Web Analytics Made Easy - Statcounter

گروه سیاسی فارس: به این عبارت‌ها دقت کنید: "آفرینندگان وحشتناک‌ترین جنایت‌ها در سراسر زمین و تحمیل‌کنندگان فقر و جهل و جنگ و بیماری بر اکثریت جهانیان و حمایت‌کنندگان از فاسدترین دیکتاتوران شکنجه‌گر، امروز بر فقدان آزادی در ایران اشک تمساح می‌ریزند و آدمکشان حرفه‌ای، از اعدام مزدوران آدمکش خود در ایران برمی‌آشوبند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

آزادی مطلوب آمریکا و دیگر توسعه‌طلبان، آزادی انسان‌ها نیست که چنین آزادی در کشورهای خودشان نیز وجود ندارد بلکه آزادی موردنظرشان، چیزی جز آزاد گذاشتن دست دشمنان خلق، در تاراج و تباهی مملکت نیست. آنان رنج می‌برند که چرا فساد و عشرت‌گری که هم محصول فرهنگ مصرفی تحمیلی و هم گسترش دهنده آن است، آزاد نیست".

واژه‌گزینی و توالی جملات، شاید در نگاه نخست چنین تصوری را ایجاد کند که این عبارت‌ها، بریده‌ای از یادداشت آقای حسین شریعتمداری در روزنامه کیهان است یا یکی از نویسندگان اصولگرایی که در نشریهٔ دیگری آن را به رشته تحریری درآورده است.

خواندن بخش دیگری از این یادداشت که با نقد نگاه غرب به‌ویژه دولت آمریکا به موضوع آزادی صراحتاً اعلام می‌کند که "دست مقامات کاخ سفید به هر جنایتی آلوده است و آمریکا اساساً دغدغه آزادی در ایران را ندارد"، خواننده را به این اطمینان می‌رساند که در تقسیم‌بندی جریان‌های داخل کشور، این بیان و ادبیات، یکی از چهره‌های اصولگرایان است:

"ما، دیروز و امروز، درگیر مبارزه‌ای بی‌امان با کانون قدرت استعماری غرب، آمریکای جهان خوار بوده و هستیم و همه شیوه‌ها و شگردهای شیطانی او را در رویارویی با اراده انسان آزاد و رهایی‌طلب آزموده‌ایم... از حمله نظامی مستقیم تا جنگ تمام عیاری که به‌واسطه مزدور تا بن‌دندان مسلحش –رژیم تجاوزگر عراق- بر ما تحمیل کرده است. از توطئه تجزیه‌طلبی تا رواج دادن خشن‌ترین شکل تروریسم کور علیه تمامی انقلابیون یعنی اکثریت قریب باتفاق مردم. از توقیف اموال و دارائی‌های ایران در بانک‌ها و شرکت‌های وابسته تا محاصره کامل اقتصادی، به دستیاری همه هم‌پیمانان و حکومت‌های زیر فرمان؛ و بالاخره از پراکندن انواع شایعه‌های مخرب، به منظور تضعیف جمهوری اسلامی و ایجاد یاس و تفرقه در میان ملت، از طریق مطبوعات قلم به مزد یا عوامل دیگری که در جامعه دارند تا بسیج و سائل ارتباط‌جمعی تحت فرمان در غرب و در کشورهای وابسته، در منطقه و جهان سوم".

درحالی‌که این مطالب، گزیده‌ای از سلسله یادداشت‌های سید محمد خاتمی در روزنامه کیهان (شماره دوم، سوم و چهارم آذرماه 1360) است. خاتمی تصریح می‌کند که "لانه جاسوسی شیطان بزرگ در ایران، تحت نام "سفارت‌خانه" کارگزار سیاست‌های توسعه‌طلبانه امپریالیسم در منطقه و مرکز فرمانروایی بر ایران اشغال شده بود".

 

محمد خاتمی در بخش دیگری از یادداشت خود با عنوان "توسعه‌طلبان و شگردهای توطئه" با انتقاد از عملکرد جریان‌های لیبرال داخل کشور، آن‌ها را آشکارا عناصر "نفوذی" معرفی کرده و می‌نویسد:

از یاد نبرده‌ایم که پاره‌ای از رهبران جبهه ملی به‌عنوان مطمئن‌ترین مجرای نفوذی غرب به ایران، بعد از شاه از سوی رهبران پرآوازه سوسیالیست غرب به مجامع و محافل بین‌المللی سوسیالیست‌ها دعوت می‌شدند و رسانه‌های گروهی غرب آنان را به‌عنوان چهره‌های مردمی و سیاستمداران برجسته که بر ضد شاه مبارزه می‌کنند، معرفی می‌کردند...به نظر من یکی از خطرات اصلی که از ناحیه آقای بنی‌صدر، جمهوری اسلامی را تهدید می‌کرد همین تز و همین نحوه نگرش بود و مخفی نماند که طیفی از سینه‌چاکان سوسیالیست‌های غربی، گرداگرد بنی‌صدر را گرفته بودند.

نکته قابل تأمل این است که خاتمی در این یادداشت‌ها، به "ستیز ذاتی جریانات رسمی و حاکم بر غرب با انقلاب اسلامی" پرداخته و از اقدامات مزورانه و فریبکارانه غرب چنین سخن می‌گوید: «اگر جناح‌های محافظه‌کار در غرب، با خشونت و تندی و زور می‌کوشند تا محرومان را بترسانند و به سکوت در برابر تجاوز وادارند، گهگاه نیز نظام حاکم بر غرب ناچار است که با نان شیرینی و زبان نرم و فریب آلود، دل‌های مردم در بند را به دست آورد و در سریال کمیک-تراژیک سیاست غرب، سوسیالیست‌ها نقش تعارف کننده نان شیرینی را دارند. ماهیت جریاناتی که در غرب به حاکمیت می‌رسند یا نقش اپوزیسیون رسمی و نیرومند را بازی می‌کنند، یکسان است».

خاتمی انگیزه خود را از نوشتن این سلسله یادداشت‌ها، واکنش به بیانیه‌ای عنوان می‌کند که از سوی برخی نمایندگان سوسیال‌دموکرات در پارلمان آلمان غربی به حمایت از جانیان و ورشکستگان سیاسی فراری منتشرشده است.

اما در کمتر از دو دههٔ بعد، هنگامی که او در کسوت رئیس دولت اصلاحات، پا در عرصه قدرت نهاد، گویی تمامی انگاره‌های ذهنی قبلی او به‌یک‌باره دچار تغییر و دگرگونی شد؛ خاتمی به همراه مشاورانش تصمیم گرفتند تا از سخن گفتن در مورد "آفرینندگان وحشتناک‌ترین جنایت‌ها"، "تحمیل‌کنندگان فقر و جهل و جنگ" و "آدمکشان حرفه‌ای" پرهیز کنند و فضای مطبوعاتی کشور را در اختیار افرادی قرار دهد که خود او روزگاری آنان را "قلم به مزد" و مسبب "ایجاد یاس و تفرقه در میان ملت می‌نامید.

 

رئیس دولت اصلاحات، حتی مسئله "ستیز ذاتی جریانات رسمی و حاکم بر غرب با انقلاب اسلامی" را به وادی فراموشی سپرد.

بخشی از یادداشت محمد خاتمی در روزنامه کیهان 3 آذر 1360

مقصد اولین سفر اروپایی آقای خاتمی در دوران ریاست‌جمهوری‌اش، کشور ایتالیا بود که او در توجیه این انتخاب عنوان کرد که رم مهد "جمهوریت و رنسانس" بوده است. خاتمی با فاصله گرفتن از گفتمان و دهه 60 خود و برای نزدیک شدن به ادبیات غرب از نیاز برای "بین‌المللی کردن دموکراسی" سخن گفت.

 

رئیس دولت اصلاحات، حتی پا را از این فراتر گذاشت و برخلاف مواضع قبلی خود، برای گفتگوی مستقیم و مذاکره بدون واسطه با دولت آمریکا اعلام آمادگی کرد.

 

عباس عبدی از چهره تندروی جریان اصلاحات در مصاحبه‌ای با روزنامه زنجیره نشاط در تاریخ 22 اسفند 1377 به صراحت اظهار می‌کند که دیدگاه جناح چپ نسبت به مبارزه با غرب تغییر کرده است. او در توجیه این تغییر هویتی جناح موسوم به چپ می‌گوید: «در گذشته نفرت شدیدی علیه آمریکا وجود داشت و هر مسئله‌ای را تقصیر آمریکا می‌گذاشتند و درست هم بود، اما اکنون که 20 سال از انقلاب می‌گذرد، شما دیگر نفوذ غرب در کشور را نمی‌بینید!»

 

فارغ از اینکه ادعای آقای عبدی در مورد قطع نفوذ غرب در کشور (آن هم در دوران اصلاحات) تا چه میزان به واقعیت نزدیک بوده است؛ باز همچنان سوا لاتی مطرح است که لازم آقای محمد خاتمی و جریان همراه او به آن‌ها پاسخ دهند:

اینکه جریان اصلاحات با اخذ چه ما به ازایی "آفرینندگان وحشتناک‌ترین جنایت‌ها در سراسر زمین و تحمیل‌کنندگان فقر و جهل و جنگ و بیماری بر اکثریت جهانیان و حمایت‌کنندگان از فاسدترین دیکتاتوران شکنجه‌گر" بخشیده است؟ آیا همچنان آقای خاتمی و دوستانش همچنان بر این باور هستند که "آزادی مطلوب آمریکا چیزی جز آزاد گذاشتن دست دشمنان خلق، در تاراج و تباهی مملکت نیست"؟

آیا سید محمد خاتمی هنوز هم "پاره‌ای از رهبران جبهه ملی به‌عنوان مطمئن‌ترین مجرای نفوذی غرب به ایران" می‌داند؟ خاتمی چگونه می‌تواند شیوه مماشات و غش کردن جریان اصلاحات در آغوش غرب را (که اوج آن در مذاکرات برجامی دیده شد) با انگاره مهم دهه 60 خود یعنی "ستیز ذاتی جریانات رسمی و حاکم بر غرب با انقلاب اسلامی" جمع کند؟

منبع: فارس

کلیدواژه: اصلاحات محمد خاتمی جریان اصلاحات رهبر اصلاحات حاکم بر غرب محمد خاتمی

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۵۱۱۸۸۹۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

کیومرث صابری؛ چگونه «گل‌آقا» و بعد «گل‌آقای ملت ایران» شد؟/ "بنویسید خاتمی، بخوانید ناطق"؛ ناراستی که راست تلقی شد!/ نمادی که می توانست نهاد شود اما نشد

   عصر ایران؛ مهرداد خدیر- امروز 11 اردیبهشت بیستمین سالگرد خاموشی کیومرث صابری فومنی است؛ نام ماندگار طنز در ایران بعد از انقلاب 57 که از حسن اعتماد رهبران جمهوری اسلامی به خود و سابقه دوستی با شهید رجایی بهره برد و در فضای جنگ جسارت کرد و با حمایت سید محمود دعایی ستون «دو کلمه حرف حساب» را در روزنامه اطلاعات به راه انداخت و بعد از چند سال در ادامۀ آن مجلۀ «گل آقا» را منتشر کرد که برای خیلی‌ها یادآور دوران «توفیق» بود.

 

          کارتون هادی حیدری به یاد کیومرث صابری (گل آقا). هادی حیدری خود از دست پروردگان مجله گل آقا و از همکاران آن بوده است


  
   نسل تازه‌ شاید نداند کیومرث صابری فومنی (که بر خلاف خیلی‌های دیگر نام شهرستان زادگاه را حذف نمی‌کرد و کامل می‌آورد) چه نقشی بر جای گذاشت و در تمام دهۀ 70 یکی از تأثیرگذارترین چهره های فرهنگی و مطبوعاتی بود و از خشکی و زُمُختی و عبوسیِ سیاست در دهۀ 60 هم می‌کاست چه رسد به دهۀ 70 که حال و هوا تغییر کرده بود.
  
  روزنامۀ اطلاعات نزد برخی به عنوان روزنامه‌ای خنثی شناخته می‌شد و می‌شود اما همین روزنامه کارهایی کرده کارستان که از هر کسی برنمی‌آمده و یکی هم ستون «دو کلمه حرف حساب» با محتوای طنز در این روزنامه است. آن هم در چه سالی؟ 23 دی 1363 بود. در گرماگرم جنگ که روزنامه‌ها و خود سیاست عبوس بود و رابطۀ مردم با طنز در برنامه‌ "صبح جمعه با شما"ی رادیو خلاصه می‌شد و شوخی با گوشت 75 تومانی (75 تا تک تومان و نه 75000 یا 500 هزار تومان!) و کمی دیگر از این دست؛ پس از اتفاقات سال 60 همه دست به عصا شده بودند.

«دو کلمه حرف حساب» یک اتفاق بزرگ در تاریخ مطبوعات بعد از انقلاب است که طنز ژورنالیستی و مکتوب را احیا کرد و اگر سابقۀ نویسندۀ آن در دوستی با شهید رجایی چه در دبیرستان کمال و چه دوران وزارت آموزش و پرورش و نخست‌وزیری و ریاست جمهوری او و بعد هم دوران کوتاهی در دورۀ ریاست جمهوری آیت‌الله خامنه‌ای نبود این امکان هرگز فراهم نمی‌آمد و نقش مرحوم سید محمود دعایی هم از این نظر ستودنی است. ( نامه‌های اولیه مرحوم رجایی به عنوان نخست‌وزیر به ابوالحسن بنی‌صدر رییس جمهوری که نثر شسته و رفته و لحن اداری‌تری دارد به ویرایش صابری است. بعدتر که اختلافات تشدید شد و در عنوان نامه‌ها به جای "برادر گرامی دکتر سید ابوالحسن بنی‌صدر مقام محترم ریاست جمهوری" تعابیر صریح و ساده را شاهدیم و لحن نامه‌ها هم کمی تند شده می‌توان حدس زد نیاز به بازنویسی و ویرایش او نبوده است. کتاب نامه‌های نخست‌وزیر به رییس جمهوری منتشر شده)

 مرحوم دعایی در اطلاعات ستون‌های روزنامه را به نویسندگان منتقدی داد که با اصل انقلاب و نظام مشکل نداشتند هر چند که در صفحات لایی نویسندگانی چون سعیدی سیرجانی و باستانی پاریزی یا اسلامی ندوشن و چهره‌های کلاسیک دیگر نیز می‌نوشتند.

  از آن پس تا روزنامۀ اطلاعات را می‌خریدیم اول و قبل از آن که کاملا باز کنیم گوشه سمت راست صفحۀ 3 را کنار می‌زدیم تا ببینیم "دو کلمه حرف حساب" دارد یا نه و گاه در همان حالت می‌خواندیم. مثل حالا نبود که در گوشی تلفن همراه به هر سو سرک بکشی و تازه در این روزگار هم نویسندگان صاحب سبک همچنان متفاوت‌اند.

  کیهان هم البته بعدها یک ستون را در صفحۀ ماقبل آخر به طنزنویسی داد که ارزش کار صابری را بیشتر نشان می‌داد و گویا نویسندۀ آنها وفاداری خود را به طرقی دیگر نشان داده بود و البته دلی نمی‌ربود.

  این که در اوج جنگ و در روزنامه‌ای که سرپرست آن را امام خمینی تعیین کرده طنز سیاسی بنویسی کاری نبود که از هر که برآید ولی صابری فومنی انجام داد و «گل آقا» فراتر از آن که خاطره توفیق را زنده می کرد یادآور امضای دهخدای بزرگ بود: "دخو" در دورانی که «چرند و پرند» را در روزنامۀ "صور‌اسرافیل" می‌نوشت.

  خیلی‌ها نمی‌دانستند نام اصلی «گل‌آقا» چیست و لو هم نمی‌داد مگر مواقعی که در همان ستون جدی می‌نوشت و لوگو نداشت اما مشخص شد که او کیست.

 با این حال تصویری از او منتشر نمی‌شد و فراموش نمی‌کنم که اول بار وقتی در یکی از جلسات ماهانۀ خانۀ عمویم او را از نزدیک دیدم مدام آن جثۀ کوچک با ظاهر غیر حزب‌اللهی و ریش تراشیده و با لهجۀ گیلکی را ورانداز می‌کردم و نمی‌توانستم باور کنم گل‌آقا هم او باشد و بعدتر که به خاطر فعالیتی که در کار گل و گیاه داشتم به خانۀ او بالای پل صدر در خیابان شریعتی رفتم او را صمیمی‌تر هم یافتم و وقتی دانست نه به اندازۀ او اما اهل ادبیات هم هستم حرف‌هامان بیشتر گل انداخت خاصه درست در یکی از روزهای عید نوروز 1368 که هر دو از خبر استعفا یا برکناری آیت‌الله منتظری شوکه شده بودیم و کار به سخن گفتن از سیاست هم کشید و با این که 24 سالی بزرگ‌تر بود اختلاف سنی زیادی حس نمی‌کردم. از گل و گیاه و فضای سبز به شعر و ادبیات تا مطبوعات و روزنامه‌نگاری و البته سیاست و انطباق تصویر گل‌آقایی که در نوشته‌ها می‌شناختم با آن کاراکتر ذهن مرا به شدت درگیر کرده بود.

  گل‌آقا اما بیش از آن که یادآور آن ستون باشد به خاطر «مجلۀ گل‌آقا» بر سر زبان‌ها افتاد. نشریه ای با حال و هوای "توفیق"  که 6 سال بعد از راه‌اندازی آن ستون و اول آبان 1369 با شمارگان صد هزار نسخه به قیمت 15 تومان روی دکه رفت و به سرعت به فروش رسید و به چاپ دوم و شاید سوم رسید و تجدید چاپ شد. صابری البته مجله را با همکاری مرتضی فرجیان راه انداخت اما چنان با صابری شناخته می‌شد که پایان همکاری آن دو چندان که تصور می‌شد سر و صدا نکرد. هر چند به خاطره ای تلخ بدل شد و برخی معتقدند در حق مرحوم فرجیان جفا شد.

غم بزرگ زندگی او البته از دست دادن فرزند جوان خود -آرش- در سانحۀ رانندگی بود و نمی دانم چرا بزرگان ادبی ما که به سوگ فرزند نشسته اند کم نیستند. با این حال همین که ذوق او در پی این سوگ مرد افکن نخشکید و دوباره نوشت، کاری ساده نبود و حالا زندگی او بیش از پیش «پوپک» بود که برای روشن نگاه داشتن چراغ گل آقا پس از پدر کوشید اما او هم یک جا متوقف کرد چون زمانه، دیگر شده بود.
   
  گل‌آقا در تمام دهۀ 70 نشریه‌ای مهم و خواندنی و تأثیر‌گذار بود که مطالب آن نقل می‌شد و از توقیف‌های 1379 نیز جان به در برد اما دو سال بعد در دوم آبان 1381 و در دوازدهمین سالگرد تولد مجله خود صابری تصمیم به توقف انتشار گرفت و این بار امضای نوشتۀ او نه گل‌آقا بود نه شاغلام و نه غضنفر (شخصیت‌هایی که خلق کرده بود تا نمایندگان تیپ‌های مختلف اجتماعی باشند) بلکه امضا کرد: صابری فومنی. یعنی پایان و خداحافظ!

  او هیچ‌گاه دلیل توقف انتشار نشریه‌ای را که به یک نهاد تبدیل شده بود اعلام نکرد اما همان موقع برخی حدس زدند پس از دوم خرداد 76 و در پی ظهور طنزنویسانی چون سید ابراهیم نبوی ذائقۀ مردم تغییر کرده بود و نه می‌توانست مانند آنها باشد و نه شکل گذشته مخاطبان را سیراب می کرد ولی دلیل اصلی چیز دیگری بود. این که انتظار داشت نه تنها تحمل شود بلکه او را قدر بدانند که توجه مردم را به داخل جلب کرده ولی حاکمیت و سلیقه ها چندان دوپاره شده بود که اعتماد سابق به او هم زایل شده بود. 
  
  انکار نمی‌کرد که ایفای نقش سوپاپ برای جلوگیری از انفجار اجتماعی بد نیست ولی وقتی آدمی با مشخصات سعید مرتضوی به جان مطبوعات افتاده بود نه می‌شد با او در افتاد و نه نادیده‌اش گرفت و ادامۀ انتشار عملا ممکن نبود. اگر از نهادهای غیر دولتی انتقاد می‌کرد چه بسا سراغ او می‌آمدند و اگر از خاتمی با اقتدارگرایان هم‌سو می‌شد. در این فضا گویا حسن حبیبی که حامی و در عین حال سوژۀ گل‌آقا بود توصیه کرد فتیله را پایین بکشد.

   این احتمال هم جدی است که وقتی شنید به سرطان مبتلاست نمی‌توانست ادامه دهد و کمتر از دوسال بعد درگذشت. جالب این که مشهورترین جمله دربارۀ گل‌آقا سخنی است که هرگز نگفت و ننوشت: "بنویسید خاتمی، بخوانید ناطق!"

  در آستانۀ دوم خرداد 1376 این شایعه به شکلی بسیار گسترده پیچید که گل‌آقا نوشته "بنویسید خاتمی بخوانید ناطق" یعنی قرار نیست آرا درست شمرده شود حال آ‌ن که چنین جمله‌ای را ننوشته بود اما ضرب‌المثل و به گل‌آقا منتسب شد.

  در دوران "دو کلمه حرف حساب" روزنامۀ اطلاعات و بعد از آن که رهبران نهضت آزادی را افراد مسلحی ربودند و گویا شبه تیربارانی دروغین به قصد ترساندن برای آنان ترتیب دادند این خبر در رسانه ها قابل نقل نبود و از اینترنت و کانال تلگرامی و شبکۀ ماهواره‌ای هم البته خبری نبود اما گل‌آقا در قالب طنز نوشت که "شاغلام پیشنهاد داد دسته جمعی به بهشت‌زهرا برویم و زیارت اهل قبور کنیم و گفتیم: نه! خطرناک است. مگر نشنیده‌ای که می‌زنند؟ شاغلام پاسخ می‌دهد ولی ما پنج نفریم در حالی که آنها 9 نفر بودند. گل آقا هم می‌گوید: درست است ولی آنها اول می‌زنند بعد می‌شمرند!"

    گل آقا چنان که اشاره شد آدمی مبادی آداب بود و وقتی دانست طنز کوتاه او در اطلاعات درباره مارگارت تاچر به سبب خانم بودن نخست وزیر انگلستان نوشته او را غیر اخلاقی جلوه داد رسما عذرخواهی کرد.

  از ویژگی‌های صابری این بود که نثری بسیار فاخر داشت و با ادبیات کلاسیک و معاصر نیک آشنا بود و بی‌شک برخی از نوشته‌های او در کتاب‌های درسی به عنوان نمونۀ نثر پیراسته قابل درج و تدریس است اگر ذوقی مانده باشد. کافی است اشاره شود که وجه ادبی منحصر به خود صابری هم نبود.تا جایی که ابوالفضل زرویی نصرآباد یکی از بالیدگان گل آقاست که او هم ناباورانه چشم از جهان بست و از بیشتر ویژگی‌های صابری برخوردار بود و راز توقف انتشار گل آقا را هم او فاش کرد وقتی صابری رفته و خود نیز با مرگ دست و پنجه نرم می کرد.

  الگوی اصلی گل‌آقا اما نه توفیق‌ها که  علی اکبر‌خان دهخدا بود. مشروطه‌خواه، اهل ادبیات، نویسنده، ملی، روزنامه‌نگار و البته فرهنگ‌نویس و صابری فومنی فرصتی برای انجام این آخری پیدا نکرد.
  

  از خاطرات قابل توجه کیومرث صابری یکی این بود که چند ماه مانده به درگذشت امام خمینی همراه با مرحوم دعایی به دیدار رهبر فقید انقلاب می‌رود. در حالی که بعد از قبول قطعنامه 598 و تعبیر جام زهر تمام دیدارهای عمومی امام لغو شده بود و به خاطر آن و نیز بیماری سرحال نبود و صابری می‌گوید بسیار خسته و حتی افسرده به نظر می‌رسید و نگاه‌مان نمی‌کرد و دعایی گفت: پس ما برویم چون شما نگاه مان هم نمی‌کنید ولی آقا! این آقا گل‌آقاست ها و تا امام نام او را شنید نگاهی کرد و لبخند زد و خندید.

  آدم‌هایی چون کیومرث صابری فومنی در گذر زمان بیشتر شناخته می‌شوند و در این 20 سال عیار او روشن‌تر شده است و نثر او همچنان گواه است. نثری که جا دارد در کتاب های درسی بیاید بلکه دانش آموزان هم از این همه ملولی کتاب های درسی به درآیند. (این که صابری بسیار کوشید گل آقا را فراتر از نماد به عنوان یک نهاد تثبیت کند تا قائم به شخص او نباشد و بعد ادامه یابد و دختر و دوستانش مدتی بعد از مرگ در این راه کوشیدند و ناکام ماندند می تواند به عنوان شاهدی دیگر بر نظریه دکتر کاتوزیان هم باشد: ایران؛ جامعه کوتاه مدت که به ایران؛ جامعه کلنگی هم مشهور است و این که در ایران نهادها نمی مانند و قائم به افراد است و برای همین مدام شاهد روز از نو روزی از نو و نقطه سر خط هستیم!) 

کانال عصر ایران در تلگرام بیشتر بخوانید: دیدار گل آقا و آیت‌الله خامنه‌ای (+عکس)/ نامه رهبری درباره مجله

دیگر خبرها

  • محمد خاتمی: تورم به سطح فوق‌العاده نگران کننده رسید | چرا به شاخص‌های برنامه ۲۰ ساله نزدیک نشده‌ایم؟
  • سید محمد خاتمی: کشور در شرایط حساسی به سر می‌برد/ چشم امید ما برای عبور از بحران‌ها و گشودن افق‌ها به دانشگاه است/ اولین کار مجلس هفتم تثبیت قیمت‌ها بود و دیدیم که تورم روز به روز افزایش پیدا کرد
  • کیومرث صابری؛ چگونه «گل‌آقا» و بعد «گل‌آقای ملت ایران» شد؟/ "بنویسید خاتمی، بخوانید ناطق"؛ ناراستی که راست تلقی شد!/ نمادی که می توانست نهاد شود اما نشد
  • سید محمد خاتمی: تورم به سطح فوق العاده نگران کننده ای رسیده است /نباید با ذهنیت‌های بسته به سراغ امور پیچیده کشور رفت
  • کیومرث صابری؛ چگونه «گل‌آقا» و بعد «گل‌آقای ملت ایران» شد؟/ "بنویسید خاتمی، بخوانید ناطق"؛ ناراستی که راست تلقی شد!
  • افکار عمومی آمریکا نمی‌تواند نسبت به جنایات در غزه بی‌تفاوت باشد
  • اسرائیل درمانده است ایران قواعد بازی را تغییر داد | این جمله یک اشتباه بزرگ از سوی بایدن بود
  • تداوم مداخله جویی واشنگتن؛ کاخ سفید خواستار آزادی خواننده رپ ایرانی شد
  • ادامه مداخله جویی واشنگتن؛ کاخ سفید خواستار آزادی خواننده رپ ایرانی شد
  • بشاگرد مدال افتخار ایران