ورود به عالم «دیوانگی» فقط با دو تار!
تاریخ انتشار: ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۵۰۴۱۵۷۴
اعتقاد داشت «خدا عاشق موسیقی است»؛ عثمان محمدپرستی که در ۱۳۰۷ زاده شد و بیش از ۸۰ سال دوتار نواخت؛ حتی سال گذشته زمانی که نود و چهارمین سالِ زندگیاش را سپری میکرد و خبرنگار ایسنا در خراسان رضوی به دیدارش رفت، با سری بلند گفت که در زندگیاش نوکریِ کسی را نکرده و خدمتگزار مردم بوده است.
عثمان محمدپرست ـ دوتار نواز شهیر کشورمان ـ پس از اینکه حالش رو به وخامت گذاشت و دو روز در بیمارستان زادگاهش خواف بستری شد، پنجشنبه ـ ۲۹ اردیبهشت ماه جان خود را از دست داد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
او در سالهای پایانی عمر همچنان عاشق سیمهای دوتارش بود.
آنچه در ادامه می خوانید بازخوانی گفت وگو و گزارشی است که فروردین ماه سال ۱۴۰۰ در دیدار خبرنگار استانی ایران اکونومیست با این هنرمند شکل گرفت.
روی ویلچرش نشسته و از خاطراتش میگوید؛ از این که پدرش مخالف تار زدن او بوده و مردم هم در آن دوران به چنین جوانِ اهل موسیقی مطرب میگفتند و آزرده خاطرش میکردند؛ اما عثمان از آنها ناراحتیای به دل ندارد و آن توهینها را به حساب فضای فرهنگی آن زمان میگذارد.
برای ساز زدنش استادی نداشته؛ صدای ساز را شنیده و ابزارش را در دست دیگران دیده و به آن علاقهمند شده و شروع به ساز زدن کرده؛ به گفته خودش ساز زدن را از خدا یاد گرفته و لطف خدا بوده است.
پدر عثمان مخالفت جدی با ساز زدن او داشته و به همسرش گفته که این پسر "غربتی" است و او را به خانه راه ندهد؛ اما در روزی که صدای موسیقی عثمان که در وصف پیامبر اسلام(ص) آواز میخوانده را میشنود، نظرش تغییر میکند. عثمان با بغض و دلتنگی برای پدرش میگوید: "در یکی از روزها در حال ساز زدن بودم که ناگهان پدرم درب اتاق را باز کرد، ناگهان از جا پریدم، آن زمان بچهها از پدرهایشان حساب بیشتری میبردند و مثل الان نبود. پدرم وقتی ترسِ من را دید گفت نترس نترس من اطلاع نداشتم که تو چنین پسری هستی که درباره پیغمبر آواز میخوانی، هر چه تا الان خرج کردهای حلالت و از این پس هم هرچه دارم را خرج موسیقیات کن". از نظر استاد محمد پرست، تمام دوتار ذکر خدا است و مدام از خدا یاد میشود.
عثمان با دستش به پیشانیاش اشاره میکند؛ در طول گفتوگویمان با او، چندین بار و به طور دقیق به یک نقطه از پیشانیاش اشاره میکند. پدر عثمان پس از این که وارد اتاق شده و با آواز خواندن پسرش درباره حضرت محمد(ص) مواجه شده، پیشانی عثمان را محکم بوسیده است.
چهار کلاس سواد دارد و پس از مدرسه به کار کردن پرداخته است؛ از دامداری پدرش تا باز کردن مغازه خواروبار فروشی و پس از آن هم خریدنِ اتوبوس. میگوید "مگر من کی هستم؛ از دامداری پدرم شروع کردم و الان انقدر مردم من را دوست دارند، این لطف خدا است". در مغازه خوار و بار فروشیاش که البته خودش به آن "دکان داری" میگوید، همه چیز داشته. با خریدن اتوبوس هم با دریافت کرایه هر نفر ۱۵ ریال، مسافرانِ مسیرِ خواف-مشهد را به مقصدشان میرسانده است.
فرزندش دو تار استاد را در کنار ویلچرش قرار میدهد؛ عثمان در حین مصاحبه طاقت نمیآورد و دو تار را از سمت راست ویلچر بر میدارد و در آغوشش میگیرد. شیفته دو تارش است. به قول خودش وقتی در حال نواختن است «وارد عالَم دیگری» شده و «دگرگون» میشود.
عثمان رمز موفقیتش را نوکری نکردن برای کسی بجز مردم میداند؛ میگوید: "من دروغ نگفتم، دزدی نکردم، خیانت نکردم، چاخان نکردم" و از همه مهمتر که «پول» نگرفته است. از نظر او پول زندگی مردم را اداره میکند اما هیچ وقت به سمت پول نرفته و طبق دستور خدا و رسولش کار کرده است.
از محبوبیتش میگوید، از سفرهای خارجی که به کشورهایی از جمله آلمان، آمریکا، روسیه، ژاپن، انگلیس و... رفته. از تهران، مشهد و دیگر شهرهای داخلی هم یاد میکند. محبت تک تک مردم را به یاد دارد. اگر چه در روزگاران قدیم که تازه ساز را آغاز کرده بوده، بعضی از مردم او را با صفات خوبی یاد نمیکردند اما عثمان از آن زمانها گذر کرده و به محبوبیتی که الان نزد مردم دارد، میبالد.
عثمان محمدپرست پس از دوتار، ویولن و برخی سازهای دیگر را هم نواخته؛ با حسی که به قول خودش «دیوانگی»ست از لحظاتِ نواختنِ سهگاه، شور، همایون و... با دوتارش برایمان صحبت میکند. میگوید: "خیلیها باور نمیکنند اما من با همین دوتارم چنین چیزهایی را نواختهام؛ چیزهایی که با شش تار و ... میزنند را با همین دو تار میزنم".
تمام دیوارهای خانه استاد را انبوهِ تقدیرنامهها، لوحها، عکسها و... پوشانده است؛ تا جایی که دیگر قابها را روی زمین و با تکیه بر دیوارها قرار دادهاند. فرزندان، نوهها و نتیجههای عثمان در خانهاش هستند. بهمن ۱۳۷۷ همسرش فوت کرده است. نام فرزندانش را میگوید با «شجاعت» گذاشته و پای این کارش هم ایستاده است. او اهل سنت است و میگوید: "نام فرزندانم را جواد، حسین، رضا، فاطمه، حمیرا و زهرا گذاشتم و پای آن هم ایستادم و از کسی هم نترسیدم". سه فرزند دیگرش احمد، الله یار و محمود هستند.
عثمانِ محمدپرستِ ۹۴ ساله بسیار مهماننواز، با همان تواضع همیشگی و البته تواضعی که همیشه در بین اساتید موسیقی کهنمان وجود دارد، کمی برایمان ساز زد. با دستانی که دیگر رگهایش به وضوح دیده میشوند؛ شاید مثل آن روزها در اوج نتواند، ساز بزند اما، دستهایی که هشت دهه روی سیمهای دوتار حرکت کردهاند، آن هم اینقدر با صلابت مگر میشود به فراموشی سپرد یا برای فراز و فرود تعیین کرد، آری این دستها حتی در ۹۴ سالگی هم میتوانند هنرنمایی کنند.
در ادامه ویدئویی از عثمان محمدپرست را مشاهده می کنید:
About Nastooh.irیکی از نوهها هم مسیر پدربزرگ را رفته است؛ نوه در کنار استاد مینشیند و شروع به نواختن میکند که با تشویق کردنها و «احسنت» گفتنهای پدربزرگ، همراه میشود. همچنان شور دارد؛ با صدایی که کلمات را گسسته گسسته ادا میکند، "محمل لیلی به سرعت میبری ای ساربان/ گر بدانی حال مجنون ناقه را پی میکنی" را میخواند و با دوتارِ نوهاش همراهی میکند. عثمان به دلیل اینکه در دوران خودش و در شهرستان کوچکشان رفتار خوبی با کسانی که ساز میزدند، نمیشده است، فرزندانش را به مسیر موسیقی هدایت نکرده است.
عثمان با همت خیران و مردم، بانیِ ساخت ۹۲۰ مدرسه شده است. با دوتارش به همه چیز رسیده و با همین سیمهای دوتار آبرومند شده و از زندگیاش رضایت دارد. خدا را شاکر است اما میگوید «خدا به او آنقدر لطف داشته که نمیتواند شکر نعمتهایش را به جای آورد.»
بر اساس این گزارش، این هنرمند موسیقی در سالهای اخیر چندین بار در بیمارستان بستری شده بود و طی روزهای اخیر به دلیل عفونت ریه و تشدید آن به بیمارستان رفته بود که پس از دو روز بستری، صبح پنجشنبه در بیمارستان خواف درگذشت.
مراسم تشییع و اقامه نماز بر پیکر عثمان محمدپرست روز جمعه همزمان با نماز ظهر، در مصلی خواف برگزار خواهد شد.
منبع: خبرگزاری ایسنا
منبع: ایران اکونومیست
کلیدواژه: عثمان محمدپرست ساز زدن دو تار
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت iraneconomist.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایران اکونومیست» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۵۰۴۱۵۷۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
دانشمندان درباره «جهانهای موازی» چه میگویند؟
نظریه جهانهای فراوان که برخی از آن به جهانهای موازی، بسگیتی یا چندجهانی یاد میکنند، شاید همه ویژگیهای یک نظریه علمی معتبر را نداشته باشد، اما ویژگیها و پیامدهای آن حتی توجه مردم عادی را جلب میکند. فیزیکدانان در تازهترین پژوهشها گفتهاند که ابعاد جهانهای موازی بینهایت نیست، بیاندازه بینهایت است!
به گزارش خبرآنلاین، «آلبرت اینشتین» با تمام نبوغ و دانش خود، تفسیر آماری مکانیک کوانتومی را قبول نداشت و این مفهوم را در جمله معروف «خدا تاس نمیاندازد» عنوان کرد. «نیلز بوهر» هم که از پایهگذاران مکانیک کوانتومی بود، در پاسخ اینشتین گفت: «به خدا نگو چهکار کند!».
تحقیقات فیزیکدانان طی نیمه دوم قرن بیستم نشان داد که نهتنها تعبیر اینشتین در تاسبازی اشتباه بود که کازینوی عظیم فیزیک کوانتومی بهاحتمال زیاد دارای اتاقهایی بسیار بیشتر از هر آن چیزی است که تاکنون تصور میکردیم. حال «ارسلان عادل» و همکارانش در دانشگاه کالیفرنیا در دیویس (UCD)، آزمایشگاه ملی لسآلاموس در ایالات متحده و انستیتو فدرال فناوری سوئیس در لوزان میگویند که به نظر میرسد تعداد این اتاقهای اضافی، نهایتی ندارد!
این پژوهشگران در مقالهای در آرکایو، نقشه واقعیت بنیادین را دوباره ترسیم کردهاند تا نشان دهند که نحوه ارتباط ما با اشیاء در فیزیک، ممکن است مانع از مشاهده چشمانداز عظیم عالم شود.
تفسیر آماری عالمنزدیک به یک قرن است که درک ما از واقعیت، تحت تأثیر نظریهها و مشاهداتی که زیر پرچم مکانیک کوانتومی مطرح شدهاند، پیچیده شده است. روزگاری که میشد اندازهگیریهای دقیقی از اجسام انجام داد و سرنوشت محتوم آنها را با معادلات مکانیک، ترمودینامیک، الکترومغناطیس و نسبیت تعیین کرد، گذشته است.
برای درک تاروپود بنیادینی که عالم را تشکیل داده است، به ریاضیاتی نیاز داریم که بازی احتمالات را به اندازهگیریهای حدودی و غیرقطعی مرتبط کند؛ و این، به دور از دیدگاه شهودی عالم است.
بر اساس تعبیر کپنهاگی مکانیک کوانتومی، به نظر میرسد که امواج هر احتمالی همیشه وجود دارند، تا زمانی که آن اتفاق قطعی میشود و دیگر احتمالات به ناگاه ناپدید میشوند. حتی در حال حاضر هم کاملاً مشخص نیست که درنهایت، چه چیزی سرنوشت گربه شرودینگر را تعیین میکند.
نظریه جهانهای موازیاما اینهمه ابهام، مانع از آن نشده است که دانشمندان از دیدگاهها و ایدههای مختلف دست بکشند. «هیو اِوِرِت» (Hugh Everett)، فیزیکدان آمریکایی در دهه 1950 (۱۳۳۰) نظریه جهانهای موازی را پیشنهاد کرد که بر اساس آن، همه اندازهگیریهای محتمل، واقعیت خود را پایهگذاری میکنند. به بیان سادهتر میتوان این نظریه را چنین توضیح داد که انبوهی از جهانهای موازی داریم که هر اتفاق امکانپذیری در یکی از آنها به شکل تصادفی رخ میدهد. آنچه جهان ما را در مقایسه با دیگر جهانها پراهمیت میکند، صرفاً آن است که ما در حال مشاهده آن پدیده هستیم.
مدل «جهانهای متعدد» اِوِرِت را از نظر علمی نمیتوان «نظریه» دانست (مانند نسبیت یا مکانیک کوانتومی) و نمیتوان آن را با مکانیک کوانتومی مقایسه کرد که شگفتیهای مطلق را در پدیدهای محسوس به نمایش میگذارد؛ بااینحال محاسبات فیزیکدانان نظریه ریسمان، تعداد حدود ۱۰ به توان ۱۰۰ جهان موازی را محتمل میداند؛ یعنی چند ده میلیارد میلیارد میلیارد میلیارد میلیارد میلیارد میلیارد میلیارد میلیارد میلیارد میلیارد عالم!
در مدل چندجهانی (برخی آن را «بسگیتی» ترجمه کردهاند)، با برداشتی از بینهایت عالم از احتمالها شروع میکنیم که به زبان فیزیکدانان، همان مجموع همه انرژیها و موقعیتهای شناختهشده تحت عنوان «هملیتونین سراسری» است و سپس، روی هر چیزی که توجهمان را جلب کند، تمرکز میکنیم. بدین ترتیب احتمالهای نامتناهی را درون زیرسیستمهای همیلتونی مشخصتر و بهمراتب مدیریتپذیرتر، محدود میکنیم.
ذرهبین فریبندهحال این سؤال مطرح میشود که این تمرکز یا بزرگنمایی، درعینحالی که میتواند ادراکی از نامتناهی در اختیارمان قرار دهد، آیا میتواند مانع مشاهده چشمانداز کلی شود؟ آیا این کار، رویکرد کوتهفکرانهای نیست که از آشنایی ما با برخی از اشیاء ریزمقیاس (میکروسکوپی) برآمده باشد؟
بهبیاندیگر، میتوان اینطور توضیح داد که در آزمایش گربه شرودینگر، ما بهراحتی میپرسیم که آیا گربه در داخل جعبه، زنده است یا مرده؛ اما هرگز در نظر نمیگیریم که آیا بوی نامطبوعی از جعبه منتشر میشود یا اینکه میز زیر جعبه، گرم است یا سرد.
پژوهشگران در تلاش برای تعیین اینکه آیا تمایل ما به حفظ تمرکز بر آنچه در داخل جعبه است، اهمیتی دارد یا نه؛ الگوریتمی را توسعه دادند تا بررسی کنند که آیا ممکن است برخی از احتمالات کوانتومی موسوم به «حالتهای اشارهگر»، کمی سرسختانهتر از دیگر احتمالها تنظیم شوند و درنتیجه سبب شوند که برخی از ویژگیهای حیاتی با احتمال پایینتری درهم تنیده شوند.
اگر چنین باشد، جعبه توصیفکننده گربه شرودینگر تا حدی ناقص است مگر آنکه ما فهرست طولانی عواملی را در نظر بگیریم که بالقوه در سراسر کیهان پراکندهاند.
ارسلان عادل، فیزیکدان UCD در توضیح این ایده میگوید: «برای مثال شما میتوانید بخشی از زمین و کهکشان آندرومدا را در یک زیرسیستم داشته باشید و این زیرسیستم، کاملاً درست است». در تئوری، هیچ محدودیتی برای تعریف زیرسیستمها وجود ندارد و فهرست طولانی از حالتهای دور و نزدیک را میتوان در نظر گرفت که هرکدام، واقعیت را با اندکی تغییر پدید میآورند.
پژوهشگران با اتخاذ رویکرد جدید در نظریه چندجهانی (جهانهای متعدد) اِوِرِت، به پاسخی رسیدهاند که آن را تفسیر «جهانهای بسیار فراوانتر» نامیدهاند. تفسیر جدید، مجموعهای بیشمار از احتمالها را در نظر میگیرد و آن را در بازه بینهایتی از واقعیتها ضرب میکند که در شرایط معمولی آنها را در نظر نمیگیریم.
روش نوین هم با شباهت زیادی به تفسیر اصلی، بیش از آنکه درباره رفتار عالم توضیحی ارائه دهد، به تلاش ما برای مطالعه گامبهگام آن در هر لحظه اشاره دارد.
پژوهشگران امیدوارند که این الگوریتم بتواند در توسعه راههای بهتر برای کاوش سیستمهای کوانتومی مانند الگوریتمهای داخل کامپیوتر، کاربرد داشته باشد.