سدهای بزرگ برای ورود جوانان به سینما
تاریخ انتشار: ۲۰ خرداد ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۵۱۹۵۱۹۹
یک نویسنده و کارگردان، درمورد اهمیت فیلمنامه در تولید آثار تصویری موفق توضیحاتی داد.
«فیلمنامه ساده و خوب علاوه بر صرفهجویی در زمان تولید میتواند باعث موفقیت در تولید آثار ویدیویی شود.»
«غنی بودن فیلمنامهها به لحاظ ادبی موفقیت و ماندگاری آثار نمایشی را تضمین میکند.»
«نیروهای متبحر در فیلم نامه نویسی به اندازه کافی وجود ندارد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
شاید هر یک از این جملات را بارها و بارها درمورد فیلمنامههای آثار تلویزیونی و سینمایی شنیده ایم که این نشان میدهد بدون شک، فیلمنامه قوی نقش مهمی در آثار تصویری ایفا میکنند و به نوعی، نبض تپنده آنها به شمار میآید؛ به طوری که ضعف و قوت آن میتواند ضمانت خوبی در موفقیت کار باشد.
از اینرو، گفت و گویی با مهدیه سادات شاهمرادی، نویسنده، کارگردان، مدرس تئاتر و سینما و عضو رسمی خانه تئاتر انجام داده ایم که در ادامه میخوانید.
در خصوص شرایط فعلی فیلمنامه ها در ایران توضیح دهید. آیا فیلمنامه های قابل قبولی داریم؟
در سالهای اخير، به دلیل افزایش دانشگاه های غیر دولتی و علمی کاربردی، تعداد فارغ التحصیلان رشته ادبیات نمایشی و فیلمنامه نویسی بسیار بیشتر شده و به تبع آن، میزان تولید فیلم نامه هم افزایش پیدا کرده است و همچنین به دلیل دسترسی آزاد جوانان به فیلم های روز دنیا، تنوع در سبک و نگاه فیلمنامه نویسان هم افزایش یافته است. بنابراین، در یک کلام می توان گفت که به لحاظ کمّی در تولید فیلمنامه پیشرفت کرده ایم اما در این سالها، از لحاظ کیفی، فیلمنامه های فاخر و موفق زیادی تولید نشده که دلایل آن متعدد است.
آیا ما با محدودیت ایده، طرح و فیلمنامه روبرو هستیم که تا این حد، برخی از فیلمنامه ها ضعیف هستند و به سمت کلیشه پیش می روند؟
دلایل متعددی وجود دارد که باعث می شود با وجود این همه فارغ التحصیل و علاقمندان تازه نفس، شاهد اکران فیلم هایی باشیم که گاه فیلمنامه های بسیار ضعیفی دارند.
یکی از اصلی ترین مسائل، مافیای پیچیده در حوزه فیلمنامه و سینماست. جوانان تازه نفس و با استعداد خیلی سخت می توانند وارد حلقه بسته گروه های سینمایی شوند. گاه اتفاق می افتد که فرد صاحب نامی، یک طرح را از فردی گرفته است و به نام خود تصویب می کند و سپس، نوشتن فیلمنامه براساس آن طرح را به شاگردانش می سپارد و در نهایت، فیلمنامه را به نام خود ثبت می کند و قرارداد می بندد.
در برخی موارد هم واسطه هایی هستند که سود کلانی از واسطه گری فیلمنامه می برند و در این میان، رقم بسیار کمتری به نویسنده اصلی می رسد.
مورد دیگری که باعث ضعف فیلم ها در حوزه فیلمنامه می شود، مسائل مالی است. خیلی اوقات، کارگردان یا تهیه کننده تصمیم می گیرد برای صرفه جویی در بودجه و برخی دلایل دیگر، فیلمنامه را خوش بنویسد و یا از دستیاران و اطرافیانش کمک بگیرد که چندان نتیجه مطلوبی حاصل نمی شود.
مورد دیگر، ضعف در آموزش است. با فرض این که جوانی شانس بیاورد و بتواند از سدّ مافیای سینما عبور کند و سفارش فیلمنامه ای بگیرد، در میانه راه باز می ماند، به ویژه آن که قرار باشد سریالی را بنویسد و درواقع، مشکل این جاست که با وجود تعدد دانشگاه های هنری و افزایش سطح کمّی فارغ التحصیلان،کیفیت کارها بالا نیست. اگر در گذشته دانشجویان از چند مرحله کنکور سراسری، اعم از تستی و عملی و تخصصی برای ورود به رشته های هنری عبور می کردند، اکنون بدون هیچ سنجشی پا به این عرصه می گذارند و بسیاری از این افراد، زمینه و استعداد هنری و ادبی چندانی ندارند و همتی هم برای بالا بردن توان و دانش و تجربه های بصری و نوشتاری از خود نشان نمی دهند. درحالی که یک فیلمنامه نویس باید سوار بر ادبیات، هنر، جامعه شناسی و روان شناسی بوده و در کنار همه این توانمندی ها از همت کم نظیری برخوردار باشد تا بتواند اثر ارزشمندی را متولد کند و بدنبال آن، حقوق کم دانشگاه ها و نبود ثبات و امنیت شغلی برای اساتید باعث شده تا اهل فن کمتر تمایلی به تدریس مستمر داشته باشند؛ به طوری که بخشی از اساتید، تدریس را رها کرده و یا کلاس هایشان را کم کرده اند و آن ها که مانده اند هم کمتر فرصت می کنند تا در کلاس های پر جمعیت ، همه پروژه های دانشجویان را مطالعه و رفع اشکال کنند.
عمده دلایل ضعف اغلب فیلمنامه ها در ایران چه مواردی هستند؟
به جز موارد ذکر شده، موضوع دیگری هم وجود دارد که باعث می شود تأثیر گذاری فیلمنامه در کشور کمتر شود و آن، اصل مهم مشارکت در فیلمنامه نویسی است. مثلاً گاهی در سریال ها می بینیم که شروع فیلم نامه خوب و هنرمندانه است. امّا در نیمه های سریال افول می کند و باعث ریزش مخاطب می شود و گاهی هم با پایان بسیار گُنگ و غیر حرفه ای در برخی از سریال ها و فیلم ها مواجه می شویم.
مسأله اینجاست که هنوز برخی از فیلمنامه نویسان گمان می کنند که نوشتن، امری فردی است. درحالی که سینمای موفق جهان به سمت کار تیمی رفته است؛ به طوری که شما در فیلم ها و سریال های موفق جهان، اسم یک فیلمنامه نویس را در تیتر نمی بینید بلکه چندین نفر و یا حتی چندین تیم، مسئول نوشتن فیلمنامه می شوند. زیرا یکی متخصص نوشتن طرح است و دیگری تخصصش نوشتن خرده روایت هاست. یکی می تواند به زیبایی، دیالوگ خلق کند و دیگری توصیفات جذابی را به کار اضافه می کند و شخصی دیگر تخصصش ایجاد موقعیت های بکر و ایجاد گِره و تعلیق است. این افراد به فراخور وسعت و دقت کار، تیمی را تشکیل می دهند و توانایی های همدیگر را کامل می کنند تا اثری منحصر به فرد و دیدنی خلق شود.
به نظر شما، تا چه اندازه فیلمنامه نویسان در کشور مهجور واقع شده اند؟
سینما، هنر نمایشی است و ذات آن دیده شدن است. بنابراین، به صورت ناخودآگاه مردم جذب فردی می شوند که می بینند و آن فرد کسی نیست جز بازیگر. از سوی دیگر، عوام، مالک فیلم را کارگردان می دانند. پس بدیهی است که بسیاری از آن ها فقط کارگردان و بازیگران را بشناسند و سایر عوامل فیلم از جمله نویسنده،در سایه قرار بگیرند. زیرا تبلیغاتی هم که با موازات ساخت و پخش فیلم صورت می گیرد حول محور کارگردان و بازیگران نقش اول و مکمل می گردد و کمتر پیش می آید که رسانه ها با نویسنده فیلمنامه مصاحبه کنند و یا روی پِرسنال برندینگ آن ها کار کنند و اگرچه این موضوع در سایر کشورها هم دیده می شود. امّا در ایران پُر رنگ تر است چرا که در این جا، نویسندگی اصلاً شغل محسوب نمی شود. این مسأله در رادیو، تلویزیون و تئاتر هم گریبان گیر نویسندگانی است که نه امنیت شغلی و نه رابطه استخدامی با مجموعه شان و نه حقوق مشخص و در شأن دانش و زحمت شان دارند. البته چندین سال است که بیمه ای با عنوان نویسندگان در سازمان تأمین اجتماعی گذاشته شده است تا کمی، خیال نویسندگان و از جمله فیلمنامه نویسان از بابت بازنشستگی و فوت با حداقل حقوق، راحت شود. امّا هنوز راه درازی در پیش است که نویسندگی در این کشور، به معنای واقعی شغل و حرفه محسوب شود.
نظر شما درمورد فروش فیلمنامه ها در فضای مجازی و حقیقی چیست؟
این که نویسندگان چه در فضای مجازی و چه در فضای حقیقی، کارهای خودشان را بفروشند اتفاق بدی نیست و اتفاقاً این موضوع نشان می دهد که فیلمنامه نویسی، علاوه بر این که یک هنر است، یک شغل هم محسوب می شود و باید بتواند هزینه های زندگی نویسنده را تأمین کند و نکته مهمی که وجود دارد، این است که اگر نویسنده و هنرمند بتواند از قلم و هنر خود ارتزاق کند، دیگر نیازی ندارد که در جاهای دیگری مشغول به کار شود و هنر و قلمش شغل دوم یا چندمش باشد که بدنبال آن، فضای مجازی و تنوع در تولید محصولات نمایشی باعث شده تا سطح عرضه و تقاضا و همچنین، شتاب تولید بالاتر برود که این شتاب و عرضه بیشتر، با آن که
می تواند زمینه تولید کارهای ضعیف و متوسط زیادتری شود ولی از سوی دیگر می تواند به نویسندگان، فرصت آزمون و خطای بیشتری دهد تا هم رفته رفته، کارهای قوی تری تولید کنند و هم در میدان عمل، بازخورد مخاطب واقعی را ببینند و نواقص نوشتاری شان را در کارهای بعدی رفع کنند.
در حال حاضر، دوره های فیلمنامه نویسی را چطور ارزیابی می کنید؟ آیا افراد حتماً باید به صورت آکادمیک، اصول فیلمنامه نویسی را فرا بگیرند تا به تخصص کافی در این حوزه دست پیدا کنند؟
تکنیک ها و اصول فیلمنامه نویسی چندان زیاد و پیچیده نیست و علاقمندان بعد از خواندن چندین کتاب مرجع یا شرکت در کلاس های آموزشی دانشگاهی یا آموزشگاه های آزاد می توانند این اصول را فرا بگیرند. امّا ریزه کاری های این هنر متنوع و گسترده است چراکه در فیلمنامه نویسی چند اصل وجود دارد. یکی ذوق و قریحه و استعداد ذاتی است که اکتسابی نیست ولی نیاز به پرورش و شکوفایی دارد و قطعاً در دوره آموزش است که شناسایی و شکوفا می شود و در صورت استمرار پرورش می یابد.
دیگری تلاش و پشتکار و استمرار در نوشتن است که حتی در ادامه مسیر نوشتن از استعداد ذاتی نیز موثرتر است. بنابراین، اگر کلاس های آموزشی باعث افزایش انگیزه و تلاش فرد و همچنین، استمرار در نوشتن شود،
می تواند بسیار مفید واقع شود و مسأله سوم، سبک و تکنیک های فردی و هدایت تخصصی هنرجوست که در این قسمت، کلاس های آموزشی درصورت داشتن استاد حرفه ای می تواند مفید واقع شود و چهارمین مورد، حُسن شرکت در کلاس های دانشگاهی یا آزاد، شنیدن نوشته های دیگران و خواندن فیلمنامه خود و رفع اِشکال در یک جمع است که به غنای نوشتن کمک شایانی می کند. بنابراین، محاسن حضور در کلاس های فیلمنامه چه در حوزه شناسایی و کشف استعداد و پرورش آن و چه در حوزه آموزش تکنیک ها و همچنین شناخت سبک ها و رفع خطاها و آشنایی با سایر نقطه نظرها و نویسندگان، مفید است. امّا هیچ یک از اینها، به تنهایی نمی تواند فردی را فیلمنامه نویس کند!
شايد به جرأت بتوانم بگویم که در ایده آل ترین حالت، موارد بالا تنها ده درصد در موفقیت فرد تأثیر دارند و نود درصد دیگر، در گِروی نوشتن مستمر و خواندن کتاب در حوزه های مختلف و خوب دیدن و شنیدن در لحظه لحظه زندگی است.
منبع: باشگاه خبرنگاران
منبع: ایران اکونومیست
کلیدواژه: فیلمنامه نویسان فیلمنامه نویسی فیلمنامه ها فیلم ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت iraneconomist.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایران اکونومیست» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۵۱۹۵۱۹۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
تبلیغات گل درشت در تلویزیون، سینما و شبکه نمایش خانگی به مرز فاجعه رسیده است/ تلویزیون شفافسازی کند
حسین قره: آقایان در تلویزیون که خیال خودشان را راحت کردهاند، انگار وقت و زمان و گوش و چشم سایر حواس و قوای فاهمه و... که مخاطبان دارند، مِلک حضرتشان است و تصمیم و کنترلش با خودشان نیست، اخیراً هم که دیگر تبلیغ نمیسازند، در واقع خود آگهیها به سریال وسط فوتبال و سریال و... تبدیل شده است، شاید مخاطب یادش برود که داشت چه میدید و البته دیده شده بعضی از مواقع خود پخش هم یادش رفته و رفتهاند برنامه بعدی.
تلویزیون شفافسازی کنداگر مخاطب تلویزیون باشید گاهی آن قدر تبلیغات طولانی است که نسبت به زمان پخش و قیمت ثانیه و دقیقه تبلیغات در تلویزیون این شائبه برایتان پیش میآید که صداوسیما در شکل کلی سهامدار آن کالا و خدمات است؛ چون واقعاً خارج توجیه است، مثلاً فرض بفرمایید یک نوعی از چرخگوشت (تعمداً اسم و اصل برند و کالا را نمیگویم) هست که شما هر وقت تلویزیون را روشن کنید اول تبلیغکنندگان آن را میبینید. اگر یک برند برنامه بلندمدتی داشته باشد که هر خانواده ایرانی (حدود ۲۵ میلیون خانوار) یکی از این وسیله را داشته باشند، حتی اگر ۸۰ درصد سود حاصل از هر دستگاه را صرفه تبلیغات تلویزیونی کند باز هم باتوجهبه ساعات پخش در میانبرنامهها یا بین نیمههای فوتبال و... توجیه اقتصادی ندارد، آخر تبلیغات حاصل عدد و رقم است، یک برند این میزان از سود را هزینه میکند تا این میزان از بازار هدف محصولاتش را بخرند، آخر تکمحصولی که بازار جهانی هم ندارد، این همه تبلیغ را با چه توجیه اقتصادی انجام میدهد. مگر اینکه مثلاً در آغاز سال با بخش آگهی تلویزیون یک قرارداد کلی بسته شده باشد که مثلاً N هزار ساعت بخش در سال به قیمت N میلیارد تومان و گرفتن دو نوع تخفیف، یکی از بابت این که کالا موردبحث تولید ایرانی است و حمایت از بازار داخلی است و دیگر اینکه چون قرارداد موردی نیست و کلی و سالانه است.
همینجا چند سرفصل وجود دارد که میشود درباره آن صحبت کرد. یک اینکه تقریباً قریب بهاتفاق تبلیغات این چنینی را چند بازیگر و احتمالاً یک شرکت تبلیغاتی میسازند، پرسش اول این است، آیا محدودیتی و رانتی خاص برای سازندگان تبلیغات وجود دارد یا نه تصادفاً این اتفاقات رقم خورده است.
دوم اینکه اگر محدودیتی نیست آیا چنین شرایطی برای همه تولیدکنندگان ایرانی وجود دارد. اگر چنین است آیا تلویزیون فراخوانی عموماً داده است که شرایط برای همه کالاها و همه بازارها و خدمات وجود دارد و میتوانند از این بستر استفاده کنند. اگر این فراخوان داده شده و اگر شرایط برای همه یکسان است، در بازار تولید داخلی هیچ برند دیگری تمایل به این همه ساعت پخش ندارد؟ که این خود چند سرفصل دیگر را باز میکند که آیا برندها و تولیدکنندگان به این نتیجه رسیدهاند که همین میزان هم هزینه کردن در تلویزیون گران است و بازگشت سرمایه ندارد چرا که سرمایه گرانبهای اجتماعی تلویزیون ریزش داشته است.
فقط یک نکته دیگر میماند که در شرایط اجتماعی امروز و مسئله زنان به کار با مداقه نیاز دارد، آقایان ابتدا و میان و انتهای بعضی از برنامههای گفتوگومحور درباره زنان، تبلیغاتی را نشان میدهند که دغدغه زنان خانهدار این سرزمین خلاصه میشود در پوره سیبزمینی، این هم سطح سلیقه و دغدغه و بلندنظری، واقعاً خود حماسه است. (تأکید میکنم که آن تبلیغات میتواند در برنامههای آشپزی و یا سرگرمی محور پخش شود؛ ولی بعد از هر برنامههای منظور است.)
دوباره و بلکه شاید دوباره باید تأکید کنم که صداوسیما به دلیل اختصاص بودجه ملی - که امسال ۲۴ هزار میلیارد تومان به آن اضافه شده است - باید نسبت به تمام کنشها و واکنشها، برنامهسازیها، تولیدات و... پاسخگو به ملت باشد. اگر تلویزیون خصوصی بود یا همچون شبکه نمایش خانگی منبع مالش از بخش خصوصی تأمین میشد، این همه تأکید لازم نداشت و آقایان جبلی و جلیلی که بر مسند و صندلی یگانه رسانه ملی نشسته تکیه زدهاند باید برای تکتک اقدامات پاسخگو باشند.
هنرمندان و فاجعه تبلیغات در شبکه نمایش خانگی و سینماهمانطور که همه میدانیم، بسیاری از هنرمندان و نویسندگان و... حوزه سینما چشم و دل از تلویزیون بریدهاند و به سینما و شبکه نمایش خانگی پناه بردهاند و ناگفته نماند که هنرمندان ترازی هم چشم و دل از همه چیز شستهاند و در سکوت نشستهاند. شاید توجیه بسیاری این است که «به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل». بههرتقدیر کار ما قضاوت نیست و هر که هر چه خود میخواهد همان میکند؛ اما نکته کجاست، در شبکه نمایش خانگی و سینما که بخش خصوصی دستی در تولید آن دارد برای تأمین هزینه یا نیاز به سرمایهگذاری دارد که نیتش سود کم و حضور در خلق هنر است و یا نه سرمایهگذاری که مثل هر تجارت و بازار و صنعتی به دنبال سود مکفی و بهاندازه سرمایه است. بماند که هر کدام باشد مهم نیست مهم ارائه هنرمندانه تبلیغات در آثار است. این مسئله و پدیده هم مختص ما نیست، همه جهان گرفتار این نوع تولید تبلیغات هستند. این چرخه که باید کالای تولیدشده به دست مصرفکننده برسد و آن را مصرف کند که چرخه تولید دوباره بچرخد، هر چه هست فعلاً سرنوشت این عصر است؛ اما نوع ارائه آن بسیار مهم است.
تبلیغات گل درست حتی گرفتاری بزرگترین هنرمندان تاریخ معاصر بوده و هست. بهخاطر دارم در یک نشست کارگردان فقید و بزرگ تئاتر جهان، پیتر بروک در زمان بخش یکی از جسورانهترین آثارش (مهابهاراتا) در تلویزیون همین مشکل را داشته که هر ۱۵ دقیقه آن فیلم تئاتر قطع و برنامه به بخش آگهی میرفته است. این قطع حس و حال و هوا برای یک فیلم تئاتر و مخاطب و تولیدکنندگان آن عذابآور بوده و پیتر بروک صحبت میکند و از سرمایهگذاران و گروههای تبلیغاتی میخواهد که اطلاعاتشان را در آخر و حتی تیتراژ بیاورند؛ ولی حس تماشاچی را در میانه اثر قطع نکنند. (نقل به مضمون عرض کردم؛ چون سالها پیش این ویدئو را دیدیم.)
قاعده سریال ها و پخشهای جهانی و تلویزیونها خصوصی این است که هر ۲۰ دقیقه فرصتی یک تا دودقیقهای به آگهی داده شود؛ اما اینکه در سریالی که هنرمندان برجسته در آن هستند به درودیوار آن تبلیغات چسبیده باشد و حتی در یک سریال مثلاً ساختمان مرکزی شرکت تبلیغکننده دیده شود... (باز هم تأکید میکنم که از ارائه مصداقی واقعی پرهیز دارم) دیگر فاجعه گل درشتی است و از خارج از عرف تمام درسهای تبلیغات است و قطعاً به ضدتبلیغ تبدیل میشود.
تبلیغات در عصر جدید با هنر گرافیک که هنری بصری است گره میخورد، مختصر و موجز و متناسب و با احترام به شعور مخاطب. اینکه در همه جای یک سریال نمای نزدیک بازیگر و سرش باشد و پشت سرش فلان شامپو که واقعاً ضدتبلیغ است. یکی از شروط استمرار یک هنر احترام به مخاطب است و هنرمندان آفرینشگر نباید اجازه دهند که تبلیغات غیرهوشمندانه و گل درشت به اعتبار آنان ضربه بزند.
توجه به تولید ملی و بهرهمندی تولیدکنندگان که سالانه میلیونها نفر از خدماتشان استفاده میکنند کار بسیار خوبی است، تبلیغات چنین پدیدهای است، اما استفاده در حد فوق ابزار و بیاحترامی به مخاطب را باید خود هنرمندان فکری برایش بکنند. هنرمندانی که کار تبلیغات میکنند باید سرمایهگذاران را توجیه کنند که چه چیزی برای آنان مناسب است. تندادن تمام به خواسته سرمایهگذار که احتمالاً خواستهای داشته و اصرار دارد که در چنین شرایط اقتصادی پر ماجرایی سرمایهگذاریاش حداکثر سود را داشته باشد باید با قواعد هنر هم بخواند، برای اعتبار برندی که ساخته است حداقل بپذیرد که ارائه هنرمندانه کالا و خدمات برندش برای شرکت و تجارتش سودی بلندمدت خواهد داشت.
تبلیغات محیطی که در اختیار سینما و شبکه نمایش خانگی است هم یکی از سرفصلهایی است که میتوان درباره آن نوشت که در این کوتاه نوشته نمیگنجد.
۵۷۵۷
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1902705