Web Analytics Made Easy - Statcounter

حادثه هیچ‌وقت خبر نمی‌کند. درست در شرایطی که بسیاری از مردم تنها فکر و ذکرشان گذراندن تعطیلات و لذت‌بردن از سفر است و به خطرات احتمالی پیش‌رویشان چندان اهمیتی نمی‌دهند اما گروهی دیگر تنها دغدغه‌شان در طول تعطیلات، تامین امنیت و آسایش مردم است تا بدون هیچ حادثه و خاطره ناگواری به خانه برگردند.

تعطیلات امسال هم خالی از خطر و حادثه نبود و درحالی‌که ممکن بود برخی از مسافران به شمال کشور عزادار شوند و با چشمی گریان به خانه برگردند اما دو مامور پلیس در استان گلستان با دقت، سرعت‌عمل و هوشیاری خود، جان دو کودک را از مرگ حتمی نجات دادند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!



سرعت‌عمل پلیس در نجات جان پسربچه

یکی از حوادث مرگبار در منطقه گالیکش استان گلستان و زمانی رخ‌داد که فریبا صدری همراه فرزند شش‌ساله‌اش عرشیا داخل خودرو بود و روحش خبر نداشت حادثه‌ای هولناک در انتظار او و پسر کوچکش است.

مادر از روز حادثه به جام‌جم می‌گوید: آن روز باران می‌بارید. من چون مسافرکشی می‌کنم، همیشه عرشیا را با خودم می‌برم تا خدای‌نکرده اتفاقی برای او در خانه رخ ندهد. آن‌ روز هم سوار ماشین بودیم و من هم سرگرم صحبت با مسافرم بودم و حواسم به پسرم و کاری که داشت انجام می‌داد نبود. همین‌طور که مشغول صحبت بودم، یک لحظه برگشتم پسرم را نگاه کردم و دیدم یک بست پلاستیکی دور گردنش انداخته و رنگ پوستش به‌شدت قرمز شده است. ماشین را فوری کنار زدم و با گریه و جیغ از مردم کمک خواستم. هیچ ماشینی نگه‌ نداشت. من هم از شدت دستپاچگی فقط جیغ می‌زدم و نگران پسرم بودم. او اصلا وضعیت خوبی نداشت و هر لحظه ممکن بود خفه شود.

درحالی‌که مادر با چشم‌هایی پر از التماس و گریان از مردم درخواست کمک می‌کرد، سرگرد سیدمرتضی حسینی که ۴۳ساله و اهل گنبدکاووس است، متوجه او شد و همراه همکارش به صحنه رسید. حسینی در ادامه ماجرا می‌گوید: آن روز به اتفاق دوست و همکارم آقای شهرکی در سطح حوزه استحفاظی خود مشغول گشت‌زنی بودیم که دیدیم خانمی از خودرویش پیاده شد و از شدت ناراحتی به سروصورتش می‌زد. بسیار آشفته و ناراحت بود. جلو رفتیم و پس از معرفی خودمان گفتیم پلیس هستیم و اگر کمکی از دست‌مان برمی‌آید، در خدمت هستیم. یکدفعه بچه‌اش را دیدیم که یک بست پلاستیکی دور گردنش بود و داشت خفه می‌شد. صورتش از گردن به بالا سرخ شده بود و شاید ۳۰ ثانیه تا خفگی کامل فرصت داشت. خود مادر ابزاری نداشت و از لحاظ روحی هم در شرایطی نبود که بتواند اوضاع را مدیریت کند. تا این صحنه را دیدیم، با همکارم از عقب ماشین یک سیم‌چین برداشتیم و با آن بست پلاستیکی را از دور گردن بچه باز کردیم. به محض باز کردن بست نفس پسربچه برگشت و خدا را شکر خطر رفع شد.

مادر که هنوز هم باورش نمی‌شود پسرش نجات پیدا کرده باشد، ادامه می‌دهد: تا ۱۰ روز بعد از این حادثه، صورت پسرم شرایط عادی نداشت. بعد از این ماجرا از جناب‌سرگرد حسینی و همکارشان آقای شهرکی بسیار تشکر کردم و از شدت خوشحالی اشک ریختم. اگر آنها به دادم نمی‌رسیدند، پسرم از دست می‌رفت. تا یک هفته من خواب نداشتم و صحنه خفگی پسرم دائم جلوی چشمانم بود.

هوشیاری پلیس مانع سوختن کودک شد

ستوان‌دوم محسن منقوش هم فرشته نجات کودکی شد که بی‌خبر از مرگی که در کمینش بود، در چادر سفری‌شان به خوابی ناز فرو رفته بود. منقوش با لهجه‌ای شیرین از شب حادثه برای جام‌جم تعریف می‌کند: «شب سیزده‌به‌در، ما در حال انجام ماموریت و سرکشی در کمپ مسافران منطقه ناهارخوران بودیم که متوجه حادثه شدیم. آن شب بسیاری از چراغ‌ها خاموش شده بود و مردم خوابیده بودند. همین‌طور که مشغول گشت‌زنی بودیم، دیدم همه چادرها خاموش است، جز یک چادر که روشنایی غیرمعمولی داشت. برایم عجیب بود. با خودم گفتم کسی که بخواهد بخوابد، آتش روشن نمی‌کند. خودرو را متوقف کردیم و جلوتر رفتیم. به چادر که رسیدم، شعله‌های آتش و دود را دیدم که از چادر بلند شده بود. ساکنان چادر را صدا زدم اما هیچ‌کس جواب نداد و بعد چادر را باز کردم. شدت دود زیاد شده و یک پسربچه کوچک هم درون چادر خوابیده بود. داخل چادر یک تک‌شعله گاز روشن و یک وسیله اشتعال‌زا هم کنارش بود که آتش گرفته و همین آتش به چادر هم سرایت کرده بود. یک کاپشن هم تن بچه بود که اگر خدای‌نکرده آتش می‌گرفت، بچه به‌شدت دچار سوختگی می‌شد و جانش به خطر می‌افتاد. بچه را بیرون آوردیم و آتش را هم مهار کردیم. چند دقیقه بعد پدر و مادر بچه که اهل مشهد بودند، آمدند و گفتم کجا رفته بودید و چرا بچه را به حال خودش رها کرده‌اید که گفتند به سرویس بهداشتی رفته بودیم. وقتی ماجرا را برایشان تعریف کردیم پدر بچه گفت فکر می‌کردم تک‌شعله را خاموش کرده‌ام، درحالی‌که این‌طور نبود و روشن‌ماندن آن حادثه‌ساز شده بود. مادر پسربچه خیلی گریه کرد و پس از این‌که او را در آغوش گرفت، با گریه از ما تشکر کرد. اگر یک دقیقه دیرتر می‌رسیدیم، بچه به‌طور حتم می‌سوخت اما خدا را شکر حتی یک خراش هم برنداشت.» ستوان‌دوم منقوش، ۳۷ساله و اهل گرگان است و دو فرزند دارد. این اولین‌باری نیست که او نجات‌بخش یک زندگی می‌شود و به گفته خودش، سال گذشته هم نیم‌کیلو طلا پیدا کرد که با جست‌وجوی بسیار، صاحب آن را پیدا کرد و طلاها را به او برگرداند.

گروه حوادث روزنامه جام جم

منبع: جام جم آنلاین

کلیدواژه: گالیکش عرشیا بست پلاستیکی

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت jamejamonline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «جام جم آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۴۷۷۲۶۲۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

تولد یک نوزاد در هیاهوی سیلاب/نجات جان دو انسان توسط امدادگران

به گزارش خبرنگار مهر، ۱۵ اردیبهشت در روزی که بر اثر سیلاب و جاری شدن رودخانه‌های فصلی تمامی جاده‌های روستایی مسدود شده بود، امدادگران پایگاه چاهداشی شهرستان گزارشی مبنی بر گرفتار شدن آمبولانس حامل مادر باردار پشت رودخانه فصلی روستای میغان دریافت کردند.

خودروی آمبولانس که برای انتقال مادر باردار از روستای بصیران به شهرستان نهبندان راهی این روستا شده بود، پشت رودخانه فصلی روستای میغان گیر افتاد و با مرکز کنترل و هماهنگی عملیات هلال احمر خراسان جنوبی تماس گرفت و درخواست کمک کرد.

بلافاصله پس از دریافت گزارش خودروی آمبولانس هلال احمر پایگاه چاهداشی شهرستان نهبندان به روستای بصیران اعزام و مادر باردار را به سلامت به بیمارستان رساند.

نوزاد این مادر باردار به محض رسیدن به بیمارستان به سلامت به دنیا آمد و گرمابخش خانواده ۵ نفره شد.

دختر تازه متولد شده این مادر در سلامتی کامل می‌باشد.

کد خبر 6096413

دیگر خبرها

  • نجات جان مادر باردار در نهبندان
  • تولد یک نوزاد در هیاهوی سیلاب/نجات جان دو انسان توسط امدادگران
  • شیرینی‌ها و شگفتی‌های کودکان به روایت یک دیدار
  • دانش‌ آموزی که فرشته نجات سه نفر شد
  • روایت شهید فاطمیون + فیلم
  • کودکان گمشده غزه در حسرت دیدار پدر و مادر
  • کودکان گمشده غزه؛ در حسرت دیدار پدر و مادر
  • ۵۰ چادر برای اسکان حادثه دیدگان آتش‌سوزی روستای امام‌زاده ابراهیم برپا می‌شود
  • روایت تکان‌دهنده یونیسف از گورستان‌های کودکان غزه
  • (ویدئو) روایت پردیس پورعابدینی از سکانس خجالت‌آور ملاقات شرعی در گناه فرشته