بانوی گرهگشا محله | حمایت از نیازمندان؛ از جهیزیه تا وام قرض الحسنه | امدادگر دیروز جبهه، جهادگر امروز محله
تاریخ انتشار: ۲۴ فروردین ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۴۷۸۱۵۱۶
همشهری آنلاین - زهرا بلندی: داستان زندگی دیروز و امروز «کبری مرادی زهرایی»، خواهر ۶۰ساله شهیدان «غلامرضا و علیرضا مرادی زهرایی»، که بانویی است دستبهخیر و شناختهشده در محله شهرک فرهنگیان منطقه۱۹، جذاب و شنیدنی است.
امدادرسانی به مجروحان در مناطق عملیاتیپدرش از آن دست آدمهایی بود که همیشه برای برگزاری مراسم عزاداری محرم دنبال اخذ مجوز بود، روضههای ماهانه مادرش هم هیچوقت تعطیل نمیشد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
خواهر شهیدان مرادی زهرایی به دلیل انقلاب فرهنگی نتوانست کنکور بدهد و وارد دانشگاه بشود، اما این موضوع مانع رشد و حضورش در جامعه نشد و با آغاز جنگ تحمیلی و عزیمت به جبهه بار دیگر خودش را ثابت کرد: «دورههای کمکهای اولیه و تیراندازی با اسلحه را در پایگاه بسیج گذراندم و با آغاز جنگ، یک ماه در دوره فشرده کمکهای اولیه در بیمارستان آموزشی شرکت کردم. با حضور ۴ماهه در بیمارستان شریعتی با همه بخشهای بیمارستان آشنا شدم و بعد از شکلگیری ستاد رسیدگی به وضع مصدومان و مجروحان جنگ در وزارت بهداشت و درمان، نخستینبار همزمان با عملیات فتحالمبین در عید نوروز به اردوگاه ازنای الیگودرز در استان لرستان و پشت جبهه اعزام شدم تا فعالیتم را بهعنوان امدادگر در یک بیمارستان صحرایی شروع کنم.» او در روزهای جنگ تحمیلی ۱۱ بار در مناطق عملیاتی مختلف جنوب و غرب، هر بار به مدت حداقل ۲۰ روز حضور داشت و حتی وقتی به تهران برمیگشت بیکار نمیماند و در بیمارستانهایی همچون لقمان حکیم و شماره۲ به فعالیتش ادامه میداد.
آموزش قرآن به بانوان محلهازدواج در سال۱۳۶۲ و مدتی بعد بچهداری، او را از فضای جبهه دور کرد، اما حتی در این روزها هم دلش طاقت نمیآورد و برای کمکرسانی به رزمندگان در مساجد محل حضور پیدا میکرد. همین روزها بود که برادران کوچکش مرد میدان میشوند و با حضور فعال خود جای خواهر را در جبهه پر میکنند: «برادرم، غلامرضا، که سال۶۳ فقط ۱۷سال داشت، ۳ بار پشت سر هم بهعنوان بسیجی، داوطلبانه، به جنگ رفت و در نهایت در عملیات بدر، ۲۲ اسفند سال۶۳، شهید شد. برادر دیگرم، علیرضا، هم ۲ سال بعد، در ۱۸سالگی، در عملیات کربلای۵ در شلمچه به درجه رفیع شهادت رسید.»
این بانو بزرگشده خیابان مالکاشتر منطقه۱۰ است، اما بعد از ازدواج ساکن شهرک فرهنگیان منطقه۱۹ شده و طی این سالها بین اهالی این محله بهخوبی شناخته شده است. آنقدر در خانهاش سفرههای افطار به پا کرده و بانی برگزاری مراسم مذهبی در شبهای احیای ماه مبارک رمضان بوده که بانوان محله او را به نام خانم رمضانی میشناسند: «۲۰ سال پیش برای افزایش آگاهی و دانش دینی حدود ۲ سال در حوزه علمیه درس خواندم؛ این باعث شد بتوانم دوباره جلسات روخوانی و مفاهیم قرآن را بهصورت خانگی، این بار برای بانوان محلهام، برگزار کنم. به همین بهانه، همراه بانوان محله هیئتی محلی با نام هیئت فاطمیون و صندوق قرضالحسنهای با عنوان صندوق موسیبنجعفر(ع) راه انداختیم. در هفته چند بار در خانههای مختلف، مراسم مذهبی و قرآنی برگزار میکردیم و همچنین هرکمکی از دستمان برمیآمد برای نیازمندان محله انجام میدادیم.»
جهاد ادامه دارداز دختران جوان تا بانوان پابهسن گذاشته بهخوبی کبری خانم را میشناسند و حین سلام و احوالپرسی با او مقابل مسجد سیدالشهدا(ع) خوبیهایش را نقل میکنند. آرزوی کبری خانم بهعنوان سرپرست هیئت فاطمیون و دیگر بانوان فعال محله این بود که بتوانند هیئتشان را در جایی ثابت مانند مسجد برگزار کنند. با کمکهای مردمی و بسیج توانستند این مسجد را در محلهشان راهاندازی کنند تا در این محیط علاوه بر برپایی دورهمیهای قرآنی به فعالیتهای جهادی همچون شناسایی و حمایت از اقشار کمتر برخوردار محله، تهیه جهیزیه، سیسمونی، ارائه وام و... برای نیازمندان هم روی بیاورند: «۶سال با کمترین امکانات اینجا را اداره کردیم و سپس با راهاندازی پایگاه بسیج حضرت معصومه(س) توانستیم ساختمان مسجد را تکمیل کنیم.
از آن روز تاکنون نه تنها کلاسهای قرآنی، مراسمهای مذهبی و گروه جهادی برقرار است، بلکه با توجه به مهارتی که در زمینه امدادگری داشتم در برگزاری دورههای کمکهای اولیه برای بانوان محله، وصل کردن سرم و تزریق آمپول اهالی محله و خانوادههای شهدا بهخصوص در روزهای کرونا هم تا حد امکان فعالیت میکنم.»
برکت زندگیام است«کبری مرادی اصل»، یکی از ساکنان قدیمی محله بهمنیار، که امروز برای کمکرسانی در بستهبندی بستههای معیشتی به مسجد آمده است. آشناییاش با خواهر شهیدان مرادی زهرایی به کلاسهای قرآنی خانگی برمیگردد: «طی این سالها کمکم با خواهر شهیدان مرادی زهرایی دوست شدم و به حدی حضور در کنار ایشان برایم لذتبخش شد که تصمیم گرفتم در امور خیریه با او همکاری کنم و حالا به برکت حضور او، برکات زندگیام چندبرابر شده است. خلاصه کلام خانم زهرایی بانوی گرهگشای محله است و هرکاری از دستش بربیاید برای اهالی محله انجام میدهد. »
آغاز همکاری با معلم مادر«سمیه معظم» یکی از بانوان جوان محله شهرک فرهنگیان است که از ۴ سال پیش که با کبری خانم آشنا شده است. او هم میگوید: «مادرم شاگرد ثابت کلاسهای قرآنی خانم رمضانی بود و من طی چندبار همراهی مادر در این جلسات جذبمنش این بانوی خیر شدم و ضمن شاگردی، همکاریام را با گروه جهادیای که تشکیل داده بود آغاز کردم و این روزها بیشتر در حوزه تدارکات و توزیع کمکهای معیشتی فعالم؛ رشد و آرامش درونی تحفهای است که از حضور در این گروه نصیبم شده است.»
منبع: همشهری آنلاین
کلیدواژه: همشهری محله شهید منطقه ۱۹ خیریه بانوان محله
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۴۷۸۱۵۱۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
روایتی از طلبه جهادگر و مادر ۵ فرزند/ بچه ها برکت آوردند
خبرگزاری مهر، گروه استانها: «صدیقه کلیجی» از طلاب دانش آموخته مدرسه علمیه تخصصی الزهرا (س) ساری و مادر پنج فرزند است. این بانوی طلبه ۳۱ ساله که سطح دو حوزه را تمام کرده، خانهداری میکند و مدتی است که با یک شرکت دانش بنیان همکاری دارد و محصولات آرایشی و بهداشتی به همراه مشاوره رایگان در اختیار دوستانش قرار میدهد.
وی مادر سه پسر و دو دختر است که با ما هم صحبت شده است.
*پس از ازدواج تصمیم داشتید صاحب چند فرزند شوید؟
۲ فرزند
*کدام مساله شما را به داشتن فرزند بیشتر ترغیب کرد؟
وقتی که دوتا از فرزندانم همبازی بودن دائماً حس رقابت داشتند و نسبت به هم گذشت نداشتند، زمانی که با مشاوره صحبت کردم گفت با آمدن فرزند سوم این مشکل حل خواهد شد، با وجود فرزند سوم گذشت و فداکاری را یاد میگیرند؛ واقعاً هم با بچه بعدی که به عنایت پروردگار دوقلو بودند اوضاع تربیتی بچهها خیلی بهتر شد ولی داشتن دوقلو خیلی برای ما سخت بود.
*کدام یک از شما بیشتر مشتاق بودید برای داشتن فرزند به تعداد بالا؟
همسرم در خانوادهای به دنیا آمد که مادرشان به تک فرزندی اعتقاد داشتند، با وجود اینکه همسرم تک پسر بودند ولی اصرار داشتند که یک فرزند نهایت دو فرزند کافی است، خودم خیلی دوست داشتم به خاطر برکات زیاد چند فرزندی، فرزندان بیشتری داشته باشم.
*با توجه به داشتن پنج فرزندی آیا با مشکلاتی مواجه بودید؟
این سوال خیلی کلی هست قطعاً چه تک فرزندی و چه چند فرزندی یک سری چالشها و سختیهای خودش را دارد ولی ما همه چیز را به فال نیک میگیریم و با اینکه دوقلو داشتن سختی زیادی برای ما به همراه داشت، اقدام به فرزند پنجم کردیم، الان اگر کسی بخواهد به خاطر سختیهای بزرگ کردن بچه از این کار امتناع کند قطعاً امام زمان (عج) هم بیایند بهانهای دارد برای کمک نکردن به ایشان.
*اقتصاد زندگی شما بر چه مبنایی میچرخد؟ راحتتر بگویم زندگی شما با ۵ فرزند چگونه تأمین میشود؟
همسرم کارمند هستند، مثل اکثر مازندرانیها که یا خانواده دختر یا پسر در بعضی از موارد کمک میکنند برای ما هم به همین صورت است، پدرم خیلی کمک کار زندگی ما هستند، چون ایشان کشاورز هستند و خیلی چیزها را نمیخریم، در واقع خدا پدرم را واسطه رزق ما قرار داده است و یکی از الطاف خدا به ما در این چند سال مستاجری، این بود که، صاحبخانههای خوبی در مسیر زندگی ما قرار داد، مکانی که در حال حاضر در آن زندگی میکنیم، طبقه پایین آن خالی است و صاحبخانه آن را اجاره نمیدهد و بچهها خیلی راحت و بدون دغدغه همسایه آزاری تحرک دارند، همچنین صاحبخانه ما طی این سه سال مبلغی برای رهن و اجاره اضافه نکرده است.
*زیاد بودن تعداد بچهها کار تربیتشان را سخت نکرده است؟
اتفاقاً وقتی یکی بود کارم سختتر بود و خیلی به رفتار من و همسرم دقت میکرد و همیشه با ما حرف میزد و وابستگیاش به ما زیاد بود و باید سرگرمش میکردیم که واقعاً بعضی وقتها خسته کننده بود، وقتی دوتا شدند همبازی پیدا کرد ولی فضای بین آنها رقابتی بود و به لطف خدا از بچههای بعدی همکاریشان در کار خانه خیلی زیاد شد و چون واقعاً من تنهایی به کارها نمیرسیدم، پسر بزرگم که هنوز ۱۰ سالش نشده آشپزی میکند، نان میخرد، جارو میکشد و ظرف میشوید.
حتی دوقلوهایمان که دو سال و نیم هستند با این قد کوچک کلی به کارهای خانه میرسند که حتی تصورش برای مادرهای تک فرزند و دو فرزند سخت است، با عشق به هم کمک میکنیم و این هم لطف خداست، به قول قدیمیها «تو بچه اول را خوب تربیت کن بقیه بچهها با دیدن رفتارهای او خودشان تربیت میشوند».
*خود بچهها از اینکه به تعداد زیاد هستند، اذیت نمیشوند؟
نه اتفاقاً خیلی دوست دارند و به بقیه فخرفروشی میکنند.
*آیا تا الان با انتقاد اقوام و آشنایان هم مواجه شدید؟ مثلاً بگویند این همه بچه چرا؟
خیلی، دوستانم طعنه کنایه میزنند، باید فقط با یک لبخند از کنار این حرف ها رد شد.
*اگر به گذشته برگردید، همچنان به داشتن تعداد بالای فرزند تمایل دارید؟
بله شایدم بیشتر
آیا داشتن فرزندان زیاد، آثار و برکاتی در زندگی شما به همراه داشت؟
بله، هم برکات مادی هم معنوی، در بارداری اول ماشین خریدیم، بعد از دخترم پراید قدیمیمان را فروختیم و یه پراید صفر خریدیم، بعد از دوقلوها؛ فرزند آخری با اینکه جمع ما بیشتر شد ولی قدرت خرید ما به طرز معجزه آسایی بیشتر شد و خیلی راحت مسائل مادی در زندگی ما پیش میرود و به لطف خدا محتاج کسی نمیشویم.
کد خبر 6090840