محلهای که قانونش را اراذل تعیین می کردند
تاریخ انتشار: ۲۰ خرداد ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۵۱۹۳۲۸۵
خبرگزاری مهر، گروه جامعه: غلط کردم اشتباه کردم از زبانشان نمیافتد، در کوچه خاکی راه میروند و دستانشان را به صورتشان فشار میدهند و داد میزنند غلط کردم اشتباه کردم.
انگار نه انگار اینها همان اراذل و اوباش قداره کشی هستند که چهار شب پیش پلیس را در نیمه شب تا سر حد مرگ کتک زدند و در آخر هم او را با قمه مجروح کردند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
ماجرا به درگیری اراذل و اوباش محله مرتضی گرد برمیگردد، همان محلهای که در حاشیه اتوبان آزادگان قرار دارد.
در قدیمتر اهالی اینجا همدیگر را «زمین خوار» صدا میکردند اما چند سالی هست که ساکنان این محله رو به تهیه و تولید مبل و ملزومات چوبی آورده اند تا شاید بتوانند چهره بهتری از محله یشان به دیگران نشان دهند.
برای رسیدن به این محله باید بزرگراه آزادگان را بگیری و به سمت میدان سابق جهاد بروی، جایی که در حاشیه اتوبان ساختمانهای نیمهکاره فراوانی را میبینی که کارگران در آنها سخت مشغول کارند تا این محله را تکهای از شهر تهران کنند یا حداقل چهره شهری به این منطقه دهند.
در ورودی محله کانکس پلیسی قرار دارد، وعده ما با پلیس این بود که ۸ صبح پنجشنبه جلوی همین کانکس باشیم. نگاهی به اطرافم میاندازم؛ هرکسی با هر سلیقهای که داشته است خانه سازی کرده است و گویی شهرداری هم کاری به کار این محله ندارد، محله که در اوج بی قانونی، قانون دارد، البته قانونش را اراذل محل تعیین میکنند.
این را زمانی متوجه شدم که یکی از کسبههای آن محل در مواجهه با سردار رحیمی رئیس پلیس پایتخت درخواست میکرد تا پلیس نیروی بیشتری به این محله بدهد چرا که به گفته این شهروند زمانی که هوا تاریک میشود (۵ عصر به بعد) این اراذل هستند که در آنجا حکمرانی میکنند و اگر کسی خلاف خواسته آنها اقدام کند با تیزی چاقو رو به رو است.
یکی از مأموران میآید و میگوئید بیایید سر کوچه ولیعصر ۱۶ قرار است همه آنجا جمع شوند، از کانکس تا کوچه حدود ۱۰ دقیقهای پیاده روی باید کرد، همان طور در مسیر که میرویم همچنان درگیر نمای شهری میشوم.
یکی خانه اش را لوکس ساخته و دیگری فقط چند آجر را روی هم گذاشته است تا فقط سرپناهی داشته باشند، زنان با چادرهای رنگی از خانه بیرون آمدند و دست بچههایشان را گرفته و به سمت ولیعصر ۱۶ حرکت میکنند.
تا به ولیعصر ۱۶ برسیم با یکی دو نفر هم صحبت میشوم، میگویم خبر دارید آن شب چه اتفاقی افتاد؟ پسر ۲۰ سالهای که شلوار کردی و یک تی شرت قرمز رنگ به تن دارد و روی بازوهایش هم خالکوبی کرده است با صدای بلند داد میزند و میگوید: «بله، همه میدانیم، فیلم هم در محله ما و هم در بقیه محلهها پخش شده است، معروف شدیم».
از او میخواهم یکشنبه شب را برایم روایت کند و میگوید: «سر و صدا از بیرون آمد، اول فکر کردیم مثل دعواهای همیشگی است که در محله میبینیم، اما کم کم سر و صداها تبدیل به فحش ناموسی شد.
رفتم پشت پنجره که بگویم حاجی اینجا خانواده هست حداقل فحش ناموس نده که دیدم چند نفر قمه بدست در یکی از خانهها دارند یکی را که انگار داخل خانه است را تهدید میکنند.
دروغ چرا ترسیدم، اینها کینهای هستند، اگر حرفی به آنها بزنی تا تلافی نکنند ول کن معامله نمیشوند. خواستم پنجره را ببندم که دیدم یک دختر که مثل من از داخل پنجره پایین را نگاه میکند جیغ کشید که پلیس را کشتند.
جرأت نداشتم به داخل کوچه بروم، نه اینکه برای خودم بترسم، من که خودم و رفیقام بزن بهادر هستیم اما برای خواهر مادرم ترسیدم، چند دقیقهای گذشت و مأموران دیگر رسیدند و همگی را دستگیر کردند، یکی از اراذل اما فرار کرد که انگار امروز او را هم دستگیر کردند و به اینجا آورده اند.
از حجم بالای جمعیت میشود حدس زد که آن کوچه ولیعصر ۱۶ است، پیر و جوان و کوچک و بزرگ ایستاده بودند تا ببینند پلیس میخواهد با افرادی که مامورش را مجروح کرده است چه کند، دو نفر از افراد ظاهرشان با بقیه متفاوت است.
به راحتی میشود تشخیص داد که آنها برای این محله نیستند، به سمت آنها میروم و میگویم چرا محله مرتضی گرد به پاتوق اراذل و اوباش معروف شده است، سری تکان میدهند و میگویند: «خواهر من با دیدن یکی دو نفر که نمیشود یک محله را قضاوت کرد، ما برای محله پایینی هستیم اما اراذل هم در محله ما هستند.
اما خب اسم محله مرتضی گرد بد در رفته است، حتی اراذل دیگر محلهها هم به اینجا میآیند، کاش پلیس چند کانکس دیگر در محله بگذارد، ما به خاطر شغلمان در این محله زیاد رفت و آمد میکنیم اما جوری برنامه ریزی میکنیم که به تاریکی شب نخوریم وگرنه کارمان با کرام الکاتبین است»
یکی از افرادی که کنارمان ایستاده است میگوید سردار رحیمی آمد و همه به سمت سردار میرویم تا از جزئیات آن قائله با خبرشویم، همراه با سردار به داخل کوچه ولیعصر ۱۶ حرکت میکنیم.
سردار میگوید: «شب یکشنبه، ۱۶ خرداد ماه تماسی با مرکز فوریتهای پلیسی برقرار شد و شهروندان اعلام کردند که درگیری خانوادگی ایجاد شده است. یکی از همکاران بنده در مرکز فوریتهای پلیسی ۱۱۰ و کلانتری شهید مصطفی خمینی در محل حضور پیدا میکند و در بررسیهای صورت گرفته متوجه میشود که مورد اعلام شده بیش از یک نزاع فردی است.
با وجود اینکه مأمور پلیس تنها بوده است، وارد جمع شده و افرادی که در نزاع حضور داشتند را جدا میکند اما چند نفر از اراذل و اوباش با رفتار خارج از عرف به همکار بنده حمله میکنند که همکار من با رشادت پاسخ آنها را میدهد.
به هر حال تا تیمهای دیگر به محل برسند یکی از اراذل به مأمور ما حمله میکند و با چاقو همکار من را مورد ضرب و جرح قرار میدهد.
سپس با همان حالت تیر خوردگی از صحنه خارج میشود و توسط دوستان خود که چهار یا پنج نفر از قاچاقچیان منطقهای یا حتی بعضی از قاچاقچیانی که در شهرهای غربی بودند میگریزد و با قصد خروج از کشور به سمت غرب کشور روانه میشود اما لب مرز دستگیر میشود.»
مردم دور سردار را گرفته اند با شعار «نیروی انتظامی تشکر تشکر» از پلیس به خاطر رشادت مامورش تشکر میکنند، سردار هم مأمور فداکار را در آغوش میگیرد و از تشکر میکند، البته یکی از ساکنین یک جلد قرآن و یک جلد مفاتیح آورده است و به آن مأموری که مورد ضرب و جرح قرار گرفته است تقدیم میکند و از سردار میخواهد که بیشتر از قبل به فکر محله یشان باشند.
مأموران مشکی پوش پلیس امنیت ایستانده اند، این مأموران همیشه نماد قدرت و اقتدار بوده اند، امروز هم بار دیگر میخواهند هیمنه این اراذل را در هم بشکنند و به سایرین نشان دهند که عاقبت قداره کشی و گردن کلفتی موش شدن در دستان مقتدر پلیس است.
با دستور سرهنگ کاویانی رئیس پلیس امنیت تهران اراذل را ماشین حمل متهم پیاده میکنند، آنقدر ترسیده اند که پایشان به زمین نرسیده داد میزنند غلط کردیم اشتباه کردیم، جمعیت بیشتر میشود و جای تکان خوردن نیست، یکی از مأموران مشکی پوش به مأمور دیگر میگوید که مراقب اسلحه و گاز اشک آورش باشد؛ صدای غلط کردم اراذل در کوچه پخش شده است، برخی همچنان میترسند و از بالای پشت بام یا از پشت پرده پنجره بیرون را نگاه میکنند.
برخی دیگر آمده اند و میگویند کتکشان بزنید، اینها به ما رحم نمیکنند شما هم به آنها رحم نکنید؛ سرهنگ راستی رئیس مرکز عملیات پلیس امنیت عمومی تهران که چاقویی بدست دارد، بعد از سلام نظامی به سردار، از نحوه دستگیری متهمان میگوید: «این اراذل و اوباش دو گروه فروشنده مواد مخدر صنعتی بودند که حتی سه نفر از بستگان این افراد به دلیل مراکز تهیه و توزیع مواد مخدری که داشتند در زندان هستند.
ماجرای آن شب از آنجا شروع میشود که اختلاف و درگیری این افراد به واسطه موضوعات مختلف آغاز میشود و عربده کشی و کری خوانی میکنند. شهروندان به پلیس اطلاع میدهند و در کوتاهترین زمان مأمور به محل میرسد اما این افراد به مأمور حمله میکنند و با ضربات چاقو مأمور را میزنند.
مأمور نیز تیراندازی میکند که دو نفر، یکی از ناحیه گردن و دیگری از ناحیه سر تیر میخورند، و در نهایت با حضور سایر عوامل پلیس پنج نفر در محل دستگیر شدند و دو نفر دیگر در مرحله دیگر دستگیر شدند. عامل اصلی این درگیری به غرب کشور فرار کرده بود که او نیز دستگیر شد. چهار نفر از مواد فروشانی که خودشان نیز تحت تعقیب بودند و قصد داشتند این فرد را از مرز رد کنند نیز دستگیر شدند.»
اراذل به قدری ترسیده اند که چندباری حرف سرهنگ راستی را قطع میکنند و میگویند «نمیشود ما را ببخشید؟» سردار خطاب به ما میگوید «توبه اینها مرگ است، همه آنها سابقه دارد هستند، بارها و بارها دستگیر شده اند اما مزه شرارت زیر زبانشان رفته است و حاضر نیستند از کار زشتشان دست بکشند».
افسری که مورد ضرب و جرح قرار گرفته است حال خوبی ندارد، سرش گیج میرود، همکارانش کمک میکنند تا به سمت ماشین برود، به سمت او میروم و میخواهم چند سوالی از او بپرسم اما میگوید حال خوبی ندارد، نمیخواهم اذیتش کنم و بر میگردم که سمت جمعیت بروم، صدایم میکند و میگوید: «خانم به مردم بگو فقط فیلم را نبینند، فکر نکنند پلیس آنها ضعیف است، من قبل از اینکه زمین بخورم و چند نفر از آنها را زدم، اما تنها بودم و آنها ۷-۸ نفر بودم.
شرمنده ام که نتوانستم بیشتر مقاومت کنم، ما از روز اولی که وارد پلیس میشویم خودمان را برای درگیری با نخالهها آماده کرده ایم اما خب گاهی دست تنها میشویم و آن نتیجهای را که میخواهیم را همان لحظه نمیگیریم؛ بازم خدا رو شکر اینها دستگیر شدند، اینها خیلی قلدر بودند و حس میکردند زور کسی به آنها نمیرسد.»
دو مأمور دیگر که زیر بغلش را گرفته اند او را میبرند و من به سمت جمعیت بر میگردم، با فردی که ضارب اصلی است صحبت میکنم، هنوز سوال نپرسیده میگوید: «بخدا مست بودم، هم مواد زده بودم و هم مشروب خورده بودم، حالم دست خودم نبود»
حرفش را قطع میکنم میخواهم تا آن شب را روایت کند، همان طور که دستانش را روی صورتش فشار میدهد تا صورتش معلوم نباشد، میگوید «من با رفیقم داشتیم از کوچه رد میشدیم که اصغر به ما گیر داد و دعوا شد، یک ربعی بود که داشتیم کتک کاری میکردیم که مأمور رسید، منم چون به حال طبیعی نبودم رفتم و مأمور را زدم، اما پشیمانم»
به گفته پلیس این فرد ۳۶ ساله هست و سابقه دار در حوزه مواد مخدر دارد، او به میاندوآب رفته بود تا از کشور فرار کند اما لب مرز دستگیر میشود؛ این متهم میگفت: «من اراذل نیستم، مواد فروشم، مأمور که آمد ترسیدم دستگیر شوم و به زندان بروم برای همین هم با کارد سلاخی که همراهم بود مأمور را زدم که فرار کنم»
از او سوال کردم تو که سابقه زندان داری چرا از به زندان رفتن ترسیدی که گفت: «من الان هم زندانی هستم، دو ماه است که با مرخصی بیرون آمدم، اصغر اینا زانوی من را شکسته بودند، الان میخواستم انتقام بگیرم برای همین آن شب به سراغشان رفتیم.»
تشهیر یا همان اراذل گردی تمام میشود، اراذل را سوار ماشین حمل متهم میکنند، پلیسها هم میروند و دوباره محله میماند و اهالیاش، تا زمانی که ماشین بیاید از یکی دیگر از افراد درباره محله سوال میکنم؛ رحمان میگوید: «مطمئن باشید این منطقه به یک خاک سفید دیگر تبدیل میشود و اگر جلوی این رفتارها گرفته نشود، یکی از جرم خیزترین مناطق تهران بزودی در اینجا سر از خاک بر میآورد. چرا که اراذل و اوباش برای فرار از قانون و دور بودن از چشم پلیس به این منطقه آمده اند و هر کاری که دلشان بخواهد انجام میدهند.»
حرفهایش مرا به فکر میبرد. به این فکر میکنم که آیا دهیار این محله به قولی که به رئیس پلیس مبنی بر اهدای یک قطعه زمین برای ایجاد کلانتری داده است عمل میکند یا نه، اگر عمل کند که یک کلانتری در این محله تأسیس میشود و محله مرتضی گرد آرامش را هم تجربه میکند و اگر آن دهیار به قولش عمل نکند که باز هم همان آش است و همان کاسه.
کد خبر 5510262 مهسا شمسمنبع: مهر
کلیدواژه: دستگیری اراذل و اوباش ضرب و شتم زندانی شهرداری تهران شورای شهر تهران سازمان محیط زیست قطار حج تمتع قوه قضاییه سازمان تامین اجتماعی علیرضا زاکانی مترو طوفان دادستانی تهران ترافیک پلیس راهور اربعین حسینی محله مرتضی گرد اراذل و اوباش دستگیر شدند دستگیر شد ولیعصر ۱۶ دو نفر
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۵۱۹۳۲۸۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
تعیین تکلیف شریعتمداری برای لایحه حجاب | کنارش بگذارید، «طرح نور» پلیس کافی است
حسین شریعتمداری، مدیرمسئول روزنامه کیهان طی یادداشتی در این روزنامه نوشت: لایحه حجاب و عفاف همچنان محل بحث و نقد محافل سیاسی-رسانهای است.
مروری بر متن لایحه عفاف و مسیری که تاکنون طی کرده است، این نگرانی جدی را پیش میکشد که مبادا همانگونه که برجام به جای لغو تحریمها، تعداد آنها را دو برابر کرد، لایحه عفاف و حجاب نیز به جای پیشگیری از ناهنجاری کشف حجاب، گسترش این پدیده پلشت را به دنبال داشته باشد!
علیرغم برخی تغییرات، موارد سؤالبرانگیز کماکان و یا کم و بیش در متن لایحه دیده میشود که میتواند کارآمدی آن را با تردیدهای جدی روبهرو کند.
اولین پرسش که اساسیترین نیز هست، این که لایحه یاد شده بر اساس کدام نیاز و برپایه کدام ضرورت تهیه شده است؟!
الف: اگر پاسخ آن است که برای مقابله با کشف حجاب و حفظ عفت عمومی نیاز به قانون داشتهایم که باید گفت این پاسخ قابل قبول نیست! چرا که موضوع و متن مواد ۶۳۸ و ۶۳۹ از قانون مجازات اسلامی و قانون موسوم به البسه (مصوب ۲۸ اسفند ۱۳۶۵) به وضوح در این خصوص بوده و هست؛ بنابراین فقدان قانون نمیتواند انگیزه قابل پذیرشی برای تهیه لایحه مورد اشاره باشد.
ب: ممکن است گفته شود که قوانین موجود کافی نبوده و نیاز به اصلاح داشته است! در این صورت میتوانستند با ارائه ماده واحده، مفاد قانون قبلی را اصلاح کنند!
ج: بر فرض که تهیه و تدوین قانون تازهای برای حجاب ضرورت داشته است! سؤال این است چرا مادام که قانون جدید به تصویب نرسیده است، این پدیده خسارتآفرین به حال خود رها شده و برای پیشگیری از آن به قوانین موجود عمل نشده است؟ این «ترک فعل» که مصداق روشن عمل مجرمانه است با کدام توضیح قابل قبولی صورت گرفته است؟!
حضرت آقا در دیدار رمضانی مسئولان نظام به همین نکته اشاره کرده و میفرمایند: «یک مطلب دیگری را من میخواهم مطرح کنم و آن چالش تحمیلی مسئله «حجاب» در کشور است. مسئله حجاب تبدیل شده به یک چالش و بر کشور ما تحمیل شده، این را تحمیل کردند.
کسانی نشستند نقشه کشیدند، برنامهریزی کردند که حجاب بشود یک مسئله در کشور ما، در حالی که چنین مسئلهای در کشور وجود نداشت، مردم با شکلهای مختلف داشتند زندگی میکردند». آیا پیش کشیدن لایحه حجاب و عفاف بیآن که ضرورتی داشته باشد، بخشی از پازل دشمن و کمک به این «چالش تحمیلی» نبوده است؟!
آیا موارد یاد شده شکبرانگیز نیست؟! و انگیزه تدوین و تهیه لایحه موسوم به حجاب و عفاف را با تردیدهای جدی روبهرو نمیکند؟! و آیا اقدام به تهیه این لایحه همان «چالش حجاب» نیست که در غفلت و سادهاندیشی مسئولان، به نظام و تودههای عظیم مردم متدین و پاکباخته کشورمان تحمیل شده است؟!
چرا از هنگام تهیه لایحه عفاف تاکنون، ناهنجاری کشف حجاب گستردهتر شده است؟! چرا برخلاف تاکید رئیس قوه قضائیه و رئیسجمهور بر اجرای قوانین موجود، از اجرای آن خودداری شده است؟! چرا لایحهای با ۹ ماده از سوی قوه قضائیه و افزایش آن به ۱۵ ماده توسط قوه مجریه وقتی به مجلس میرود به ۷۱ ماده و در حجم انبوه ۳۲۴۲۱ کلمه تبدیل میشود و نزدیک به یک سال در کوچه پس کوچههای مجلس معطل میماند؟!
اقدام اخیر نیروی انتظامی در قالب «طرح نور» نه فقط تاکنون طرح موفقی بوده است بلکه با جرأت میتوان گفت که تنها طرح و اقدام موفق و کارساز طی یکسال اخیر است. در این خصوص گفتنی است که اولاً؛ این طرح، کمترین ربطی به لایحه عفاف و حجاب ندارد بلکه اجرای قوانین موجود است که طی یک سال گذشته در حرکتی مشکوک، متوقف مانده بود. در صورتی که لایحه عفاف و حجاب بهگونهای که در مجلس تهیه شده است به تصویب شورای نگهبان برسد، از ادامه اجرای طرح نور نیز جلوگیری خواهد شد و امید تازهای که با اجرای این طرح در افق پیشروی ملت پدید آمده است هم بر باد خواهد رفت!
در ماده ۴۹ لایحه عفاف و حجاب آمده است «هر زنی در انظار عمومی، معابر یا اماکن عمومی که نوعاً در منظر نامحرم است، اعم از فضای حقیقی یا مجازی کشف حجاب کند، به نحوی که چادر یا مقنعه یا روسری یا شال و امثال آنها بر سر نداشته باشد، در مرحله اول از طریق سامانههای هوشمند فرماندهی انتظامی جمهوری اسلامی ایران (فراجا) با تطبیق با سایر بانکهای اطلاعاتی اطمینانآور احراز هویت قطعی مرتکب، معادل یک دوم حداکثر جزای نقدی درجه هشت جریمه ولیکن اخذ جریمه مذکور به مدت ۳ سال معلق میشود و با استفاده از سامانههای هوشمند یا پیامک یا پست، به وی اعلام میشود.
در صورت تکرار در مدت تعلیق جریمه (مرتبه دوم) علاوهبر اخذ جریمه مرتبه اول، معادل حداکثر جزای نقدی درجه هشت جریمه و از طرق مذکور به وی اعلام میشود، در مرتبه سوم توسط مرجع قضائی به جزای نقدی درجه شش و در مراتب بعدی به جزای نقدی درجه پنج محکوم میشود. در صورت تکرار بیش از چهار بار، مرتکب به مجازات تکرار جرم موضوع ماده ۳۷ این قانون، غیر از حبس محکوم میگردد»!
یک بار دیگر متن این ماده را بخوانید! پلیس از برخورد قانونی با کشف حجاب که «جرممشهود» است و باید بلافاصله از آن جلوگیری کند، منع شده است! و به جای آن باید پس از مشاهده کشف حجاب از کشفحجابکننده عکس بگیرد و خانم کشفحجابکننده را از طریق سامانهها شناسائی کند و سپس به او پیامک بزند و در نهایت خانم کشف حجابکننده به جریمه نقدی محکوم خواهد شد و مطابق این ماده «اخذ جریمه مذکور به مدت ۳ سال معلق میشود»! و... یعنی پول بده و کشف حجاب کن! و تازه این جریمه هم ۳ سال به حالت تعلیق خواهد بود!
آیا قرار است اینگونه با پدیده خانمانبرانداز کشف حجاب مقابله شود؟! اگر لایحه یاد شده با همین فحوا تصویب شود، اولاً؛ دست دشمنان و عوامل مزدور آنها را برای گسترش کشف حجاب باز میگذارد. ثانیاً؛ زنان و دختران فریبخورده و بیخبر از پشت صحنه این پدیده پلشت را در طرح فریب دشمنان به حال خود رها میکند و در نهایت زمینه را (به قول حضرت آقا) برای گامهای خسارتبار بعدی فراهم میآورد.
از شورای محترم نگهبان انتظار میرود که تمامی مفاد لایحه عفاف و حجاب را با دقتنظر بررسی کند و همانگونه که روش پسندیده این شورا بوده و هست اجازه ندهد کمترین تخلفی از مبانی شرعی، اصول قانون اساسی و سیاستهای کلی نظام در طرح یاد شده جای داشته باشد... اگرچه با توجه به شرحی که درباره تهیه این لایحه ارائه شد، بهتر آن است که طرح یاد شده از اساس کنار گذارده شود.