اسلامی ندوشن؛ تبر مرگ بر سروِ کهنِ ایران و نثر پارسی
تاریخ انتشار: ۷ اردیبهشت ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۴۸۸۰۲۷۱
عصر ایران؛ مهرداد خدیر- این بار دیگر خبر راست است و نثر پارسی باید در سوگ سلطان خود رخت سیاه بپوشد چرا که دکتر محمد علی اسلامی ندوشن چشم از جهان بسته است.
نوبت پیش و در 14 اسفند 1399 اندک زمانی پس از انتشار خبر ،درگذشت نویسنده، فردوسیپژوه، حقوقدان و سخنشناس برجستۀ ایرانی تکذیب شد و به همین بهانه دربارۀ او نوشتم با این توصیف که بی هیچ اغراق و گزافهگویی عنوان«سلطان نثر پارسی» او را میسِزَد و میبرازَد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
آن نوشته در حیات منتشر شد و حال در ممات هم بخش هایی قابل نقل است:
سالها پیش که دوستی از من خواست دو الگوی درست و پاکیزهنویسی را معرفی کنم بیهیچ درنگ و تردیدی گفتم نخست و بیگمان «گلستان سعدی» که جدای محتوا و حکایتها - که به هر حال به عصر پیشامدرن تعلق دارد- به لحاظ نثر و شیوۀ نوشتن، پارسی معیار است و اگر به جای دروس متفرقه در سال های تحصیل، بچههای ما بارها و بارها گلستان سعدی را میخواندند چنان ملکۀ ذهنشان میشد که به امروزی نمیرسیدیم که از عهدۀ نوشتن یک متن ساده یا دو خط پاکیزه و شسته و رُفته برنیایند ولو اکنون این کاستی، پشت الزامات و نوآوریهای فضای مجازی پنهان شده باشد.
پس از سعدی و در روزگار ما باز بیهیچ تردید و گمان، آثار اسلامی ندوشن و از میان همۀ آنها، کتاب «روزها» و باز از جمع 4 جلد آن، نخستین مجلد بهترین الگوست.
خوشبختانه در این فقره تدوین کنندگان کتب درسی، سلیقه به خرج دادهاند و بخشهایی از جلد نخست «روزها» - روایت کودکی استاد در «ندوشن» با زیباترین توصیفات- به کتابهای درسی راه یافته و یکی ازدرخشانترین نمونه های نثرمعاصر و بلکه تاریخ نثر، پیش چشم فرزندان ماست.
اسلامی ندوشن، درست و پاکیزه مینوشت بی آن که به وادی سرهنویسی -حذف کامل تمام واژگان عربی ولو فارسی شدهها- بیفتد و این سخن خود اوست که « این احساس خشنودی را نمیتوانم پنهان دارم که طی این نیم قرن کسی بودهام که بیش از هر کس دیگر دو کلمۀ "ایران" و "فرهنگ" بر قلم او رفته است».
این را هنگامی بیشتر درمی بابیم که بدانیم دکتری حقوق بینالملل از دانشکدۀ حقوق پاریس گرفته بود و در بازگشت، قاضی دادگستری شد اما عمر و زندگی خود را یک سر وقف زبان و ادب پارسی و ایران کرد.
دعوت او به دانشگاه تهران البته از موقعشناسی و خدمات پرفسور فضلالله رضا در دوران کوتاه و بسیار پربار ریاست او بود که مروارید صید میکرد و اسیر مدرک مرتبط نبود و اگر حمایت او نبود چه بسا امکان تدریس اسلامی ندوشن در عالیترین سطح ادبیات دانشگاه با آن همه مدعی فراهم نمیشد چرا که دانش آموختۀ حقوق و قاضی بود و هنوز به عنوان چهرهای آکادمیک شناخته نمیشد.
اسلامی ندوشن در روزگاری به نثر شسته و رفته و بیتکلف روی آورد که پارهای گمان میداشتند هر چه پیچیدهتر و مبهمتر بنویسند یا از واژگان زبانهای دیگر وام بگیرند سخن آنان فاضلانهتر در نظر میآید و برخی هم البته از آن سوی بام میافتادند و میپنداشتند میتوانند زبان پارسی را از هر چه کلمۀ عربی است، بپیرایند. (در این تعبیر اخیر البته هرگز دکتر کزازی گرامی مراد نیست چرا که داستان او جداست چون قابلیت زبان و زایش آن را به نمایش میگذارد.)
دربارۀ شیوۀ نثر اسلامی ندوشن هیچ توضیحی حق مطلب را ادا نمیکند جز تشبیه به سخن سعدی که سهل و ممتنع است. یعنی آن قدر ساده که گمان میبری تو هم میتوانی و ممتنع بدین سبب که وقتی خود بخواهی چنان بنویسی تازه دشواریهای آن ساده نویسی را در مییابی تا بدانی ساده نوشتن، دشوارترین کارهاست!
بهترین نمونه چنان که گفته شد کتاب «روزها» ست و اگر نخواندهاید همین حالا سراغ آن را بگیرید. بخوانید. کافی است یک جا را باز کنید و تنها از حیث نوع نگارش، صفحاتی را بخوانید و غرق لذت شوید. خصوصا جلد اول که فقر مطلق در محل زندگی در کودکی را نیز با زیباترین کلمات و بی هیچ خشم و خشونت و تلخی وصف کرده است. جایی که نه از لقمه ای نان که از قطره ای آب، هم خبری نبوده است.
یا «صفیر سیمرغ» را که در سالهای پیش از انقلاب و در بازگشت از سفری اروپایی نوشته و به دانمارک و خیابانی در کوپنهاک که میرسد ماجرای بازار لوازم و آدمیان تنکامه را به گونهای روایت کرده که با معیارهای امروز ممیزی هم قابل چاپ است و نه ذرهای از حریم اخلاق فراتر رفته نه از وصف کم و کیف ماجرا بازمانده است!
جدای نثر اسلامی ندوشن به جای درغلتیدن به دام ایدیولوژیها و تنگ اندیشیها همواره از ایران نوشت.
اینها اکنون به نظر ساده میرسد اما باید به یاد آوریم که در سالهای پیش از انقلاب و با تفوق گفتمان چپ، از ایران گفتن این تصور را پدید میآورد که گوینده با باستانگرایی پهلویها همداستان است و به همین خاطر تا سالها بعد از انقلاب نام «کورش» هم برای فرزندان انتخاب نمیشد تا آیندۀ آنان در نظام جدید که ناسیونالیسم ایرانی را خوش نمیداشت، به مخاطره نیفتد.
پس از انقلاب هم از ایران گفتن و نوشتن، تلقی ملیگرایی ایجاد میکرد و در دهۀ نخست واژۀ ایران را کمتر میشنیدیم تا جایی که در توصیف تیم ملی فوتبال ایران هم برخی گزارشگران از عبارت «تیم ملی جمهوری اسلامی» استفاده میکردند و از سال های سازندگی به این سو بود که دوباره نام «ایران» بر سر زبانها افتاد.
تعجب میکنید! حق هم دارید و لابد میپرسید پس آن روزها سالار عقیلی چه میکرد و تلویزیون به جای «ایران، فدای اشک و خندۀ تو» چه پخش میکرد؟ صدای زیبای آقای گلریز را با آن نوع خاص ادا کردن حرف «سین».
با این همه ایراندوستی و ایراننویسی اسلامی ندوشن از جنس نظریۀ «ایرانشهر» دکتر سید جواد طباطبایی یعنی متضمن تلاش برای حل فرهنگهای متنوع در دل یک مفهوم بزرگتر نبوده است و از این نظر نه تنها با ناسیونالیسم و باستان گرایی افراطی که با ایرانشهر هم متفاوت است چون از انکار یا تحقیر یا انحلال فرهنگ ها در آن نشانی نیست.
او می گفت: «وقتی از ایران حرف زده می شود منظور این نیست که آن را بستایند و کمبودهای تاریخی اش را بپوشانند. از نداشته ها حرف زدن به همان اندازه اهمیت دارد که داشته ها. اگر ملتی آموخت که پای بند انصاف و جویندۀ حقیقت است قابل احترام خواهد بود وگرنه میراث گذشته چیزی بر او نمی افزاید. وطن نیز آنجا مفهوم پیدا می کند که کانون یادگارهاست و گرنه خاکی بیش نیست. یادگارها هم حاصل کوشش انسانی اند. ایران یعنی دستاوردهای انسانی اش از گذشته های دور».
اسلامی ندوشن، استاد ممتاز دانشگاه و دانش آموختۀ حقوق در عالیترین سطوح بود و اگر میخواست میتوانست به جایگاهی مانند دکتر پرویز ناتل خانلری هم دست یابد اما با دستگاه استبداد و سانسور درنیامیخت و اگرچه اهل سیاست به مفهوم فنی کلمه نبود اما علاقۀ خود به دکتر محمد مصدق را پنهان نمیکرد. او که در سال های آغازین دهۀ 30 خورشیدی و هم زمان با جنبش ملی شدن صنعت نفت برای تحصیل در فرانسه به سر میبُرد، در جلد سوم «روزها» مینویسد:
«در ماجرای مصدق گناه، متوجه سردمداران بود: چه کوفیصفتانِ دنیادار، چه گرایندگان ضعیفالنفس، چه کهنهحریفانی که نفْسِ رویآوری به کشور و مردم را عبث و بدعاقبت میدانستند.
مصدق، نماینده آرزوی فروخوردهٔ مردم قرار گرفت که میخواستند کمر راست کنند. میخواستند از زیر بار تحقیر بیرون آیند. ایرانی، مردِ «نقطه اوج» است. سالها تحمل میکند و چون فشار به نقطه نهایی رسید، وارد عمل میشود. چون در نهضت مصدق، اصالت بود، مردم به حرکت آمدند. چندی ایرانی احساس غرور کرد، زیرا امید داشت یوغِ کهنهکارترین نیروی استعماری را به دور افکنده است.
وی تصویر ایران را در خارج تغییر داده بود. ایران، دیگر آن ایرانِ رنگ و رو رفته نبود که در اروپا و آمریکا با «ایراک» (iraq) اشتباه بگیرند. پیش از آن عراق از ایران معروفتر بود، شاید برای آنکه ایران نام جدیدی بود، و کلمه پرس (perse) هم طنین خیلی کهنی داشت که به دورهٔ هخامنشی سر میزد. ایران در عصر جدید، کشوری بود که به گربه و قالی شناخته میشد.
اکنون دیگر روزنامهها از ایران مینوشتند و رادیوها از آن حرف میزدند. دانشجویان ایرانی مقیم خارج نوعی احساس سربلندی داشتند، البته به غیر از تودهای ها و سلطنتطلبان که چوب لای چرخ میگذاشتند. نظری که دانشجویان چپ ایرانی داشتند، از روزنامۀ «اومانیته» گرفته میشد، و گوشِ اومانیته هم به مسکو بود.»
خوشا که اسلامی ندوشن چنان درست و پاکیزه زیست که اگر بپرسند چگونه می توان زیست میتوان او را مثال آورد. چگونه میتوان اندیشید؟ چون او. چگونه بنویسیم؟ چون او.
اینها همه البته به لطف همراهی و وفاداری بانویی فراچنگ آمده که شخصیت فرهنگی خود او تحتالشعاع همسری دکتر اسلامی ندوشن قرار گرفته است: بانو دکتر شیرین بیانی.
خوشبختانه در شامگاه 21 دی 1399 یکی از شبهای بخارا به خانم بیانی اختصاص یافت و او را فارغ از همسری اسلامی ندوشن نیز شناختیم.
از ابتکار و همت شورای دورG پیش شهر هم یاد کنیم که نام خیابان فرعی «شاهد» در خیابان وصال را به «اسلامی ندوشن» تغییر داد و تندیس او نیز نصب شد. اگر چه سهم او و حق او بسا بیش از یک خیابان فرعی بود اما همین که در حیات او اتفاق افتاد و همراه با نصب سردیس، کار درخوری بود اگرچه ماندگاری نام او بسته به این نیست که بر تارک خیابانی نشسته باشد یا نه. نامی که برگرفته از روستای ندوشنِ میبدِ یزد است اما از جغرافیای ایران فراتر رفت و گسترۀ ایران فرهنگی را درنوردید.
او دستی هم در شعر داشت و نگاه خود به مرگ را چنین سروده بود:
از مرگ، خطا مبین که گر مرگ نبود
بر شاخ درخت عمر، یک برگ نبود
نه صولتِ حُسن بود و نه دولت عشق
آرایش باغ و زیب گلبرگ نبود...
منبع: عصر ایران
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.asriran.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «عصر ایران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۴۸۸۰۲۷۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
وزیر فرهنگ: دکتر مجتهدی غرب را کاملاً میشناخت، اما غرب زده نبود
ویژهبرنامه استاد فلسفه و غربشناس برجسته، دکتر کریم مجتهدی با عنوان «یک عمر معلم» امروز دهم اردیبهشت به مناسبت روز معلم در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد.
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در مراسم ویژه برنامه استاد فلسفه و غرب شناس برجسته کریم مجتهدی با عنوان «یک عمر معلم» در ابتدای سخنانش گفت: از دکتر نجفی، استاد گرامیمان، بهدلیل اهتمام در تکریم بزرگان علم و دانش چه در دوره حیات و چه در دوره مماتشان تشکر میکنم.
وی افزود: دکتر مجتهدی پس از بازنشسته شدن در دانشگاه تهران، در پژوهشگاه علوم انسانی حضور داشتند و من شاهد بودم که دکتر نجفی سعی بلیغی در تکریم، تعظیم و تجلیل از ایشان داشت که برای ما بسیار آموزنده بود.
اسماعیلی ادامه داد: بنده در دوره دکترا در سال ۱۳۸۱ خدمت مرحوم مجتهدی بودم و دو نیمسال را نزد ایشان درس گرفتم (دکتر مجتهدی اجازه نمیدادند از واژه نیمترم استفاده کنیم). یک نکته جالب تأکید ایشان بر استفاده و پاسداری از زبان فارسی بود. بهطوریکه ما حتی برای دوره تحصیلی نمیتوانستیم از کلمه «ترم» استفاده کنیم. این در حالیاست که ایشان دانش وسیعی در حوزه غرب و زبانهای لاتین داشت. بنده توفیق داشتم در روزهای پایانی حیاتشان هم به زیارتشان رفتم و همیشه به عنوان یک شاگرد افتخار میکنم که در دورهای این سعادت نصیبم شد که در محضر دکتر مجتهدی درس بگیرم.
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی افزود: در سال ۹۲ و ۹۳ که هنوز مسئولیت اجرایی در دولت و وزارت خانه نداشتم وقت بیشتری در پژوهشگاه با دکتر نجفی و دکتر زیویار میگذراندم. خاطرم هست یکبار وقتی از جلوی در اتاق ایشان رد شدم، رفتم داخل تا با ایشان سلام و علیکی داشته باشم، از من پرسیدند چه میکنی و گفتم در دانشگاه تهران تدریس میکنم. ایشان گفت، بنشین تا برای تو یکسری نکات معلمی را بگویم که باید یاد بگیری. در آن جلسه که حدود ۴۰-۳۰ دقیقه در مورد اخلاق معلمی صحبت کردیم، واقعاً حرفهای ایشان برای من راهگشا بود و دکتر مجتهدی در آن فرصت هم مقام معلمی خودش را رها نکرد. ایشان توصیه میکرد، یک معلم علوم سیاسی حتماً باید یک دهه در کار اجرایی کسب تجربه کند، چون معلم علوم سیاسی نمیتواند با ذهنیاتش مشکلات کشور را حل کند.
مرحوم مجتهدی تا آخرین لحظه کار معلمی را رها نکرد و از این جهت میتوان به ایشان لقب معلم همیشگی را داد. ایشان در کلاس درس دقت بسیاری داشتند، علاوه بر اینکه بسیار منظم و وقتشناس بودند، به طوریکه هیچکس نمیتوانست سر کلاسهای ایشان دیر بیاید که بنده در اولین جلسه حدود ۵_۶ دقیقه تأخیر داشتم، طوری بر سرم داد کشید که در طول دوره آموزشی از اول ابتدایی تا آن زمان هیچ معلمی چنین برخوردی با من نکرده بود. پس از آن همگی ۱۰ دقیقه زودتر در کلاس حاضر میشدیم.
اسماعیلی با اشاره به نقش مهم مرحوم مجتهدی در آشنایی منصفانه استادان و دانشجویان ایرانی با فلسفه غرب گفت: دکتر مجتهدی غرب را کاملاً میشناخت، اما غرب زده نبود. به فلسفه غرب کاملاً مسلط بود، اما شیفته فلسفه غرب نبود و در آثارش هم موجود است که میگوید، من مدافع فلسفه غرب نیستم. در عوض شیفتگی عمیقی به داراییهای ایران و سنت اصیل ایرانی_اسلامی داشت و مرتب از دغدغههای فرهنگیاش سخن میگفت و بارها تأکید میکرد که ما میتوانیم از سهروردی، ملاصدرا و میرداماد آینده فرهنگی کشور را بسازیم.
اسماعیلی در بخش پایانی سخنانش یادآور شد: همیشه یاد دکتر مجتهدی عزیز در اذهان دانشجویانش زنده خواهد ماند، چون جسم مادی ایشان از میان ما رفته، بهقولی سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز... مجتهدی عزیز ما زنده است، چون آثار عمیقش در بین دانشجویان و استادان مورد استفاده قرار میگیرد. سالهای سال و قرنهای بعد، مجتهدی همچنان زنده خواهد بود. یک معلم واقعی و چهره ماندگار که امیدوارم خداوند متعال روح این استاد عزیز ما را با اولیاء الهی، ائمه اطهار، شهدا و صالحان محشور فرمایند.
وزیر علوم: شخصیت علمی و دانشمند شدن کار سادهای نیست
محمدعلی زلفیگل وزیر علوم، تحقیقات و فناوری یکی دیگر از سخنرانان ویژهبرنامه «یک عمر معلم» در آغاز سخنانش با تشکر از رئیس پژوهشگاه بهخاطر برگزاری چنین برنامه نکوداشتی گفت: چنین اقداماتی راهیست برای ارتقاء خودباوری، معرفی الگوهای موفق به جامعه، تقویت هویتسازی و هویتمداری برای جامعه اسلامیمان که از این جهت این اقدام مبارک را میستائیم.
زلفیگل در ادامه با تجلیل و قدردانی از جامعه فرهیخته، فرزانه و آموزش عالی کشور که هماهنگ و همصدا با جامعه دانشگاهی دنیا، فجایع غزه را محکوم کردند، تأکید کرد: وجدان بیدار دنیا را میستائیم که ظلم و کشتار زنان و کودکان توسط مدعیان آزادی و حقوق بشر دنیا را محکوم کردند. امیدواریم سازمان ملل متحد هم این صدای حقطلبی عالمان، دانشمندان و اندیشمندان دنیا را بشنود و وارد تصمیمسازی و تصمیمگیری شود که خیلی زود دیر میشود. اگر سازمان ملل دیر تصمیم بگیرد، شرمنده نسلهای آینده و تاریخ خواهد شد. همانطور که شعر سعدی (چو عضوی به درد آورد روزگار) در سردر سازمان ملل ثبت شده، برگردند به تمدن ایرانی، تمدن حقطلبی، حقگویی و حقجویی تا هرچه زودتر جلوی این ظلم و ستم را بگیرند.
وی افزود: خوشبختانه دنیا حقطلبی ایران عزیز اسلامی را باور کرد. حداقل شهروندان جامعه خودمان ارزشی که جمهوری اسلامی و تمدن ما برای عالمان و دانشمندان قائل هست را با دنیایی که ادعای آزاداندیشی، دموکراسی و حقوق بشر دارند، مقایسه میکنند. در جمهوری اسلامی ایران قانون اجازه ورود نیروهای نظامی و امنیتی به دانشگاهها را نمیدهد که در اعتراضات ۱۴۰۱ دیدید که چند ماه طول کشتید، اما یک نیروی نظامی و امنیتی اجازه ورود به دانشگاهها را نداشت و ما هم اجازه ورود ندادیم. در شرایط سخت وزیر علوم در دانشگاه صنعتی شریف حضور پیدا کرد تا خودش مسائل را حل کند. این شرایط دانشگاههای جمهوری اسلامی را با شرایط دانشگاههای مدعیان آزادی و حقوق بشر مقایسه کنید. واقعاً باید قدردان باشیم.
زلفیگل گفت: همانطور که تمدن ما برای عالمان حرمت قائل بوده، جمهوری اسلامی ایران آن حرمت را چند برابر کرده است و بایستی این حرمت را پاس بداریم. امروز هم اگر این مراسم نکوداشت یک فیلسوف و یک دانشمند برگزار شده، در همان راستای حرمتگذاری به علم و عالم هست. از نظر مقام معظم رهبری هم وظیفه دانشگاهها، تولید علم، تربیت عالم و جهتدهی به علم و عالم است. بههمین دلیل است که علما در جامعه و تمدن ما از ارزش و جایگاه ویژهای برخوردار هستند، فقط ما باید چنین تقدیرهایی را بهموقع انجام دهیم و در زمان حیات عالمانمان، بیشتر از آنها تجلیل کنیم و داشتههایمان را پاس بداریم.
وی با اشاره به جمله دکتر مجتهدی در خصوص «غربشناسی لازم، غربگرایی ممنوع است»، تأکید کرد: این جمله بسیار عمیق است و باید در خیلی از مراکز علمی، حک و برجسته شود. معنای جمله این است که ما باید از تجربه دنیا استفاده کنیم. معنای این جمله عمیق این است که ما باید از تجربه دنیا استفاده کنیم. به قول هلندیها تجربهها را باید ارزان خرید. سعدی (ره) هم میگوید:
مرد خردمند هنر پیشه را / عمر دو بایست در این روزگار
تا به یکی تجربه آموختن / با دگری تجربه بردن بهکار
وزیر علوم تاکید کرد: خداوند به انسان دو عمر نداده، اما شرایطی داده که مثلاً با مطالعه تاریخ و بررسی ضعف و قوت گذشتگان میتوانیم از طریق تحقیق و پژوهش هزاران عمر داشته باشیم. جهاد تبیین هم یعنی شناساندن عالمان کشور به نسل جوان که مورد تأکید مقام معظم رهبری هم هست. نسل جوان باید بدانند که اگر تلاش کنند انسان مؤثری برای جامعه شوند، قدرشان دانسته میشود که در شهر تبریز هم پارک مفاخر نمونه آن است. در مجموع برگزاری چنین مراسمهایی در راستای جهاد خودباوری و جهاد هویتسازی است که از نیازهای اصلی امروز ما بهشمار میآید تا دانشجویان و نسل امروز ما امیدوار به آینده زندگی کنند.
زلفیگل در ادامه با تأکید به جهاد امید و امیدباوری از اصحاب علوم انسانی حاضر در جلسه و رئیس پژوهشگاه کمک خواست تا به شخصیت علمی متوازن کشور بیشتر توجه کنند و گفت: در چند سال اخیر توازن علمی کشور ما از بین رفته است، به این معنا که تقریباً یک دوم دانشآموزان ما سراغ تحصیل در رشته علوم تجربی و رشتههای معروف و پرطرفدار میروند بهدلیل اینکه نگران آینده شغلی خود هستند. این در حالی استکه استقبال از رشته ریاضی به ۱۰۰ هزار نفر نزدیک میشود و رشتههای علوم پایه نادیده گرفته میشوند یا رشتههای علوم انسانی تضعیف میشوند. یعنی شخصیت علمی کشورمان حالت متوازن خود را از دست میدهد، چه باید کرد؟ بنده در این فرصت از دکتر نجفی میخواهم که یک طرح تحقیقاتی و کار بنیادی راجع به این موضوع تهیه کنند و اعضای هیأت علمی و دانشمندان پژوهشگاه با درنظر گرفتن مطالعات تطبیقی، ملی و فراملی بگویند که ما (مدیران اجرایی) چه تصمیمی بگیریم؟ چهکار کنیم که شخصیت علمی دانشمندان کشورمان متوازن باشد؟ در کشورهای پیشرفته نخبهترین افراد وارد رشتههای علوم انسانی میشوند این در حالی است که این موضوع دقیقاً در کشور ما برعکس است و لازم است اصحاب این رشته به ما راهکار دهند و بگویند چه کنیم. شاید لازم باشد مثل خیلی از کشورها یک دیپلم بیشتر نداشته باشیم!
زلفی گل گفت: ما اگر به رشتههای خاص توجه کنیم و نسبت به رشتههای علوم انسانی بیتوجه باشیم، آن شخصیت متوازن علمی کشور را نمیتوانیم داشته باشیم. علوم انسانی است که مدیریت کلان کشور را اداره میکند، رشته فلسفه است که تعینکننده راه و رسم زندگی و جامعه برای آینده است. اجازه ندهیم رشتههای پایه و علوم انسانی بیش از این تضعیف شوند. فکر از حکیمان و اجرا از حاکمان که شما حکیم هستید و باید راهکار بدهید.
وزیر علوم در پایان سخنانش در مورد شخصیت علمی، روند تحصیل و زندگی مرحوم مجتهدی مواردی را مطرح کرد و گفت: قدر داشتههایمان را بدانیم، برای شکلگیری یک شخصیت علمی هزینه زیادی صرف میشود، شخصیت علمی و دانشمند شدن کار سادهای نیست، اما حفظ این دانشمندان سختتر از دانمشند شدن است همانطور که همه میگویند، قهرمان شدن سخت است و قهرمان ماندن، سختتر! بنابراین سرمایههای نمادین و علمی کشورمان را حفظ کنیم، قدر بدانیم و بر صدر بنشانیم.
در بخش دیگری از این مراسم نجفی رئیس پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی پس از عرض خیرمقدم و خوشآمدگویی به حضار در سخنانی گفت: ما قصد داشتیم مراسم چهلمین روز درگذشت دکتر مجتهدی را برگزار کنیم که این روز مصادف شد با ۱۳ اسفندماه و زمان انتخابات مجلس شورای اسلامی، این مراسم با تأخیر برگزار شد.
نجفی تأکید کرد: معمولاً استادان و معلمان دو وجه شخصیتی دارند؛ یکی وجه تعلیم و تدریس و دیگری وجه تحقیق و تألیف که اکثر استادان در یک وجه آن برجسته میشوند، اما دکتر مجتهدی در هر دو وجه آن برجسته بود، یعنی هم محقق و هم معلم خوبی بود و به همینخاطر اسم این مراسم را «یک عمر معلم» انتخاب کردیم.
رئیس پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی ادامه داد: مرحوم مجتهدی در زمان حیاتشان میگفتند، «من یک معلم ساده هستم» و روی این موضوع تأکید داشتند. ما اوایل فکر میکردیم معلم ساده بودن، چیزی نیست، اما حالا متوجه شدیم، معلم ساده بودن موضوع بزرگ و مهمی است. بههرحال دکتر مجتهدی بهخاطر اینکه، هم محقق و هم معلم و مدرس بود، یک جریان فکری راه انداخت که ما در این مراسم فقط قصد نداریم از یک مرد سالخورده، محقق و معلم تجلیل کنیم، بلکه ما میخواهیم بهواسطه اندیشههای ایشان یکی از بزرگترین مشکلات خودمان را حل یا لااقل مسئلهسازی کنیم که همانا مشکل «بحران هویت» است.
نجفی با اشاره به ۳۰-۴۰ سال عمر تحقیقی مرحوم مجتهدی تصریح کرد: ایشان شدیداً به ایران و ایرانی بودن و غیرت و فرهنگ و ملیت ایرانی تعلقخاطر داشت که در بحث و کلام ایشان تمام این موارد ارزشمند است که ما باید به آن توجه کنیم. من نمیگویم دکتر مجتهدی فردی حزبالهی، بسیجی یا انقلابی بود، اما میتوانست انقلاب را ببیند که جامعه دانشگاهی ما به این نوع نگاه احتیاج دارد. این نوع نگاه میتواند به ما یک وحدت فرهنگی بدهد. مرحوم مجتهدی معتقد بودند ما باید نگاه عمیقی به مسائل داشته باشیم که چنین نگاهی باعث میشود ما شرایط فعلی ایران و انقلابمان را بهتر درک کنیم؛ و این موضوع یکی از مسائل ماست که خود ایشان تأکید داشتند، ایراد ندارد «پرسش» از فرهنگ دیگری باشد، اما جواب و پاسخ باید از فرهنگ خودمان باشد که ایشان همیشه میگفتند، «غربشناسی واجب، اما غربزدگی حرام است».
همچنین در این مراسم از کتابخانه تخصصی فلسفه و غربشناسی، تندیس مرحوم مجتهدی به همراه ۲۰ جلد آثار جدید انتشارات پژوهشگاه علوم انسانی رونمایی شد.
مقالات علمی اعضای هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی؛ عبدالمجید مبلغی، رضا غلامی، هادی وکیلی، محمدعلی فتحالهی، مصطفی شهرآئینی، عبدالرحمن حسنیفر، طاهره کمالیزاده و امیر صادقی پیرامون کتب و آثار مجتهدی برای حضار ارائه شد.
باشگاه خبرنگاران جوان فرهنگی هنری ساير حوزه ها