لزوم جریان شناسی سیاسی توسط جوانان به صورت عمیق و علمی/مصداقی از دوگانگی رفتار یک جریان سیاسی
تاریخ انتشار: ۲۷ فروردین ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۴۸۰۵۶۶۰
به گزارش خبرگزاری فارس از یاسوج شهرام مهدویمطلق فرماندار بویراحمد در دوره تحلیل سیاسی جوانان در یاسوج اظهار کرد: جریان شناسی سیاسی را باید از ریل اندیشه ها شروع کنیم و در گام دوم دیگر وقت تلف کردن برای پرونده خوانی افراد و جریانات برای تحلیل سیاسی روش مناسبی نیست.
وی گفت: اگر جریان شناسی سیاسی را بر اساس روش های معین دنبال کنیم و در تحلیل های سیاسی هم رهیافتهای علوم انسانی را در فرایند شناخت جریانات سیاسی بکار بگیریم به جای شناخت موردی افراد و جریانات به شناخت اندیشه ها خواهیم رسید و زودتر می توانیم به یک جمع بندی برسیم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
این مسئول در حوزه سیاسی گفت: جوانان انقلابی باید بر اساس یک انسجام و سازمان ذهنی مشخص به تحلیل و شناخت جریانات سیاسی بپردازند و گرنه دچار پراکنده گویی براساس سلایق مختلف خواهند شد و امروزه در تحلیل های سیاسی تا حدودی دچار پراکنده گویی و روایت مختلف از یک جریان سیاسی هستیم.
وی افزود: مبنای تحلیل های سیاسی ما اسلام سیاسی است و هر جریانی را در مواجه با اسلام سیاسی یا همان مواجه دین با سیاست می سنجیم و قضاوت می کنیم در مواجهه دین با سیاست برخی معتقدند که دین باید تابع سیاست باشد و یا برعکس برخی دیگر معتقد به سازگاری دین و سیاست یا همان تساهل و تسامح هستند و عده ای هم اساسا اعتقادی به ترکیب دین و سیاست ندارند.
این مسئول افزود: وحدت دین و سیاست یا همان یکی بودن دین و سیاست نیز از دیگر مدل های ارزیابی اندیشه هاست که مدل مورد نظر امامین انقلاب همان سیاست عین دیانت و دیانت عین سیاست (وحدت دین و سیاست) است و شاخص ارزیابی ما از جریانات سیاسی و شناسایی و تحلیل آنان نیز بر همین مبانی اندیشه ای است این مدل ها را می توان بر داریم و روی هرکدام از جریانات سیاسی بگذاریم و نسبت به آنها در حوزه اندیشه قضاوت و اظهار نظر کنیم.
وی گفت: مدل های دیگر روش جریان شناسی سیاسی نیز عبارتند از روش گفتمان که در این روش دقیقا می توان اندیشه افراد را متوجه بشویم چرا که هر جریان سیاسی الزاما دارای مواضع و مکتوبه و خطابه هایی است که معمولا کلید واژه های مشترکی در این مواضع وجود دارد که گفتمان و سبک گفتاری و کرداری آنها محسوب می شود و از این گفتمان نوع بینش اعتقادی و رویکرد آنان را می توانتشخیص داد و شناخت.
مهدوی بیان کرد: روش تطور گفتمانی ،در این روش به سابقه گفتمان افراد و جریانات سیاسی باید مراجعه کرد و نیاز به مطالعه تاریخی دارد و در این تطور گفتمانی افراد در فرایند تاریخ می توان به طور دقیق نسبت به ثبات یا عدم ثبات گفتمانی افراد و جریانات سیاسی پی ببریم به این معنا که افراد و جریانات سیاسی تا چه اندازه از ثبات گفتمان برخوردار هستند.
وی گفت: ثبات و عدم ثبات گفتمانی افراد در ادوار مختلف حکمرانی نظام یک تابلوی روشنی از جریانات سیاسی جلوی چشم ترسیم می شود و می توان بر آن اساس به شناخت رسید برای مثال بیانیه یه جریان سیاسی در دهه اول، دهه دوم و تا دهه چهارم انقلاب را بگذاریم کنار هم ، می توانیم میزان ثبات یا انحراف در مواضع و عملکرد جریانات سیاسی را دقیقا متوجه شویم.
فرماندار بویراحمد گفت: جریانی که اول انقلاب معتقد به اقتصاد دولتی و خودش را ضد سرمایه داری معرفی می کرد الان چگونه در دامن سرمایه داری افتاده و در دفاع از آن بیانیه صادر می کند.
وی گفت: روش دیگر شناخت جریانات سیاسی نحوه مواجهه با آنان با بحران های ملی است که نوعی راست آزمابی برای محک جریانات سیاسی است که در موقع بحران (سیل،زلزله و ....)چه گونه رفتار می کنند؟ برخی جریانات در بحران ها دلسوزانه که وارد نمی شوند تازه یادشان میآید که مطالبه گری کنند.
این مسئول ادامه داد: روش های دیگری از جمله جامعه شناسی معرفت احزاب و گروه ها تطبیق عملکردها با اصول اساسی انقلاب مثل خط امامین انقلاب، قانون اساسی، سیاست های کلان و .... است .
به گزارش فارس این دوره به همت نهضت جوانان انقلابی تحلیلگر با همکاری قرب فرهنگی بقیهالله و به مدت دو روز در یاسوج برگزار شد.
انتهای پیام/
منبع: فارس
کلیدواژه: خبرگزاری فارس فرماندار بویراحمد جریان شناسی سیاسی افراد و جریانات جریانات سیاسی جریان سیاسی دین و سیاست
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۴۸۰۵۶۶۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
رئالیسم سیاسی چیست؟
عصر ایران - رئالیسم سیاسی (political realism) احتمالا قدیمیترین نظریه دربارۀ سیاست بینالملل است. پیشینۀ این نظریه را میتوان در شرح توکیدیدس (thuchydides) دربارۀ جنگهای پلوپونزی و نوشتۀ کلاسیک شون تسه (sun tzu) متفکر چین باستان مشاهده کرد.
جنگهای پلوپونزی به مجموعه جنگهایی گفته میشود که از 431 تا 403 پیش از میلاد بین اسپارت و آتن وجود داشت. نوشتۀ کلاسیک شون تسه نیز "هنر جنگ" نام دارد که دربارۀ راهبردها یا استراتژیهای جنگی است. این کتاب تقریبا همزمان با شرح توکیدیدس دربارۀ جنگهای پلوپونزی (یا پلوپونز) نوشته شده است.
از دیگر چهرههای برجسته در سنت رئالیسم سیاسی میتوان به ماکیاولی و توماس هابز اشاره کرد. با این حال رئالیسم فقط در قرن بیستم، با انگیزههای برآمده از دو جنگ جهانی، به صورت چشمانداز مسلط سیاست بینالملل درآمد.
در حالی که ایدهآلیسم تاکید دارد که "اخلاق" باید راهنمای روابط بینالملل باشد، رئالیسم بر پایۀ تاکید بر "سیاست قدرت" و پیگیری "منافع ملی" بنا نهاده شده است. فرض بنیادی رئالیسم این است که "دولت" بازیگر اصلی صحنۀ بینالمللی یا جهانی است، و چون حکمران است، میتواند به صورت واحدی خودمختار عمل کند.
افزون بر این، پیدایش ناسیونالیسم و ظهور دولت-ملت جدید، دولت را به اجتماع سیاسی همبستهای تبدیل میکند که در آن سایر وفاداریها و بستگیها تابع وفاداری به ملت است.
اندیشمندان رئالیست، مانند تی.اچ.کار و هانس مورگنتا، دربارۀ باور ایدهآلیستی به "اینترناسیونالیسم" و هماهنگی طبیعی به "جامعۀ جهانی"، موضعی انتقادی داشتهاند. تی.اچ.کار معتقد بود که ایمان سادهلوحانه به "حقوق بینالملل" و "امنیت جمعی" در دورۀ میان دو جنگ جهانی، سیاستمداران اروپایی و آمریکایی را از شناخت توسعهطلبی آلمان و اقدام برای جلوگیری از آن بازداشت.
در مقابل، رئالیستها بر این موضوع تاکید دارند که چون اقتداری بالاتر از دولت حکمران وجود ندارد، سیاست بینالملل در شرایط "وضع طبیعی" عمل میکند و به همین علت دستخوش آنارشی است نه هماهنگی.
از این منظر، دولتها در جهان مثل "افراد" هستند در جامعهای فاقد دولت. در چنین جامعهای، هیچ منبع اقتدار مشروعی وجود ندارد که بتواند افراد را از تعرض احتمالی به حقوق یکدیگر بازدارد. در جهان واقع نیز عملا چنین منبع اقتداری وجود ندارد.
اگرچه تشکیل سازمان ملل اقدامی در راستای نقض این توصیف رئالیستی از سیاست بینالملل بوده، ولی ناکارآمدی این سازمان در جلوگیری از نقض حقوق بینالملل از سوی یک دولت، دال بر این است که توصیف رئالیستها از وجود نوعی آنارشیسم در عرصۀ روابط بینالملل کاملا هم بیراه نیست.
با این حال میتوان مواردی را هم مثال زد که شورای امنیت سازمان ملل موفق شده به عنوان یک منبع مشروع اقتدار، مانع نقض حقوق یک دولت از سوی دولتی دیگر شود؛ و یا دولتی را از نقض حقوق ملت تحت حکمرانیاش بازدارد. بیرون راندن ارتش عراق از کویت در جنگ اول خلیج فارس و نیز ساقط کردن حکومت معمر قذافی برای ممانعت از کشتار مردم لیبی، هر دو با مجوز شورای امنیت سازمان ملل صورت گرفت.
بنابراین در چنین مواردی، شورای امنیت سازمان ملل مظهر "اقتداری بالاتر از دولت حکمران" است و مانع از پیدایش تام و تمام "وضع طبیعی" در عرصۀ روابط بینالملل میشود.
در مجموع به نظر میرسد سازمان ملل متحد، وضعیتی مابین توصیفات و انتظارات رئالیستها و ایدهآلیستها از روابط بینالملل ایجاد کرده است. یعنی مانع تحقق کامل توصیفات رئالیستها بوده، ولی انتظارات رئالیستها را چنانکه باید برآورده نکرده است.
به هر حال مطابق نگرش رئالیسم سیاسی، نظام بینالمللیِ آنارشیک، نظامی است که در آن هر دولتی مجبور است به خود کمک کند و به منافع ملی خود، که اساسا موجب بقای دولت و دفاع از سرزمین تعریف میشود، ارجحیت دهد.
به همین دلیل است که رئالیستها بر نقش قدرت در مسائل بینالمللی چنین تاکید شدیدی دارند و میخواهند قدرت را بر اساس آمادگی نظامی یا نیروی نظامیاش بشناسند.
البته آنارشی بینالمللی به معنای درگیری بیامان و جنگ بیپایان نیست. رئالیستها تاکید دارند که الگوی "درگیری و همکاری" عمدتا با نیازمندیهای "توازن قوا" هماهنگ است.
این دیدگاه که در پی ایجاد امنیت ملی است، اذعان میکند که دولتها وارد اتحادهایی میشوند که اگر در برابر یکدیگر به حالت توازن درآیند، ممکن است در بلندمدت صلح و ثبات بینالمللی را تضمین کنند. اما اگر توازن قدرت به هم ریزد، نتیجۀ احتمالی جنگ است.
دربارۀ نسبت رئالیسم با "وضع طبیعی" باید این نکتۀ را متذکر شد که رئالیستها معتقدند "نظم بینالمللی" همان "وضع طبیعی" کلاسیک نیست، زیرا قدرت و ثروت و سایر منابع در میان دولتها به طور برابر توزیع نشده است.
در واقع بازیگران اصلی به طور سنتی با موقعیت "قدرتهای بزرگ" هماهنگ شدهاند. سلسلهمراتب برآمده از دولتها، که حاصل این وضع است، تا حدی نظمی را به نظام بینالمللی تحمیل میکند، و کنترلی را نشان میدهد که قدرتهای بزرگ از راه بلوکهای تجاری، "مناطق نفوذ" و مستعمره کردن، آشکارا بر "دولتهای تابع" اعمال میکنند.
این وضع در دورۀ جنگ سرد به ایجاد نظم جهانی دوقطبیای انجامید که در آن رقابت بین بلوک قدرت ایالات متحدۀ آمریکا و بلوک قدرت شوروی به بیشتر بخشهای جهان گسترش یافت.
رئالیستها معتقدند که دوقطبی بودن جهان به حفظ صلح کمک میکرد زیرا هزینههای نظامی فزاینده منجر به به ایجاد سیستم بازدارندۀ فعالیت هستهای میشد؛ بویژه زمانی که در دهۀ 1960 احتمال نابودی حتمی متقابل تشخیص داده شده بود.
از این رو سلسلهمراتبی باثبات بر پایۀ مقررات پذیرفته شده و فرایندهای شناخته شده جلوی آنارشی را گرفت و رئالیستها را تشویق کرد تا اندیشۀ تعدیلشدهای را بپذیرند که آن را "جامعۀ آنارشیستی" نامیدند.
رئالیسم سیاسی بر "جدایی سیاست از اخلاق" تاکید دارد. همین تفکیک، مبنای مهمترین انتقادها به این نگرش سیاسی بوده است. منتقدان میگویند رئالیسم سیاسی مایۀ مشروعیت رقابت نظامی و جاهطلبی قدرتهای بزرگ و کوچک است. از نظر منتقدان، "سیاست قدرت" جهان را در آستانۀ "فاجعۀ هستهای" قرار داده و در تامین صلح هم چندان موفق نبوده.
انتقاد دیگر را نظریهپردازان فمینیست مطرح کردهاند که معتقدند رفتار قدرتجویانه و پرداختن به امنیت ملی و قدرت نظامی، همگی بازتاب سلطۀ مردان بر عالم سیاست است که ترجیحاتشان اساسا تجاوزگرایانه و رقابتجویانه است.
کانال عصر ایران در تلگرام بیشتر بخوانید: «ایدهآلیسم» در سیاست جهانی یعنی چه؟ «وضع طبیعی» ؛ عرصۀ خشونت یا آزادی؟ «سیاست واقعی» چیست؟