چه فیلمهایی اصغر فرهادی را میخنداند یا گریه میاندازد؟
تاریخ انتشار: ۵ خرداد ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۵۰۹۴۴۷۲
اصغر فرهادی، فیلمنامهنویس، کارگردان و تهیهکننده سرشناس ایرانی که با «گذشته»، «فروشنده» ،«همه میدانند» و «قهرمان» در بخش رقابتی کن در سالهای مختلف حاضر بوده است، امسال نیز بار دیگر، اما به عنوان یکی از داوران بخش مسابقه اصلی، به این رویداد سینمایی بازگشته است.
در زیر مصاحبه سایت جشنواره کن با اصغر فرهادی را میخوانید:
حضور در میان هیات داوران چه حسی دارد؟
این یک تمرین جذاب است، زیرا برای هر فیلمی که میبینم از هشت نفر دیگر از اعضای هیات داوران هم بازخورد دریافت میکنم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در سال ۲۰۱۴، لیلا حاتمی بازیگر فیلم «جدایی نادر از سیمین» در مصاحبهای با جشنواره توضیح داد که کمبود لوازم جانبی باعث می شود بازیگران ایرانی در حالات چهره و زبان بدن خود اغراق کنند. آیا این به این معناست که وقتی از بازیگران در ایران و بازیگران در فرانسه بازی میگیرید، این تجربه متفاوت است؟
من با بازیگرانم چه در ایران و چه در جاهای دیگر همکاری بسیار نزدیکی داریم. وقتی سر صحنه فیلمبرداری هستم، فراموش میکنم کجا هستم. اما طبیعتاً میدانم وقتی خارج از ایران کار میکنم، برخی محدودیتها چگونه برطرف میشوند. من فکر میکنم این جنبه در درجه اول در نوشتن نقش میبندد که با خیال راحت هر صحنهای را که دوست دارم، تصور کنم و بنویسم.
در رابطه با فیلم «همه میدانند»، چگونه توانستید چنین فیلم اسپانیایی بسازید بدون اینکه به زبان اسپانیایی صحبت کنید یا اطلاعات زیادی درباره فرهنگ اسپانیا داشته باشید؟
من اسپانیایی صحبت نمیکردم، اما قبل از فیلمبرداری مدتی را در آنجا گذراندم تا واقعاً بتوانم جزئیات زندگی در آنجا را درک کنم. برای هر فیلم همیشه یک سال زمان نیاز دارم تا شروع به نوشتن کنم. وقتم را صرف صحبت با مردم، پرسیدن سوال، حتی چیزهای واقعاً اساسی در مورد زندگی روزمره کردم. من نمیخواستم تماشاگران اسپانیایی بدانند که یک خارجی فیلم را ساخته است، این تنها چیزی بود که برای من مهم بود. وقتی فیلمنامه را نوشتم، اولین کاری که کردم این بود که مردم اسپانیا را به خواندن آن دعوت کردم و به من اطمینان دادند که هیچ چیز عجیب و غریبی ندیدهاند.
با این اوصاف، موضوع من چندان دور از توشه فرهنگی و گذشتهام نبود و من آن دوره را با تماشای تعداد زیادی فیلم اسپانیایی گذراندم تا خودم را در سنت فیلم این کشور غرق کنم. وقتی فیلم در کن نمایش داده شد، با خاویر باردم صحبت کردم و به من گفت که یک منتقد واقعاً سختگیر اسپانیایی گفته که «همه میدانند» اسپانیاییترین فیلم سال است. این اظهار نظری بود که بیش از همه مرا تحت تأثیر قرار داد.
مضمون مورد علاقه شما چیست؟
همان مضامینی که کم و بیش در هر یک از فیلمهای من بارها و بارها ظاهر میشود. برای فیلم «همه میدانند» از همان اوایل مرحله نوشتن، ایده در ذهنم برخورد بین دو روش بودن بود: ذهنیت یک مرد بسیار متواضع در مقابل دیگری که همش بالا را نگاه میکند. هر دو شخصیت یک چیز را تجربه میکردند، اما از دو منظر متضاد.
این فیلم همچنین به ایده یک راز میپردازد که همه میدانند، چیزی که همه آنها در ۱۶ سال گذشته میدانستند، اما هرگز آن را فاش نمیکنند و فقط تظاهر میکنند. مسائل مربوط به شهرت، جایگاه اجتماعی و تصویر در همه فیلمهای من وجود دارد. این ایدهای است که در مرکز آخرین فیلمم «قهرمان» نهفته است. در فرهنگ من، این یک مفهوم محوری است؛ تصویری که دیگران از شما دارند یک گنج است، یک دارایی. بسیاری از مردم این تصور را تایید میکنند که میتواند بین تصویر اجتماعی یک فرد و شخصیت واقعی او تضاد ایجاد کند.
عشق شما به فیلم از کجا نشات می گیرد؟
فکر میکنم علاقه من به فیلم بیشتر از قصهگویی ناشی میشود تا سینما. من عاشق داستان هستم. از زمانی که کوچک بودم، همیشه عاشق شنیدن داستانها، حتی خاطرات بودم. گفتن داستان برای من مانند نوعی مراقبه بود.
آیا امروز هم اینطور است؟
به طور قطع، از این نظر من اصلاً تغییر نکردهام. تمام تلاش من این است که داستانی را تعریف و کلمات مناسب را برای هر داستان خاص پیدا کنم. در دوران کودکی، ما در معرض اشکال هنری قرار میگیریم که به نظر من اولین نوع هنر است: صدا، موسیقی، لالاییهایی که مادرانمان میخوانند و بلافاصله پس از آن، افسانهها و تمثیلهایی برای ما گفته و خوانده میشد. من فکر میکنم قصهها چیزهای با ارزشی هستند که تمام دنیا آنها را گرامی میدارند و همه مردم آنها را عزیز میدانند.
چه فیلمی شما را به گریه میاندازد؟ و کدام یک شما را میخنداند؟
وقتی فیلم میبینم، حتی فیلمهای بد، به راحتی گریه میکنم و میخندم. خشنود کردن من سخت نیست، زیرا همانطور که تماشا میکنم، ذره ذره آن را در ذهنم بهبود میبخشم.
یعنی در ذهنتان دوباره آن را کارگردانی میکنید؟
بله مثل یک بازی. داستان را در ذهنم میچرخانم و بین فیلم روی پرده و فیلمی که در تخیلم وجود دارد، عقب و جلو میروم.
کد خبر 1635228منبع: خبرآنلاین
کلیدواژه: اصغر فرهادی فیلم قهرمان همه می دانند جشنواره فیلم کن همه می دانند فکر می کنم
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.khabaronline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرآنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۵۰۹۴۴۷۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
راز لگد تاریخی کلینزمن: مقابل تراپاتونی گریه کردم!
به گزارش "ورزش سه"، لگد معروف کلینزمن به بشکه تبلیغاتی که در بیرون از زمین قرار داشت در زمان حضورش در بایرن مونیخ حالا به بخشی افسانهای از تاریخ فوتبال این باشگاه تبدیل شده است.
این ستاره سابق بایرن و تیم ملی آلمان حالا در گفتگویی درباره این اتفاق و جنونی که در آن زمان به او دست داده بود صحبت کرده است، اتفاقی که در رقابتهای هفته سی و یکم فصل 97-1996 رخ داد و در خاطر هواداران بایرن ماندگار شد.
کلینزمن در گفتگو با درباره ناراحتیاش از این اتفاق و صحبتش با جووانی تراپاتونی که هدایت بایرن را برعهده داشت اظهار داشت:«من با گریه مقابلش ایستادم و گفتم استاد، متاسفم. نمیدانم چه اتفاقی برایم افتاد. سپس او به من گفت که همه چیز را فراموش کرده و مشکلی وجود ندارد. این اتفاقی است که از روی احساسات رخ میدهد. البته که پس از آن همیشه زیر نظر بودم.»
این اتفاق در بازی هفته سی و یکم فصل 97-1996 رخ داد. بایرن تحت هدایت تراپاتونی باید در خانه روبروی تیم قعر جدولی فرایبورگ بازی میکرد. آنها در نبردی نزدیک با بایرلورکوزن برای کسب عنوان قهرمانی بودند و اجازه هیچ لغزشی را نداشتند.
مشکل اینجا بود که بازی در دقیقه ۸۰ همچنان با تساوی بدون گل دنبال میشد. همین موضوع باعث شد که تراپاتونی تصمیم به تعویض کلینزمن بگیرد و این اتفاق او را عصبانی کرد. این بازیکن در حالی از زمین بیرون رفت که فحاشی میکرد و در نهایت به بشکه تبلیغاتی کنار زمین لگد محکمی زد.
او درباره این لگد گفت:«این لگد خیلی دردناک بود. آسیب جدی به مچ پایم زدم و به شدت خونریزی کرد. این اتفاق با بحث و درگیری به زبان ایتالیایی ادامه پیدا کرد و من و تراپاتونی مدام شروع به بحث کردیم. پس از بازی بلافاصله از تمامی اعضای تیم و همچنین از مربی در رختکن عذرخواهی کردم. این اتفاق هرگز نباید رخ میداد.»
با وجود اینکه بایرن و کلینزمن پس از این فصل راهشان را از یکدیگر جدا کردند اما باشگاه بایرن این تکه تاریخی از فوتبالش را تا امروز حفظ کرده است. این بشکه افسانهای در حال حاضر در باشگاه بایرن قرار دارد.