Web Analytics Made Easy - Statcounter

به گزارش همشهری‌آنلاین به نقل از خراسان، دختر ۱۶ ساله با بیان این که به خاطر عشق‌های پوشالی و هیجانات دوران نوجوانی آینده‌ام را نابود کرده‌ام درباره سرگذشت خود به کارشناس اجتماعی کلانتری طبرسی شمالی مشهد گفت: پدرم  کارگر است و به دلیل بیماری اعصاب تحت پوشش بهزیستی قرار دارد اما به هر طریق ممکن مخارج زندگی ما را تامین می‌کند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

من هم که یک برادر کوچک‌تر از خودم دارم در کلاس دهم مشغول تحصیل بودم و زندگی آرامی را می‌گذراندم تا این که سال گذشته جوانی که کارگر ساختمانی بود به خواستگاری‌ام آمد اما خانواده‌ام او را شایسته ازدواج با من ندانستند و پاسخ منفی دادند.

با وجود این «کیومرث» دست‌بردار نبود و مدام در کوچه و خیابان مرا تعقیب می‌کرد تا این که بالاخره از طریق یکی از دوستانم شماره تلفن مرا به دست آورد. آن زمان به خاطر این که به صورت مجازی تحصیل می‌کردیم گوشی تلفن همیشه در دستم بود و به تمام پیام‌ها توجه می‌کردم. در این میان کیومرث هم چند پیام عاشقانه برایم فرستاد.

متاسفانه من این ماجرا را از خانواده‌ام پنهان کردم به طوری که سرنوشتم را با همین پنهان کاری تغییر دادم. آرام‌آرام به پیام‌های کیومرث پاسخ دادم و بدین ترتیب ارتباط خیابانی من و او آغاز شد. حالا دیگر کیومرث که مدعی بود عاشق من شده است بیشتر اوقات با یکی از دوستانش در کنار مدرسه منتظر من می‌ماند تا بعد از پایان امتحانات با یکدیگر به خانه بازگردیم و در مسیر با هم گفت وگو کنیم. در یکی از همین روزها کیومرث پیشنهاد کرد باید نقشه فرار تهیه کنیم تا پدر و مادرم از ترس آبروریزی با ازدواجمان موافقت کنند به همین دلیل و درحالی که دچار یک عشق پوشالی و هیجانات دوران نوجوانی شده بودم پیشنهاد او را پذیرفتم و نقشه ساختگی خودربایی را با ترفند کیومرث اجرا کردم.

آن روز او مرا به خانه‌ای در چناران برد که هیچ کس خبری از ما نداشت. در این شرایط من با پدر و مادرم تماس گرفتم و به آن‌ها گفتم کیومرث را دوست دارم در این هنگام کیومرث گوشی را از من گرفت و به پدرم گفت: اگر می‌خواهید آبروریزی نشود باید با ازدواج ما موافقت شود. آن شب پدرم به همراه ماموران انتظامی به در خانه برادر کیومرث آمد تا مرا پیدا کند ولی من و کیومرث پنهان شده بودیم خانواده او نیز مدعی شدند هیچ خبری از ما ندارند. کیومرث پدرم را تهدید کرد که اگر ماجرا را به پلیس اطلاع دهد دیگر دخترش را نمی‌بیند! به ناچار پدر و مادرم با این ازدواج موافقت کردند و من به عقد او درآمدم اما پدرم که به خاطر این رفتارهای احمقانه بسیار عصبانی بود فریاد زد دیگر دختری به نام فریبا ندارد!

چند روز بعد کیومرث که مدعی بود نباید به آداب و رسوم و سنت‌ها توجهی بکنیم مدام مرا در تنگناهای اخلاقی قرار می‌داد و به دلیل مقاومت در برابر خواسته‌هایش کتکم می‌زد تا جایی که گلویم را به شدت می‌فشرد و من تا مرز خفگی پیش می‌رفتم او حتی یک بار تلاش کرد مرا که در پشت بام خوابیده بودم به پایین پرت کند دیگر نمی‌توانستم این رفتارهای خشن و هولناک او را تحمل کنم به ناچار چند بار به پدر و مادرم پیامک دادم که دنبالم بیایند و مرا از دست کیومرث نجات دهند اما پدرم به این پیام‌ها توجهی نکرد و مدعی بود او انتخاب خودت است و باید تنبیه شوی.

بالاخره یک روز اشک‌ریزان به مادرم التماس کردم که دیگر توان کتک‌های کیومرث را ندارم و جانم در خطر است. بعد از این ماجرا پدر و مادرم به منزل پدر کیومرث آمدند و من همه رفتارهای کیومرث را بازگو کردم. آن شب با وساطت پدر شوهرم خانواده‌ام به داخل منزل آمدند ولی کیومرث در اثنای مشاجرات خانوادگی شمشیر بزرگی را از اتاقش برداشت و پدرم را تهدید کرد که شما حق دخالت ندارید وگرنه فریبا را می‌کشم! آن شب من و خانواده‌ام با یک ترفند از خانه آن‌ها فرار کردیم ولی چند روز بعد کیومرث و خانواده‌اش برای عذرخواهی به خانه ما آمدند.

پدرم نیز با این اعتقاد که در زندگی زناشویی گاهی رفتارهای نسنجیده رخ می‌دهد نامزدم را بخشید و آن شب کیومرث در خانه ما ماند ولی در نیمه‌های شب از من خواست همه طلاهایی را که در مدت نامزدی به من هدیه کرده‌اند به او بدهم. وقتی متوجه شد که چند النگو از دستم خارج نمی‌شود ناگهان چنان دستم را فشار داد که استخوان آن را شکست و سپس با ناله و فریادهای من از خانه بیرون رفت. اکنون نیز در حالی برای طلاق اقدام کرده‌ام که خودم می‌دانم فقط یک عشق و عاشقی پوشالی و خیابانی زندگی و آینده‌ام را به تباهی کشاند.

کد خبر 682479 برچسب‌ها ازدواج خبر مهم خشونت خانگی نوجوان عشق خشونت حوادث ایران

منبع: همشهری آنلاین

کلیدواژه: ازدواج خبر مهم خشونت خانگی نوجوان عشق خشونت حوادث ایران پدر و مادرم خانواده ام

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۵۲۰۲۹۸۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

(تصویر) عکس‌هایی از جشن عروسی دختر ناصرالدین‌شاه؛ ۱۳۰ سال قبل

در اینجا تصاویری از جشن عروسی اخترالدوله دختر ناصرالدین شاه قاجار را ملاحظه می‌کنید؛ این مراسم در سال ۱۲۷۳ شمسی یعنی درست ۱۳۰ سال قبل برگزار شد.

به گزارش فرادید؛ عزیزالسلطان، ملقب به ملیجک دوم، برادرزادۀ یکی از همسران شاه به نام امینه اقدس بود و در ایام کودکی در نزد ناصرالدین شاه ارج و قرب خارق‌العاده‌ای داشت؛ به طوری که محبت شاه نسبت به او از محبتی که به فرزندان خود داشت بیشتر به چشم می‌آمد.

عزیزالسلطان در سن ۱۶ سالگی با اخترالدوله دختر ناصرالدین شاه ازدواج کرد؛ جشن ازدواج این دو نفر یکی از مفصل‌ترین و گران‌ترین عروسی‌های آن زمان بود که در کاخ‌های مختلف و به مدت چند روز برگزار شد. در این مراسم اقشار مختلف مردم از درباریان، روحانیون و مردم عادی حضور داشتند.

دو عکس نخستی که ملاحظه می‌کنید در کاخ گلستان گرفته شده‌اند و مربوط به مهمانان درباری و مقامات حکومتی و نزدیکان آن‌ها هستند.

عکس سوم نیز حضور جمعی از روحانیون را در این مراسم نشان می‌دهد. این عکس در عمارت بهارستان گرفته شده؛ همان ساختمانی که بعد‌ها به عنوان مجلس شورای ملی مورد استفاده قرار گرفت.

دیگر خبرها

  • دختر شاعر فلسطینی مانند پدرش کشته شد
  • ادعای دختر پوراحمد درباره مرگ پدرش: نرفته بود که خودکشی کند | می‌دانست چه بلایی می‌خواهد سرش بیاید
  • دختر کیومرث پوراحمد: پدرم خودکشی نکرد
  • دختر کیومرث پوراحمد: پدرم خودکشی نکرده است
  • اظهارات جنجالی دختر کیومرث پوراحمد: پدرم خودکشی نکرد! / پرونده باز است
  • دختر کیومرث پوراحمد: پدرم نرفته بود شمال که خودکشی کند/او برای برگشت از سفر، چندین قرار کاری گذاشته بود و قول داده بود برای دیدن خواهرش به زاهدان برود
  • ادعای دختر کیومرث پوراحمد: پدرم نرفته بود شمال که خودکشی کند
  • ادعای دختر کیومرث پوراحمد: پدرم خودش را نکشت
  • ادعای دختر کیومرث پوراحمد: «پدرم خودش را نکشت ، می‌دانست چه بلایی می‌خواهد سرش بیاید»
  • (تصویر) عکس‌هایی از جشن عروسی دختر ناصرالدین‌شاه؛ ۱۳۰ سال قبل