25 سال عملکرد اصلاحات| عبور از تفکر مارکسیستی و دلدادگی به تفکر لیبرال غربی
تاریخ انتشار: ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۵۰۴۹۳۰۵
گروه سیاسی فارس: جریان چپ سابق در انتهای دهه 60 و ابتدای دهه 70 با یک چرخش 180 درجهای در سیاست ورزی از گرایش به چپ سوسیالیستی و پیروی حماسی و تند از اندیشهٔ مارکسیستی به اندیشههای لیبرالی و راست در دنیا گرایش پیدا کرد.
جریانی که تا پیش از آن مدعی بود که حتی " یک نفر از ثروتمندان بزرگ" ثروتشان حلال نیست و طرفدار ملی کردن بازرگانی خارجی و.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
جریانی که دشمنی با آمریکا و اسلام آمریکایی را اصلیترین و مهمترین نشان هدایت یافتگی میدانست، آرامآرام میل به دوستی، همراهی و حتی تبعیت از آمریکا و پیروی از این ابرقدرت در عرصهٔ سیاست بینالمللی پیدا کرد.
این تغییر فقط در اقتصاد و تفکر اقتصادی نبود؛ فروپاشی مارکسیسم که نماد آن فروپاشی دیوار برلین بود، فروپاشی تفکر جریان چپ را در فضای سیاسی ایران به دنبال داشت. درحالیکه تفکر اقتصادی چپ در برخی از دانشگاهها و مراکز علمی دنیا هنوز بهنوعی به حرکت و تداوم خود ادامه میداد و اگر دستخوش تغییراتی هم شده بود، با آنچه برای جریان چپ سیاسی ایران رخداده بود قابلمقایسه نبود.
این تحول در عرصهٔ فرهنگ نیز رخ داد؛ همه فعالان فرهنگی دهه 60 جمهوری اسلامی البته گرایش به چپ نداشتند و همهٔ آنچه در دهه 60 در سیاستگذاری فرهنگی و اقدامات بعد از انقلاب رخ داد، نه الزاماً چپی بود و نه الزاماً قابل رد؛ هرچند نقد در همهٔ عرصهها امکان دارد.
نباید فراموش کرد که برخی از مسئولان فرهنگی دهه 60 کشور از همین جریان چپ بودند؛ تندروهای چپگرایی که به دنبال دیوار کشیدن در دانشگاهها بودند، در دهه 70 و 80 به دنبال اردوی مختلط برای دانشجویان و سفر دستهجمعی به پاریس بودند.
رهبر انقلاب سال ۸۲ و در دوران اصلاحات، در دیدار با اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی به موضوع دیوار کشیدن در دانشگاهها در دهه ۶۰ پرداختند و فرمودند: "این آقایانی که حالا دستاندرکار اردوی مختلطاند، همان کسانی هستند که سال ۶۳-۶۴ توی کلاسها دیوار کشیدند. بنده به دستور امام رفتم در نمازجمعه گفتم این کار بد است. خوب من نمیفهمم چطور اینها اینجور عوض میشوند؟ صد و هشتاد درجه راهشان را عوض میکنند. امام به من گفتند این چه کاری هست. ما رفتیم در نمازجمعه تهران گفتیم که این کار، کار مناسبی نیست. دیوارکشی حرف ما و انقلاب نیست."
محمدطه عبدخدایی معاون خاتمی در وزارت ارشاد نیز سال گذشته به برخی از رفتارهای افراطی اصلاحطلبان در دهه ۶۰ اشاره کرد. او گفت: "آقای میرلوحی -محمود میرلوحی عضو شورای شهر تهران و فعال سیاسی اصلاحطلب - که دانشجوی هند بود، بعد میآید رئیس کمیتۀ تهران میشود و میرود پیست اسکی دیزین و شمشک دستور میدهد تمام عینکهای دودی را جمع کنند! چون این مظهر غرب است!"
او در خصوص مخالفت خاتمی و تاجزاده با آزادی ویدیو میگوید: "در جلسۀ معاونین این را مطرح کردم که چرا ما این کار را میکنیم؟، آقای تاجزاده روبهروی من بود، گفت: آقا رفته فرنگ متجدد شده! و یکسری آقایان ما را هو کردند که چنین سخنی را گفتیم. بعد آقای خاتمی گفت: پس مواد مخدر را هم آزاد کنیم! من گفتم: مواد مخدر ماهیتش مشکل دارد. پس شما دوربین عکاسی را هم ممنوع کنید چون ممکن است با دوربین عکاسی عکسهای مستهجن گرفته شود."
تغییر در الگو و مراد این جریان سیاسی، به تغییر جدی در صفبندیهای داخلی آنها نیز انجامید. آنها که روزگاری لیبرالهای داخلی را میکوبیدند و آنها را به خاطر تبعیت از آمریکا مذموم و شایستهٔ محاکمه میدانستند، حال با هم یکسو و همداستان شدهاند و در سینه زدن در زیر علم آمریکا بههمپیوستهاند.
البته باید توجه داشت که نفس این تقلید و وابستگی و پیروی و تبعیت از دیگران در اندیشه و عمل خود جای نقد و بررسی دارد، اما اشکال جدیتر آنوقتی است که با زوال یک الگو بهجای به خود آمدن و تفکر مستقل یافتن، با نهایت پرمدعایی الگویی دیگر را برای مردم بتراشیم و بتی دیگر را علم کنیم.
ازاینرو در سالهای میانی و انتهایی دهه 70 دیگر عنوان جریان چپ برای آنها بهنوعی نامناسب و حتی تمسخرآمیز جلوه میکرد. این جریان نیازمند عنوان دیگری بود که با شعارهای جدیدی که از غرب وام گرفته بودند همخوان باشد.
تغییر جهت 180 درجهای البته برای یک جریان سیاسی هزینههایی دارد. اصلاحطلبان کنونی و چپیهای دهه 60 مجبور شدند برای توجیه آمال جدید خود، گذشتهشان را نفی یا تحریف کنند.
شعار اصلاح و اصلاحگری ازجمله زیباترین و مهمترین شعارهایی است که یک جنبش اجتماعی و یا یک جریان سیاسی میتواند برای خود برگزیند. ازاینجهت جریان چپ به جریان اصلاحات تغییر نام داد.
مشکل اصلی اصلاحطلبان کنونی آن نیست که جهتگیری سیاسیشان را تغییر دادهاند. تغییر جهتگیری سیاسی در جریان چپ تابعی از تغییر در فلسفهٔ اجتماعی آنان بوده است. آنها که روزی پیرو اندیشههای سوسیالیستی و چپ محسوب میشدند با تغییر اندیشه و مبانی اندیشهای پیرو تفکر لیبرال سرمایهداری غربی شدهاند.
آنچه اکنون این جریان سیاسی را تهدید میکند، افول ستارهٔ غرب و آشکار شدن نشانههای زوال و فروپاشی در نظام لیبرالی است. هر شکستی که در اندیشه سیاسی و فلسفهٔ اجتماعی لیبرال سرمایهداری ایجاد میشود، پیروان ایرانی آنها را دچار این هراس میکند که یکبار دیگر باید به دنبال کعبهٔ آمال دیگری بگردند و برای خود مذهب جدیدی در عرصهٔ سیاست بجویند.
آنها که دهههای 50 و 60 شمسی و اوج جوانی خود را در پیروی از مارکسیستها سپری کردند و میانسالی و پیری خود را در دلدادگی به اندیشههای لیبرالی گذراندند، نگرانی آن را دارند که اگر تفکر لیبرالی غربی به بنبست برسد، چه باید کنند، از آن نوع نگرانیهایی که چوبک در «انتری که لوطیاش مرده بود» به نمایش گذاشته بود.
انتهای پیام/
منبع: فارس
کلیدواژه: محمد خاتمی تاجزاده دیوارکشی در دانشگاه اردوی مختلط رهبر انقلاب اصلاحات جریان اصلاحات جریان چپ جریان سیاسی جریان چپ
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۵۰۴۹۳۰۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
خیزش دانشگاههای آمریکا علیه محور شرارت آمریکایی-اسرائیلی
خیزش سراسری در دانشگاههای مختلف آمریکا و دیگر نقاط جهان بخصوص در کشورهای غربی علاوه بر محور اصلی آن یعنی اعتراض به جنایات اسرائیل در غزه و مخالفت با همراهی غرب در جنایات صهیونیستها، ابعاد گستردهتری یعنی حاکمیت آمریکا را شامل میشود. - اخبار بین الملل -
به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری تسنیم، اعتراضات و خیزش سراسری دانشگاهیان و نخبگان آمریکایی در دانشگاههای مختلف آمریکا و دیگر نقاط جهان بخصوص در کشورهای غربی علاوه بر محور اصلی آن یعنی اعتراض به جنایات اسرائیل در و مخالفت با همراهی غرب در جنایات صهیونیستها، ابعاد گستردهتری را شامل میشود که مهمترین آن ظهور جنبههای جدیدی از ناکارآمدی نظام حاکمیتی غرب است.
اعتراضات و خیزش دانشگاهی از دانشگاه کلمبیا در نیویورک و 17 آوریل آغاز شد و دانشجویان معترض خواستار قطع رابطه این دانشگاه با نهادهای اسرائیل که در جنگ غزه نقش دارند شدند. معترضان در دانشگاه های دیگر نیز خواستههای مشابهی دارند.
با وجود سرکوب شدید پلیس در داخل دانشگاهها که دانشجو و استاد نمیشناسد، فهرست دانشگاههای آمریکایی که شاهد تحصن و تظاهرات دانشجویی در حمایت از مردم فلسطین و مخالفت با ادامه نسلکشی صهیونیستها در غزه بودهاند، همچنان رو به فزونی است.نزدیک به 40 دانشگاه آمریکا اکنون در این تقابل با سیاستها فعال هستند.
اکنون با تشدید اوضاع و انتشار وسیع برخورد حاکمان آمریکا با این جنبش امواج این حرکت اکنون به دیگر کشورهای دنیا مانند فرانسه، آلمان، یونان، ژاپن، استرالیا و ... رسیدهاست.
.
از فریاد علیه ظلم تا مخالفت با سیاست حاکمیت
بعد از عملیات موسوم به «طوفانالاقصی» در روز 7 اکتبر و آغاز جنگ غزه که به بروز فاجعههای انسانی مختلف علیه فلسطینیها منجر شده است، حمایت از آرمان فلسطین در بسیاری از دانشگاههای آمریکا بالا گرفته است. بروز این اتفاق در کشوری که دولت او اصلیترین حامی جنایتهای اسرائیل در غزه بوده است، مسئلهای بهشدت قابل توجه و نیازمند تحلیل است. از منظر مختلف میتوان به این پدیده نگاه کرد.
از یک منظر، این تظاهراتها را میتوان نشانهای از این دانست که مقاومت در برابر ظلم یک امر فطری است و نداهای فطری حتی در جوامعی که در معرض پروپاگانداهای گسترده برای «ابتذال شر» (کوچک شمردن بدی) قرار گرفتهاند بهطور کامل خاموش نمیشود و حتی اگر در برههای کمرنگ شود سرانجام زمانی فرا میرسد که این مقاومت خود را به منصه ظهور خواهد رساند.
هنگامی که حساسیت به ظلم به خود از بین رفت، حساسیت در برابر ظلم در برابر دیگری نیز ناگزیر از میان خواهد رفت، این برنامهای است که دولتهای متمادی آمریکا سالها با سیاستهای مختلف از جمله در قالب برنامههای مختلف دیپلماسی عمومی در تلاش بودند در قبال مسئله اسرائیل ـ فلسطین در ذهن جامعه نهادینه کنند.
اما جنگ غزه و جنایات آشکار صهیونیستها بهاندازهای این مظالم را در معرض چشم همگان قرار داده است که تمامی آن تلاشها برای «ابتذال شر» و «درونیسازی ظلم» را نقشبرآب کرده است.
علاوه بر این، منظر دیگری که میتوان در ریشهیابی این اعتراضات نگریست این است که مسئله تنها به اسرائیل و جنایات در غزه ختم نمیشود بلکه این اعتراضات همگی به همان اندازه که بر مخالفت با جنایات رژیم صهیونیستی متمرکز هستند، سیاستهای حاکمیتی آمریکا و رویکرد نظامهای مختلف این کشور را در قبال مسئله فلسطین به چالش میکشند.
دیگر مسئله حزب یا فرد خاصی در میان نیست بلکه مردم این وادادگی به اسرائیل و حمایت بیچون و چرا از جنایات آن را حاصل حمایت هر دو حزب دموکرات و جمهوریخواه میدانند. این امر بخصوص در دولت دموکرات بیشتر صدق میکند چرا که این حزب دفاع از آنچه که حقوق بشر توصیف میکند را در اولویت کار خود عنوان کرده است. اما جنایات غزه و همراهی واشنگتن در جلوگیری از قطعنامههای سازمان ملل برای اتمام جنگ در کنار فرماندهی و کمک نظامی، تسلیحاتی و اطلاعاتی از صهیونیستها خط بطلانی بر ادعای اولویت دموکراتها در دفاع از حقوق بشر بود.
«امان عبدالهادی»، جامعهشناس در دانشگاه شیکاگو در این باره میگوید: جوانان بهطور فزایندهای از وضعیت موجود در مسائل سیاست داخلی و خارجی ناامید میشوند.
این جامعهشناس اعتقاد دارد که این فعالیتها در محوطه دانشگاه میتواند سرآغاز تغییرات سیاسی باشد.
بار دیگر ناکارآمدی نظام لیبرال دموکراسی
پراتاپ بهانو مهتا، نایب رئیس دانشگاه آشوکا و رئیس مرکز تحقیق سیاستی هند، در این باره اعتقاد دارد که این اعتراضات و سرکوب شدید آنها نشان دهنده سه بحران در نظام لیبرال دموکراسی است.
وی در مقالهای تاکید میکند که این بحران لیبرال دموکراسی از سه منظر قابل تحلیل است: بحران اول این که آمریکا که بیشترین نفوذ و اهرم فشار را بر اسرائیل دارد در کنار جامعه بینالملل نسبت به مسئولیتها اخلافی ناشی از مسایل وحشتناکی که در غزه رخ داد، عدول کرده و شانه خالی کردند. این اعتراضات محصول ناکامی نظام لیبرال دموکراسی است که اجازه داد خصومتها در غزه به این شکل در معرض دید افکار عمومی قرار گیرد. این اقدام دانشجویان تلاشی برای رفع این نقیصه اخلاقی بوده است.
به عقیده مهتا، دومین بحران لیبرال دموکراسی در این بود که همه دنیا به این واقعیت پیبردند که حتی در کشور مدعی آزادی بیان و به رغم داشتن قانون موسوم به متمم اول قانون اساسی حمایت از آزادی بیان، مقوله آزادی به سادگی در آن جامعه در معرض ملاحظات سیاسی و حزبی قرار میگیرد. تحقیر دانشگاهیان بخصوص روسای دانشگاه و دستگیری استادید پیام ناامید کنندهای حتی نسبت به آینده این آزادی بیان ارسال کرده است.
سومین ناکارآمدی لیبرال دموکراسی از نظر این کارشناس، عمیقتر شدن فضای دوقطبی در جامعه آمریکا است و نوع واکنشها به این اعتراضات و استفاده سیاسی از آنها به این فضای دوقطبی بیشتر کمک خواهد کرد.
نوع برخورد سیاستمداران به این خیزش نیز تاییدی است بر چرایی اعتراضات به نظام حاکمیتی آمریکا. جالب این که هر دو حزب اصلی ایالات متحده و همچنین کاخ سفید و گروههای طرفدار رژیم اسرائیل در کنار سران رژیم صهیونیستی از جمله بنیامین نتانیاهو، دانشجویان معترض را به دامن زدن به یهودستیزی متهم کردهاند؛ اتهاماتی که معترضان بهشدت آن را رد میکنند.
.
در کنار این اتهامات، استفاده از خشنترین برخوردها علیه دانشجویان و اساتید، ورود قوای امنیتی در کلاس درس و یا محوطه دانشگاهها برای دستگیری معترضین و فاش شدن تصاویر حضور تکتیراندازها بر بام دانشگاهها برای مقابله با خیزش دانشجویی نشان از اصرار این حاکمان بر ادامه رویکرد ناکارآمد خود است.
دانشمندان زیادی در سالهای گذشته البته با توجه به تناقضهای درونی ارزشهای لیبرالیسم چنین شرایطی را پیشبینی کرده و استدلالهایی را درباره اینکه چرا نظم جهانی لیبرال به رهبری آمریکا ناگزیر به چنین نقطهای خواهد رسید مطرح کردهاند.
«پاتریک دنین» نظریهپرداز علوم سیاسی در دانشگاه نوتر دام، یکی از نظریهپردازانی است که با توجه به شکستهای لیبرالیسم نظریاتی را درباره افول این ایدئولوژی مطرح کرده است.
او در کتاب «چرا لیبرالیسم شکست خورد؟» استدلال میکند که نابرابری، بی اعتمادی مردم به مقامات دولتی، ضعف خانواده، بحران محیط زیست و … در جامعه آمریکا نشانه این هستند که لیبرالیسم امروز وارد بحران مشروعیت شده است، اما برخلاف تصور مدافعان آن، این بحران یک امر عارضی بیرونی نیست بلکه توسط خود لیبرالیسم ایجاد شده است.
دنین در سراسر کتاب درباره این بحث میکند که نظریه لیبرالیسم از ابتدا دارای تناقضات درونی است که لاجرم به وضع امروزین منتهی میشود. «چرا لیبرالیسم شکست خورد؟» شورشی نظری در برابر این ادعاست که هر مشکلی در نظام لیبرالیسم ناشی از دور شدن از اصل نظریه لیبرالیسم است و با اصلاحاتی «لیبرالتر» قابل جبران است.
چرا خیزش دانشجویی آمریکا صهیونیستها را به وحشت انداخت؟خیزش دانشگاههای آمریکا؛ حرف حساب دانشجویان چیست؟
انتهای پیام/