جنگ اوکراین؛ دوگانگی بزرگ در رفتار سیاستگذاران حوزه انرژی در مورد سوختهای فسیلی
تاریخ انتشار: ۳۰ فروردین ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۴۸۲۵۳۳۹
دکتر فشارکی ضمن اشاره به چالش برانگیز بودن دستیابی به اهداف معاهده پاریس تا سال ۲۰۵۰ نوشت: مشکل تغییرات اقلیمی واقعی است و دور شدن از سوختهای فسیلی البته نه با سرعت مطرح شده اتفاق خواهد افتاد.
بحران اوکراین منجر به افزایش قابل توجه قیمت سوختهای فسیلی شده است: نفت، گاز و زغال سنگ به سطوح بی سابقه یا نزدیک به رکورد تاریخی خود رسیده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
دلیل افزایش قیمتها در ابتدا ناشی از شرایط بازار و کمبود عرضه در مقابل تقاضای رو به رشد بود. این بازارها حتی قبل از تهاجم روسیه به اوکراین نیز دچار وضعیت کمبود عرضه شده بودند به طوری که قیمت نفت در محدوده ۸۰ دلار در هر بشکه در نوسان بود و قیمت گاز در بازار روزانه از ۲۰۰ تا ۳۰۰ دلار در هر بشکه معادل نفت هم فراتر رفته بود.
اروپاییها که در گذشته به شدت به گاز روسیه وابسته بودند، به مرور زمان قراردادهای درازمدت گازی که مبتنی بر قیمت نفت کوره و گازوئیل بود دور شدند و گازپروم را مجبور کردند تا قیمت گذاری گاز صادراتی خود را بر اساس قیمت هاب هلند (TTF) تغییر دهد. شگفتآور است که هیچکس در میان نابغههای کمیسیون اروپا متوجه نشد که زمانی که شما به شدت به یک تامینکننده وابسته هستید، هر تغییر کوچکی در تمایل یا توانایی آن تامینکننده برای عرضه میتواند قیمتها را به شدت تحت تاثیر قرار داده و بالا ببرد.
آلمان، یکی از کشورهای وابسته به گاز روسیه، سالها در مورد ساخت پایانه وارداتی گاز مایع شده (LNG) ویلهلمز هافن (Wilhelmshaven) تردید داشت و نهایتا آن پروژه کنسل شد. اکنون آنها در پی بحران اوکراین با عجله در حال بررسی و اقدام به ساخت آن هستند. (و حتی شرکت بریتیش پترولیوم به طور جدی به دنبال ساخت ترمینال دومی در ویلهلمز هافن است!)
حتی بدون بحران اوکراین، این میزان بالای وابستگی به روسیه باید آنگلا مرکل را نگران میکرد. اما در عوض، او اقدام به بستن نیروگاههای هستهای کرد و وابستگی آلمان را به گاز روسیه افزایش داد. یک خطای استراتژیک!
سپس، در بیست و ششمین اجلاس آبوهوایی سازمان ملل (COP ۲۶) شاهد کم ارزش انگاری سوختهای فسیلی با محوریت اروپاییها و دولت بایدن و خواستار این جمع از کشورها به کاهش سریع مصرف نفت، گاز و زغال سنگ بودیم.
فشار سرمایه گذاران بر شرکتهای نفتی بین المللی منجر به تصمیم آنها مبنی بر خروج از صنعت پالایش، فروش پروژههای بالادستی و کاهش سرمایه گذاری توسط در بخش نفت و گاز شد. همچنین، دولتها این واقعیت ساده که سرمایه گذاری محدود در بالادستی (تولید) منجر به کمبود عرضه و افزایش قیمتها برای حداقل یک دهه آتی میشود را نادیده گرفتند. حتی آژانس بین المللی انرژی قبل از اجلاس COP ۲۶ به این جریان ملحق شد و گفت: اگر میخواهیم به اهداف معاهده پاریس تا سال ۲۰۵۰ برسیم، همه سرمایهگذاری در سوختهای فسیلی باید اکنون متوقف شود.
اکنون که قیمتها سر به فلک کشیده اند، و بحران جنگ روسیه و اوکراین بر مشکلات بازاری که از قبل تحت فشار بود افزوده است، همه نگران وضعیت عرضه نفت و گاز شده اند. جو بایدن با استیصال در حال جست و جو در دنیا و خواهش از سعودی ها، امارات، قطر و ... برای افزایش تولید است. در عین حال، فشار در ایالات متحده برای افزایش تولید نفت داخلی نیز در حال افزایش است.
همان افرادی که از تولیدکنندگان نفت آمریکا با بدی یاد میکردند، امروز از آنها میخواهند که نفت بیشتری تولید کنند؟! این یه رفتار دوگانه محض و به نوعی تبعیت از حزب باد است! حتی غم انگیزتر، اما خنده دار، تهدید شرکتهای امریکایی به «استفاده کن یا از دست خواهی داد» در مورد مجوز فدرال حفاری و تولید است! ایالات متحده با تهدید به لغو مجوزها، شرکتهای نفتی را تحت فشار قرار میدهد تا بیش از آنچه میخواهند، به تولید نفت بپردازند. واقعا سخت است باور کردن چنین اتفاقاتی که در حال افتادن است!
علاوه بر این موارد IPCC به تازگی مطالعه جدیدی منتشر کرده است که توقف فوری تولید و استفاده از سوختهای فسیلی در آن توصیه اکید شده است. این مطالعه نشان میدهد که ما در آستانه یک فاجعه هستیم اگر امروز استفاده از سوختهای فسیلی را متوقف نکنیم! البته این اولین باری نیست که طبق مطالعات این موسسه دنیا در آستانه فاجعه قرار گرفته است. سال آینده و سالهای بعد از آن نیز همین داستان خواهد بود.
بله، همه ما قبول داریم که مشکل تغییرات اقلیمی واقعی است و کاهش استفاده از سوختهای فسیلی اتفاق خواهد افتاد، اما متأسفانه نه با سرعتی که اغلب در مورد آن صحبت میشود. تحقق این امر تا سال ۲۰۵۰ بسیار چالش برانگیز است، اما تا سال ۸۰-۲۰۷۰ ممکن است امکان پذیر باشد.
من دلیل تعیین کردن بلند پروازانه اهداف توسط سیاست گزاران را درک میکنم. اما اگر کمی به واقعیتها نیز توجه نکنند، ممکن است باعث آشفتگی اقتصادی و سیاسی عظیمی را شاید برای دههها سبب شوند.
زمان آن فرا رسیده است که از رفتارهای دوگانه فاصله بگیریم و بپذیریم که وابستگی جهان به سوختهای فسیلی بیش از آنچه که دلمان میخواهد ادامه خواهد داشت. آمریکای لاتین، خاورمیانه و آفریقا و همچنین اقتصادهای رو به رشد آسیا به سوختهای فسیلی نیاز دارند تا خود را از فقر نجات دهند. این برای من قابل درک است که آنها میخواهند به چرخه رشدی بپیوندند که غرب سالها سوار آن بوده است.
صداقت هیچ اشکالی ندارد!
....
*دکتر فریدون فشارکی» از پیشگامان تحلیل بازار نفت و گاز و مطالعات بازارهای انرژی آسیا، اقیانوسیه و خاورمیانه از اوایل دهه ۱۹۸۰ شناخته میشود. وی که عضو هیئت مدیره شرکت بورس دوبی بهعنوان یکی از مهمترین بورسهای جهان است، بازار نفت در دهههای اخیر و سنجش جایگاه نفت ایران در جهان را مورد ارزیابی قرار داده است. همچنین وی در سال ۱۹۹۵، بهعنوان عضو ارشد انجمن اقتصاد انرژی ایالات متحده انتخاب شد و در سال ۲۰۰۲، به عنوان همکار ارشد مرکز مطالعات استراتژیک و بینالمللی در واشنگتن دیسی منصوب گردید. فشارکی در سال ۲۰۱۲ جایزه IAEE را دریافت کرد. «زکی یمانی» وزیر اسبق نفت عربستان و «دانیل یارگین»، تئوریسین بینالمللی نفت، در فهرست برندگان جوایز موسسه IAEE قرار داشته اند.
/بازار برچسب ها: جنگ اوکراین ، دوگانگی بزرگ ، حوزه انرژی لینک کوتاه خبر: bzna.ir/000RDS
منبع: بازار نیوز
کلیدواژه: جنگ اوکراین دوگانگی بزرگ حوزه انرژی سوخت های فسیلی بین المللی قیمت ها تا سال
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت bazarnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «بازار نیوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۴۸۲۵۳۳۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
نمایش زجر به قیمت لایک!
کلیپهای سلطهگری بر حیواناتی که به بهانه تفریح و سرگرمی آزار و شکنجه میشوند، پلتفرمهای گوناگون شبکههایاجتماعی را فتح کرده است. با یک جستوجوی ساده میتوان انواع و اقسام کلیپهایی ازایندست را مشاهده کرد، در جهانی که دور انسان میگردد؛ حیوانات، گیاهان و اجسام مادی وجود دارند تا رفاه بیشتری برای انسان فراهم کنند و هر چه غیرِ او در جهان، هست که کیفیت زندگی او را بهتر کند.
چنین موضع برتری است که زمینهساز پستانگاری حیواناتی میشود که بسیار قدیمیتر از انسان در کره زمین زیستهاند و در مقیاس زمینشناختی، عمر انسان در قیاس با عمر آنان بسیار ناچیز است. این مقایسه قدمت نیز نمیتواند انسان را از این تصور دور کند که موجوداتی که بسیار پیش از او زیستهاند، به جهان نیامدهاند تا در خدمت لذت، سرگرمی، رفاه و منفعت او باشند. اما این پرسش مطرح است که چگونه برخی افراد میتوانند، حیوانات بیدفاع را به دهشتناکترین شکل ممکن آزار دهند، و در ادامه، بازدیدکنندگانی هم باشند که میتوانند بهراحتی به تماشای حیوانات به اسارت گرفتهشده در شبکههای اجتماعی بنشینند؟ گاه کسانی که خود را مدافع و دوستدار حیوانات معرفی میکنند، آنان را برای انتشار فیلم تحت شدیدترین فشارها قرار میدهند که از دید تماشاگران پنهان میماند.
از دید این افراد، حیوانات میتوانند میزان «لایک» و «دنبالکننده» صفحههای مجازی آنان را افزایش دهند. همانند مردی که سگش را روزها و ماهها تمرین داده بود تا به هنگام سقوط او از ساختمانی کمارتفاع، او را نجات دهد و بازدیدکنندگان نمیدانستند سگ ناجی برای ایفای نقش در چنین عملیات فریبکارانهای، بارها در پروسه تولید محتوا، تنبیه و مجازات شده است. البرز سهند، بهعنوان مدافع حقوق حیوانات می گوید: ویدئوهایی ازایندست منبع درآمدی مطمئن برای سودجویان است، کسانی که تنها به تصاحب «دنبالکننده» فکر میکنند. درآمدزایی از شکنجه و آزار حیوانات باعث عادیسازی این رفتار شده و کودکان و نوجوانانی که در معرض این محتواها قرار میگیرند، حساسیت خود را در این مورد از دست میدهند و در بزرگسالی، حیوان را موجودی بیارزش قلمداد میکنند.
گستردگی تهیه اینگونه کلیپها که در آن حیوانات شکنجه میشوند، موجب شده است تا زنگ خطرها به صدا درآید. البرز سهند با تأکید بر مقوله آگاهی بخشی میگوید: «باید در این مورد فرهنگسازی کرد و آگاهی جامعه را ارتقاء داد تا حق حیات حیوانات به رسمیت شناختهشده و جامعه از نظاره نمایش آزار و اذیت آنان دست بردارد. بازدیدکنندگان با یک «کلیک ساده» بر روی اینگونه کلیپها، خود نیز به چرخه شکنجه حیوانات وارد میشوند و پذیرفتهشدگیِ چنین اشکالی از خشونت، سبب نهادینهسازی شده و موجب خواهد شد که تأمل بر اشکال نرم و پنهان خشونت علیه حیوانات، چندان محل توجه دغدغهمندان حقوق حیوانات قرار نگیرد و یا بهندرت برای آنان موضوعیت داشته باشد.»
از تحمیل سبک زندگی انسانی تا اختلال درروند زیست طبیعی حیوان
این مدافع حقوق حیوانات بیان میکند: «معمولا رنج ناچاری حیوانات در دچاری به وضعیتهایی که اختیاری در انتخاب آن نداشتهاند، نادید انگاشته میشود. آنها ناگزیر به تحمل وضعیتهایی هستند که آنها را به خدمت تفریح و سرگرمی صاحبانشان درمیآورد و این ناگزیری، رنجی را به شکل نرم و پنهان متوجه آنان میکند. بهخدمتگیری حیوانات برای سرگرمی و لذتجویی صرفا به حیوانات خانگی محدود نمیشود، اما حیوانات خانگی بیشتر در معرض آن هستند. حیواناتی که در فضای مجازی مورد بهرهکشی قرار میگیرند و بهبندکشیدنشان در حصار خانهها و ناگزیرکردن آنها به تحمل سبک زندگی انسانی، رنجی پنهان است که به طبیعت حیوانات تحمیل میشود و درروند زیست طبیعی آنان اختلال ایجاد میکند؛ چراکه تربیت حیوانات مطابق با قواعد زندگی انسانی، آنان را از طبیعت وجودیشان محروم میکند. این بهبندکشیدگی آنها را به لحاظ عاطفی نیز به استثمار ما درمیآورد و به ما وابستهشان میکند و این وابستگی عاطفی سبب میشود آنها تنگناهای تحمیلشده از سوی ما را بدون مقاومت بپذیرند و با آن کنار بیایند تا بتوانند با ما بمانند. ما، اما به این سلب آزادی و از ریل طبیعی خارجکردن حیوانات خانگی نیز قانع نیستیم و آنان را به خدمت دیگر خواستهای خود نیز درمیآوریم.»
وی در ادامه با اشاره به صنعت گسترده تولید و فروش حیوانات خانگی میگوید: «این صنعت یعنی همین انواع و اقسام سگها و گربهها با شکل و شمایل بهوضوح دستکاریشده و تجملاتی، بیشک راوی بخشی ازارتباط آدمی با خودش است. در نشریهای میدیدم که چگونه کارشناسان خبره تولید سگ و گربه با دستکاریشده ژنتیک به پیشرفتهای فوقالعادهای در تولید حیوانات خانگی بر اساس تمایلات مشتری و وضعیت بازار دست پیداکردهاند. پای کوتاه، بلند، دم سربالا، سرپایین، چشمزاغی، بیصدا و مناسب آپارتمان، زشت، اما باکلاس و قسعلیهذا. موجوداتی که پیش از ترکیب فردگرایی و خودخواهی انسان مدرن وجود خارجی نداشتند. چرخش مالی این کارخانه هم با محصولات جانبی و بیزینسهای اطرافش چیز اعجابآوری است. تنها چیزی که در این میان نیست دغدغه جانهایی است که ابتدا در فرآیند تولید مصنوعی، حیوانیتشان گرفتهشده و سپس در چارچوب زندگیهای انسانی محبوس شدهاند. از همه مضحکتر اینجاست که با مهربانی و احساس پیوستگی به آنها به این توهم میافتیم که چقدر حیواندوستیم!»
این مدافع حقوق حیوانات خاطرنشان میکند: «حیوان آزاری بدوی، آنگونه که در شبکههای اجتماعی قابلرؤیت است، ریشه در مناسبات نوین دارد. هزار سال پیش کسی در ایران با حیوانات چنین نمیکرد؛ همانگونه که در روستاها اکنون نمیشود. این آزار یک جنبه کاملا مدرن و روی دیگر سکه همین رویدادی است که در صنعت پیچیده حیوانِ خانگی سازی در غرب مشاهده میکنیم. صنعتی که کاملا در جهت چیزهایی مثل منزلت اجتماعی انسانها به چنین مداخلهای در طبیعت مشغول است. هر دوی اینها محصول جداسازی مدرن انسان از بقیه طبیعت است. با تبدیلشدن حیوانات به بخشی از منزلت نمادین طبقات پولدار و نگهداری انواع و اقسام حیوانات در خانه پس بیراه نیست که به این بیندیشیم که حیوانآزارها در حال انتقام گرفتن از طبقات بالا و فروکوفتن عقده وضعیتشان بر سر حیوانات بیچارهاند. روشن است که دراین شرایط چه عواملی نقشآفریناند. اینکه آدمی رابطه خوبی با حیوانات داشته باشد قطعا امری پسندیده وعالی است. نکته اینجاست که این رابطه پیشاپیش باوجود صنعت پرسود حیوانات خانگی مخدوش شدهاست. نکته در اینجا دفاع از «امر طبیعی» و ستایش بدویت نیست، بلکه سخن بر سر «حفظ طبیعت» است. این دو با یکدیگر متفاوتاند. از بین بردن طبیعت که چیزی است برآمده از عقل ابزاری مدرن و صنعتی سازی که با از بین بردن امر طبیعی فرق دارد. اولی نقدی است به سوژهگرایی مدرن و ازبین رفتن و در مضیقه قرارگرفتن حیات انسان و دیگر موجودات، و دومی گشودن راهی برای تجربه شکلهای متعدد و متنوع زندگی و اتفاقا بلوغ انسان.»
لایکِ رنج حیوانات
سهند تأکید میکند: «از فراوانترین آزارهایی که متوجه حیوانات میکنیم، تحمیل پوشش و آرایش به طبیعت بدن آنها و نمایش این پوشش در شبکههای اجتماعی است. ما انسانیم و بنا به انسانبودنمان طبیعت بدنمان را با پوشش و آرایش، به بند فرهنگ کشیدهایم و در آنچه با خود میکنیم، نسبتا صاحباختیاریم. اما حیوانات در آنچه با آنها میکنیم، اختیاری ندارند و بنا به انتخاب ما ناچارند کفش و لباس بپوشند و به زیورآلات آراسته شوند و موهای بدن و سروصورتشان کوتاه شود و گاه حتی ناگزیرند عینک را هم برای سرگرمی ما روی صورتشان تحمل کنند. امروزه با امکان گستردهای که فضای آنلاین به روی ما گشوده، اشکال تازهتری از خشونت نرم و غیرمستقیم علیه حیوانات در جریان است و روزبهروز بر تنوع شیوههای خشونتی که صاحبان حیوانات خانگی برای جلبتوجه و تأیید از کاربران فضای آنلاین متوجه حیوانات میکنند، افزوده میشود و اقبال کاربران برای مشاهده و بازنشر تصاویر ثبتشده از چنین رفتارهایی علیه حیوانات رو به فزونی است.
صاحبان حیوانات خانگی، آنها را در وضعیتهای مضحک یا پرخطر قرار میدهند و واکنش آنها را با دوربینهایشان ثبت میکنند و در فضای آنلاین به اشتراک میگذارند و کاربران نیز بیتوجه به رنجی که حیوانات در ثبت چنین لحظاتی متحمل شدهاند، قلبها و خندههایشان را پای این پستها مینشانند و با بازنشر این تصاویر، به بازدید بیشتر آنها یاری میرسانند و زمینه را برای آزار هرچه بیشتر حیوانات خانگی هموار میکنند؛ چراکه پربازدیدی این تصاویر، آنها را محبوبتر مینمایاند و اقبال بیشتری را متوجهشان میکند. کسانی که با ریختن لایک و قلب پای این پستها به ترویج، تثبیت و عادیسازی چنین رفتارهایی یاری میرسانند آیا در این مسئله تأمل میکنند که آنچه باعث لذت و سرگرمیشان شده، رنج حیوانی است که اختیاری برای در امان ماندن از آزار صاحب خود ندارد و قادر به تغییر شرایط زندگی خود نیست؟»
امروزه مواجهه با تصاویر و ویدئوهایی که در آنها به حیوانات لباسهای مضحکی پوشاندهاند، آنها را در وضعیتهای مضحکی قرار دادهاند یا به شیوههای متنوعی عصبانیشان کرده یا به حد مرگ ترساندهاند و… به امری طبیعی و مخاطبپسند تبدیلشده است، بنابراین فراواناند ویدئوهایی که در آنها صاحبان حیوانات مشغول خوردن غذایی هوسآور هستند. حیوان بیچاره با ولع و حسرت به آنها نگاه میکند، دهانش آب میافتد، دستش را به حالت تضرع بهسوی آنها دراز میکند و غذا میخواهد، اما صاحبان آنها بنا نیست به این حیوانات توجه کنند، چون دارند ثبت ویدئویی را کارگردانی میکنند که در گوشهای شاهد آزاری است که متوجه حیوان بیدفاع است.
گاه حتی صدای خنده کسی که در حال ثبت ویدئو هست با مشاهده واکنشهای حسرتبار حیوانات شنیده میشود و زمانی که این ویدئو در صفحات اجتماعی پُست میشود، تازه شروع ماجراست. کاربران با خندههای استهزاآمیز از این ویدئو استقبال میکنند و با به اشتراکگذاری آن در صفحات خود به بازنشر و پربازدیدی آن یاری میرسانند و دیگر صاحبان حیوانات خانگی را به هوس میاندازند که برای جلبتوجه و تأیید، چنین شیوههای آزاری را بر حیوانات خود روا بدارند. کمتر کسی در این زنجیره ثبت و نشر و بازنشر پیدا میشود که اندکی در رنج آن حیوانِ موردِ استهزا تأمل کند و به آنچه در حال وقوع است، اعتراض کند.»
لزوم روشنگری و آگاهیافزایی برای تغییر شرایط به نفع حیوانات
حیوانات، امکانی برای دفاع از خود در برابر چنین آزارهایی ندارند. آزارهایی که سهند میگوید: «نهتنها ناخوشایند جلوه نمیکنند، بلکه تماشایشان نشاط و سرخوشی هم در پی دارد! دیگر شیوههای آزار که از آنها بهعنوان خشونت مستقیمِ فیزیکی یاد میشود، اغلب افکار عمومی را به چالش دعوت میکند و صدای آنان را برای دفاع از حقوق حیوانات بلند میکند، اما این شیوههای نرم در کمتر کسی حساسیت و اعتراض برمیانگیزد و جریان غالب، موافق چنین رفتارهای ناروا با حیوانات است. اگر نگاهمان به حیوانات تغییر کند و آنها را در سلسلهمراتب نمادینمان در جایگاهی پستتر از خود ننشانیم، رنجی که از این استهزا، تمسخر و تحقیر متحمل میشوند، در ما حساسیت برمیانگیزد و ما را به واکنش وامیدارد؛ چنانکه درباره انسان چنین است. کمترین کاری که میتوانیم برای مقابله با چنین رفتارهایی انجام دهیم این است که تصاویر آزار حیوانات را با لایکهایمان تأیید نکنیم و با بازنشر آنها به پربازدیدیشان یاری نرسانیم. عدم توجه و تأیید چنین مواجهاتی با حیوانات، به نامقبولی تدریجی آنها و حاشیهرانیشان در فضای آنلاین خواهد انجامید. متأسفانه طبیعیانگاری رفتارهایی اینچنین با حیوانات سبب شده حتی دغدغهمندان حقوق حیوانات نیز توجه کمتری به این شکل از آزارهای پنهان و نرم داشته باشند. مدیران شبکههای اجتماعی نیز نسبت به رواج چنین رفتارهایی با حیوانات سکوت و انفعال پیشه کردهاند و امکانی سخاوتمند برای پربازدیدی تصاویر ثبتشده از آزار حیوانات گشودهاند.»
طبیعتا روشنگری و آگاهیافزایی در این زمینه میتواند شرایط را به نفع حیوانات تغییر دهد و مدیران شبکههای اجتماعی و کاربران آنلاین را به رفتارهای مسئولانه در قبال حیوانات ترغیب کند. این مدافع حقوق حیوانات با تأکید بر عبارت پیشگفته، خاطرنشان میکند: «با گسترش انبوهی از رسانهها و ارتباطات دیجیتال، حامیان حقوق حیوانات همچنان نتوانستهاند شبکههای ارتباطی قوی بین خودشان تشکیل دهند تا از آن طریق اطلاعرسانی و آگاهی بخشی عمومی را پیش ببرند. به همین علت آنها نتوانستهاند با مردم دیالوگی پایدار برقرار کنند. در شرایط فعلی اکثریت فعالان حقوق حیوانات، اجتماعات کوچک پراکندهای هستند که ارتباط چندانی باهم ندارند، روحیه همکاری و کار جمعی در آنها دیده نمیشود، اهداف مشترکی را تعقیب نمیکنند و گاهی حتی در تضاد باهم قرار میگیرند، در چنین شرایطی مسئله روشنگری و آگاهیافزایی مغفول مانده است.»
منبع: رسالت
باشگاه خبرنگاران جوان وبگردی وبگردی