سیروس میمنت: بهرام افشاری هم کارگری میکرد و هم بازیگری
تاریخ انتشار: ۱۶ فروردین ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۴۷۱۴۵۸۳
یکی از شرکتکنندگان مسابقه «جوکر ۵» که این روزها در مرکز توجهات قرار گرفته، سیروس میمنت است. او نیز مانند غلامرضا نیکخواه، عباس جمشیدیفر و یوسف صیادی موفق شده روی جدیدی از توانایی خود را در زمینه کمدی نشان بدهد و توجه مخاطبان را جلب کند. این بازیگر همزمان با «جوکر»، سریال «راز بقا» اثر سعید آقاخانی را نیز در حال انتشار در شبکه نمایش خانگی دارد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
چه چیزی باعث شد شرکت در مسابقه «جوکر» را بپذیرید؟
آقای علیخانی از دوستان قدیمی من هستند، سالها پیش زمانی که تازه کارشان را شروع کرده بودند با یکدیگر کار کردیم. وقتی ایشان برای حضور در مسابقه با من تماس گرفتند، مشتاقانه پذیرفتم.
عـلاوه بر این سابقه دوستی و همکاری، «جوکر» برایتان چه جذابیتهایی داشت؟
من بخشهایی از فصل اول مسابقه را دیده بودم و چون برنامه جدیدی بود آن را دوست داشتم. درسـت است که نمونه خارجی داشـت اما در ایران جدید بود و جای چنین مسابقهای خالی بود. علاوه بر این، ما در این مسابقه خود واقعی شرکتکنندگان و هنرمندان را بدون رنگ و لعاب میبینیم و این برای بینندگان جالب است.
با توجه به سابقه همکاریتان با احسان علیخانی، این تجربه چطور است؟
آقـای علیخانی شخص دانـا، هوشیار و فعالی هستند و هرقدر از این نوع نیروها داشته باشیم کم است. واقعا هم نمونه ایشان را کم داریم، کارهایشان بسیار خاص و متفاوت است و همیشه برنامههایشان پربیننده بوده است. احسان علیخانی آدم خوشفکری است و من خیلی دوست دارم چه در تلویزیون و سینما و چه در مجموعههای این چنینی، با این طور آدمها کار کنم.
در مسابقه «جــوکــر»، خـودتـان طراحی میکنید که چه کارهایی انجام بدهید یا با اتاق فکر برنامه مشورت میکنید؟
یک اتاق فکر وجود دارد و چند نویسنده آنجا هستند که کلیت کار با آنها چک میشود، اما این که مثال نوشتهای وجود داشته باشد، نه اینطور نیست. هر شرکتکننده به تنهایی (نه همه با هم) با نویسندگان هماهنگ است و آنهـا به نوعی کـار را کنترل میکنند که مسابقه به چه سمتی برود، اما باز هنگام ضبط فرمان در دست شرکتکنندگان است. مثلا ما درباره خیلی از کارهایی که میخواستیم انجام بدهیم با نویسندگان صحبت کردیم، اما اصلا فرصت نشد.
پس اینطور نیست که دقیقا مطرح کنید چه ایدههایی دارید و میخواهید چه کارهایی بکنید.
نه اصــلا. هیچ چیزی از قبل طراحی شـده و پیشبینیشده نیست و اصلا این طور نیست که با هم هماهنگ کنیم آقای فلانی تو این را بگو تا من این جواب را بدهم یا فلان حرکت را انجام بـده! خود واقعی آدمهـا آنجا هستند، منتها هرکسی از قبل برنامهای در ذهن دارد و با نویسندهها چک کرده، چون به هرحال آنها طراحی کل کار را در نظر دارند. مثال من شاید یکی، دو مورد از کارهایی را که با نویسندگان چک کـرده بـودم توانستم انجام بدهم، بقیه اتفاقات مانند درگیری من با علی مشهدی ناخودآگاه پیش میآمد. حضور آدمها در مسابقه خودش به تو موضوع میدهد و آقای علیخانی هم دقیقا همین را میخواهد، آن نقطه طلایی که به وجود میآید، در «مسابقه» اتفاق بیفتد نه این که از قبل طراحی شود.
سریال «راز بقا» را هم در حال انتشار دارید، فیلمنامه سریال یا نقش چه جذابیتهایی برایتان داشت؟
«راز بقا» هم کار نویی است. نقشی که به من پیشنهاد دادنـد، بسیار شیرین و خوب بود. این آدم برایم جذاب و خاص بود، چون یکی از ملاکهای من برای انتخاب نقش این است که کار جدیدم با کار گذشتهام حتما تفاوت داشته باشد، اگر کارنامه من را مرور کنید دو نقش یکسان نداشتم و همه متفاوت بودند.
نقش شما منفی نیست، اما وجـوه منفی دارد و در عین حال کمدی و بامزه است، حتما این موضوع هم برای شما چالش جالبی بوده است.
بله، این آدم اولین واردکننده واکسن فایزر به ایران است و قاچاق فایزر میکند. شخصیت ویژه و خاصی است، مثلا واکسن را به جایی که نباید تزریق میکند! شخصیت شیرینی است و نمیتواند منفی باشد. میگوید ما از آنهایی نیستیم که جنسی را ندیده نشناخته و امتحان نکرده دست مردم بدهیم! تفکرات خاص خودش را دارد، او را منفی نمیبینم. شخصیت بسیار بهروزی اسـت و در ادامـه بیشتر با او آشنا می شوید.
سریال مورد استقبال گرفته، به نظرتان دلایل موفقیت کار چیست؟
مردم بسیار هوشیار و مشکلپسند هستند و کارهایی را که قابلیت تماشا دارند به خوبی میپذیرند. «راز بقا» هم جزو همین آثار است و نگاهی نو به قصهگویی و زندگی آدمهـا دارد. مردم و ذائقه آنها تغییر میکند، الان دیگر به موضوعات ۲۰ سال قبل نمیخندند و کارهای جدید و خوب میخواهند. یکی از خصوصیات آقـای آقاخانی ایـن اسـت که خیلی به روز و دنبال کارهای جدید هستند. دیگر دوره این که مثلا به فیزیک فرد بخندیم گذشته، الان دوره طنز موقعیت است.
نظرتان دربــاره بـازی آقـای بهرام افشاری چیست؟
آقــای افـشـاری جــوان بسیار مستعد، خوب، زحمتکش و لایقی است، او از راه زحمت به این جایگاه رسیده و تشنه پیشرفت است. از آن دسته آدمهایی نیست که شب خوابیده باشد و صبح تاج پادشاهی روی سرش باشد! جای این طور آدمها در سینمای ما خالی است. بهرام افشاری سالها تئاتر کار کرده، از طرفی کارگری میکرد و از طرفی تئاتر کار میکرد، چنین آدمهایی باید ترقی کنند و به جایگاههای بالایی برسند.
۲۵۹۲۵۹
کد خبر 1618668منبع: خبرآنلاین
کلیدواژه: شبکه نمایش خانگی سعید آقاخانی بازیگران سینما و تلویزیون ایران بازیگران تئاتر بهرام افشاری راز بقا آدم ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.khabaronline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرآنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۴۷۱۴۵۸۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
انعکاس چهره معلم در قاب جادو
خاطرهسازی تلویزیون در حوزه معلم و مدرسه با آثار دیگری هم رقم خورده که هرکدامش یک بخش از دوران کودکیمان را یادآوری میکند. در آستانه روز معلم هستیم و متناسب با این فضا، مروری به برخی سریالهای خاطرهانگیز داشتیم که با حال و هوای معلم و مدرسه روی آنتن رفته است.قصه شیطنتهای مجید
برای خیلی از ما، قصههای مجید با حال و هوای شاگرد پر از شیطنتی به نام مجید، ماندگار شده که هر بار با یک چالش روبهرو میشد. مجید مثل بقیه دانشآموزان نبود و هر بار میخواست مشکلاتش را به روش خودش حل کند. تعجب بیبی، مادربزرگ مجید از کارهایی که این پسر نوجوان انجام میداد، تناقض و جذابیتهای این مجموعه را بیشتر میکرد. قصههای مجید، برگرفته از کتابی با همین عنوان بود که به قلم هوشنگ مرادی کرمانی منتشر شده بود. البته در کتاب قصههای مجید، داستان در شهر کرمان روایت شده بود و در این سریال، داستان در شهر اصفهان روایت میشد. مدرسه و معلمها از عناصر اصلی این قصه بودند.
یک مدرسه شبانهروزی
مدرسه همت را هم باید ازجمله مجموعههای با محوریت درس و مدرسه دانست. این مجموعه تلویزیونی درباره دانشآموزانی است که در یک مدرسه راهنمایی با نام همت به صورت شبانهروزی زندگی میکنند. این دانشآموزان هربار با ماجرای تازهای روبهرو میشوند. کارگردانی این کار در دست رضا میرکریمی بود و ازجمله بازیگران اصلی آن میتوان به مهران رجبی اشاره کرد که خودش هم روزگاری در قامت معلم فعالیت میکرده است. از دیگر بازیگران مدرسه همت میتوان به مسعود جدی، یدا... حبیبی، مسعود ریاضی، علی رمضانی و کاظم سفیدی اشاره کرد.
حال و هوای مادرها در یک مدرسه
مدرسه مادربزرگها با آن حال و هوای طنز بازیگران سن و سالدار را یادتان هست؟ سریال مدرسه مادربزرگها به کارگردانی غلامرضا رمضانی و بر اساس طرحی از مرحوم فرشته طائرپور است که روایتگر به مدرسه آمدن تعدادی خانم میانسال را نشان میداد. این خانمها که با معلم جوان روبهرو میشوند، هر بار یک قصه را رقم میزدند. در کنار مادربزرگها و خانم معلم و شاگردان مدرسه، یک زن و مرد سرایدار مدرسه بودند و گوشهای از مدرسه زندگی میکردند که آنها نیز در نوع خود شخصیتهای جالبی را خلق کردند. نکته جالب درباره مدرسه مادربزرگها این بود که شخصیتها و قهرمانهای این سریال همه از میان زنان میانسالی بودند که توانستند با نوع بازی و شخصیتی که داشتند، مخاطبان را با خود همراه کنند. مخصوصا نوع گویش و ادای دیالوگ و لهجهای که هرکدام از این افراد داشتند، آنها را به کاراکترهای محبوب و دوست داشتنی تبدیل کرده بود.
باز دیر رسیدم
چهره اکبر عبدی با آن ترس و استرسی که برای رسیدن به مدرسه داشت برای خیلیها خاطرهساز شد و جمله همیشگی «باز مدرسم دیر شد» را ماندگار کرد. مجموعه باز مدرسم دیر شد به کارگردانی حسین افصحی محصول سال ۱۳۶۲ بود و اکبر عبدی، نقش یک شاگرد تنبل را در آن بازی میکرد که همیشه برای رفتن به مدرسهاش دیر شده بود. عبدی پیش از این درباره بازی در این سریال گفته بود که برای نقشآفرینی در این مجموعه ۱۰۰۰ تومان دستمزد میگرفته است. شخصیت محسن با بازی اکبر عبدی همیشه برای رسیدن به مدرسه تاخیر داشت و بازیگوشی میکرد. نوع بازی و تکهکلام اکبر عبدی باعث شده بود این مجموعه به یک اثر پرطرفدار تبدیل شود.
آقا اجازه هولم نکن
مبصر چهار ساله کلاس را یادتان هست؟ همان پسر قدبلندی که انگار سنش از بقیه بچههای دیگر بیشتر بود و چند سال یک کلاس را گذرانده بود. شعر معروفی که ابتدای هر قسمت با عنوان «آقا اجازه هولم نکن» میخواند، آن را به یک خاطره ماندگار برای مخاطبان تبدیل کرده بود. بازی مرحوم حسین محباهری در این مجموعه نمایشی به جذابیتهای آن افزوده و مخاطبان بسیاری را به سمت آن کشیده بود.
روایتی از ۵ دختر دبیرستانی
آسمان همیشه ابری نیست هم ازدیگر مجموعههای تلویزیونی با حال وهوای مدرسه بود که روایتگر قصه پنج دختر نوجوان از پنج خانواده مختلف را نشان میداد که هر کدام با چالشهایی مواجه میشدند. در قصه سریال فوق،نسرین یکی ازدانشآموزان بود که پدرش با مشکلات مالی مواجه میشد.زندگی همه دختران درسریال آسمان همیشه ابری نیست، با محوریت دبیرستانی بود که در آن درس میخواندند.این مجموعه تلاش میکرد بارویکردی اجتماعی زندگی پنج خانواده راازنظررفتاری واخلاقی روایت کند که درطول داستان،تبعات رفتارهرکدام از آنها در قالب داستانی اجتماعی ودرام به تصویر کشیده میشد.تاثیر مدرسه بررفتاراین پنج دختر دبیرستانی ازجمله مسائلی بود که توانست این مجموعه رابه یک روایت تاثیرگذار ازتاثیرمدرسه و خانه بر یکدیگر تبدیل کند.
معلمی در دل روستا
کوبار و روایت معلمی که به روستا میرود هم قصه به یادماندنی از مدرسه و معلم بود. این مجموعه یک درام تلویزیونی اجتماعی و داستانی به کارگردانی فریدون حسن پور بود که در بهار ۱۳۹۷ از شبکه دوم سیما پخش شد. کوبار در زبان گیلکی به معنای باران کوهی (کوه و تپه باران زده) است. در این مجموعه تلویزیونی بازیگرانی مانند پژمان بازغی، مهران غفوریان، مهران رجبی، پیام دهکردی و سیروس گرجستانی حضور داشتند. داستان کوبار درباره معلمی جوان با بازی ارمیا قاسمی بود که برای آموزش دادن به روستا رفته بود و در این روستا با عشق و علاقه فراوان به کودکان راه و رسم زندگی را آموزش میداد. البته در این مسیر با اختلافات مختلفی روبهرو میشد و همین مسأله، خط کلی قصه را رقم میزد.
مدرسهای با حال و هوای ادبیات
از دیگر آثار نمایشی تلویزیون که با حال و هوای مدرسه و معلم پخش شده بود، سریال مدرسه ما بود. داستان این سریال که در گروه کودک و نوجوان تهیه شده بود، درباره دانشآموزان کلاس سوم مدرسه راهنمایی چمران بود که دردسرها و مشکلاتی را برای مدرسه ایجاد میکردند. کیهان، معلم جدید ادبیات که در میانه سال جایگزین معلم قبلی شده است تغییراتی را در شرایط مدرسه ایجاد میکرد. حال و هوای همراهی معلم ادبیات جدید، بچهها را بیشتر از قبل با فضای مدرسه همراه کرده و ماجراهایی را رقم زده بود. سریال مدرسه ما به کارگردانی داریوش یاری، تولید و روانه آنتن شده بود.
زنگ آخر
از دیگر مجموعههای با محوریت نمایش شخصیت معلمها باید به زنگ آخر اشاره کرد که به کارگردانی نیما فلاح و در سال ۱۳۸۱ تولید شده بود. قصه زنگ آخر مربوط به مدرسهای بود که مدیرش قول داده بود تا پایان سال، آن مرکز آموزشی را به بالاترین سطح علمی و... برساند اما در این مسیر، رویدادها و ماجراهای مختلفی رخ میداد. بازیگرانی همچون سیامک انصاری، ارژنگ امیرفضلی، سیدجواد رضویان، رامین ناصرنصیر، بیژن بنفشهخواه، رضا بنفشهخواه، نادر سلیمانی و امیر نوری در این سریال نقشآفرینی کرده بودند.
معلمی در پایتخت
در کنار برنامه و سریالهایی که با حال و هوای خاص و ویژه مدرسه یا معلمان روی آنتن رفته، برخی از مجموعهها هم در قالب یک یا چند شخصیت، کاراکترهای معلم را در دل قصه خود جای دادهاند؛ بهعنوان مثال در سریال پایتخت، با یک معلم قدکوتاه طرف هستیم که نقی چند بار به کنایه به او میگوید:«دوغت رو بنوش» و او را به سخره میگیرد. کمی بعد متوجه میشود که فقط قامت او کوتاه است و سن و سالی دارد. شخصیتی که معلم روستاست و زن و بچه دارد که همین تناقض در ظاهر و باطن او باعث ایجاد طنز در قصه میشود.
آقا یوسفی در دل کردستان
سریال دیگری که به کاراکتر معلم اشاره کرده، سریال نون خ است که در فصول دوم و سوم خود، کاراکتری به نام آقایوسف را در قامت معلم بچههای روستا نشان میداد. این کاراکتر که با هنرمندی یوسف کرمی اجرا شده بود، با سادگی و صداقتی که از خود نشان میداد، توانست آن را باورپذیر نشان دهد. کرمی پیش از این درباره این نقش گفته بود: نوعی سادگی و صداقت در گفتار و دیالوگهای این سریال وجود دارد؛ به شکلی که انگار شخصیتها از جنس خود مردم هستند که همه این موارد سریال را قابل باور میکند. همچنین شوخیهای خاص و منحصربهفردی که سعید آقاخانی و نویسنده طراحی میکنند و استفاده از بازیگرانی که شاید تا پیش از نونخ جای دیگری دیده نشده بودند از دیگر ویژگیهایی است که به نظرم این مجموعه را متفاوت کرده است. من تئاتر را از مدرسه و دوران راهنمایی شروع کردم و در ادامه هم با تحصیلات دانشگاهی ادامه دادم و به رشته بازیگری در دانشگاه آزاد اراک رفتم. در ادامه هم در کارهای تصویری و دیگر حوزههای هنر فعالیت داشتم.
شما که معلمی
احتمالا شما هم دیالوگ معروف مرحوم آتیلا پسیانی را در سریال چاردیواری به خاطر دارید که به پسر معلمش میگفت:«شما که معلمی...» و ادامه جمله را با سرزنش خطاب میکرد. شخصیت معلم سریال چاردیواری با بازی جواد عزتی توانسته بود در میان کاراکترهای پرمخاطب این مجموعه قرار گیرد و تماشایی شود. قصه اصلی چاردیواری درباره جوانی به نام نادر بود که درگیر ماجراهایی پیرامون خانوادهاش میشد. جواد عزتی در نقش ناصر برادر نادر بازی میکرد که معلم بود و تلاش میکرد رفتارش در چارچوب باشد.
معلم یا بازیگر؟ مسأله این است
در کنار تولیدات مختلف تلویزیون با محوریت حال و هوای مدرسه و کاراکتر معلمها، باید به بسیاری از بازیگرانی اشاره کرد که قبل از مشغول شدن به بازیگری، در قامت معلم فعالیت میکردند.
مهران رجبی از جمله همین بازیگران است که پیش از این درباره خاطره خود از شغل معلمی گفته بود: یکی ازدلایلی که من خودم را از معلمی بازخرید کردم، حقوق این شغل بود. بازیگری برای من درآمد بیشتری داشت. همیشه اوضاع یکسان نیست. من هم دوران بازنشستگی و استراحت دارم و واقعا نمیتوانستم روی پولی که از شغلم بهدست میآوردم حساب چندانی باز کنم. من حدود ۲۰ سال سابقه تدریس دارم، هنرستان، گرافیک درس میدادم و بعد از اینکه وارد دنیای بازیگری شدم که همه هم میدانند چطور این اتفاق افتاد، دیگر فرصت تدریس نداشتم وبعد ازاینکه حضور درعرصه بازیگری جدی شد خود را بازخرید کردم و دیگر درس ندادم. علت این موضوع هم این بود که واقعا فرصت نمیکردم هم در مدرسه و کلاسها حضور داشته باشم هم سر صحنه فیلمها وگرنه معلمی و تدریس را هنوز هم دوست دارم، گرچه فکر میکنم شرایط مالی و حقوقی این شغلها واقعا نابسامان است و معلمها با مشکلات زیادی در کارشان دست و پنجه نرم میکنند.
زهرا سعیدی، بازیگر دیگری است که پیش از مشغولشدن به حرفه بازیگری، معلم زبان انگلیسی بوده است. او از دوران دبستان و با حضور در تئاترهای مدرسه با هنر بازیگری آشنا شد و زمانی که خواست به صورت حرفهای وارد عرصه بازیگری شود با مخالفت مادرش مواجه شد و بهناچار از علاقهاش صرفنظر کرد و ادامه تحصیل داد. او پیش از این در یک مصاحبه گفته بود: من قبل از این که معلم شوم، تئاتر کار میکردم. آن موقع هدفم این نبود که کار بازیگری را ادامه دهم اما علاقه داشتم. حتی مدتی هم با اداره فرهنگ و هنر آن موقع قرارداد بستم اما وقتی خواستم ادامه تحصیل دهم به علت اصرار مادرم که خیلی دوست داشت من معلم شوم، تصمیم گرفتم زبان تدریس کنم. ورود به حرفه معلمی، قرار گرفتن مقابل کلاس و تعامل با بچهها برای بعضی معلمهای تازهکار، یک مقدار استرس به همراه دارد.
زهره حمیدی هم بازیگر دیگری است که تجربه درس دادن در مدرسه را داشته. او پیش از این گفته بود: من در سالهای ۵۲ تا ۵۴ معلم بودم و وقتی فرزندان دوقلویم به دنیا آمدند، مجبور به ترک این شغل شدم و نتوانستم ادامه دهم. آن زمان در روستا بودیم و من هم مربی مهدکودک بودم و هم در یک پروژه با عنوان «پیکار با بیسوادی» به زنان و دختران جوان درس میدادم. آن زمان خودم در رشته اقتصاد تحصیل میکردم و همزمان درس هم میدادم.
مهوش وقاری راهم باید از دیگر بازیگرانی دانست که به همراه همسرش زندهیاد محسن قاضیمرادی،ازکارمندان بازنشسته آموزش و پرورش بودند. ازجمله دیگر بازیگرانی که شغل معلمی را هم تجربه کردهاندمیتوان به سیدجواد هاشمی، قدرتا... ایزدی و سیروس همتی اشاره کرد.