«سوگ طولکشیده» نهایتا به عنوان یک اختلال در روانپزشکی تشخیص داده میشود
تاریخ انتشار: ۲ فروردین ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۴۶۳۴۶۷۵
به گزارش همشهری آنلاین به نقل از وبامدی این رده تشخیصی جدید برای درصد اندکی از افراد به کار میرود که ظاهرا اندوه ناشی از داغدیدگی آنها را فلج کرده است و نمیتواند به فعالیتهای پیشین بازگردند و هنوز پس از گذشت یک سال از فقدان یک فرد نزدیک ناتوان هستند.
«اختلال سوگ طولکشیده» (PGD) اکنون در آخرین ویرایش «راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی» یا DSM-5 گنجانده شده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
افزوده شدن این بیماری جدید به ردهبندی تشخیصی احتمالا باعث گسترش کمکهای مالی برای پژوهش در درمانهای آن خواهد شد. داروی نالترکسون که برای درمان اعتیاد به کار میرود، در حال حاضر در کارآزماییهای بالینی به عنوان شکلی از درمان برای این عارضه در دست آزمایش است.
این تصمیم به بیش از یک دهه بحث در این باره پایان خواهد داد؛ گروهی از پژوهشگران استدلال میکردند که برای موارد داغدیدگی شدید درمان پزشکی لازم است. گرچه سوگ در موارد فقدان یک عزیز یک واکنش طبیعی است، برخی از افراد چنان داغدیدگی شدیدی پیدا میکنند که منجر به انزوایشان میشود.
دکتر پل آپلباوم از اعضای کمیته سرپرستی ناظر بر تجدیدنظرهای DSM میگوید:«بیوههایی هستند که تا آخر زندگیشان سیاه میپوشند، از تماسهای اجتماعی پرهیز میکنند و بقیه زندگیشان را با یاد شوهر یا همسر از دستدادهشان میگذرانند.. والدینی هستند که هیچگاه نمیتوانند سوگ از دست دادن فرزندانشان را پشت سر بگذارند. منظور ما از سوگ طولکشیده این موارد هستند.»
در مقابل، برخی از منتقدان این ایده این استدلال را مطرح کردهاند که ایجاد یک رده تشخیصی برای اختلال مربوط به سوگ میتواند بر بخشی اساسی از تجربه انسانی تاثیر بگذارد. ممکن است افراد داغدیدهای که لازم است به طور طبیعی از فقدانشان تسلا یابند، به اشتباه تشخیص بیماری روانی دریافت کنند. همچنین افراد ممکن است برای مصرف دارو برای سوگشان تحت فشار قرار گیرند.
جوآن کاسیوتور، استادیار مددکاری اجتماعی در دانشگاه ایالتی آریزونا میگوید: «من کاملا با اینکه سوگ یک بیماری روانی است، مخالف هستم. هنگامی که یک به اصطلاح کارشناسی به ما میگوید که وضعیت ما مختل است و ما احساس آسیبپذیری و ناتوانی میکنیم، دیگر به خودمان و عواطفمان اعتماد نمیکنیم. از نظر من این اقدام بسیار خطرناک و کوتاهبینانهای است.»
منشا این رده تشخیصی جدید را میتوان به دهه ۱۹۹۰ رساند که یک بررسی درباره درمان افسردگی نشان داد که بیماران به خوبی به داروهای ضدافسردگی پاسخ میدهند، اما احساس سوگ در آنها باقی مانده بود. حدود ۴ درصد از افراد سوگوار همچنان احساس «بدبختی و درماندگی» داشتند و برای مدت درازی دچار مشکل بودند.
انجمن روانپزشکی آمریکا در سال ۲۰۱۰ پیشنهاد کرد که تعریف افسردگی گسترش داده شود تا افراد سوگوار را هم دربرگیرد، اما این پیشنهاد مخالفتها و نگرانیها درباره تشخیص و درمان بیش از حد بیماران را برانگیخت.
راهنمای هزار صفحهای طبقهبندی اختلالات روانی بحث انگیز شدپژوهشگران از آن هنگام به بعد به بررسی سوگ که ظاهرا متفاوت با افسردگی است و رابطه نزدیکتری با اختلالات افسردگی مانند «اختلال استرس پس از سانحه» (PTSD) دارد، ادامه دادهاند. اکنون اصول راهنمایی برای تفاوت گذاشتن میان سوگواری طبیعی و اختلال سوگ تدوین شده است.
بر اساس تعریف جدید DSM-5، تشخیص «اختلال سوگ طولکشیده» را میتوان یک سال پس از فقدان داد و به این ترتیب این معیار تشخیص برای حدود ۴ درصد افراد سوگوار به کار خواهد رفت.
کد خبر 665635منبع: همشهری آنلاین
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۴۶۳۴۶۷۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
از روان تا درمان
یک روانشناس بالینی گفت: بیشترین آمار مراجعه کنندگان به مشاور و روانشناس قشر جوانان به ویژه بانوان هستند که میتوان دلیل آن را به صورت کلی درگیری بیشتر با مشکلات تهدید کننده سلامت روان، چالشهای زندگی و درک و پذیرش بهتر این افراد از نقش کمک کننده روانشناسان در بهبود زندگی و مشکلات سلامت روان دانست.
به گزارش خبرنگار ایمنا، انسان موجودی با پیچیدگیهایی منحصر به فرد و شاهکاری از خلقت خداوند است که در هزارتو زندگی قرار میگیرد او با استفاده از نقشه راه و موهبتهای غریزی از مبدا به سمت مقصد گام بر میدارد. گاه در میانه راه دیگر قادر به یافتن مسیر درست برای مقصدی امن نیست و نیازمند کمک برای ادامه دادن است. در این زمان نیازمند یاری از سمت کسی است که این هزارتو زندگی را با تمام پیچ و خمهایش به خوبی بلد است و آن کسی نیست جز روانشناس!
انسان برای سادهترین فعالیتها مثل راه رفتن نفس کشیدن در زندگی از اصولی پیروی میکند که تحت نظارت و فرمان مغز انجام میپذیرد. زمانی میرسد که به خاطر عوامل محیطی یا زیستی مغز نیز برای ادامه دادن نیازمند یاری میشود تا بتواند درستترین مسیر را طی کند. اغراق نیست اگر بگوییم مغز موتور اصلی زندگی است که با کوچکترین تشویش و آشفتگی میتواند روند عادی زندگی را دچار اختلال کند.
شاید بتوان نقش روانشناس در زندگی را با یک مثال اینگونه توصیف کرد زندگی همچون زمینی مسطح است که گاه دارای چالههایی عمیق است و انسان ناخواسته به درون آن سقوط میکند و برای بیرون آمدن از آن نیازمند کمک است. روانشناس اکنون با کولهای از تجهیزات وارد میدان میشود و به انسان کمک میکند تا از آن بحران با بیشترین سرعت و کمترین آسیب خارج شود.
نرگس محمدی در گفتگو با خبرنگار ایمنا اظهار کرد: به صورت کلی میتوان گفت روانشناسی علم مطالعه رفتار و فرآیندهای ذهنی افراد است. در جامعه شناختهترین شاخه این علم، روانشناس بالینی است که با آموزشهای آکادمیک در زمینه سلامت روان برای شناسایی، پیشگیری و درمان مشکلات روحی روانی و ارتباطی از جمله اختلالات روانپزشکی به افراد کمک میکند تا مسائل زندگی، روابط و مشکلات خود را به صورت مؤثر مدیریت کرده و به پیشرفت آنان در زندگی کمک میکند.
وی در رابطه با زمان مناسب برای مراجعه به روان شناس افزود: حوزه کاری روانشناسان برای همه سنین و در جنبههای مختلف کارایی دارد و امروزه روانشناسان به طور تخصصی در زمینههای مختلف از جمله روانشناسی کودک و نوجوان، فرزند پروری، خانواده درمانی، زوج درمانی، تحصیلی، شغلی و حتی در زمینه تبلیغات و سیاسی میتوانند به افراد کمک کنند. بنابراین افراد با توجه به حیطه مشکلات خود در گسترهی وسیعی میتوانند به روانشناس نیاز داشته باشند، البته نباید فراموش کنیم که یکی از مهمترین نقش روانشناسان در پیشگیری از مشکلات و بهبود کیفیت زندگی افراد است بنابراین میتوان گفت که همه افراد برای آنکه بتوانند زندگی بهتر با مشکلات کمتری داشته باشند به روانشناس نیاز دارند. در جوامع پیشرفته شاهد آن هستیم که افراد از سنین کودکی تحت نظر یک روانشناس بوده و برای حل مشکلات و پیدا کردن مهارتها از آن کمک میگیرند.
این روان شناس و روان درمانگر یادآور شد: با توجه به تجربه کاری و بالینی خود بیشترین آمار مراجعه کنندگان قشر جوانان به ویژه بانوان هستند که میتوان دلیل آن را به صورت کلی درگیری بیشتر با مشکلات تهدید کننده سلامت روان و چالشهای زندگی و درک و پذیرش بهتر این افراد از نقش کمک کننده روانشناسان در بهبود زندگی و مشکلات سلامت روان عنوان کرد.
وی در رابطه با علت مشکلات روحی گفت: واقعیت این است که علت مشکلات روحی روانی به صورت کامل هنوز در هیچ کجای دنیا شناخته نشده ولی آنچه مسلم است نقش ژنتیک، استرسهای مختلف در جنبههای مختلف زندگی، نوع تعامل و ارتباط آدمها با هم دیگر، ویژگیهای شخصیتی و شیوههای مقابله افراد با استرس در بروز مشکلات روحی روانی بخصوصی اختلالات روانپزشکی نقش مهم و پررنگی دارد.
محمدی ادامه داد: دلیل ایجاد مشکلات روحی روانی نیاز به بررسیهای دقیقتری دارد یعنی ما نمیتوانیم یک علت مشخص را برای آن مطرح کنیم ولی میتوان افزایش سطح مشکلات اجتماعی، اقتصادی، نقش فضای مجازی، شکاف بین نسلها از نظر اعتقادی و ارزشی و نقش رسانهها را در به وجود آمدن مشکلات روحی و روانی مؤثر بدانیم.
وی در پایان خاطر نشان کرد: مردم باید قشر روانشناس را بیشتر بشناسند و برای بهبود مشکلات فردی، اجتماعی و پیشرفت کشور و مسائل زندگی از روانشناسان کمک بگیرند. همچنین نیاز است تمهیداتی برای استفاده بیشتر از خدمات روانشناسی در سطوح مختلف در اختیار مردم قرار بگیرد. نقش تبلیغات و رسانهها نیز میتواند اثر مثبتی در شناخت، آگاهی و توسعه استفاده از علم روانشناسی در زندگی داشته باشد تا بتوانیم جامعهای شادتر و متعالیتر داشته باشیم.
کد خبر 747095