مدودف: جهان، بستانکار آمریکاست
تاریخ انتشار: ۸ فروردین ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۴۶۶۲۲۱۵
به گزارش «تابناک» به نقل از خبرگزاری صداوسيما؛ معاون رئیس شورای امنیت ملی روسیه و رئیس جمهور سابق این کشور در گفتگویی اختصاصی با شبکه خبری آر تی تاکید کرد جهان دو قطبی به پایان رسیده است و آمریکا دیگر حاکم جهان نیست و کل جهان، بستانکار آمریکا است.
دمیتری مدودف گفت: آمریکا تصور میکند کشوری فراتر از قوانین بین الملل است و میتواند هر طور که دلش میخواهد، رفتار کند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
خبرنگار شبکه تلویزیونی آرتی گفت: آمریکا چندین بار در گذشته دست به اقداماتی (نظامی) مشابه در مناطقی زده است که به هیچ وجه منافع مستقیمی در آنها نداشته است. این کشورها، همسایه آمریکا نبوده اند یا تهدیدی برای این کشور به حساب نمیآمده اند. به عنوان مثال، یوگسلاوی (سابق)، عراق و افغانستان. اما اقدام نظامی آمریکا هیچ وقت با چنین واکنش گسترده و متحدی از سوی غرب مواجه نشده است. هیچ کسی به بمباران جشن عروسی در افغانستان با تعطیلی مغازههای لباس فروشی اروپایی در آمریکا واکنش نشان نداد. آمریکا هیچ عواقبی را هم متحمل نشد. چرا؟ چرا ما شاهد واکنشی قدرتمند به اقدامات روسیه هستیم، همان اقداماتی که شما میگویید کاملاً از نظر تامین امنیت ما، توجیه پذیر هستند؟
مدودف در پاسخ به این سوال گفت: «این گفته شبیه به کشف جدیدی نیست، اما کاملاً مشخص است که آمریکا خود را کشوری فراتر از قوانین بین الملل و تمامی کشورهای دیگر به حساب میآورد.
وی خاطر همچنین نشان کرد: پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و پایان نظم دو قطبی جهان براساس تقابل ناتو و پیمان ورشو، آمریکا خود را برنده ماجرا و تنها ذینفع فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی دانست. در شرایطی که اتحاد جماهیر شوروی در واقع به دلیل فعالیتهای ناتو از هم نپاشید بلکه دلایل داخلی در این امر دخیل بودند؛ و به همین خاطر است که آنها این طور رفتار کردند: آنها معتقدند که نمیتوان آنها را به پای میز محاکمه کشاند، اما آنها حق دارند همه را قضاوت کنند و تصمیم گیرندگان نهایی هستند و حق دارند هر کاری که دلشان میخواهد، انجام بدهند. چند عامل هم باعث چنین رفتاری میشود؛ اول اینکه، آمریکا از نظر اقتصادی کشوری بسیار قدرتمند است. نکته دوم اینکه با نگرشی انتقام جویانه دلار چاپ میکند و به همین خاطر بدهی داخلی اش همین طور بیشتر و بیشتر میشود. در حقیقت، کل جهان، بستانکار آمریکا است. ممکن است کل جهان از نظر اقتصادی به دردسر بیفتد و دچار بحران شود و در همان زمان آمریکاییها سرگرم چاپ دلار باشند. به همین خاطر است که آنها اکنون از این نظر هم احساس میکنند که اصلاً مجازات نشده اند. درست به همان دلیلی که اقدامات آمریکا در افغانستان، عراق و ویتنام در چند دهه گذشته، هیچ وقت از نظر حقوقی از سوی جامعه بین المللی زیر ذره بین نرفته است. با وجود این، در زمان جنگ ویتنام، اتحاد جماهیر شوروی هنوز زنده بود و در قالبهای چندگانه بحثهای فشردهای درباره این موضوع به راه میانداخت. همان طور که میدانید، اتحاد جماهیر شوروی آن زمان به ویتنام کمک میکرد. آمریکا مدتها چنین سیاستی را دنبال کرد. همه هم میدانیم که ماجرا چطور به پایان رسید. این نکته را هم بگویم که ویتنام هزاران کیلومتر از آمریکا فاصله دارد. این واقعیتی است که افراد کمی، حتی در این کشور، آن را به خاطر میآورند، چون مدت زمان بسیاری از آن گذشته است، اما دوستان ویتنامی ام به من گفتند که دخالت آمریکا در ویتنام در طول دهه شصت میلادی باعث کشته شدن بیش از یک میلیون ویتنامی شد. فکرش را بکنید. بیش از یک میلیون نفر! خودتان نگاهی به نقشه بیندازید و ببینید آمریکا کجاست و ویتنام کجا قرار دارد. با وجود این، آمریکا وارد این کشور شد و در نتیجه بیش از یک میلیون نفر کشته شدند. حتی همان زمان هم این اقدام آنچنان محکوم نشد، هر چند پیمان ورشو و اتحاد جماهیر شوروی هم سر پا بودند. بعد هم که اتحاد جماهیر شوروی در کنار پیمان ورشو از روی نقشه جهان ناپدید شد، آمریکا به طور کامل از کنترل خارج شد. آنها فکر میکنند هر کاری که بخواهند، میتوانند انجام بدهند. یوگسلاوی نمونه بارز آن است. ما دیدیم که تعدادی از کشورها به طرز فاحشی به قوانین بین الملل بی توجهی کردند و در آنجا از نیروهای مسلح و تسلیحات، از جمله مهمات حاوی اورانیوم ضعیف شده استفاده کردند. آیا سر و صدایی به پا شد؟ خیر. آنها متوجه شدند که میتوانند به کارهایشان ادامه بدهد، توجیهی سر هم کنند و بعد هم از دست قانون فرار کنند. امروز بعضی از رهبران اروپایی اذعان میکنند که «بله، شاید آنها کمی بیش از اندازه واکنش نشان داده اند.»، اما حرفی بیشتر از این نمیزنند. آمریکا به این دلیل در گوشه و کنار جهان چنین رفتاری میکند، چون آنها فکر میکنند که دیگر رقابتی در کار نیست. اما آنها اشتباه میکنند.
معاون رئیس شورای امنیت ملی روسیه و رئیس جمهور سابق این کشور در پایان افزود: زندگی حالت ایستا ندارد و تحولات جدیدی در روابط بین الملل شکل میگیرد و کشورهای جدیدی به عنوان کشورهای قدرتمندی ظهور پیدا میکنند. معنای این حرف این است که مراکز جاذبه جدیدی در روابط بین المللی در حال شکل گرفتن است. به نمونههایی مثل جمهوری خلق چین، هندوستان و فدراسیون روسیه نگاه کنید. جهان دوقطبی به پایان رسیده است. آمریکا دیگر حاکم سیاره زمین نیست.»
منبع: تابناک
کلیدواژه: مذاکرات وین نوروز 1401 انصارالله یمن مدودوف روسیه آمریکا مذاکرات وین نوروز 1401 انصارالله یمن قیمت گوشی اتحاد جماهیر شوروی بین الملل کشور ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.tabnak.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «تابناک» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۴۶۶۲۲۱۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
واکاوی ریشههای اعتراضات ضداسرائیلی در دانشگاههای آمریکا
فرارو- در روزهای گذشته دانشگاههای آمریکایی نظیر: کلمبیا، ماساچوست، نیویورک، براون، و دهها دانشگاه دیگر در ایالتهای مختلف آمریکا، صحنه برگزاری اعتراضات و همچنین تحصن از سوی دانشجویان و اساتید دانشگاهی بوده است.
به گزارش فرارو؛ این طیفها به طور خاص خواستار پایان فوری جنگ غزه و همچنین خاتمه دادن به حمایتهای مالی و تسلیحاتی آمریکا و نهادهای دانشگاهی و شرکتهای تسلیحاتی از رژیم اشغالگر قدس شده اند و در عین حال، این خواسته را نیز مطرح کرده اند که آن دسته از دانشجویان و اساتیدی که به دلیل حمایت از ملت فلسطین و انتقاد از اسرائیل هدفِ اقدامات تنبیهی قرار گرفته اند نیز بایستی عفو شوند.
با این همه، نکته قابل تامل اینکه اعتراضات در دانشگاههای مختلف آمریکا با واکنش سنگین و قهری نیروهای امنیتی این کشور رو به رو شده است. تصاویر و ویدئوهای فراوانی از بازداشت دانشجویان، اساتید و خبرنگاران، در فضای مجازی و رسانههای مختلف جهان منتشر و پخش شده است.
دامنه اعتراضات به آمریکا محدود نمانده و در مدت اخیر اعتراضات به کشورهایی نظیر ایتالیا، استرالیا و فرانسه نیز کشیده شده است. بسیاری از تحلیلگران سعی داشته اند تا به واکاوی ریشههای این اعتراضات بپردازند. به بیان ساده تر، سعی داشته اند این سوال را پاسخ دهند که عمده محرکهای انفجار اعتراضات جاری در دانشگاههای آمریکا چیست؟
به نظر میرسد در پاسخ به این پرسش، میتوان به ۲ مولفه عمده و محوری اشاره کرد.
۱. شکاف نسلی در آمریکایکی از محرکهای عمده و محوری که اغلب جامعه شناسان در ریشه شناسی اعتراضات به آن معطوف بوده اند، مساله و چالش "شکاف نسلی" بوده است. به این ترتیب که میان ارزشهای مقامهای ارشد و نخبگان سیاسی و به طور کلی طبقه حاکمه در آمریکا و قشر جوان و تحصیلکرده در این کشور، شکاف و گسست ایجاد شده و همین مساله موجب شده تا در بسیاری از موضوعات سیاست داخلی و خارجی آمریکا، انفجار نوعی منازعه و تقابل میان دولتمردان و تصمیم سازان و قشر جوان و نسلِ Z رخ دهد.
در این رابطه، تحلیلهای مختلف در خودِ آمریکا حاکی از این هستند که مساله شکاف نسلی در ارتباط میان حامیان هر دو حزب جمهوریخواه و دموکرات و احزاب برقرار است با این حال، این شکاف به نحو جدیتر و عمیق تری در حزب دموکرات و شیوه حکمرانی آن قابل مشاهده است.
نسلهای جوان و دانشگاهی در آمریکا، بر این باورند که حاکمان این کشور دچار نوعی تاخر از نظر تاریخی هستند و به واقعیتهای روز، متناسب با مقتضیات جهان کنونی را نمینگرند و همچنان اسیر بینش و رویکردهایی هستند که آمریکا را قدرت برتر و هژمون جهان میدانند. قدرتی که میتواند هرکاری انجام دهد و از تبعات و پیامدهای آن نیز فرار کند.
۲. افول هژمونیکیکی از محرکهای دیگری که برخی تحلیلگران مسائل راهبردی در توضیح ریشههای اصلی اعتراضاتدانشگاهی به آن اشاره میکنند، این مساله است که این رویداد را باید نقطهای از یک روند کلی دانست که از مدتها قبل آغاز شده و اشاره به افول هژمونیک موقعیت بین المللی آمریکا دارد.
جهان در دورههای زمانی مختلف، از وجود یک یا چند قدرت هژمونیک بهره برده است. قدرت یا قدرتهایی که نظام بین الملل را سامان داده و نوعی نظم را در آن برقرار میکنند.
در هر سیکل تاریخی، قدرتهای هژمونیک، فرازها و در نهایت فرود را تجربه میکنند و در نهایت با سقوط هژمونی خود و یا کم فروغ شدن آن، با خیزش قدرتهای رقیب مواجه میشوند و نظمی تازه در جهان شکل میگیرد و تقویت میشود.
در سالهای گذشته نشانههای متعددی از افول هژمونیک آمریکا نیز در جهان قابل مشاهده بوده است. افولی که هم ناشی از سستی بنیادهای ایدئولوژیک و فکری نظام سیاسی آمریکا بوده و از جذابیت جهانی آن کاسته و هم متاثر از شکستهای میدانی آمریکا در جبهههای مختلف در مواجهه با رقبایش در مناطقی نظیر شرق و غرب آسیا، قاره آفریقا و یا حتی اروپا بوده است.
حال در این بحبوحه، عرصه سیاست داخلی آمریکا نیز همچون حوزه سیاست خارجی این کشور، متاثر از این شکستها، جلوههایی از افول هژمونیک آمریکا را به نمایش گذاشته است. جلوههایی که علاوه بر نمایش کاستی و ضعفهای نظام حکمرانی آمریکا، از عدم توانایی حل و فصل مسائل و مشکلات حکایت دارند. از این منظر، اعتراضات جاری در آمریکا، یک نقطه و ایستگاه از روندی کلی است که در ادامه راه نیز بایستی انتظار نمودهای عینی تری از آن را داشته باشیم.
این رویدادهادر نهایت بسیاری از معادلات و جایگاه جهانی آمریکا را دگرگون میکنند. برخی تحلیلگران در آمریکا به این نکته اشاره میکنند که هیچ بعید نیست حتی آمریکا در اواخر دهه ۲۰۲۰ میلادی، از حیث حکمرانی سیاسی، به سمت یک کشور اقتدارگرا و دیکتاتوری تغییر جهت بدهد.