چند روایت دستاول از بانوی ورزشکار برای عبور از بحرانهای زندگی | از قعر چاه ناامیدی تا فتح قله کی۲ کشمیر | کوهنوردی تمرین زندگی است
تاریخ انتشار: ۲۸ فروردین ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۴۸۱۲۹۴۳
همشهری آنلاین- راحله عبدالحسینی: رستمی برای گذر از یک بحران روحی ورزش را آغاز کرد اما حالا که یک کوهنورد است، میگوید هدف از ورزش برایش فقط سلامت جسم و روح نبوده و نگاهش به زندگی را تغییر دادهاست. او برای اشاعه این حال خوبش سالهاست که تجریبات کوهنوردی خود را رایگان در اختیار هممحله ایهای علاقهمند میگذارد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
۲دهه پیش بود که زندگی روی سخت و تلخ خود را به او نشان داد؛ روزهای تاریکی که انگار قصد نداشت سپری شود و لحظهها را ناگوار میکرد. اما رستمی ریسمانی برای برآمدن از چاه روزهای تلخ خود ورزش را پیدا کرد. ؛ آن هم ورزش حرفهای و قهرمانی. همین پیادهروی ساده در بوستان قیطریه برای او سلامت و نشاط را به ارمغان آورد. میگوید: «شنیده بودم که تحرک و ورزش میتواند برای بهتر شدن حالمان تأثیرگذار باشد. سال ۱۳۷۹ که با مشکل بزرگی در زندگیام روبهرو شدم و روزهای سختی را میگذراندم، یاد ورزش افتادم. هیچوقت هم در زندگیام ورزشکار حرفهای نبودم. یک روز صبح گرمکن ورزشی پوشیدم و برای پیادهروی به بوستان قیطریه آمدم. درست از همان روز زندگی روی دیگر را به من نشان داد.»
رستمی در همین پیادهرویهای یک ساعته با ورزش صبحگاهی در بوستان قیطریه آشنا شد. دوستانی پیدا کرد که راه و روش پیادهروی و دویدن اصولی را به او آموختند. صبحهای او دیگر با ورزش در بوستان قیطریه گره خورد.
رستمی صحبتهایش را اینطور ادامه میدهد: «خوشبختانه تمرینهای ورزشی و پیادهروی در بوستان قیطریه باعث شد تا به سمت داروهای آرامبخش نروم. میخواستم به خودم ثابت کنم که میشود از روزهای سخت گذشت و من میتوانم. همین هم شد. کمکم بدمینتون را تمرین کردم. بارفیکس و آمادگی جسمانی هم به آن اضافه شد. دوستان ورزشکارم در بوستان هم خیلی راهنمای خوبی برای من شدند. در کنار ورزش، خواندن زندگینامه افراد موفق هم به من کمک کرد تا با روزهای طاقتفرسای زندگیام خداحافظی کنم.»
رستمی راهش را به سمت ورزشهای رزمی کج کرد و ۴سال تمرین جدی را پشت سر گذاشت، ولی تمرینهای صبحگاهی در بوستان قیطریه را ترک نکرد: «وقتی دان۳ را گرفتم، بهترین احساس زندگیام را داشتم. حالم عالی بود. بعد از آن هم پاراگلایدر را شروع کردم و هیچوقت از ورزش جدا نشدم.»
صعود به قلهوقتی با ریسمان ورزش، خود را از قعر ناامیدی نجات داد نگاهش به قله افتاد؛ به عظمت کوه: «کوهنوردی را ۱۲ سال پیش آغاز کردم؛ راهی که باعث شد از ترسهایم بگذرم. خودساخته شوم و بتوانم دست دیگران را هم بگیرم تا از مشکلات نهراسند. مشکلات نمیآیند که در زندگی ما بمانند. میآیند تا به ما درسی بدهند و بروند. کوهنوردی کمک کرده تا درسها را یاد بگیرم. وقتی از کوهپایه به قله نگاه میکنی، راهی سخت و طولانی میبینی. اما وقتی بر فراز قله هستی درمییابی که زندگی هم همین است. میشود از سختیها عبور کرد. کوهنوردی منش و فکر مرا عوض کرد. دیگر به طوفانهای زندگی اجازه نمیدهم مرا زیر و رو کنند. بزرگ ترین سپاسگزاری من از پروردگار این است که با کوهنوردی آشنا شدم. صعود برای من بزرگترین آرامش است.»
مرا عهدی است با جانانرستمی میگوید: «اطراف تهران و البرز ۱۱۱ قله دارد که همه را صعود کردهام. سال گذشته هم به ۷۰ قله ایران صعود کردم. این برای من افتخاری است که در طرح ملی سیمرغ کوههای ایران حضور دارم؛ طرحی که در آن باید به ۳۱ قله بلند ایران صعود کنم. این روزها هم خودم را آماده میکنم تا به قله کی۲ در کشمیر به عنوان نخستین صعود برون مرزی بروم و بعد از آن به هیمالیا.» او که یخنوردی و صخرهنوردی را هم آموخته، استعدادیابی را برای افراد علاقه مند به کوهنوردی بسیار مهم میداند و میگوید: «من به دلیل معجزهای که از ورزش به ویژه کوهنوردی دیدم، با خودم و خدا عهد کردم که تجربیات و دانشم را رایگان در اختیار علاقه مندان بگذارم. اول استعداد و آمادگی جسمانی آنان را ارزیابی میکنم و بعد با آنها برنامه کوهنوردی میگذارم و نکتهها را یاد میدهم. کوهنوردی ورزشی است که مدالآوری در آن مطرح نیست. فقط تمرین عشقورزی به طبیعت است.»
باید و نبایدها از زبان خانم کوهنوردبرخی شهروندان با این تصور که کوهستان های شمال تهران خیلی نزدیک است و آنها هم قصد ندارند کوهنوردی حرفهای انجام دهند با لباس و کفش نامناسب راهی می شوند. اول از همه باید وضعیت هواشناسی را بررسی کنید. لباس مخصوص کوهنوردی بپوشید. کفش و کلاه و دستکش هم باید همراه داشته باشید. از مواد غذایی کافی هم غافل نشوید. شماره اضطراری ملی یا ۱۱۲ را هم به خاطر داشتهباشید.
کد خبر 670119 برچسبها منطقه ۱ همشهری محله کوه نوردی ورزش زنان بوستانمنبع: همشهری آنلاین
کلیدواژه: منطقه ۱ همشهری محله کوه نوردی ورزش زنان بوستان بوستان قیطریه پیاده روی زندگی ام
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۴۸۱۲۹۴۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
سینما به روایت «آپاراتچی»
ایسنا/اصفهان «آپاراتچی» روایت زندگی جلیل، مردی جوان و ساده است که سواد نوشتن ندارد، اما شور دارد و عاشق سینماست.
فیلم «آپاراتچی» ساختۀ قربانعلی طاهرفر، یکی از فیلمهای در حال اکران اصفهان است که گیشۀ سینمای ساحل نشان میدهد با استقبال اندکی مواجه شده است، من نیز این فیلم ۹۴دقیقهای را بهتنهایی در سالن عالیقاپو نگاه کردم و وضعیت سالن، یعنی صندلیهای خالی، این موضوع را تأیید میکرد. اما جای سؤال دارد که آیا تماشای «آپاراتچی»، محصول سال ۱۴۰۲ که در چهلودومین جشنوارۀ فیلم فجر به نمایش درآمد، وقت تلفکردن است؟!
اگر عاشق «سینما» باشید، «آپاراتچی» به یک بار دیدنش (و اگر عاشقتر باشید، به چند بار دیدنش!) میارزد؛ آن هم در مقایسه با بسیاری از فیلمهای پرهیاهو و با بازیگران دهانپرکن، اما بیکیفیت که طرفدار هم زیاد دارند. «آپاراتچی» روایت زندگی جلیل است که عاشق سینماست و برای ساختن فیلمی بلند و سینمایی حاضر است هر کاری بکند. او وقتی دیگران معنی کارهایش را نمیفهمند به آنها میگوید، تا حالا عاشق شدی؟! من عاشق سینما هستم!
اتفاقات این اثر که در جشنوارۀ فجر سال گذشته به دریافت جایزۀ ویژۀ داوران برای «نگاه نو» موفق شد، در روزگار نزدیک به پیروزی انقلاب ۱۳۵۷ و سالهای نخست جنگ ایران و عراق بازمیگردد. جلیل نقاش ساختمان است که روی بوم هم هنرش را به رخ میکشد و مخصوصاً پرتره شهدای عزیزمان را در جنگ ایران و عراق تصویر میکند و به دل خانوادههایشان تسلایی کوچک میبخشد. همین جلیل که عشق بیوحدومرزی به سینما دارد و همواره خود را در جشنوارههای فیلم تصور میکند که جوایزی نفیس به دستش میدهند، قصد دارد فیلمی بلند و زندگینامهای بسازد.
فیلم جلیل دربارۀ شخصیتی به اسم نوری است. نوری در فیلم قاضی سختگیری معرفی میشود. همه مردم از جمله جلیل و همسر و پدر پیرش که در یک خانه زندگی میکنند، بدگویی از این قاضی به روزمرهشان تبدیل شده است. همه معتقدند که نوری دارد جان جوانان وطن را با قضاوتهای نادرستش پایمال میکند. اما در همان ابتدای فیلم، وضعیت نوری دستکم در چشم برخی از مردم، از جمله همین جلیل داستان، دگرگون میشود. و وقتی نوری یعنی قاضی بدنام به دنبال اتفاقاتی شهید میشود، تصمیم میگیرد فیلمی از او بسازد و نامش هم بگذارد: «نوری در تاریکی».
اما فیلمساختن در زمانۀ جلیل آسان نیست. پدرش با او مخالفت جدی دارد و سینما را هنری تهی میداند که یک مشت آدم فاسد و بیدین دور هم جمع میشوند تا بقیۀ مردم را هم با ساختههایشان بیبندوبار کنند! همین نگاه پدر جلیل، طنز تلخی را به اثر بخشیده است. از طرفی، جلیل را وزارت ارشاد وقت جدی نمیگیرد و حاضر به حمایت از او نیست.
فیلم هیچ حامی معنوی و پشتیبان مادی ندارد. خانواده شهید نوری هم با مخالفتها یا خواستههای خود به نوعی دیگر مانعی بر سر راه فیلمسازی جلیل شیفته و خیالپرداز هستند. حالا در ادامه باید دید سرنوشت این فیلم به کجا ختم میشود و اگر روی پرده برود، محبوب مردم خواهد شد، چنانکه جلیل در رؤیا میبیند؟!
فیلمسازی در میانۀ انقلاب و جنگ
فیلم «آپاراتچی» در حد خود و تا جایی که توان گشودن بال و پر داشته است، داستان بغرنج سینمای ما و البته شیرینیهای آن و شوریدگیهای آدمهایش را بازتاب میدهد. سینمای کشورمان از ۱۳۵۷ شمسی بهبعد که هنرمندانی نامدار در آن افتخار آفریدند و از این قاب رنگی و اسرارآمیز ما را به جهانیان نشان دادند یا هرکس دیگری که به توان و سلیقه خود آثاری در آن تولید کرده است، آغازش داستانی پیچیده دارد.
سینمای ایران بعد از ۱۳۵۷ شمسی، در میانۀ انقلاب و جنگی زودهنگام پا گرفت و همواره موانع پرشماری از جنبههای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی بر سر راهش بود. اما سینما زنده ماند، گاهی نیمهجان شد و گاهی جان تازه گرفت، اما هرچه بود و نبود به پیش رفت و نشان داد که این دنیای شگفتانگیز و پرقدرت شاید سر خم کند و در برخی سالیان منزوی شود، اما از میان نمیرود. سینمای ایران همواره عاشقان خودش را داشته است که برای سربلندی این گوشه پهناور از هنر معاصر ایرانزمین کوشیدهاند.
به جز اینکه به «آپارتچی» میتوان نگاهی تاریخی داشت که در آن مقطع، خاص ایرانمان است، این فیلم به رابطۀ پویایی اقتصاد و هنر نیز نگاه خوبی دارد. جلیل و گروه کوچکش یک مانع جدی بر سر راه فیلمسازیشان دارند و آن هم نداشتن پول کافی و امکانات مادی بهدردبخور است.
این مسئلۀ جدی است. هیچ هنرمندی در هیچ کجای دنیا نمیتواند با شکم خالی و زندگیای که تمامش دغدغه نان باشد، هنری ماندگار به جهان تقدیم کند. گامبرداشتن در چنین مسیری ازجانگذشتگیها میخواهد. اگر در تاریخ هنر درنگ کنیم، آثار پراعجازی که هنوز ماندگارند و ما را انگشتبهدهان میکنند، یا هنرمندش از خانوادهای ثروتمند برخاسته یا نهاد دولتی یا غیردولتی، آن هنرمند را حمایت مالی کرده و دنیایی امن برایش فراهم ساخته است. مردی مثل جلیل که برای فیلمسازی و نمایش استعداد هنری خود به فروختن فرش دستباف همسرش محتاج است، فرشی که میتوانست زیرپای آن دو و پدر و بچههایشان باشد، چه سرنوشتی در سینما خواهد یافت؟
انتهای پیام