مسئله دین است، ناموس است تا پای جان باید ایستاد!
تاریخ انتشار: ۵ خرداد ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۵۰۹۳۱۴۸
در سالی که آغاز کردهایم، از سده تأسیس حوزه علمیه قم تجلیل خواهد شد. این بازخوانی و تکریم، نمیتواند از سیره مؤسس این کانون علمی، یعنی زندهیاد آیتاللهالعظمی حاجشیخ عبدالکریم حائری یزدی جدا باشد.
به گزارش قدس آنلاین، در سالی که آغاز کردهایم، از سده تأسیس حوزه علمیه قم تجلیل خواهد شد. این بازخوانی و تکریم، نمیتواند از سیره مؤسس این کانون علمی، یعنی زندهیاد آیتاللهالعظمی حاجشیخ عبدالکریم حائری یزدی جدا باشد.بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
«آیتالله مؤسس» که بود؟ و چگونه در قم سکونت یافت؟
هجرت زندهیاد آیتاللهالعظمی حاجشیخعبدالکریم حائری یزدی از اراک به قم، داستانی خواندنی و درسهایی آموختنی دارد. از مسند گریزی و حقطلبی عالمان حوزه قم گرفته تا غلبه شیخ بر تردیدهای خویش برای مهاجرت و نهایتاً شیوهای که برای احیا و به سامانکردن حوزه پرقدمت این شهر به کار گرفت. او در دورهای سخت، به ایفای این نقش پرداخت و از جوانب گوناگون، دشواریهای فراوانی را تحمل کرد. محمدرضا چیتسازیان پژوهشگر تاریخ معاصر ایران، شمهای از این همه را اینگونه بازروایی کرده است:
«شیخ عبدالکریم حائری در سال ۱۲۷۶، در شهر میبد یزد متولد شد و مقدمات و سطوح علوم حوزوی را نزد علمای شهرش فرا گرفت. سپس قریحه و علاقه سرشار علمی باعث شد تا مهاجرت کند و رهسپار مراکز علوم دینی آن روزگار، یعنی شهرهای نجف و کربلا گردد. وی سطوح عالی علوم حوزوی را در کربلا و در پیشگاه اساتید بزرگی چون آیات عظام: سیدمحمد فشارکی اصفهانی، میرزای شیرازی، شیخفضلاللهنوری و میرزا ابراهیم محلاتی فراگرفت. وی در نجف، از محضر آخوند خراسانی نیز استفاده کرد. وی بعد از یک بازه زمانی حضور در نجف، راهی کربلا شد و صاحب کرسی استادی گردید. اشراف ایشان بر علوم دینی، سبب شد تا کلاسهای درس وی از رونق خاصی برخوردار گردد. در سال ۱۳۳۲ هجری قمری، از سوی مردم اراک دعوت شد و با سفر به این شهر، اولین گام را در راستای نهادینهکردن علوم دینی برداشت و حوزه علمیهای تأسیس کرد و چند سالی را به آموزش و تربیت طلاب مشغول شد. شیخ عبدالکریم به قم مسافرت کرد و پیگیر انتقال حوزه علمیه اراک به قم و ایجاد مدارس دیگر دینی در این شهر شد. جلسهای در منزل آیتالله پایین شهری از طرف علما، بازاریان و کسبه تهران تشکیل شد که بزرگانی از فقهای قم همچون: آیتالله بافقی، آیتالله کبیر و آیتالله فیض هم شرکت داشتند. گفتوگو درباره حوزه علمیه قم، ساعتها به درازا کشید و هر یک از اساتید نظری داشتند. از سویی شرایط برای احیای حوزه علمیه قم، بسیار سخت به نظر میرسید و از سوی دیگر، آیتالله حائری عقیده داشت این کار شدنی است و بزرگان قم، از عهده این امر خطیر برخواهند آمد. آیتالله بافقی بر این نظر بود که در احادیث و روایات، بر نقش پررنگ قم در پیشرفت علوم دینی بسیار تأکید شده است و در دوران آخرالزمان، دانش از قم به همه دنیا صادر میشود. با این حال شیخ عبدالکریم بر این عقیده بود که برای انتخاب محل حوزه، باید دست به استخاره زد و از خداوند یاری طلبید. آیتالله حائری، صبح روز بعد راهی حرم شد و پس از اقامه نماز صبح در حرم حضرت معصومه (س)، به دعا و نیایش مشغول گشت و استخاره به قرآن زد که آیه: واتونی باهلکم اجمعین، همهچیز را برایش مشخص کرد! مفاد استخاره که تشویق مهاجرت به قم بود، شیخ را مصمم کرد تا حوزه علمیه قم را سامان دهد. وی شاگردان خود را از اراک به قم فرا خواند. در سال ۱۳۴۰ قمری مطابق با ۱۳۰۱ شمسی، حوزه علمیه قم به صورت رسمی آغاز به کار کرد و سنگ بنای نظام علمیای سترگ، در کنار مرقد حضرت معصومه (س) گذاشته شد. اگرچه عنوان مؤسس حوزه علمیه قم بر آیتالله حائری یزدی اطلاق میشود، اما قم در قرنهای گذشته نیز دارای مدارس علوم دینی بوده است. به گواه تاریخ مردم قم، نقش تأثیرگذاری در ترویج مکتب اهل بیت(ع) ایفا کردهاند و همواره به عنوان شیعیانی ولایتمدار و متمسک به سنت و ارزشهای اهل بیت شناخته شدهاند، به گونهای که راویان احادیث ضعیف، از شهر قم اخراج میشدند!... .»
سر راهشان گروهی زن بیحجاب میفرستادند که از خود ادا و اطوارهای عجیب دربیاورند
آیتالله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری در پی قدرتیابی رضاخان و مزاحمتهای او برای روحانیت و حوزههای علمیه با دشواریهای فراوانی مواجه گشت. او عبور از این دوره سخت را تنها با سیاست صبر و سکوت میسور میدید و قیام علیه قزاق را از نوعی که در ماجرای مسجد گوهرشاد در مشهد روی داد، زمینهساز نابودی حوزه علمیه قم قلمداد میکرد. با این همه پس از رحلت شیخ و چندی بعد اخراج رضاخان از ایران، آثار دورنگری وی آشکار گشت. زندهیاد دکتر عبدالحسین حائری نوه آیتالله حائری در اینباره میگوید:
«ایشان فوقالعاده باگذشت و ایثارگر بودند. میفرمودند: من میدانم به دلیل وارد نشدن به عرصه سیاست، بدنام خواهم شد و مرا متهم خواهند کرد که مسلمین را تنها گذاشتهام و کمکی به پیشبرد اهداف اسلامی نمیکنم و در مبارزه شرکت ندارم، اما از نظر من این کارها به مصلحت نیست، بنابراین مجبورم این بدنامی را تحمل کنم! میدانم که همه به من بدبین میشوند و فکر میکنند که من از انجام وظیفهام طفره رفتهام، ولی واقعیت این است من با حفظ حوزه، در واقع دارم وظیفهام را انجام میدهم!... فکر میکنم که این بیان، به خوبی مشی ایشان در آن دوره را نشان دهد. ایشان تا پایان حیات هم همین رویه را داشتند. میدانید که بعد از بیحجابی، در بین دولتیها یا توسط آنها، رسواییهای بسیاری اتفاق افتاد. حکومتیها برای اینکه مرحوم جد ما را وادار به مقابله کنند به اقدامات زیادی دست زدند. از جمله زمانی که ایشان برای نماز میرفتند، سر راهشان گروهی زن بیحجاب را میفرستند که از خودشان ادا و اطوارهای عجیب و غریبی دربیاورند! اما مرحوم شیخ بر خود بسیار مسلط بود و بهانهای به دست آنها نمیداد. در سال آخر عمرشان، یعنی سال ۱۳۱۵ ش، ایشان تصمیم گرفتند دیگر برای نماز نروند، اما در عالم خواب و بیداری به ایشان ندا رسید که نماز را ترک نکن! و از همین رو ایشان، هر چند که دیگر خیلی از خانه و حوزه بیرون نمیرفتند، اما نماز را میرفتند. واقعاً شرایط پرفشار و سنگینی بود، همانطور که عرض کردم، عدهای هم به ایشان اعتراض داشتند و میگفتند: چرا ایشان مبارزه نمیکند؟ چرا تلگراف نمیزند؟ چرا مثل کاری که علما در مشهد کردند، در قم هم انجام نمیشود؟ منظورشان قضایای مسجد گوهرشاد و دستگیری عدهای از علما بود، اما ایشان به این نوع حرکتها اعتقادی نداشت! آیتالله حائری فردی مخلص بود و فقط به وظیفهای که احساس میکرد بر عهدهاش قرار گرفته است، میاندیشید. ابداً در فکر ریاست نبود، بهویژه در برابر روحانیان بزرگی چون مرحومان آیات: سیدابوالحسن اصفهانی و میرزای نائینی از وقتی که به عراق و قم آمدند، مرحوم جد ما برای کشاندن طلاب به جلسات درس آنها بسیار تلاش کرد تا خدای ناکرده به شأن آنها صدمهای وارد نشود. به هر حال بعدها، حتی منتقدان هم متوجه شدند که ایشان چه کار بزرگی انجام دادهاند. همه میدانند مرحوم امامخمینی رهبر انقلاب، به لحاظ علمی و عملی تا حد زیادی خود را مدیون مرحوم جد میدانستند و معتقد بودند که تدبیر ایشان حوزه را حفظ کرده است. البته خود این بزرگواران هم به عنوان شاگردان مرحوم حاج شیخ، در حفظ حوزه پس از ایشان نقش داشتند. مثلاً شنیدم که در مراحل آغازین تشکیل حوزه در قم، حجرههای مدرسه فیضیه و دارالشفاء، به وسیله درویشها و بعضی خدمه اشغال بود و در آنجا تریاک میکشیدند. یکی از مراحل اصلاح حوزه این بود که آنها را بیرون کنند. بعضیها به ویژه خدمه، قوم خاصی بودند که مقاومتشان در مقابل اینگونه اصلاحات بیشتر بود. معروف بود که یکی از آنها از مدرسه بیرون نرفته است و مرحوم امام - که جزو نخستین مهاجران به قم بودند- در آن قضیه دخالت کردند و به آن فرد تو گوشی زدند، چون ظاهراً اهانت نیز کرده بود!... .»
اوضاع حاضره، موجب نگرانی داعی و عموم مسلمین است
با تمام آنچه در بخش پیشین بدان اشارت رفت، آیتاللهالعظمی حائری در دوران اوجگیری سیاست دینزدایی رضاخان، به ویژه مقطع خطیر کشف حجاب، از اعتراض به این رویکرد دریغ نورزید و طی تلگرافی به وی، نگرانی خویش را در این زمینه اظهار داشت. با این همه او سیاست بردباری برای حفظ حوزه قم را هیچگاه از دست نداد و نگاه به آینده را فرو ننهاد. زهرا سعیدی پژوهشگر تاریخ معاصر ایران، در این موضوع مینویسد:
«در بین عکسالعملها نسبت به رویداد کشف حجاب، مخالفتهای آیتالله حائری از اهمیت خاصی برخوردار بود. ایشان که مؤسس حوزه علمیه قم قلمداد میشد، در حالی با قانون کشف حجاب مخالفت کرد که پیش از آن به واسطه برخی دلایل، کمتر با حکومت رویارو شده بود. بسیاری معتقدند دلیل این رویکرد او، در راستای حفظ حوزه علمیه و عدم درگیری مستقیم با رضاشاه بود، چراکه مهمترین جایگاه و اصلیترین مسئولیت حائری، مدیریت حوزه نوپای قم قلمداد میشد. او وظیفه اصلی خود را ادای درست این مسئولیت میدانست و تا سرحد امکان از هرچه با آن تعارض داشت، پرهیز میکرد. این نگرش در مشی سیاسی ـ اجتماعی او بیتأثیر نبود. او با توجه به آشنایی با حوزههای بزرگ شیعی سامرا، نجف و کربلا و اطلاع از شیوه مدیریت و ضعفها و قوتهای پیشینیان خود و نیز تجارب خویش در حوزه اراک، بیش از هر چیز به برنامهریزی برای تثبیت حوزه و پیشرفت و بالندگی آن میاندیشید. هر چند برخی هم این رویکرد او را متأثر از روحیه او میدانستند. با این حال آیتالله حائری در ماجرای کشف حجاب، به اعتراض مستقیم علیه رضاشاه روی آورد. او در این رویداد تاریخی در ۱۱ تیر ۱۳۱۴، در تلگرافی در اعتراض به رضاشاه اعلام کرد: احقر همیشه تعالی و ترقی دولت علیه را منظور داشته و اهم مقاصد میدانسته، فعلاً هم به همین منظور عرضه میدارد: اوضاع حاضره که برخلاف قوانین شرع مقدس و مذهب جعفری(ع) است، موجب نگرانی داعی و عموم مسلمین است، البته بر ذات ملوکانه که امروزه حامی و عهدهدار نوامیس اسلامیه هستید، حکم و لازم است که جلوگیری فرمایید... ناراحتی و نارضایتی آیتالله حائری از موضوع کشف حجاب به قدری بود که از شدت ناراحتی، نماز جماعتی را که اقامه میکرد، به آیتالله سیدصدرالدین صدر واگذار و دروس خود را نیز تعطیل کرد! در همین روزها بود که جلسهای با حضور ایشان و عدهای از مردم تهران برقرار شد. آیتالله حائری در این جلسه، مردم را برای مقاومت و ایستادگی در مقابل برنامههای ضددینی حکومت ترغیب کرد و آنگاه از او درباره تکلیف شرعیشان در مقابل کشف حجاب نظر خواستند، در حالی که از شدت ناراحتی چشمهایش سرخ شده بود به رگهای گردنش اشاره کرد و چنین گفت: مسئله دین است، ناموس است، تا پای جان باید ایستاد... .»
اعتراضی که با دستور سانسور مواجه گشت
سالیان حکومت رضاخان، مصادف با کوچ دادن گسترده یهودیان به کشور فلسطین است که نهایتاً به تشکیل دولت اسرائیل منتهی گشت. در آن دوران پرخفقان، کمتر کسی را یارای اعتراض به این سیاست بود. با این همه آیتالله حائری طی تلگرافی به شاه، از او خواست که جانب مردم مسلمان و مظلوم فلسطین را بگیرد. او اصرار داشت این درخواست در روزنامهها درج شود، اما دربار طی ابلاغیهای مانع از این امر گشت. ارزیابی سیدمرتضی حسینی پژوهشگر تاریخ معاصر ایران از این ماجرا، به ترتیب پی آمده است:
«آمدن آیتالله حائری به قم و تأسیس حوزه علمیه این شهر، مدتی کوتاه پس از کودتای رضاخان در سال ۱۲۹۹ بود. همگام با تأسیس و رشد حوزه علمیه، رضاخان نیز پلهپله ارکان قدرت را بالا رفت تا در سال ۱۳۰۴ به شاهی رسید و هنگام رسیدن به نوک هرم قدرت، در مقابل حوزه و روحانیت ایستاد. رضاخان در مدت حکومت، عموماً از مهاجرت یهودیان که بخشی از سیاست انگلیس بود، حمایت میکرد، چنانکه ایران نیز در آن دوره به کانالی برای مهاجرت یهودیان غیرایرانی به فلسطین تبدیل شده بود! رضاشاه نیز چون موافق این کار بود از هیچ کمکی برای انجام آن دریغ نمیکرد. در مقابل علما مخالف این اقدام بودند و به همین خاطر ساکت ننشستند. در میان علما، موضعگیری آیتاللهحائری به خاطر جایگاه وی (ریاست حوزه علمیه قم) بسیار مهم است. آیتﷲ حائری که در این زمان احساس کرد، مهاجرت یهودیان به فلسطین به مسلمانان آسیب میرساند، برای دفاع از فلسطینیان دست به کار شد و در دی ۱۳۱۲.ش (اواخر سال ۱۹۳۳م)، نامهای را از طریق آیتاﷲ میرسید محمد بهبهانی برای رضاشاه ارسال کرد. او بهبهانی را واسطه قرار داد، چون او فرزند آیتالله سیدعبدالله بهبهانی رهبر مشروطیت بود و به خاطر روابطی که با رضاخان داشت، میان علما، شاه و دربار نقش واسطه را ایفا کرد و مورد احترام شاه بود. محتوای این نامه که در ۷ دی ۱۳۱۲ به اطلاع نخستوزیری رسید، چنین بود: امروزه مسلمین در این هجوم یهود به فلسطین و بیتالمقدس، مستغیث به آن یگانه حامی است و چشم همگی به الطاف خاصه ملوکانه است. امید به اعانت پروردگار جل و علاء، این غائله مهم با توجهات خاصه مرتفع، موجب مزید دعاگویی این ضعیف و عامه مسلمین گردد. الاحقر عبدالکریم حائری. آیتالله بهبهانی این نامه را با تلگرافی بدین شرح، به رضاشاه میفرستند: به عرض میرساند با تقدیم عرض دعاگویی، مصدع است از طرف حضرت آیتاﷲ آقای حاج شیخ عبدالکریم و جملهای از وجوه علمای اعلام قم دامت برکاتهم، تلگرافاً راجع به فلسطین، تظلماتی به حضور مبارک اقدس شاهنشاهی خلدﷲ سلطانه شده است و صورتشان را سرکار آیتاﷲ معظم برای حقیر فرستادهاند، اینک تقدیم میشود و در صورتی که مقتضی بدانند، مقرر فرمایید در جراید نشر شود. شاید این چند روزه از سایر ولایات هم قریب به همین مضامین مخابراتی شود. به نظر قاصر حقیر، درج آنها در جراید بیمناسبت نیست. دیگر موکول به تصویب حضرت اشرف عالی است. الاحقر محمد موسوی بهبهانی... هرچند آیتالله حائری شرط کرده بود که این نامه در روزنامهها منتشر شود، اما حکومت پهلوی اول، این شرط را تهدیدی برای منافع انگلیس دانست و آن را نپذیرفت! جواب دربار رضاشاه به نامه شیخ این بود: حسبالامر جهان مطاع مبارک شاهانه ارواحنا فداه، ابلاغ مینماید که انتشار تلگراف راجع به مسلمین فلسطین، در جراید مقتضی نیست... ارسال این نامه، آن هم در شرایطی که کشورهای عربی سکوت کرده بودند و از جهان اسلام واکنش جدی در اینباره دیده نمیشد، در جامعه بسته و خفقانآوری که رضاشاه ساخته بود، بسیار اهمیت داشت. اقدام آیتالله حائری، آن هم در شرایطی که ایشان میکوشید برای حفظ حوزه علمیه قم با حکومت مواجههای تند نداشته باشد از جدیت مسئله حکایت میکرد و نشان میداد که این موضوع، بهقدری مهم است که آیتالله ناگزیر به موضعگیری در اینباره شده است. او آگاهانه و هوشمندانه در مسائل حکومتی مداخله نمیکرد، چون باور داشت موضعگیری در برابر رضاشاه در آن شرایط، نتیجهای جز آسیب رساندن به حوزه علمیه نخواهد داشت، بنابراین سعی کرد با دوراندیشی، درایت و بردباری، حیات حوزه و بلکه حیات دین و مذهب را در ایران استمرار بخشد. چنانکه امام خمینی(ره) نیز روش سیاسی آیتالله حائری را تأیید کردند و در این باره گفتند: اگر مرحوم حاج شیخ در حال حاضر بودند، همان کاری را انجام میدادند که من انجام دادم و تأسیس حوزه علمیه قم در آن روز از جهت سیاسی، کمتر از تأسیس جمهوری اسلامی در ایران امروز نبود... .» انتهای پیام منبع: جوان آنلاین
منبع: قدس آنلاین
کلیدواژه: قم حوزه علمیه تاریخ معاصر ایران تأسیس حوزه علمیه آیت الله حائری حوزه علمیه قم حائری یزدی علوم دینی کشف حجاب حفظ حوزه زنده یاد
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.qudsonline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «قدس آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۵۰۹۳۱۴۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
مراسم بزرگداشت مرحومه معصومه حائری برگزار شد
مراسم بزرگداشت مرحومه معصومه حائری ویژه خانم ها برگزار شد.
به گزارش جماران، در این مراسم که عصر دیروز در حسینیه شماره 2 جماران برگزار شد، دختران امام خمینی، دکتر فاطمه طباطبایی، دکتر مریم مصطفوی دختر شهید مصطفی خمینی و جمعی از بانوان حضور داشتند.
در این مراسم، حجتالاسلام والمسلمین خسروی طی سخنانی، به مصائب و تحمل رنج های طاقت فرسای خانم معصومه حائری عروس بزرگ حضرت امام اشاره کرد که جوانی خود را پا به پای آیت الله حاج آقا مصطفی خمینی در غربت و تبعید سپری کرد و سپس با رحلت شهادت گونه ایشان درد و رنج ایشان به اوج خود رسید. ولی صبورانه به وظیفه دینی و انسانی و مادری خود عمل کرد.
خسروی، جایگاه والای بیت حائری یزدی را در یکصد سال گذشته بی بدیل دانست و گفت: حوزه های علمیه ایران و روحانیت شیعه بقاء و پیشرفت خود را مرهون آیت الله العظمی شیخ عبدالکریم حائری یزدی است. حتی شخصیت هایی چون آیت الله العظمی بروجردی و امام خمینی و سایر مراجع عظام مدیون این بزرگمرد هستند که اگر زحمات و تدابیر ایشان نبود بدون تردید حوزه علمیه ای هم نبود که شخصیت هایی چون امام خمینی در آنجا رشد کند و ملتی را از اسارت برهاند.
وی همچنین با اشاره به وضع حجاب در جامعه گفت: در هیچ یک از دولتهای گذشته چنین وضعی از ولنگاری و بی توجهی به حجاب دیده نشد؛ نه در دولت سازندگی هاشمی رفسنجانی، نه در دولت اصلاحات خاتمی، نه در دولت اصولگرایی احمدینژاد و نه در دولت اعتدال روحانی. ولی در دولت فعلی شاهد ولنگاری عجیبی در سطح کشور هستیم چرا؟ اینکه دلیل اصلی آن را توطئه دشمنان بدانیم پذیرفته نیست. زیرا هجمه فرهنگی دشمن تازگی ندارد.
وی افزود: حرکت موذیانه بیگانگان برای شکستن استقامت معنوی جوانان در همه دوره های گذشته حتی در حد «شبیخون فرهنگی دشمن» وجود داشته و مورد هشدار بزرگان نظام بوده است، ولی مردم همواره شئونات اسلامی را رعایت می کردند. پس علت را باید در داخل جست و جو کرد. چه تغییری در شیوه حکمرانی پیش آمد که منجر به چنین وضع غیر قابل باوری گردید؟! به نظر می رسد آن تغییر و تحول عبارت از این بود که کارگزاران این دولت از همان روزهای اول شمشیر را از رو بستند و با بیانهای مختلف اعلام کردند که با هنجار شکنان فرهنگی به شدت برخورد خواهد شد.
خسروی گفت: ابتدا مردم این سخنان را به حساب تهدید می گذاشتند و جدی نمی گرفتند، تا اینکه این برخوردها منجر به فوت شد و موجب شد همه آن هشدارها و قرارها جدی گرفته شود. اینجا بود که بخشی از جامعه آرام و با فرهنگ و متین ایرانی از خود واکنش نشان داد و به دنده لجبازی افتاد. و کار به اینجا کشیده شد که می بینید.
وی سپس داستانی را از مرحوم آقای فلسفی واعظ شهیر نقل کرد که وقتی دوست بازاری اش به خانمی که چادرش را روی دوش انداخته بود، نهی از منکر کرد و آن خانم چادر را کلا کنار گذاشت و سپس ایشان به آقای فلسفی گفته بود بی حیایی ایشان را می بینید؟ آقای فلسفی در جواب فرموده بود هم بی حیایی او را دیدم و هم نفهمی تو را دیدم. اگر این امر به معروف را نکرده بودی، حداقل یک چادر نیم بندی بر سر او بود، ولی امر به معروف تو باعث شد همان را هم برداشت.