Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «ایران اکونومیست»
2024-04-28@20:02:19 GMT

پاییز و خانه‌ای با شیروانی نارنجی

تاریخ انتشار: ۱۴ خرداد ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۵۱۵۲۴۱۷

پاییز و خانه‌ای با شیروانی نارنجی

کتاب «پاییز و خانه‌ای با شیروانی نارنجی» نوشته امیرعلی مهاجری در خطی مستقیم به داستان‌های پیرامون فوت و مراسم خاک‌سپاری یکی از نزدیکان نویسنده می‌پردازد.

به گزارش خبرنگار کتاب ایران اکونومیست، کتاب پاییز و خانه‌ای با شیروانی نارنجی نوشته امیرعلی مهاجری است، نویسنده در توضیح ایده نوشتن این کتاب به خبرنگار ایران اکونومیست گفت: در دانشگاه، ادبیات زبان انگلیسی خواندم.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

همیشه با داستان و ادبیات سروکار داشتم. پیش‌از این در حوزه سینمای کوتاه بیشتر فعال بودم و فیلم‌نامه کوتاه می‌نوشتم. پاییز و خانه‌ای با شیروانی نارنجی نخستین کتاب من است.

این نویسنده با اشاره به تأثیر وفات پدربزرگش بر او و تصمیمش برای نوشتن کتاب توضیح داد: همیشه دوست داشتم داستانی بنویسم، اما موضوعی خاص برای کتاب پیدا نکردم. تا اینکه پدربزرگم در بهمن ۱۳۹۹ فوت کرد در طول روزهایی که مراسم برگزار می‌شد، مسائل مختلفی درباره پدربزرگ می‌شنیدم. همچنین تنها بازمانده از خانواده او عمه خانم بود که سن بالایی دارد. بعد از مراسم ختم عمه خانم داستان زندگی پدربزرگ را برای من تعریف کرد.

او افزود: دچار شک شده بودم و می‌دانستم که مرگ خیلی نزدیک است و نباید اهداف را عقب انداخت. پس در ۱۴۰۰ شروع به نوشتن این رمان کردم. چند نفر از دوستان که نقدنویس سینمایی بودند، کتاب را خواندند و گفتند که با دیدگاه اگزیستانسیالیستی نوشته شده‌است. البته من به روش کاملا کلاسیک بر اساس یک خط این داستان را نوشتم. در نوشتن کتاب به سبک خاصی فکر نکردم و فقط خواستم داستانی را تعریف کنم.

مهاجری در بخشی از پیش‌گفتار این کتاب نوشته‌است: در این داستان به روایت یک قهرمان بخشنده و گمنام می‌پردازم. انسان‌های بزرگ بی‌شماری به این دنیا آمده و رفته‌اند که ما صرفا معدود افرادی را می‌شناسیم که به شهرت رسیده‌اند ولی نمی‌دانیم در همین حوالی، در انتهای همین کوچه پس‌کوچه‌های گمنام هزاران قهرمان در بین ما زندگی می‌کنند؛ بدون آنکه ادعایی داشته‌باشند. وقتی از قهرمان صحبت می‌کنیم لزوما فردی نیست که جامعه یا ملتی را به رستگاری می‌رساند، گاهی اوقات یک قهرمان جامعه آماری کوچک‌تری را نجات می‌دهد...

قسمتی از متن کتاب:

راس ساعت هشت صبح با صدای خاله مه‌لقا بیدار شدیم. سکوتی سنگین بر فضا حکمرانی می‌کرد. افراد کلام را از یکدیگر دزدیده بودند و با مشغول کردن خودشان به کاری ساختگی سعی می‌کردند روز را عادی و طبیعی جلوه دهند. هیچ‌کس نمی‌خواست اولین مجرمی باشد که سکوت را بشکند و به بقیه افراد یادآوری کند که تنها تا یک ساعت دیگر آمبولانس جسد بی‌روح پدربزرگ را می‌آورد. هرکسی در ذهن خود به این فکر می‌کردکه چگونه باید با این مسئله برخورد کند، بگذارد این خشم و درد نهان در سینه بیرون بریزد ویا برای خویشتن‌داری هم که شده، همچنان در حفظ سکوت پیش‌قدم باشد.

صدای آرام چرخ‌های آمبولانس روی آسفالت کوچه به گوش رسید. سکوت حتی از قبل هم کشنده‌تر شده بود. چه کسی فکرش را می‌کرد روزی از سر کوچه به‌جای شنیدن قدم‌های پدربزرگ، صدای ماشینی به گوش برسد که جسد بی‌جانِ او را حمل می‌کند. صدای مهرناز مرا از بند اسارت عمیق‌ترین افکار ذهنی‌ام رها کرد:

- دامون؟

- بله؟

- آماده‌ای؟ آمبولانس رسید.

مهرناز نتوانست بغضش را تحمل کند. من هم برای آنکه بغضش به گریه تبدیل نشود، شمرده شمرده به مهرناز گفتم:

-این کوچه عجب تاریخی رو توی دل خودش ثبت کرده! توی این چند دهه صد نفر مثل بابابزرگ روزی زنده ازش وارد کوچه شدند و یه روز دیگه جسد بی‌روحشون از کوچه خارج شده.

-بس کن.

-عجب صبری داره این کوچه!...

این کتاب در بهار ۱۴۰۱ در ۵۰۰ نسخه توسط انتشارات آنیما منتشر شد. 

  منبع: خبرگزاری ایرنا برچسب ها: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ، شهر تهران ، آمبولانس

منبع: ایران اکونومیست

کلیدواژه: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی شهر تهران آمبولانس

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت iraneconomist.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایران اکونومیست» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۵۱۵۲۴۱۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

قتل مادر با ضربه‌های هولناک وزنه بدنسازی

رییس پلیس آگاهی پایتخت از بازداشت عامل قتل مادر با ضربه‌های هولناک دمبل، خبر داد.

به گزارش مهر، سردار علی ولیپور گودرزی رئیس پلیس آگاهی تهران بزرگ گفت: چندی قبل مأموران کلانتری ۱۰۲ پاسداران از طریق تماس تلفنی با اداره دهم پلیس آگاهی از قتل زن میان‌سالی در خانه‌اش خبر دادند.

وی با بیان اینکه با گزارش این خبر تحقیقات آغاز و کارآگاهان راهی محل شدند، افزود: تیم جنایی با ورود به خانه موردنظر با جسد زن میانسال در حالی که با ضربات جسم سخت به قتل رسیده بود مواجه شدند.

رئیس پلیس آگاهی پایتخت ادامه داد: همسایه‌ها که متوجه صدای درگیری در خانه زن میانسال شده بودند به کارآگاهان گفتند این مادر و پسر با هم زندگی می‌کردند وقتی صدای درگیری شنیدیم به اینجا آمدیم اما با جسد زن میانسال رو به‌رو شدیم.

این مقام ارشد انتظامی عنوان کرد: با توجه به سالم بودن در ورودی و صدای مشاجره پسر جوان با مادرش قبل از جنایت، احتمال دست داشتن او در قتل مطرح شد.

رئیس پلیس آگاهی تهران بزرگ خاطرنشان کرد: کارآگاهان خیلی زود پسر جوان را در یکی از خیابان‌های شرق تهران شناسایی و وی را در یک عملیات دستگیر کردند.

وی گفت: متهم که حالت روحی و روانی مناسبی نداشت مدعی شد، روز حادثه مادرم اعتراض کرد که چرا خانه را بهم ریختی و سر این موضوع باهم دعوایمان شد؛ عصبانی شدم و با وزنه بدنسازی او را زدم که ناگهان متوجه شدم نفس نمی‌کشد.

رئیس پلیس آگاهی تهران بزرگ ادامه داد: با صدور قرار قانونی از سوی مرجع قضائی متهم برای سیر مراحل قانونی به زندان اعزام شد.

کانال عصر ایران در تلگرام بیشتر بخوانید: قتل مادر و خواهرزن برای تصاحب ارثیه میلیاردی / دستمزد 4.5 میلیاردی برای اجیر قاتل قتل مادر به دست پسر ورزشکار دستگیری عامل قتل خانوادگی در کرج

دیگر خبرها

  • داستان فلسطین آنقدر جذاب است که نیازی به تخیل ندارد
  • «مصلای تهران» یا «شهرآفتاب» داستان یک تلخی بی‌پایان
  • شمه‌ای از بی‌کفایتی پهلوی
  • داستان جذاب زندگی یک نوجوان در «جرئت و حقیقت»
  • قتل مادر با دمبل به دلیل اعتراض به به‌هم ریختن خانه
  • قتل مادر به دلیل اعتراض به به‌هم ریختن خانه
  • قتل هولناک مادر با ضربه‌های دمبل
  • قتل مادر با ضربه‌های هولناک وزنه بدنسازی
  • کدام کتاب «سروش صحت» باعث صف طولانی در اصفهان شد؟
  • آدینه با داستان/ چی از آسمان افتاد؟!