Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «ایمنا»
2024-05-05@21:52:21 GMT

شهید صدر مانند مطهری و بهشتی بود

تاریخ انتشار: ۲۰ فروردین ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۴۷۴۹۹۶۳

شهید صدر مانند مطهری و بهشتی بود

عضو مجلس خبرگان رهبری گفت: شهید صدر از لحاظ تفکر عمیق مانند شهید مطهری و از لحاظ تشکیلاتی و سازماندهی از تفکر شهید بهشتی برخوردار بود و از بعد مرجعیت نیز مرجعیتش در تراز مرجعیت امام خمینی(ره) بود.

به گزارش ایمنا و به نقل از دفتر حفظ و نشر آثار آیت‌الله العظمی خامنه‌ای، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در پیام به کنگره بزرگداشت شهید آیت‌اللّه سید محمدباقر صدر، این شهید را یک نابغه نامیدند: «او بی‌شک یک نابغه و یک ستاره درخشان بود.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

از جنبه علمی، جامعیت و تحقیق و نوآوری و شجاعت علمی را یکجا دارا بود. در اصول، در فقه، در فلسفه و در هر آنچه با این دانش‌ها ارتباط می‌یابد در زمره بنیانگذاران و صاحبان مکتب محسوب می‌شد.» ۱۳۷۹/۱۰/۲۹ به مناسبت سالگرد شهادت شهید صدر بخش فقه و معارف رسانه KHAMENEI.IR پیش از این در پرونده «متفکر نابغه» به معرفی ابعاد مختلف شخصیت شهید صدر پرداخته بود. در ادامه مطالب این پرونده گفت‌وگویی با حجت‌الاسلام والمسلمین عباس کعبی درباره شخصیت علمی، مبارزاتی و تفکرات انقلابی شهید صدر منتشر می‌شود:

شخصیت علمی و مبارزاتی شهید صدر دارای چه ویژگی‌های برجسته‌ای است که از او به عنوان یک نابغه نامبرده می‌شود؟

شهید سعید آیت‌الله سیدمحمد باقر صدر، فقیه مرجع و فیلسوف و متفکر اسلامی و نظریه‌پرداز بزرگ اسلام و اسلام‌شناس جامعی بود که در همه ساحت‌های نظری اسلام و میدان‌های عملی حضور فعال داشت؛ به‌گونه‌ای که توانست از دل جریان سنتی و اصیل حوزه نجف به زعامت مرحوم و محقق بزرگ، آیت‌الله خوئی، جریان انقلابی فعال هم‌سو با اندیشه‌های امام خمینی (ره) را در عراق به‌وجود بیاورد.

با پیروزی انقلاب اسلامی، کل جریان شهید صدر در خدمت امام و انقلاب قرار گرفت و شهید صدر در تراز مرجع شناخته‌شده و آن متفکر بزرگ جهان اسلام در میدان خدمت به نظام و در جهت خط امام به‌عنوان سرباز عمل کرد و از مرجعیت خود دست برداشت و به یاران و نیروهای خود هم گفت که هیچ‌کس حق ندارد از مرجعیت من تقلید کند؛ چون هدف از مرجعیت پیروزی اسلام است و اسلام با مرجعیت رشید امام خمینی (ره) ه پیروز شد و همه ما باید در خدمت مرجعیت امام خمینی (ره) باشیم.

ایشان در مشورت با امام در نجف تا پای شهادت باقی ماند و در راه تحکیم آرمان‌های اسلام ناب محمدی و در مکتب اهل‌بیت و در دفاع از انقلاب اسلامی شهید شد و در سال منتهی به پیروزی انقلاب و در سال بعد از پیروی انقلاب، کتاب‌های ارزشمندی تدوین کرد که آن کتاب‌ها جزو پایه‌های تئوریک نظام اسلامی می‌تواند حساب شود.

اگر بخواهم شهید صدر را با شخصیت‌های معروف انقلاب اسلامی مقایسه کنم، باید بگویم که شهید صدر از لحاظ مایه فکری، از تفکر عمیق شهید مطهری و از لحاظ تشکیلاتی، از بعد تشکیلاتی و سازماندهی شهید بهشتی برخوردار بود و از بعد مرجعیت، مرجعیتش در تراز مرجعیت امام خمینی (ره) و مرحوم آیت‌الله خوئی و بزرگان این‌چنینی بود. واقعاً نابغه متفکری بود که در سن میان‌سالی شهید شد و همه این دستاوردها را در ۴۷ سال عمرش به‌دست آورد. یکی از بعدهای مهم شهید صدر، اخلاص و برای خدا کار کردن و از خود گذشتن و قیام لله بود که جزو آرمان‌های فکری و انقلابی امام خمینی (ره) بود.

اندیشه سیاسی شهید صدر چه خصوصیاتی دارد؟ نگاه او به نقش مردم در حکومت اسلامی چگونه بود و چه تفسیری از جایگاه ولایت فقیه داشت؟

در این زمینه ایشان چند کتاب دارد از جمله کتاب «الاسلام یقود الحیات» که جلد اول آن کتاب به نام «لمحة فقهیة تمهیدیة عن مشروع دستور الجمهوریة الأسلامیة فی ایران» (درآمدی فقهی بر قانون اساسی جمهوری اسلامی) است. آنجا دیدگاه‌هایش را بیان کرده است. در دیدگاه‌های شهید صدر برمی‌آید که اولاً، ایشان به ولایت فقیه مانند امام خمینی رحمةالله‌علیه بدون استثنا معتقد بود؛ ثانیاً، به نقش ملت و مردم و امت‌سازی در شکل‌گیری نظام اسلامی معتقد بود؛ ثالثاً، کار ویژه نظام اسلامی را رشد و بالندگی امت اسلامی در حد خلافت الهی انسان می‌دانست. در واقع، در اندیشه شهید صدر پیوند عمیق امت و امامت بر پایه خلافت الهی انسان و حضور مردم در صحنه جزو ارکان نظریه مردم‌سالاری اسلامی است. باید بگویم که ایشان به ولایت فقیه با نگاه حکومتی هم در بعد مقابله با طاغوت و هم در بعد ساخت نظام اسلامی و جامعه‌سازی و تمدن‌سازی معتقد بود.

من خاطره‌ای از لسان استادمان، مرحوم آیت‌الله شاهرودی قدس‌الله‌نفسه خدمت شما بگویم. ایشان برای من تعریف می‌کرد هنگامی که امام خمینی رحمةالله‌علیه بحث ولایت فقیه را در نجف شروع کردند، من سر درس امام حاضر می‌شدم و بحث ولایت فقیه را می‌نوشتم، با اینکه جزوه‌های درس ولایت فقیه به آن‌هایی که حاضر می‌شدند، داده می‌شد. بعد می‌گفت من نوشته‌های خودم را هر روز تقدیم شهید صدر می‌کردم، شهید صدر با دقت می‌خواند و تحسین می‌کرد و به ما می‌گفت که حتماً بحث ولایت فقیه را تا آخر با امام خمینی پیگیری کنید؛ چون روش ارائه بحث ولایت فقیه امام روش حکومتی است و از دل بحث ولایت فقیه امام، تشکیل حکومت اسلامی برمی‌آید و تا حالا از فقهای شیعه کسی با این رویکرد تشکیل حکومت به ولایت فقیه نگاه نکرده است و معمولاً ولایت فقیه را در چهارچوب وجود حکومت جور بحث کرده‌اند؛ اما اینکه ولایت فقیه خودش برای مبارزه با طاغوت و تشکیل نظام اسلامی پایه شود، این از ویژگی‌های ولایت فقیه امام خمینی رحمةالله‌علیه بود که در اندیشه‌های شهید صدر هم تبلور داشت و بعد شهید صدر هم در حد شارح اندیشه سیاسی امام خمینی رحمةالله‌علیه در عرصه دولت و در عرصه ولایت فقیه و امت‌سازی و تمدن‌سازی ظهور و بروز کرد و کتاب «الاسلام یقود الحیات» (اسلام راهبر زندگی) را نوشت.

اشاره‌ای به کتاب لمحة فقهیة داشتید. اندیشه‌های شهید صدر در تدوین قانون اساسی نظام جمهوری اسلامی ایران تا چه نقش داشت؟

نسبت به اندیشه‌های شهید صدر در قانون اساسی، ایشان کتاب «مبانی فقهی و مبانی حقوقی قانون اساسی مطلوب نظام اسلامی» را تدوین کرده است که خیلی از این اصولی که شهید صدر تدوین کرده امروز در قانون اساسی ما هست؛ علاوه بر آن، آیت‌الله آقای سیدکاظم حائری، از شاگردان برجسته شهید صدر، در ابتدای انقلاب که پیش‌نویس قانون اساسی تدوین می‌شود، درس خود را تعطیل می‌کند و بر پایه اندیشه سیاسی شهید صدر و مبانی حکومت در اسلام، پیش‌نویس کامل قانون اساسی را می‌نویسد و از طریق شاگردانش به همه خبرگان قانون اساسی می‌رساند. این‌گونه که من از آیت‌الله سیدکاظم حائری شنیدم تقریباً همه پیش‌نویس اصول قانون اساسی به استثنای دو ماده از آن بعداً در قانون اساسی جمهوری اسلامی آمد.

بنابراین، باید بگویم که این‌همانی بین اندیشه‌های فقه حقوق اساسی شهید صدر و قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران وجود دارد و امروز هم کتاب‌های شهید صدر به‌عنوان مبانی نظری قانون اساسی جمهوری اسلامی مورد مطالعه می‌تواند قرار بگیرد.

سیره عملی ایشان در تأیید و تقویت انقلاب اسلامی چگونه بوده است؟


الآن آقای سیدمحمود خطیب از شاگردان شهید صدر و همکاران مرحوم آیت‌الله شاهرودی است او برای من تعریف می‌کرد که در شب ۲۲ بهمن که انقلاب داشت پیروز می‌شد، من خدمت شهید صدر رسیدم و دیدم ایشان فوق‌العاده شادمان است و پشت‌سرهم ذکر الحمدلله می‌گفت و دست‌هایش را از شدت خوشحالی به هم می‌فشرد. من به شهید صدر عرض کردم که چه شده است؟ چرا این‌قدر خوشحالی؟ باز تکرار کرد الحمدلله، الحمدلله انقلاب اسلامی ملت مکتبی ایران به رهبری امام خمینی دارد پیروز می‌شود و آخرین سنگرهای ستم‌شاهی در حال سقوط است و این انقلاب اسلامی آرزوی انبیا را محقق خواهد کرد. شهید صدر چنین اعتقادی داشت. ایشان فرمود: «لقد حققة الاسلامیه حلول الانبیا»؛ انقلاب اسلامی آرزوی انبیا را محقق کرد.

همین جمله را شهید صدر در کتاب «الاسلام یقود الحیات» هم آورده است. ایشان روز پیروزی انقلاب در درس وارد می‌شود و به شاگردانش اشاره می‌کند که دیگر انقلاب اسلامی پیروز شد، هدف از مرجعیت پیروزی اسلام است، نه پیروزی اشخاص؛ از امروز همه ما باید مرجعیت امام خمینی را تبلیغ کنیم و کسی حق ندارد مرجعیت من را تبلیغ کند. بعد این را در قالب نامه‌ای با امضای ابوکم (پدر شما)، فرستاد و اطرافیان شهید صدر گفتند که اجازه بدهید که ما شما را شخص دوم مطرح کنیم. شهید صدر فرمود نه، شخص دوم بعد از امام خمینی باید یکی از شاگردان امام خمینی باشد و در تهران هم زندگی کند که مرکز دولت اسلامی است.

من خاطره دیگری ازخودگذشتگی ایشان نقل کنم. موقعی که ایشان کتاب «الفتاوی الواضحه» را به‌عنوان رساله عملیه منتشر کرد، به شاگردان اصلی‌شان که مروج مرجعیت ایشان بودند، می‌گوید به‌شرطی من این مرجعیت را قبول می‌کنم که اگر در میانه کار کسی پیدا شد که از من برای پیروزی اسلام اولی‌تر باشد، همه ما باید او را تبلیغ کنیم. بعد سرش را پایین برد و با تأمل بالا آورد و فرمود مانند مرجعیت آیت‌الله خمینی که اگر اسلام با مرجعیت ایشان پیروز شد، همه ما باید سرباز امام شویم.

بعد از انقلاب هم آن جمله معروف شهید صدر است که می‌گوید: «ذوبوا فی‌الامام‌الخمینی، کما ذابه فی‌الاسلام»؛ ذوب شوید در امام خمینی همان‌طور که امام در اهداف اسلام ذوب شد.

به هر جهت بلافاصله بعد از پیروزی انقلاب، نامه‌های زیادی در پشتیبانی از انقلاب، خطاب به ملت ایران داد. بعد از اینکه ایشان تصمیم گرفت در عراق تا پای شهادت بماند، دستور داد که آیت‌الله سیدمحمود شاهرودی که از شاگردان برجسته‌اش بود، از عراق مهاجرت کند و به ایران بیاید. به ایشان هم نامه‌ای خطاب به امام خمینی داد و ایشان را رابط خود و نهضت امام خمینی قرار داد تا آیت‌الله شاهرودی ادامه‌دهنده مکتب فکری شهید صدر باشد. حقیقتاً هم آیت‌الله شاهرودی در کنار امام و رهبری و در تعمیق اندیشه‌های فقهی حکومتی شهید صدر سنگ تمام گذاشت.

اندیشه اقتصاد اسلامی که شهید صدر در «اقتصادنا» ی خود آورده است، تا چه اندازه در فضای قانون‌گذاری قابل استفاده است؟
کتاب «اقتصادنا» ی شهید صدر بر پایه چرخه تولید، بازتولید، توزیع، بازتوزیع و با محوریت بهره‌مندی از منابع اولیه ثروت و اقتصاد مردمی و اقتصادی که در اندیشه رهبر انقلاب معروف به اقتصاد مقاومتی است، تبلور پیدا کرده است.

شهید صدر به‌خوبی از عهده تبیین مکتب اقتصادی اسلام برآمده است و اصول قانون اساسی، اصل ۴۳، ۴۴، ۴۵ و آن شاخصه‌های اقتصاد اسلامی به‌ویژه سیاست‌های اصل ۴۴ که به‌وسیله رهبری ابلاغ شد، این‌ها کاملاً با اندیشه‌های اقتصادی شهید صدر انطباق دارد.

چطور باید از اندیشه‌های شهید صدر در بحث تولید که مورد تأکید رهبر معظم انقلاب هم هست، استفاده کرد؟

مبانی نظری این نظریه کاملاً مشخص است، منتها در سیاست‌گذاری و خط‌مشی‌گذاری و در قوانین و مقررات و چرخه تولید و بازتولید و توزیع و بازتوزیع باید به شکل عملیاتی برای آن یک قرارگاه اقتصادی فعالی تشکیل داد و ظرفیت‌های ملی و مردمی و نخبگان اجتماعی در کنار ظرفیت‌های دولت اسلامی باید برای یک نهضت تولیدی بسیج شود.

چه بخشی از نوآوری‌های فقهی و اصولی شهید صدر می‌تواند زمینه‌ساز بهینه‌سازی قوانین شود؟


آن بحث نظریه منطقة الفراغ شهید صدر یا دایره مباحات عامه و رابطه بین دایره ثابت و متغیر به نقش احکام حکومتی ولی‌فقیه و سیاست‌گذاری‌های ولی‌فقیه در اجرا و اقامه حاکمیت اسلامی و پیشبرد قوانین و مقررات اسلامی و چرخه قانون‌گذاری که شهید صدر بیان می‌کند و مبتنی بر اجتهاد اصیل متحرک زنده پاسخ‌گو و مطابق مقتضیات زمان است، امروز هم در چرخه قانون‌گذاری و هم در چرخه قضائی و اجرایی می‌تواند مؤثر باشد به‌ویژه دادگاه عالی مظالم که جزو پیشنهادهای شهید صدر است، امروز در بحث مبارزه با مفاسد اقتصادی و در سلامت نظام اداری می‌تواند اثرگذار باشد.

شهید صدر در تحول و روزآمدشدن روش‌های علمی و تحصیلی در حوزه‌های علمیه چه نفشی داشته است؟

الگوی تحولی شهید صدر این است که ایشان از متن حوزه اصیل و سنتی برخاست و به دستور و اجازه آیت‌الله‌العظمی خوئی درس خارج خود را شروع کرد و بعد هم کتاب‌های آموزشی حوزه، نظریه‌پردازی اصولی، نظریه‌پردازی فقهی، تربیت شاگردان بزرگ و تأکید بر آمیختگی دین و سیاست و حضور جهادی در صحنه را نوآوری کرد. همه این‌ها می‌تواند عناصر حوزه انقلابی باشد که در اندیشه شهید صدر هم هست. حقیقتاً اندیشه تحولی شهید صدر در حوزه‌های علمیه می‌تواند الگوی تحولی بزرگی باشد.

شهید صدر در چه ساحت‌هایی برای طلاب جوان حوزه علمیه می‌تواند الگو باشد؟


اول، علم شهید صدر که همان مکتب شهید صدر که مکتب تمدنی اسلام است و این مکتب تمدنی اسلام را امروز در اندیشه‌های امام و رهبری به‌خوبی می‌بینیم؛ دوم، اخلاص و تقوا و پشت به دنیا کردن شهید صدر؛ سوم، روحیه جهادی شهید صدر؛ چهارم، بصیرت شهید صدر؛ پنجم، ولایتمداری شهید صدر و اینکه ذوب در ولایت بود و برای خود چیزی نمی‌خواست؛ ششم، روحیه فداکاری و شهادت‌طلبی شهید صدر برای اسلام و هفتم، تربیت شاگردان و کادرسازی شهید صدر. همه این‌ها می‌تواند برای یک طلبه امروزی و انقلابی الگو باشد.

با تشکر از وقتی که در اختیار ما قرار دادید، در پایان اگر نکته‌ای باقی مانده بفرمائید.


شهید صدر نابغه‌ای بود که از خود گذشت و همه ظرفیت خود را فدای اسلام و اهل‌بیت و پیروزی اسلام در عصر حاضر و در دوران طاغوت کرد.

این خاطره‌ای را که می‌خواهم بگویم، زیاد گفته‌اند. زمانی که ایشان احساس کرد باید حرکت حسینی کرد تا ملت عراق بیدار شود و علیه صدام شورش کند، در اوایل دهه پنجاه تصمیم می‌گیرد که با یاران خود در حرم امیرالمؤمنین علیه‌السلام جمع شوند و علیه صدام افشاگری کنند تا صدام مجبور شود در حرم آن‌ها را شهید کند تا بعداً از شهادت و خون شهید صدر و یارانش ملت عراق بیدار شود.

این تصمیم را می‌گیرد و مرحوم آقای سیدعلیرضا حائری، از شاگردان خود را به شکل محرمانه پیش حضرت امام خمینی رحمةالله‌علیه می‌فرستد. مرحوم آقای سیدعلیرضا حائری، داماد آیت‌الله مشکینی و رئیس دائرة‌المعارف فقه اهل‌بیت بود که بعد از آیت‌الله شاهرودی مرحوم می‌شود. ایشان پیش امام می‌رود و تصمیم شهید صدر را برای امام می‌گوید، ولی امام مخالفت می‌کنند و می‌فرمایند که این حرکت زودرس است و نتیجه‌بخش نخواهد بود و من این را مصلحت نمی‌دانم. شهید صدر صرفاً به‌خاطر تعبد به اندیشه امام این حرکت حسینی را انجام نداد.

نکته جالب در این خاطره این است که شهید صدر از همان اوایل آماده شهادت در راه اسلام بود و به فکر نام و شهرت و مرجعیت به‌هیچ‌وجه نبود و شهادت در راه خدا را برای رشد و تعالی اسلام می‌خواست.

کد خبر 567217

منبع: ایمنا

کلیدواژه: آیت الله سید محمد باقر صدر حسین کعبی امام خمینی ره شهید صدر مجلس خبرگان رهبری شهر شهروند کلانشهر مدیریت شهری کلانشهرهای جهان حقوق شهروندی نشاط اجتماعی فرهنگ شهروندی توسعه پایدار حکمرانی خوب اداره ارزان شهر شهرداری شهر خلاق قانون اساسی جمهوری اسلامی امام خمینی رحمةالله علیه اندیشه های شهید صدر مرجعیت امام خمینی آیت الله شاهرودی بحث ولایت فقیه انقلاب اسلامی پیروزی انقلاب ولایت فقیه پیروزی اسلام نظام اسلامی شهید صدر شهید صدر همه ما شهید صدر کتاب ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.imna.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایمنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۴۷۴۹۹۶۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

«داستان راستان» نردبانی برای خیزش‌های انقلابی بود

استاد شهید «مرتضی مطهری» از منادیان برجسته اخلاق در ایران معاصر است. وی افزون بر کوشش‌های نظری گسترده برای استوار کردن پایه‌های نظری نهضت جمهوری اسلامی ایران، با نگارش آثاری به زبان ساده برای مخاطب عمومی در ترویج ارزش‌های اخلاقی خاص نیز کوشیده است

در هفته بزرگداشت معلم به سر می‌بریم که از سالروز شهادت استاد مطهری در تقویم فرهنگی کشورمان آغاز شده ‌است و با محوریت کتاب «داستان راستان» به بازتاب اندیشه‌های استاد شهید مرتضی مطهری؛ تبیین کلید واژه «حکمت مطهر» و مضامین آموزنده‌ این کتاب با حجت‌الاسلام والمسلمین محمدرضا دِهدَست عضو هیئت علمی دانشگاه فرهنگیان و از پژوهشگران ارشد حوزه‌ مطالعات ادبی و نظری فرهنگ و هنر به گفت‌وگو نشسته‌ایم که در ادامه از خاطرتان می‌گذرد.

جناب دِهدَست؛ در مواجهه با نام و یاد شهید استاد مطهری؛ یکی از اصلی‌ترین واژه‌هایی که به واسطه فضای رسانه‌ای و داده‌های آن به ذهن عموم افراد جامعه متبادر می‌شود واژه «حکمت مطهر» است. اگر موافق هستید ورود به بحث و گفت‌وگوی تخصصی خود را از معنای واژه «حکمت مطهر» و نسبت آن با شهید مطهری آغاز کنیم.

نگاه و اندیشه‌های شهید مطهری در بین دو گروه «اخباریون» و «اصولیون» قابل تمییز است؛ آن اینکه نگاه، بینش، منش و گویش استاد شهید، آیت‌الله مطهری متاثر از تفکر و نگرش عقلی است. به بیان ساده‌تر، این سخن به آن معنی است که شهید مطهری دانش و اشرافی تام و تمام بر «فلسفه» و «منطق» داشت و این مبانی را در کلاس‌های علامه حکیم «آیت‌الله سیدمحمدحسین طباطبایی» به‌خوبی آموخته بود.

به تحقیق می‌توان او را به‌ عنوان شاگرد اول کلاس‌های مرحوم آیت‌الله طباطبایی نام ببریم. بزرگمردی که در آن زمان تازه نگارش و تالیف اثر ارزشمند «تفسیر المیزان» را به پایان رسانده و دراین‌میان شاگرد خلف او شهید مطهری آماده ورود به میدان عمل بود.

شهید مطهری چون اهل فلسفه و منطق بود با استدلال و رویکرد تفسیری سخن می‌گفت که به کام مخاطبانش می‌نشست. دال این ادعا آنکه رویکرد جامعه دانشگاهی و نخبگانی آن زمان اهل طرح پرسش و رسیدن به پاسخ از مجاری چون استدلال و برهان بودند و این همان آموزه‌ای بود که شهید مطهری از استاد والامقامی چون علامه طباطبایی آموخته بود. استاد مطهری با توجه به اشراف و احاطه‌اش بر دروس فلسفه و منطق، در روایت‌ها و سخنرانی‌هایش از نگاه استدلالی و بهره گرفتن از برهان‌ها برای تبیین افکارش که متأثر از اندیشه‌های اسلامی بود به بهترین نحو سود می‌برد و استفاده می‌کرد.

زمانی که ما صحبت از «حکمت مطهر» به میان بیاوریم یعنی سخنانی که به قول طلاب و اهل علم «حِکَمی» است و تنها جنبه «نَقلی» ندارد؛ نباید فراموش کنیم که شهید مطهری صاحب علوم نَقلی نیز بوده ‌است. منظورم از علوم نَقلی؛ «تفسیر قرآن و حدیث»، «روایت و ارائه»، «دانش فقه» و مسیرها و مبانی‌ای است که به صدور فتوا می‌انجامد. به این سیر تطور و تحول در شمایل ساختار گفتاری و نوشتاری افراد، «علوم نَقلی» گفته می‌شود. اما فارغ از این مسئله که شهید مطهری از علوم نَقلی به بهترین نحو بهره می‌برد؛ شاهکار فکری شهید مطهری بر «حکمت»؛ یعنی منطق استدلالی استوار بود. ما امروز از مرحوم مطهری میراث بزرگی چون کتاب «بیست گفتار» که سخنرانی‌های ایشان را شامل می‌شود را در اختیار داریم. تورق، تفحص و مداقه بر هر یک از این سخنرانی‌ها، از یک سو، بازتاب‌دهنده‌ عمق حکمت شهید مطهری در طرح مبانی اندیشه‌ورز و نحوه ترسیم آنها برای درک عموم افراد جامعه و از سوی دیگر، تبیین و تشریح آن نگرش‌ها و مبانی متاثر از تعقل برای جامعه نخبگانی و دانشگاهی کشورمان به شمار می‌رود.

به عنوان نمونه، وقتی شهید مطهری درباره «عدل الهی» صحبت می‌کنند، کُنه ارجاع ایشان به این مولفه، ارجاع به عمق و سرچشمه کلام شیعه را در بر می‌گیرد. همین واژه یعنی عدل الهی درحقیقت مجموعه‌ای عظیم، سترگ و ارزشمند از «مجموعه کلامی مقدماتی» است که ما آن را با مباحث حِکَمی عنوان می‌کنیم؛ مباحثی که ریشه در فلسفه، منطق، استدلال و برهان‌های متکی بر عقل و اندیشه‌ورزی دارد و با کنار هم قرار دادن این مؤلفه‌ها است که در حقیقت می‌توانیم به آن رمزوراز اصلی در مواجهه با واژه «حکمت» و استخراج معنای واژه «حکمت» در مواجهه با کلیدواژه حکمت مطهر دست یابیم.

به تعریف اندیشه و معنای «حکمت» در آرا و اندیشه‌های استاد مطهری اشاره کردید. پیش از ورود به مکتوبات و آثار گرانسنگ ایشان، کمی درباره ویژگی قلم استاد مطهری نیز توضیح می‌فرمایید. دال مرکزی این پرسش بیشتر بر این محور استوار است که در دهه‌ ۴۰ تا نیمه دهه ۵۰ قشر روشنفکر یا دانشگاهی و به تعبیری «منورالفکرهای» آن زمان کمتر تمایلی به خوانش اندیشه‌های مکتوب جامعه روحانیت داشت. اغلب آثار مکتوب روحانیون توسط عموم مردم مورد استقبال قرار می‌گرفت و کتاب‌های آنها میان خود مردم دست به دست می‌شد. اما کتاب‌های استاد شهید مرتضی مطهری توسط هر دو قشر؛ عموم افراد جامعه و جامعه نخبگانی و دانشگاهی مورد اقبال واقع می‌شد. دلیل این امر و ویژگی قلم ایشان چه بود؟

اندیشه، دیدگاه و بیان مرحوم استاد مطهری، خامه و مایه نوشتن فکری داشت. تنها این‌گونه نبود که استاد مطهری قلم در دست بگیرد و هر آنچه که آموخته را به رشته تحریر درآورد. بلکه آن را از لایه‌های مختلف ذهنی خود رد می‌کرد و بُعد اندیشه‌ورزی و تأمل‌گرایی خود را نیز به آثارش می‌افزود. همین مؤلفه بود که از یک سو باعث جریان‌سازی آثار، نوشته‌ها و مکتوبات او در فضای اجتماعی و از سوی دیگر، فضای نخبگانی جامعه می‌شد.

به بیان دیگر و ساده‌تر می‌توان چنین گفت؛ بعضی‌ها دارای قلم روانی هستند اما خزانه فکری آنها قدرتمند نیست. شهید مطهری هم قلم خوبی داشت و هم در بیان معارف «حکمت مطهر» خود از خزانه فکری و گنجینه عظیمی بهره می‌برد.

 مسئله آن است که حتی تا امروز نیز در حوزه تبیین، تشریح و تدقیق بر کلیدواژه «حکمت مطهر» کمتر ازسوی پژوهشگران و کارشناسان امر شاهد اتفاق یا رویدادی که خروجی آن قابل لمس باشد، بوده‌ایم. برای شاهد این ادعا، شما را به التهابات اجتماعی  نیمه دوم سال ۱۴۰۱ جامعه ارجاع می‌دهم. تجربه تلخ و ناخوشایندی که به واسطه وقوع آن، برای نخستین بار از زبان مقام معظم رهبری کلیدواژه «غفلت در اجرای امور و آموزه‌های فرهنگی» مطرح شد. حال به واسطه سالروز شهادت آیت‌الله مطهری و روز معلم بعد از مقدماتی که در این گفت‌وگو شرحش رفت؛ درباره تعالیم و آموزه‌های «حکمت مطهر» از زاویه دید تبیینی به عنوان مطالبه رهبری از جامعه امروز فرهنگی کشور که می‌تواند در مسیر کمک به تعالی فرهنگ جامعه سهم و نقش داشته باشد توضیح بفرمایید.

ابتدا باید به این مسئله تأکید کنم که برای شناخت موضوع ارزش «حکمت مطهر» باید ذهن خود را به فضای زمانی و رخدادهای دهه‌های ۴۰ تا ۶۰ خورشیدی ببریم که با دو موضوع مواجه می‌شویم. نخست؛ مواجهه با فضایی از جامعه و جوانانی که بین راه اسلام و مخالفان اسلام سرگردان هستند. دوم؛ دست‌وپا زدن «کمونیست‌ها» و «سوسیالیست‌ها» برای ورود به جامعه فکری و نخبگانی ایران؛ این فضا باید مدنظر قرار گیرد. در همان دوران است که شاهدیم جنبش‌های مثل «حزب توده» و امثالهم، آرام‌آرام درحال قدرت گرفتن بودند. پس نکته آن است که ما در مواجهه با این دو عنصر و حادثه فکری، نخست؛ با جوانان سرگردان و اسلامی که غریب و تنها بود مواجه بودیم. منظور از غریب و تنها بودن اسلام آن است که  «مبانی اسلامی» پشتیبان حاکمیتی نداشت.

همراهی با این دو فرض و ذهنیت تحولاتی را در جامعه با خود به همراه داشت. شاهد بودیم تعدادی از افراد صاحب اندیشه در حوزه مبانی اسلامی که می‌توان به زبان و نگاه امروزه آنها را به‌عنوان «تبیین‌کنندگان صحیح و هادیان جامعه در مسیر اندیشه‌های اسلامی» خطاب کرد، وارد میدان شدند. در آن زمان، آنها با بیان و ابراز احساس نگرانی از نضج گرفتن تفکراتی مانند تفکرات «حزب توده» احساس خطر کرده و وارد میدان می‌شوند. در رأس آنها در حوزه‌های علمیه می‌توان به مرحوم «آیت‌الله بروجردی» اشاره کرد. ما در آن زمان با شخصیتی به غایت اندیشمند، اهل تفکر و تدقیق مواجه بودیم که به قول امروزی دارای «قوه رهبری در حوزه تبیین افکار تشیع» نیز قرار داشت. با احساس نیاز جامعه برای گام برداشتن در مسیر آموزه‌های اسلامی و زنگ خطری که تفکرات چپ‌گرا، آرام‌آرام در حال توسعه در فضای اجتماعی کشور بود بزرگی چون آیت‌الله بروجردی با درک این مسئله به‌عنوان زنگ خطری در مسیر نضج گرفتن این اندیشه‌ها و به حاشیه رانده شدن مبانی اسلامی، به شکل مستقیم هم خود دست به تلاش زد و هم با تربیت شاگردانی در حوزه‌های علمیه تلاش کرد تا رویکرد تبیینی مبانی اسلامی را برای مواجهه با آسیب تفکر چپ و حزب کمونیست در فضای آن زمان را در جامعه جاری سازد.

از دستگاه فکری و دامان آیت‌الله بروجردی افرادی مانند «آیت‌الله ناصر مکارم شیرازی»، «آیت‌الله جعفر سبحانی»؛ «آیت‌الله مرتضی مطهری»؛ «علامه طباطبایی» و امثال این بزرگان که مهره‌های فکری به‌شمار می‌رفتند تربیت پیدا کردند و آرام‌آرام خود را برای ورود به جامعه و تبیین اندیشه‌های اسلامی میان جوانان جامعه مهیا ساختند. این افراد تلاش کردند تا تشنگی جامعه را مبنی‌بر درک مبانی و مفاهیم اسلامی سیراب کنند.

معتقدم اندیشه‌های مرحوم استاد مطهری در موضع «اصولیون» و «عقلیون» نه در موضع «اخباریون» قرار می‌گیرد. با توجه به این دانسته مهم؛ ایشان دست به دو کار مهم برای نجات دادن نسلی که در ابتدای عرایض به دسته‌بندی آنها اشاره کرده‌ام که «سرگردان بودند» می‌زنند. گام نهادن در این راه خطیر نشان‌دهنده هوش و ذکاوت بزرگی چون شهید مطهری است. گمان می‌کنم سرنخ این فکر را مرحوم آیت‌الله بروجردی به شاگردانش به‌ویژه شهید مطهری تزریق می‌کنند. نکته حائز اهمیت آن است که رسالت این مهم بعد از آیت‌الله بروجردی به مرحوم آیت‌الله خمینی(ره)، رهبر انقلاب اسلامی تفویض می‌شود. ایشان ادامه‌دهندگی این راه خطیر را در مقام رهبری انقلاب از یک‌سو و ازسوی دیگر تبیین اندیشه‌های اسلامی با نخبگان فکری چون شهید مطهری در دست می‌گیرند و سکان‌دار هدایت این دو جریان به شکل توامان می‌شوند.

اما به اصل سخنم و آن دو ماموریت بزرگی که شهید مطهری برای خود در راستای تبیین اندیشه‌های اسلامی در جامعه برعهده می‌گیرند بازگردم. نخست؛ شروعِ کار نگاش و تألیف کتبی که بر مبنای نیاز و سطح تفکر آن زمان استوار شده است. آثار مختلف و متعددی به قلم شهید مطهری تالیف و منتشر شده است. گام نخست او در زمینه تالیف؛ نگارش کتاب‌هایی است که هدف آنها پاسخ دادن به دشمنان یا در نگاه حداقلی «رُقبا» نسبت ‌به تفکر مبانی اسلامی، آورده‌ها و داشته‌های آن برای هدایت جامعه استوار است. در آن زمان نوشته‌های آقای مطهری وارد جامعه می‌شود. از یاد نبریم که کتاب‌های مرحوم استاد مطهری فقط مربوط به تاریخ بعد انقلاب نیست و ایشان مجموعه‌های مختلف و آثار متعددی با محوریت کتاب یا مقالات علمی پیش ‌از انقلاب منتشر کرده ‌است. به‌عنوان مثال کتاب «اصول فلسفه و روش رئالیسم» را شهید مطهری در سال‌های پیش ‌از انقلاب به رشته تحریر درآورده است. این اثر به شدت دو فضای فکری عموم جامعه و دانشگاهی کشورمان را متأثر از خود کرد. به قول معروف صدای کتاب «اصول فلسفه و روش رئالیسم» در «جامعه» و «محیط نخبگانی» دانشگاه‌های آن زمان سراسر کشور پیچید. در حقیقت این اثر استاد مطهری پاتکی در برابر حمله دشمن برای استیلای تفکرات چپ‌گرا و آموزه‌های کمونیسم در کشور با اتکاء به اندیشه و معارف اسلامی بود که باعث شد دشمن چند جبهه به عقب بازگردد. این را با قاطعیت عنوان می‌کنم که کتاب «اصول فلسفه و روش رئالیسم» آقای مطهری دشمن را وادار به عقب‌نشینی به چند سنگر از جایگاهی که ایستاده بود کرد.

گام دوم مرحوم استاد مطهری که «ماموریت فکری» و «ماموریت فرهنگی» او به ‌شمار می‌رفت؛ تربیت دانشجویان و طلابی بود که از مرکزی به ‌نام «حسینیه ارشاد» این آموزش را آغاز کرد. این بهانه‌ خوبی برای شهید مطهری شد که از یاران هم‌فکرش چون زنده‌نامان «علی شریعتی»؛ «حجت‌الاسلام والمسلمین محمدجواد باهنر» و بزرگانی از این‌ دست بهره ببرد. به این نکته نیز باید توجه داشت که چنین افرادی در کنار شهید مطهری حضور داشتند؛ حتی می‌توان بزرگ‌مردی چون مرحوم جناب «سیدمحمد بهشتی» اشاره کرد. آیت‌الله بروجردی ماموریت تبیین اندیشه‌های اسلامی در خارج از کشور را به مرحوم بهشتی واگذار کرده بودند. آیت‌الله بهشتی برای همین ماموریت به آلمان سفر کرد و مسئله و جایگاه تبیین اندیشه‌های اسلامی را در اروپای غربی برعهده گرفت. اما شهید مطهری با تمرکز بر حسینیه ارشاد مقوله مهم تربیت فکری دانشجویان و طلاب را با همراهی یارانی چون دکتر شریعتی و دکتر باهنر آغاز کرد.

در فضای آن زمان نشستن پای سخن یک روحانی آن ‌هم از طرف دانشجویان دانشگاه‌ها روالی عادی و شناخته‌شده نبود؛ اما وقتی علی شریعتی به میدان می‌آمد دانشجویان دیگر نیز به پای او و جلساتش می‌آمدند و این زمینه‌ای برای سخنان و صحبت‌های لبریز از معرفت، اندیشه و حکمت شهید مطهری بود. سخنانی که از یک سو لبالب از معارف و اندیشه‌های اسلامی بود و ازسوی دیگر به‌ دلیل سرچشمه گرفتن از آبشخورهای علمی و فکری او مورد اقبال جامعه دانشجویی و نخبگانی آن زمان قرار می‌گرفت. به قول طلاب، آن روزها در قالب هم‌نشینی دانشجویان پای سخنرانی‌های شهید مطهری را می‌توانیم به عنوان «یوم الترویه»* نام ببریم که در اصطلاح روز سیراب شدن از آن یاد می‌شود.

پس این دو ماموریت مرحوم شهید مطهری بود که ما اسم آن را «حکمت مطهر» می‌گذاریم.

ایکنا: بار دیگر جناب دِهدَست شما را به کلیدواژه «غفلت» در حوزه تربیت فرهنگی ارجاع می‌دهم. تردیدی در این مهم وجود ندارد که وقتی درباره حوزه «تربیت فرهنگی» در جامعه صحبت می‌شود، بی‌تردید نخستین ارجاع باید به تبیین اندیشه‌های مبتنی بر فرهنگ و منطبق بر آموزه‌های عرفی و شرعی آن جامعه مدنظر باشد. وقتی درباره جمهوری اسلامی ایران با رویکرد مبانی تعالی‌بخش اسلامی و پشتوانه عظیم و عمیقی چون انقلاب مردم ایران صحبت می‌کنیم؛ به تحقیق تربیت فرهنگی جامعه نیز باید از این دو مسلک و مشرب فکری سرچشمه بگیرد؛ امروز در حالی ‌که مجموعه‌ای گرانسنگی چون «داستان راستان» را از شهید مطهری در اختیار داریم اما در حوزه تربیت فرهنگی جامعه، خاصه با محور کودک و نوجوان به عنوان آینده‌سازان کشور؛ کمتر مسئولان، متولیان و نهادهای آموزشی به آن توجه دارند! شما دلایل این امر را متاثر از چه می‌دانید؟ از سوی دیگر تا چه حد امروز مبانی مطرح‌شده در مجموعه عظیم «داستان راستان» با رویکرد پندی و اخلاقی آن می‌تواند برای نسل نوجوان و جوان امروز حاوی معارف و مبانی تعالی‌بخش در حوزه فرهنگ باشد؟

اجازه می‌خواهم تا نخست یک دسته‌بندی برای ورود به پاسخ به این پرسش داشته باشم. در عصر و زمانه مرحوم آیت‌الله مطهری به‌ ویژه در دوران پیش ‌از انقلاب با چند طبقه از مردم مواجه بودیم.

نخست؛ طبقه عامه بی‌سواد یا کم‌سواد؛ افرادی که اهل دانش نبودند و به قول امروز و لفظ خودمانی از صبح تا شب می‌دویدند و تمام هدفشان رسیدن به لقمه نانی برای گذران معیشتشان بود. طبقه دوم؛ طبقه‌ میانی بودند که دارای سواد بودند اما اهل دانش نبودند. آنها نمی‌توانستند در مواجهه با شبهه‌ها دست به استدلال بزنند و یا درهنگام مباحث؛ منطقی سخن بگویند. سواد مقدماتی داشتند و اگر کسی در مقام یک اندیشمند و متفکر وجود داشت، می‌توانست آنها را برای رسیدن به پاسخ پرسش‌های ذهنیشان هدایت و راهبری کند. گروه سوم؛ دانایان و اندیشمندانی بودند که در دو بخش حوزه و دانشگاه حضور داشتند. البته که باید گفت همه افراد حاضر در این جایگاه اهل صراط مستقیم نبودند و میان آنها می‌شد افرادی را که پای در مسیر گمراهی و ضلالت گذاشته‌اند را نیز رصد کرد؛ اما اهل تدقیق و اندیشه میان آنها وجود داشت. بازهم به زبان ساده، آنها تشنه دریافت حقیقت بودند.

مرحوم آیت‌الله بروجردی برای در مواجهه با این سه طبقه؛ به افرادی چون آیت‌الله جعفر سبحانی؛ آیت‌الله ناصر مکارم شیرازی؛ آیت‌الله وحید خراسانی و علامه طباطبایی مجوز ورود به میدان دادند تا این بزرگان فعالیتشان را در سطح اقناعی طبقه دوم و سوم استوار کنند. یعنی آنها در مسیر اغنای افرادی که سواد، دانش و بینش مقدماتی را داشته‌اند گام برمی‌داشتند؛ یا در مسیر کلانتر، گروه دانشمندان جامعه و طیف نخبگانی آن زمان را هدف آموزه‌ها و گفتارهای خود برمی‌گزیدند.

نکته حائز اهمیت دیگر آنکه ما پیش‌ از انقلاب برای هدایت و تربیت فرهنگی کودکان، برنامه‌ریزی مدون اسلامی نداشتیم و این حقیقتی محض است که کسی نمی‌تواند آن را کتمان کند. خب پس آن این بود که باید با این فقر بزرگ در حوزه تعلیم‌وتربیت اجتماعی و فرهنگی چه کرد؟ حوزه علمیه قم، برای رفع این آسیب نخستین مجله کودکان را زیر نظر آیت‌الله جعفر سبحانی، آیت‌الله مکارم شیرازی و گروهی از همراهان این افراد؛ تهیه، تدوین و منتشر کرد.

هدف آنها این بود که با این مجله، مطالب و معارف آن، گامی در مسیر تربیت نسل کودک و نوجوان آن زمان بردارند. الحق و الانصاف نیز باید گفت که شاهد تأثیرات مثبتی از سوی این مجله بودیم؛ اما نکته مهم آن است که برداشتن این گام، مکفی و قابلیت ارجاع و تطبیق برای کودکان و نوجوانان سراسر این سرزمین را نداشت و نمی‌توانست به مطالبه و نیازهای کودکان نوجوانان آن زمان جوابی جامع دهد! پس پرسش بعدی آن بود که حال باید چه کرد؟

با توجه به آنچه پیشتر در این گفت‌وگو بیان کردم، بار دیگر تکرار می‌کنم که سطح علمی شهید مطهری چنان بالا بود که می‌توان بر این مسئله تأکید داشت که آیت‌الله مطهری را می‌توان «مجتهد» به شمار آورد و خطاب کرد. از طرف دیگر؛ ایشان در کنار مجتهد بودن، فیلسوف و اهل رویکرد مباحث منطقی نیز بود. در عین ‌حال ادبیات نیز خوانده بود؛ جمیع این معارف است که ما را بر آن می‌دارد تا او را شخصیتی چندبُعدی بنامیم. همچنین نباید فراموش کرد که قلم شهید مطهری نیز قلمی روان، سلیس و جذاب بود. وقتی استاد مطهری دربرابر خلأهای دنیای کودک آن زمان قرار گرفت، نمی‌دانست در نگاهی کلان چه کاری باید انجام دهد. حداقل کاری که می‌توانست در راستای تکمیل فعالیت آن تیم شش‌نفره که مجله‌ کودکان را در حوزه علمیه قم راه انداخته بودند انجام دهد؛ آن بود که بنشیند داستان‌هایی که باب ذائقه بچه‌ها است را با انطباق مفاهیم آن با موضوعات دینی و مذهبی آماده کند و سپس با قلمی که کودکان آن را درک کنند و برایشان جذاب باشد ارائه دهد. همین نگرش و نتیجه آن منتج به تولد دو مجلد «داستان راستان» شد.

اینجا دو نکته مهم و بسیار حائز اهمیت موجود است که نباید از خاطر دو داشت. نکته اول آنکه «داستان» بهترین ابزاری است که می‌تواند در دنیای کودک رخنه کند. شهید مطهری به بهترین نحو ممکن از این ابزار استفاده کرد. ببینید «قصه» در مضمون و معنی، روایت و بیان مفهومی است که مخاطب را به‌دنبال خود می‌کشد. مرحوم آیت‌الله مطهری از ابزار قصه بهترین استفاده را برای کشاندن مخاطبان به ‌ویژه کودکان و نوجوانان به سمت خود بُرد.

مؤلفه دوم؛ آن است که داستان‌ها و مفاهیم عنوان شده در اثر او یا همان داستان‌ها، «راستان» بودند. یعنی آنچه که شهید مطهری در «داستان راستان» به رشته تحریر درآورده در حوزه افسانه‌ها و سیر کردن دروغین کودکان گام برنمی‌داشت و این نکته بسیار مهمی است. در آن زمان افرادی بودند که می‌خواستند برای کودکان سیری کاذبی درست کنند. به همین سبب سراغ افسانه‌گویی می‌رفتند؛ اما محققِ اندیشمندی که درد جامعه آن روز را در حوزه خلأ تربیت درست فرهنگی مبتنی بر آموزه‌های اسلامی و شرعی ایران دیده، درک کرده و می‌دانست، فارغ از نگاه افسانه‌گو و حرکت کردن به صورت دروغین برای بیان مطالب؛ روایت و زبان قصه، داستان و قلم خود را بر مدار حقانیت و بهره‌بردن از آنچه که داده‌های متقنِ رخداده و موجود در جهان پیرامون ایرانیان و آنچه در تاریخ اسلام از صدر تا زمان حیات ایشان به وقوع پیوسته استوار کرده است.

به‌ عنوان مثال در افسانه‌های مطرح‌شده آن زمان می‌توان به افسانه «آرش کمانگیر» اشاره کرد؛ که اتفاقا برخی از نویسندگان آن زمان نیز به شکل مستقیم یا غیرمستقیم در روایت اثرشان از این افسانه اقتباس کرده بودند. همه می‌دانستند که شخصیت قدرتمندی وجود داشت که برای مشخص کردن مرز ایران با کشور همسایه خود قرار است تیری رها کند و هر جا آن تیر بر زمین نشست آنجا به مرز ایران و کشوری که به سرزمین ما حمله کرده ‌است بدل خواهد شد. این افسانه را در آن زمان کوچک و بزرگ می‌دانستند؛ اما شهید مطهری معتقد بود روایت این دسته از افسانه‌ها میان مخاطبان کودک و نوجوان سیری کاذب ایجاد می‌کند.

ضمن آنکه باید تاکید کنم که ما بهره بردن از افسانه را در تاریخ کهن ادبیات خود محترم می‌دانستیم؛ اما شهید مطهری به‌دنبال افسانه گفتن نبود. به ‌همین سبب او داستان‌هایی پیدا کرد که «راستان» بودند. «راستان» یعنی داستان‌هایی که هم واقعی بود و هم قهرمان آنها افرادی راست‌کردار بودند. پس مجموعه کتاب «داستان راستان» ارائه و تنظیم‌کننده فکری در آن زمان برای کودکان و نوجوانان بود که با خواندن این داستان‌ها می‌توانستند «راه درست اندیشیدن»؛ «راه درست زندگی کردن»؛ «راه مبارزه با سختی‌ها و مشکلات»؛ «ایستادن در برابر ظلم و ستم» و «راه حقیقت» را پیدا کنند و دریابند. در خلال داستان‌ها و روایت‌های آن اثر دریابند که در آن میان چه کسی راست می‌گوید و چه کسی دروغ!

نکته مهم بعدی در مواجهه با «داستان راستان» آن است که مرحوم استاد مطهری، عناصر «اخلاقی» را در این مجموعه با شدت و پُررنگ با مخاطب خود در میان گذاشت. این را با قاطعیت می‌گویم که «ادبیات اخلاقی» ما در حوزه مبانی اسلامی برای نخستین بار به شکل پُررنگی در داستان راستان شهید مطهری در آن زمان جلوه‌گر می‌شود.

به‌ عنوان مثال به این روایت داستان «مالک اشتر» در مجموعه داستان راستان توجه کنید. مالک اشتر از برزنی رد می‌شد و آدمی از سر نادانی بر سر او آشغال می‌ریزد. کسی به او تذکار و زنهار می‌دهد، آن که با او اینکار را کردی، فرمانده ارتش علی‌بن‌ابیطالب(ع) است. اگر او تو را دستگیر کند قطعاً سخت مجازات خواهد شد. اما مالک اشتر بدون اعتنا به او از آنجا می‌گذرد. همین عامل سبب می‌شود که آن مرد به مسجدی برود که مالک اشتر در آن‌جا حضور داشت و به او بگوید که «برای عذرخواهی آمده‌ام.» جناب مالک به او می‌گوید: «من به مسجد آمدم تا دعا کنم، خداوند تو را به راه راست هدایت کند.»؛ ببینید در عین سادگی و ایجاز اما به زیبایی تمام، مضامین اخلاقیِ واقع‌گرایانه در داستان‌های راستان مرحوم مطهری موج می‌زند.

هدف مهم دیگر شهید مطهری از نگارش مجموعه «داستان راستان»، الگوسازی برای کودک و نوجوان آن زمان است تا به آن‌ها بگوید که گام برداشتن در مسیر حقانیت، بر اساس رفتار چه الگوهایی توانایی محقق شدن دارد. این الگوهای رفتاری بی‌تردید بر نسل کودک و نوجوان آن زمان بسیار بسیار تأثیرگذار بود و معارف آن خود به یکی از پایه‌های خیزش جامعه علیه بی‌بندوباری دوران طاغوت بدل شد.

امروز هم با قدرت عنوان می‌کنم که سخت معتقدم آموزه‌های مجموعه عظیم «داستان راستان» نردبانی برای خیزش‌های انقلابی علیه فساد و ظلم رژیم پهلوی شد. مهمترین محور و ستون عمود خیمه «داستان راستان» شهید مطهری مبنای اخلاقی-آموزشی بود که توانست اثر واقعی و قوی خود را بر نسل نوجوان و جوان آن زمان بگذارد. این روند تا به امروز نیز ادامه داشته است.

همین بهره بردن از اشخاص و اتفاقات واقعی با رویکرد نگاه اخلاق‌مدارانه است که سبب شد آموزه‌های مجموعه داستان راستان در حوزه تعلیم فرهنگی نسل کودک و نوجوان از آن زمان تا به امروز اثرگذاری خود را بدون ذره‌ای کاهش با خود به‌همراه داشته باشد داشته باشد.

گفت‌وگو از امین خرمی

منبع: ایکنا (خبرگزاری بین‌المللی قرآن)

دیگر خبرها

  • فضیلت‌های شهید مطهری باید در بین طلاب و روحانیون نهادینه شود
  • «داستان راستان» نردبانی برای خیزش‌های انقلابی بود
  • یادواره شهدای نیر با محوریت فضائل استاد شهید مطهری
  • سه جریان مخالف استاد مطهری
  • شهید مطهری در اوج حکمت و استادی، روضه خوانی را ترک نکرد
  • معلمان ستون‌های اصلی هر جامعه‌ای هستند
  • شهید مطهری نیم قرن در راه اعتلای علمی جامعه اسلامی قلم زد
  • شهید مطهری تکلیف‌محور و وظیفه‌مند بود
  • شهید مطهری نیم قرن در راه اعتلای فکری جامعه اسلامی قلم زد
  • آیت‌الله مطهری الگویی وارسته برای نسل جستجو‌گر عصر ماست