نقل نقالان رمضان
تاریخ انتشار: ۲۱ فروردین ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۴۷۵۳۷۷۹
ایسنا/اصفهان نقالی رمضان از جمله روایتگریهای نقالی است که در اصفهان قدیم نیز توسط نقالانی چون مرشد عباس زریری، مرشد حبیبالله یزدخواستی و مرشد عباس بزرگ اجرا میشده است.
مسعود شاهنگی، نقال و قصهگو درباره انواع نقالی رمضان به ایسنا میگوید: نقالی در شبهای ماه رمضان بهصورتهای گوناگون که یک نمونه آن سخنوری است، برگزار میشد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
او با توضیح اینکه در نقالی رمضان نیز رسم بوده پس از افطار قصههای شاهنامه نقل شود، ادامه میدهد: پدرم روایت میکرد که مرشد عباس زریری در کافه گلستان، قهوهخانه علی انجیلی و به ویژه در قهوهخانه دربکوشک، داستان رستم و سهراب را نقل میکرد و همزمان با شب قدر یا شب تیغ، گریز به کشتن سهراب میزد. نقل خیبر، نقل خندق، نقل قنبر و علیخوانی اغلب موضوع نقالی در شبهای رمضان در تکایا یا قهوهخانهها بود.
در این میان نقالی شبهای رمضان مسجد قطبیه چهارسوی اصفهان، جمعیت بسیاری را جذب میکرد و مردم پای کلام مرشد عباس زریری بیشتر جمع میشدند. ساعات بعد از افطار نقلهای میرزا حبیبالله یزدخواستی در کافه آکوچکیان، کافه نشاط، قهوهخانه دروازه حسن آباد و قهوهخانه مکینه خواجو نیز حال و هوای متفاوتی داشت.
به روایت شاهنگی: البته در مساجد هم نقالی رمضان برپا بود. من از محمود صالح جزی که از مریدان نقالی بود شنیدم که مرشد عباس زریری شبهای رمضان در مسجد قطبیه خیابان طالقانی، قهوهخانه دربکشوشک و مسجد رحیمخان نقل میگفت و داستان شجاعتهای عاشورا و علی را روایت میکرد که بسیار هم مخاطب داشت. برخی نقالان نیز در شبهای رمضان به فضلیتخوانی که به شیوه مداحی و آواز اجرا میشد، میپرداختند.
او درباره برخی مرشدهای شناخته شدهتر اصفهان به گروههای گل و بلبل اشاره میکند و اینگونه توضیح میدهد: خیابان خوش اصفهان چهار نقال معروف به گل و بلبل داشت که اینها اغلب نادعلی را در شب تیغ میخواندند. مرحوم معلم که صاحب کتاب شعر فاتحی فکاهی بود به اتفاق شخصی دیگر، یکی از این گروههای گل و بلبل را تشکیل میدادند و دو برادر روحانی به نام میرفروغی که اصالتاً اهل منطقه چهارمحال و بختیاری بودند نیز گل و بلبل خوانده میشدند که اغلب رمضانها در محله چهارسو، علیخوانی اجرا میکردند.
این نقال میافزاید: شیوه کار اینها به این صورت بود که یکی پای منبر و دیگری بالای منبر مینشست و به ترتیب نقل را میخواند.
به گفته شاهنگی، مرشد ترابی از دیگر کسانی بود که در شبهای رمضان از هنگام غروب تا نیمههای شب، پردهخوانی انجام میداد و ذکر علی و ذکر شهادت را روی پرده روایت میکرد.
او با بیان این که نقالی در این شبها آدابی نیز داشته است، میگوید: اصلیترین این آداب، چراغ روشن کردن بود. نقالان و مرشدها اصطلاحاً دوران میزدند، به پیامبر و ائمه قسم میدادند و پولی از مردم دریافت میکردند. این کار بعدا به وسیله روحانیون به مساجد هم راه پیدا کرد که برای تهیه فرش و وسایل مسجد و یا کمک به نیازمندان چراغ روشن میکردند. پولی که مرشد میگرفت اما درآمد سالیانه خودش بود.
به روایت شاهنگی، از جاذبههای نقالی در اصفهان قدیم میتوان به نقل مرشد عباس زریری و شب سهرابکشان او اشاره کرد که وقتی او در مسجد رحیمخان و قهوهخانه دربکوشک این نقل را اجرا میکرد، مردم چنان تحت تاثیر قرار میگرفتند که سرشان را به سنگ حوض میکوبیدند. او تصریح میکند: البته در نقل ولایت و نقل ائمه نیز به شیوهای روایتگری انجام میدادند که احساسات مردم بسیار برانگیخته میشد.
سحوریخوانی در گلدسته مساجد شهر و یا در کوچه پس کوچههای اطراف اصفهان نیز از دیگر آداب رمضان بوده که شاهنگی درباره آن نیز توضیح میدهد: در مسجد محله نو شخصی به نام آمیرزا جعفر تنباکو فروش زندگی میکرد که کوتاه قامت بود و ریش بلندی داشت. او در رمضانهایی که با زمستان همزمان میشد، جلیقهای پوستی که روی آن زردرنگ بود و گلدوزی داشت، میپوشید و بالای گلدسته مسجد سحرخوانی و مناجاتخوانی میکرد. مردم از صدای مناجات او بیدار میشدند، سحری میخوردند و به مسجد میرفتند و او در حالی که دست راستش را بهصورت و انگشتش را روی گوش میگرفت، اذان میگفت و مناجات میخواند. در اغلب روستاها البته با رویت ستارهها، ساعت و زمان افطار و سحر برای مردم مشخص میشد. در روستای برخوار از پیرمردی پرسیدم، شما که رادیو و ساعت ندارید، چهطور متوجه زمان سحر و افطار میشوید؟ و او پاسخ داد: به آسمان نگاه میکنم، وقتی ستاره دب اکبر را میبینم، یعنی وقت سحری خوری است.
شاهنگی میافزاید: تا اوایل دهه ۶۰ که توپخانه اصفهان فعال بود، توپ سحر و افطار نیز زده میشد.
به گفته شاهنگی مراسم نقالی رمضان در اغلب محلههای بزرگ برپا بوده است. در مسجد سید، شخصی بوده که شغل خنچهکشی داشته اما در گلدسته مسجد نیز اذان میگفته است. او ادامه میدهد: مسجد آقانور، مسجد کاسهگری، مسجد لنبان، مسجد سیچان، مسجد الیادران و مسجد چهارسو این مراسمها را برگزار میکردند. در مسجد سلمان آمیرزا زینل و در مسجد چهارسو نیز آقا ملا ابراهیم که پدر ملا جواد لسان الواعظین بود، خادمانی بودند که این مراسم را میگرداندند.
شیما خزدوز
انتهای پیام
منبع: ایسنا
کلیدواژه: استانی فرهنگی و هنری نقالی ماه رمضان شب های رمضان نقالی رمضان قهوه خانه گل و بلبل
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.isna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۴۷۵۳۷۷۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
معلمی که کلاس درس را به مسجد بُرد
به گزارش آخریننیوز، وقتی صدای اذان به آسمان رسید، خانم معلم با چادر گُلدارش به نماز ایستاد. نور صلاهِ ظهر که از پنجرهی مسجد بر روی تخته سفیدِ کنار محراب پهن شده بود، راه کج کرد و تابید بر گلهای سرخ و نارنجی و زردِ چادر خانم معلم.
گلهای رنگارنگ زیر نور درخشیدند، جان گرفتند و شکوفاتر شدند.مدتهاست که شبستان مسجد، مدرسه بچهها شده است و دانشآموزانی که از پس هزینهی ثبتنام در کلاسهای تقویتی و جبرانی برنمیآیند، میهمانِ کلاس درس خانم معلم در مسجد امام علی (ع) هستند.
کلاسی که به بچهها "درس و بندگی" و "علم و ایمان" را با هم میآموزد. خانم معلم چند روز در هفته بعد از تمام شدن ساعت کاریاش در مدرسه ریحانه، به مسجد میآید تا به دانشآموزان محروم ریاضی درس بدهد.
مادرِ معلماو مادر هم هست. مادرِ دو فرزند و از زمانی که به عنوان معلم قدم به مدرسه گذاشت، حس مادری در وجودش با جانِ معلمی آمیخته شده است. حسی وصفناشدنی که در دل یک انسان عشقی عمیق را پرورش میدهد، عشقی که توانایی این را دارد تا مقدسترین و مستحکمترین رابطه جهان هستی را بر پایهی "دانستن و دانش" در کلاسهای درس بنیان نهد.
وقتی خانم معلم با همان شوق همیشگی به دانشآموزان نگاه میکند و به اسم؛ صدایشان میکند، گُل از گل بچهها میشکفد. حرف که میزند مهربانی میریزد در نگاه دخترها. صدا و چشمان خانم معلم پر است از حسِ دلانگیز دوستی و صمیمت، و بچهها اُنس دارند به این رفتار و کلام.
کبری فریدونیزاده(شگرد) دارای بیست سال سابقه کار در آموزشوپرورش و معلم ریاضیِ ناحیه سه اهواز است.
او در گفتوگو با فارس اظهار کرد: دانشآموزان را مثل بچههای خودم میدانم و سعی میکنم در حد توانم برای یادگیری آنها وقت بگذارم. به دلیل علاقهی وافری که به تدریس درس ریاضی دارم، امسال پس از ۸ سال معاونت دوباره به تدریس برگشتم.
تدریس ریاضی به دانشآموزان محرومخانم فریدونیزاده درباره آموزشِ دانشآموزان در مسجد محله گفت: در ابتدای سال، وقتی شروع به تدریس ریاضی کردم، متوجه شدم که وضعیت درسی برخی از بچهها در این درس مطلوب نیست. چون در دوران کرونا کلاسها مجازی بود و آنها از پایه دارای ضعف بودند. گویا از کلاس سوم ابتدایی پرت شده بودند به پایهی هفتم متوسطه اول! از این رو تصمیم گرفتم در مسجد امام علی(ع) که در محله ما در پادادشهر اهواز است، برای آنها کلاس جبرانی برگزار کنم.
او ادامه داد: خوشبختانه این کار با استقبال خادمان مسجد و پایگاه مقاومت بسیج روبهرو شد و خانم فاضلی مسوول پایگاه بسیج مسجد و خانم کهزاد از خادمان مسجد امام علی(ع) در برگزاری این کلاسها به من کمک کردند و دربِ مسجد را برای آموزش درس ریاضی به روی بچهها باز کردند.
خانم معلم اهوازی گفت: در حال حاضر این کلاسها برای دانشآموزان بی بضاعت و تحت پوشش نهادهای حمایتی رایگان است و قصد داریم بعد از برگزاری امتحانات و پایان سال تحصیلی نیز جلسات مهدوی را برقرار کنیم و در حوزههای عفاف و حجاب به دختران دانشآموز آگاهی و آموزش بدهیم.
او ادامه داد: بچهها محیط مسجد را خیلی دوست دارند و بنا داریم که اولین دورهمی دختران را در سالروز میلاد حضرت فاطمه معصومه (س) و روز دختر برگزار کنیم و با همکاری پایگاه بسیج به آنها هدیه بدهیم.
خاطرههای خانم معلم از مدرسهخانم فریدونیزاده بهترین خاطرهی دوران خدمتش را دیدن شاگردان قدیمی میداند، او در این باره بیان کرد: وقتی پس از چندین سال یکی از شاگردان قدیمی را میبینم و مشاهده میکنم که چگونه قد کشیده و برای خودش خانمی شده است، سرشار از شادی میشم. در دیدار با دانشآموزان سابق آن چیزی که به من روحیه میدهد این است که بچهها معلمان خود را فراموش نمیکنند و با اشتیاق به سمت ما میآیند.معلم اهوازی سختترین خاطرات مدرسه را مربوط به زمانی دانست که باردار بود و در کلاسهای شلوغ به بچههای دبستانی درس میداد.
او گفت: سختترین دوران معلمی من روزهایی بود که باردار بودم و در کلاسی که فضای کافی نداشت، ۳۸ دانشآموز پایه اول ابتدایی را به زور جا داده بودم.
او گفت: میزونیمکت بچهها تا کنار صندلی من چیده شده بود و حتی فضا برا نفس کشیدن نبود اما وقتی به چهرههای معصوم بچهها نگاه میکردم، انرژی میگرفتم و با جان و دل تدریس میکردم. هر دانشآموزی از نظر روحی ظرافت خاصی دارد و معلم باید با درک این ابعاد روحی، با آنها برخورد کند که این از کارهای بسیار سخت و پیچیدهی معلمان است.خانم فریدونیزاده از شوخی و خندهی سرکلاسهای درس هم برایمان گفت.
او اظهار کرد: در زمان استراحت بچهها خاطره تعریف میکنند و گاه این خاطرهها شعر میشوند در قلبِ کلاس. قلبِ کلاسهای درس با نفسهای دانشآموزان میتپد. آنها که نباشند این میز و نیمکتها سرد و بیروحاند.
داستان فداکاری خانم معلم اهوازی نیز همانند ازخودگذشتگیهای دیگر معلمان این سرزمین در سطر سطر تاریخ تعلیم و تربیت به یادگار میماند. تاریخی که سرشار از صبوری و مهرِ بینهایت معلمانی است که فرشتهوار ایثار میکنند تا خون در شاهرگهای تعلیم و تربیت از جریان نیفتد.