روی دروازه‌ها ایجاد شد که مدافعان به سادگی خطر را از روی دروازه دور کردند.

ویدئو: 331906

در نیمه دوم هم موقعیت چندانی ایجاد نشد و در دقایق پایانی مسابقه گل‌گهری ها دو شانس گلزنی داشتند و با بدشانسی نتوانستند گل پیروزی را به ثمر برسانند.

جدی ترین موقعیت این مسابقه روی ضربه آزاد روبرتو تورس خلق شد و ضربه فنی این بازیکن در حالی که جعفرپور تسلیم شده بود به تیرک دروازه برخورد کرد و راه به جایی پیدا نکرد.

با تساوی که در این مسابقه به دست آمد نتیجه به سود ذوب‌آهن بود و آنها فردا در صورت شکست دادن استقلال می‌توانند جهش قابل توجه‌ای در جدول داشته باشند.

????زمان و محل برگزاری: هفته بیست و ششم لیگ برتر - 16 اردیبهشت 1403 - ???? ورزشگاه: شهید سلیمانی سیرجان

????داور: ایمان کهیش کمک‌ها: حسن ظهیری، حامد تازه پور و حامد سیری ناظر: ایرج نظری

????گل‌گهر سیرجان:

محمدرضا اخباری، مسیح زاهدی، سامان فلاح، مهدی تیکدری، سیدابولفضل رزاق پور، احمد زنده روح، علیرضا علیزاده، روبرتو تورس، مهدی ممی زاده(73-قائم اسلامی خواه)، اریک باگناما(55-علیرضا کوشکی) و سعید سحرخیزان(73-مسعود زائر کاظمینی)
سرمربی: مارینوس اوزونیدوس

????شمس‌آذر قزوین:
علیرضا جعفرپور، هومن ربیع زاده، محمدرضا رضایی، حسین گودرزی(81-مجتبی فخریان)، محسن طرحانی، پوریا سرآبادانی(3+90-سجاد جعفری)، صادق آلبوصبیح، علی آزادمنش، محمد پاپی(46-عیسی مرادی(81-معین قربانی))، امیرمحمد نسایی و فراز اماملی
سرمربی:سعید دقیقی

????کارت زرد:

????شمس‌آذر قزوین: ???? پوریا سرآبادانی(55) ????معین قربانی(83) ????معین قربانی(7+90)

????گل‌گهر سیرجان: ???? روبرتو تورس(77)

????اخراج:

????شمس‌آذر قزوین: ????معین قربانی(7+90)

⏱لحظات حساس:

دقیقه 13: بازی در میانه میدان در جریان است و دو تیم موقعیت خاصی ایجاد نکردند.

دقیقه 29: ضربه اریک باگناما از پشت محوطه جریمه با تکل بلند ربیع‌زاده برگشت داده شد و در ادامه ضربه زاویه بسته تورس توسط جعفرپور مهار شد.

دقیقه 39: ارسال رزاق پور برای سحرخیزان با ضربه سر این بازیکن همراه شد و توپ با فاصله کم به بیرون رفت.

دقیقه ۷۵: ارسال مهدی تیکدری پس از برخورد به مدافع گل‌گهر به صورت اتفاقی در آستانه ورود به دروازه بود که جعفرپور توپ را به کرنر فرستاد.

دقیقه ۸۸: روبرتو تورس پشت ضربه آزاد ایستاد و با یک ضربه دقیق فنی توپ را به تیرک کوبید و جدی‌ترین شانس گل‌گهر از دست رفت.

⭕️حاشیه:

* جریان بازی اتفاق خاصی ندارد و دو تیم بدون خلق موقعیت در نیمه دوم هم به کار خود ادامه می‌دهند.

* هواداران کم تعداد گل‌گهر دست از تشویق کردن بر نمی‌دارند.

دیگر خبرها

  • گل‌گهر 0 - 0 شمس‌آذر: همه چیز صفر!
  • مامور قلابی در سنگر دستگیر شد
  • جان‌فشانی در سنگر تولید
  • عزاداری مردم سنگر در سالروز شهادت امام صادق(ع)
  • برخی از فرهنگیان هدیه روز معلم دریافت نکردند
  • خانه پیرمردی که بعد ۵۱ سال سند دار شد
  • اسرار قانون کار؛ ۱۰ به اضافه یک راز که از کارگران پنهان می‌کنند
  • سپاه همزاد انقلاب و سنگر مستحکم انقلاب است
  • موافقت با مرخصی و اشتغال به کار جمعی از زندانیان خدابنده
  • موقعیت گلی که سردار آزمون در دیدار مقابل بایرلورکوزن از دست داد / فیلم