در باب قدرت و انواع آن
تاریخ انتشار: ۲۲ خرداد ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۵۲۰۸۷۸۸
چرا آمریکا در ویتنام، با آن همه قدرت و تجهیزات نظامی از ویتنامیهایی که حداقل امکانات و تجهیزات را داشتند شکست میخورد؟ چرا آمریکا، انگلیس، اسرائیل، امارات و ائتلافی از کشورهای عربی و آفریقایی در جنگ یمن، حریف مشتی بیاباننشین نمیشوند؟
به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو، جعفر بلوری طی یادداشتی در ستون یادداشت روز روزنامه کیهان با عنوان «در باب قدرت و انواع آن» نوشت: چرا آمریکا در ویتنام، با آن همه قدرت و تجهیزات نظامی از ویتنامیهایی که حداقل امکانات و تجهیزات را داشتند شکست میخورد؟ چرا آمریکا، انگلیس، اسرائیل، امارات و ائتلافی از کشورهای عربی و آفریقایی در جنگ یمن، حریف مشتی بیاباننشین نمیشوند؟ چرا تمام دنیای غرب و کشورهای مرتجع عربی بعلاوه عراقِ تحت حاکمیت صدام، از ایرانِ تازه انقلاب کرده تحریم شدهای که توان تولید حتی سیم خاردار را هم نداشت شکست میخورند؟ حقیقتا ایران با تکیه بر کدام «قدرت» است که میتواند به تنهایی و با دستان خالی 8 سال در برابر 40 کشور با آن همه ثروت و قدرت و تجهیزات جنگی مقاومت کند و حتی یک سانت از خاک خود را از دست ندهد، اما اوکراین با وجود داشتن حمایتهای عجیب و غریب از 40 کشور، نمیتواند حریف یک کشور شود و این همه شهر و مناطق استراتژیکش را به راحتی از دست میدهد؟! چرا اوکراینی که تمام دنیای غرب و بسیاری از کشورهای شرقی انواع و اقسام تسلیحات مدرن را در اختیارش قرار داده و حتی ارتشی اجارهای از سرتاسر جهان برایش تدارک دیدهاند، نمیتواند روسیه را اخراج کند؟ مگر صدها هزار نیروی خارجی با دریافت حقوق و دستمزد بالا برای اوکراین نمیجنگند؟ واقعا چرا صهیونیستها که از حمایتهای بیحد و اندازه غرب و مرتجعین عرب برخوردارند، بیشترین ثروت و مرموزترین قدرتها و نفوذها را دارند، در برابر جوانان فلسطینیِ محاصره شده آنقدر عاجزند که اعلام میکنند «اسرائیل در حال فروپاشی است؟» (تامیر پاردو، رئیس سابق موساد همین دیروز) پاسخ آیا در داشتن و نداشتن «قدرت» است؟ اگر «بله»، مگر آمریکا با آن همه ثروت و تکنولوژی نظامی قدرتمند نیست؟ مگر قدرت 40 کشور بیش از قدرت یک کشور است؟ آن قدرتی که سپاه در ماجرای دزدی دریایی یونان از خود نشان داد و این کشور را (بخوانید آمریکا را) وادار به عقبنشینی و پسدادن نفتکش ایران کرد، چه نوع قدرتی است؟
پاسخ همه این سؤالها در دل همین کلمه «قدرت» نهفته است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
«قدرت» به تعبیر علامه جعفری رحمتاللهعلیه، بزرگترین نعمت خداست و عامل اساسی همه حرکتها و بود و نبودهاست. (ترجمه و تفسیر نهجالبلاغه، حکمت اصول سیاسی اسلام، جلد 11 صفحه 83)، اما با توجه به چند مثال تاریخی که در بالا به آن اشاره شد، به این نتیجه میرسیم که ما نوعی قدرت داریم که چه بسا با داشتن توان بالای نظامی و اقتصادی و... هم نمیتوان حریف آن شد. بیایید نام آن را «قدرت مطلق» بگذاریم. آن قدرت مطلقی که به ویتنامیها کمک کرد تا با آن، آمریکا را از کشورشان فراری دهند چه بود؟ همینطور از افغانستان. آن قدرت مطلقی که بچههای بسیجی ما در جبهههای جنگ داشتند چه بود که توانستند با استفاده از آن، از دهها کشور اسیر بگیرند؟ اینجا قصد نداریم صرفا از قدرت توکل به خدای متعال و ایمان به غیب بگوییم که آن جای خود دارد و برترین است. امّا در این نوشته، بخشی از صحبتهای ما کاملا زمینی و دو دو تا چهارتای عادی است.
برتراند راسل، فیلسوف مشهور انگلیسی به بخشی از این سؤال ما به این شکل پاسخ میدهد: «به آسانی میتوان این دعوی را مطرح کرد که «باور دلها»، قدرت مطلق است و همه صورتهای دیگر قدرت از آن ناشی میشوند. ارتشها بیفایدهاند، مگر آنکه سربازان به امری که برایش میجنگند، باور داشته باشند. یا در مورد سربازان مزدور، مگر آنکه افراد باور داشته باشند که سردارشان میتواند آنها را به پیروزی برساند. به این دلیل میتوان گفت که در امور اجتماعی قدرت اصلی همان قدرت باور است.» (همان) و علامه جعفری در تکمیل پاسخ راسل این طور مینویسد: «حقیقت باور که عبارتست از تصدیق یک قضیه با گرایش شدید به حقیقت بودن آن، دارای قدرتی است که دارنده آن، تا سرحد از دست دادن جان خود در دفاع از آن مقاومت میکند و این مقاومتِ ناشی از باور، قدرت نهایی شخص معتقد را به کار میاندازد، ولی لازمه اش آن نیست که حتما باید به پیروزی ظاهری مادی هم برسد. عمده خاصیت «قدرت باور» این است که دارنده آن، اگرچه نابود هم شود، خود را مغلوب نمیداند.»
بله! این «قدرت مطلقی» که باعث میشود، ویتنام با دستهای خالی، آمریکا را مغلوب کند، همان باور قلبی به هدفی است که آنها داشتند. باور قلبی به راهبری امام راحل است که مردم ایران را دسته دسته به سمت جبهههای جنگ کشاند تا با کمترین امکانات، با 40 کشور به صورت مستقیم و غیرمستقیم وارد جنگ شده و در نهایت هم پیروز شوند. آیا چیزی جز باور قلبی است که مردم یمن را به مقابله با آن همه کشور غربی، عربی و عبری و آن همه قدرت و تکنولوژی نظامی کشانده است؟! اینکه در اوکراین دیدیم، صفهای فرار از جنگ طولانیتر از صفهای پیوستن به میادین جنگی است، و یا همان ساعات اولیه آغاز جنگ مشاهده کردیم که برخی شهرها به راحتی آب خوردن سقوط کردند، یا اینکه میبینیم با وجود جذب این همه نیروی خارجی و مزدور و این همه تسلیحات مدرن جنگی برای جبهههای اوکراین، آسوشیتدپرس مینویسد، «اوکراین در حال شکست است» طبق اظهارات راسل، به دلیل نداشتن این «باور قلبی» است که، فردی در مختصات زلنسکی بتواند حریف فردی در مختصات پوتین باشد. سرباز زمانی با جان و دل و تا سرحد مرگ میجنگد که، به میدانی که وارد شده، به پرچمی که برایش میجنگد، به سرداری که فرمانش را اطاعت میکند «باور قلبی» داشته باشد. کجای دنیا سرباز اجارهای که برای پول وارد میدان جنگ شده، حاضر میشود تا سرحد جان بجنگد؟ کجای تاریخ سراغ دارید سربازی که هدفش پول است، برای پرچم یک کشور دیگر جان دهد؟ اگر این باور یا به قول راسل «باور دلها» یا همان «قدرت مطلق» وجود داشت، این همه سرباز اجارهای از اوکراین فرار نمیکردند:
«داکوتا یک کهنهسرباز از تفنگداران نیروی دریایی آمریکا که برای جنگ در اوکراین داوطلب شده بود، از لحظاتی میگوید که فشار حملات توپخانهای روسها به حدی شدت میگرفت که جمله «این عادی است» به یک شوخی در میان یگان او تبدیل شد. او که بعد از هفت هفته جنگ در خارج به خانهاش در اوهایو بازگشته، جزو لژیون داوطلبان غربی است که علیه روسیه سلاح به دست گرفتند. داکوتا هم مانند سایرین نخواست که هویت کاملش فاش شود، چون نگران امنیت جان خود و نزدیکانش است. او به ما گفت که با به پایان رسیدن دومین شب حضورش، 8 تن از ۲۰ نیروی داوطلب در یگان او پستهایشان را رها کردند؛ یکی تظاهر کرد که زخمی شده و دیگری هم سلاحش را شکست تا مجبور نشود بجنگد. اواخر آوریل (اردیبهشت) نیز راهی خانهاش در آمریکا شد... آنها که تعدادشان هزاران نفر است از تفاوتهای فاحشی میان آنچه که انتظار داشتند در جنگ ببینند و آنچه واقعا در جنگ اوکراین تجربه کردند، به ما گفتند... برخی کشته شدن دوستانشان را که دیدند به این نتیجه رسیدند که دیگر بس است...» (واشنگتنپست، خرداد 1401)
این «باور قلبی»، گاهی ریشه در احساسات وطنپرستانه و ناسیونالیستی دارد، گاهی ریشه در اعتقادات پاک دینی. سؤال نهایی این یادداشت این است: «اگر این دو باور قلبی مقابل یکدیگر قرار بگیرند، پیروزی با کدام یک خواهد بود؟»
بگذارید پاسخ این سؤال را با یک خاطره و نقل قول از یک سرباز ویتنامی که سالها با آمریکاییها جنگیده بود بدهم. دوست بسیجیام سالها پیش به نقل از یک رزمنده ایرانی که سرباز ویتنامی را در ایران ملاقات کرده بود برایم تعریف میکرد: پیرمرد ویتنامی میگفت، سالها با آمریکاییها جنگیده و صحنههای زیادی از جانفشانیها دیدهام. مثلا گاهی 20 مبارز ویتنامی برای اینکه بتوانند یک تیربارچی آمریکایی را از سر راه بردارند، در یک خط صاف پشت سر هم میایستادند و با چاقو، داس یا... حتی دستان خالی به سمت آن تیربارچی حمله میکردند. تیربارچی هم وحشتزده شروع به شلیک میکرد. وقتی به یک قدمی تیربارچی میرسیدیم، شاید 3 یا 4 نفرمان زنده مانده و همه تکهتکه میشدند. تیربارچی هم با دیدن این صحنه یا از حال میرفت و غش میکرد یا به دست ما تکهتکه میشد. من صحنههای شجاعانه زیادی در جنگ ویتنام دیدهام که شاید فوق تصور بشری باشد و با همین فداکاریها توانستیم آمریکا را شکست دهیم، اما همه ناراحت بودیم. میترسیدیم و از کشته شدن دوستانمان هم به شدت غمگین میشدیم، اما در اینجا و در جنگ ایران جوانان و نوجوانان با نشاط روی مین میروند. روی سیم خاردار میخوابند تا سایر دوستانشان از روی آنها رد شوند. همه جانفشانی میکنند، اما در نشاط کامل. رزمندگان ایرانی طوری نشاط و شعف دارند که تصور میشود، برای کشته شدن نمیروند. (نقل به مضمون)
درست مثل ماجرای حیرتانگیزی که راجع به امام حسین (ع) و ظهر عاشورا شنیدهایم. امام حسین (ع) هر چه به عصر عاشورا و لحظه شهادت نزدیک میشد، برافروختهتر و شادابتر میشد. انگار که مرگی در کار نیست و این، همان «قدرت مطلقی» است که تحت هر شرایطی و در مقابل هر قدرتی، پیروز میشود.
منبع: خبرگزاری دانشجو
کلیدواژه: آمریکا ویتنام روزنامه کیهان جنگ یمن تحولات یمن عربستان سعودی شجره خبیثه ملعونه چرا آمریکا باور قلبی آن همه
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت snn.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری دانشجو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۵۲۰۸۷۸۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
مسقط، مهم ترین تسهیل کننده دیدارهای غیرمستقیم ایران و آمریکا / چرا عمان تمایلی به نمایش قدرت دیپلماتیک خود ندارد؟/ عمان کانال گفت و گوی غیرمستقیم میان تهران-واشنگتن را باز نگاه داشته است
«بر خلاف قطر که توجه جهانیان را به دلیل نقش میانجی در مذاکرات حماس و اسرائیل به خود جلب کرده است، عمان کمتر در «میانجیگری» و بیشتر در «تسهیل امور» شرکت می کند. این تمایز مهمی است که عمانیها در رابطه با تعامل با مقامات آمریکایی و ایرانی و همچنین نمایندگان عربستان سعودی و حوثیها در طول یک دهه جنگ داخلی یمن حفظ کردهاند.»
به گزارش جماران، Kristian Coates Ulrichsen ، از اعضای بخش خاورمیانه در موسسه بیکر است. تحقیقات او به بررسی موقعیت در حال تغییر کشورهای خلیج فارس در نظم جهانی و همچنین ظهور چالشهای بلندمدت و غیرنظامی برای امنیت منطقه میپردازد.
او پیش از این به عنوان تحلیلگر ارشد خلیج فارس در مرکز مطالعات استراتژیک خلیج فارس و مدیر برنامه کویت در زمینه توسعه، حکومت داری و جهانی شدن در کشورهای خلیج فارس در دانشکده اقتصاد لندن کار کرده است. او در تازه ترین نوشتار به بررسی نقش مسقط در دیپلماسی میان جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده آمریکا پرداخته و می نویسد:
با شعله ور شدن تنش ها در خاورمیانه، عمان به عنوان یک کانال پشتیبان مهم بین ایران و آمریکا عمل می کند. پیش از پرتاب رگبار پهپادها و موشکها به سوی اسرائیل در 13 آوریل 2024، طبق گزارشها، ایران به واشنگتن خبر داده بود که پاسخش به حمله قبلی به محوطه سفارتش در سوریه، به دنبال جلوگیری از تشدید تنش است. این پیام از طریق یک کشور عربی حوزه خلیج فارس یعنی عمان مخابره شد.
بحران کنونی در خاورمیانه، بحرانی است که مقامات عمان سال ها تلاش کرده اند از آن اجتناب کنند. عمان که در آن سوی تنگه هرمز از ایران قرار دارد و روابط دفاعی و امنیتی نزدیک با ایالات متحده و بریتانیا دارد، میداند که حملات تند و تیز خطر یک جنگ گستردهتر را که کشورها و گروههای غیردولتی مسلح را در سراسر جهان در بر خواهد گرفت، افزایش می دهد.
جنگ تمام عیار ممکن است با اقدامات تشدید کننده بیشتر تهران یا تل آویو آغاز شود، اما همزمان ممکن است از طریق محاسبه اشتباه یا سوء تفاهم نیز رخ دهد؛ به ویژه با توجه به فقدان کانال های رسمی دوجانبه برای گفت و گو و تنش زدایی میان دو طرف و این جایی است که عمان وارد عمل می شود. برای سال ها، این کشور خلیج فارس بی سر و صدا سابقه ای برای خود در کاهش تنش های منطقه ای از طریق دیپلماسی دست و پا کرده است.
عمان از زمان حمله 7 اکتبر توسط حماس، این نقش را ادامه داده است. در ماههای پس از آن حمله و پاسخ اسرائیل به غزه که منطقه را ملتهب کرد، عمان گفتوگوهای سطح بالایی با ایران داشته است، میزبان دیوید کامرون وزیر خارجه بریتانیا برای گفت و گو در مورد امنیت در دریای سرخ بوده و خواستار آتشبس در غزه شده است. عمان اکنون می تواند نقش مهمی در باز نگه داشتن کانال ارتباطی بین ایالات متحده و ایران ایفا کند، زیرا طرف ها به دنبال کاهش تنش هستند.
عمان نمی خواهد میانجی باشد
عمان در کنار قطر و کویت همسایه - و همچنین سوئیس که در غیاب سفارت آمریکا نماینده منافع ایالات متحده در ایران است، نقش مهمی در دیپلماسی پشتیبان ایفا کرده است. اما رویکرد عمان از رویکرد سایر کشورها متمایز است. به جای شرکت در گفت و گوهای مستقیم، فضایی برای گفت و گو ایجاد می کند و به جای میانجی به عنوان یک تسهیل کننده عمل می کند.
دلایل متعددی برای تصمیم عمان برای ایفای نقش به عنوان یک تسهیل کننده وجود دارد. برخلاف چندین کشور دیگر خلیج فارس، مانند عربستان سعودی و امارات متحده عربی، عمان فاقد سابقه روابط پرتنش با ایران است.
در عوض، عمانیها به یاد میآورند که ایران در دوران شاه در طول دهه 1970 از عمان حمایت کرد، زمانی که سلطان جدید آن زمان، قابوس بن سعید، در حال مبارزه با یک قیام در استان جنوبی ظفار بود.
حتی پس از سرنگونی شاه در انقلاب 1979 ایران و جایگزینی ساختار سیاسی، عمان جدا از سایرین در منطقه ایستاد و از درگیر شدن در رقابتهای منطقهای و رقابت برای نفوذ ژئوپلیتیکی که روابط ایران با کشورهای دیگر خلیجفارس را مخدوش کرد، خودداری کرد.
کانال های پشتی مخفی
مقامات عمانی به نمایندگی از یک کشور کوچک در یک منطقه ناآرام، فضاهای دیپلماتیکی را ایجاد کرده اند که به آنها اجازه می دهد تا با شرایط خود و به روش هایی که با نقاط قوت آنها همراه است، با مسائل منطقه درگیر شوند.
همانطور که سید بدر البوسعیدی، یک دیپلمات حرفه ای که در سال 2020 وزیر امور خارجه عمان شد، در سال 2003 گفت: «ما سعی می کنیم از موقعیت میانی خود بین قدرت های بزرگتر برای کاهش احتمال درگیری در همسایگی نزدیک خود استفاده کنیم.»
بر خلاف قطر که توجه جهانیان را به دلیل نقش میانجی در مذاکرات حماس و اسرائیل به خود جلب کرده است، عمان کمتر در «میانجیگری» و بیشتر در «تسهیل امور» شرکت می کند. این تمایز مهمی است که عمانیها در رابطه با تعامل با مقامات آمریکایی و ایرانی و همچنین نمایندگان عربستان سعودی و حوثیها در طول یک دهه جنگ داخلی یمن حفظ کردهاند.
تسهیلات عمانی اشکال مختلفی دارد. این میتواند شامل ارسال پیامها و حفظ کانالهای ارتباط غیرمستقیم بین دشمنان یا ترتیب دادن کانالهای برگشتی و میزبانی جلسات -البته به طور کاملا محتاطانه- باشد. درست بر خلاف سیاست دوحه که در ابتکارات میانجیگری قطر، مانند مذاکرات با طالبان که توافقنامه 2020 دوحه برای خروج نیروهای ایالات متحده از افغانستان را ایجاد کرد، تبلیغات پررنگ تری برای کشور میزبان دیده می شود.
اما رویکرد عمان با وجود مختصاتی که دارد نتیجه بخش هم هست. ویلیام برنز در کتاب خاطرات خود با عنوان "The Back Channel" که پس از بازنشستگی از وزارت امور خارجه و قبل از انتصاب او به عنوان رئیس سازمان سیا توسط جو بایدن، به رشته تحریر درآمد، شرح مفصلی از نقش عمان در تسهیل کانال پشتیبان بین ایالات متحده و ایران ارائه کرد. این گفت و گوها در سال 2013 به مذاکراتی تبدیل شدند که منجر به توافق هسته ای ایران در سال 2015 شد.
این کانال پس از آن آغاز شد که مقامات ایرانی در سال 2012 پیامی را از طریق عمان به ایالات متحده ارسال کردند که در آن پیشنهاد برگزاری نشستی در مسقط، پایتخت این کشور حاشیه خلیج فارس را داده بودند. برنز در این کتاب به یاد می آورد که رئیس اطلاعات عمان هنگامی که ما وارد اتاق جلسه می شدیم از هر دو هیئت استقبال کرد و پس از چند کلمه خوشامدگویی کوتاه اتاق را ترک کرد. عمان به عنوان کانال پشتیبان در طول هشت دور گفت و گوی سازنده، که طولانی ترین و پایدارترین تعامل بین مقامات ایران و ایالات متحده از سال 1979 بود، کاملا مخفی ماند.
میزبانی از دشمنان
در حالی که آب شدن یخ بین ایالات متحده و ایران دوام نیاورد، کانال پشتیبان عمان چندین عامل کلیدی برای موفقیت هر تلاشی برای کاهش تنش بین دشمنان به ظاهر سرسخت را برجسته کرد. اعتمادی که هر دو طرف به مقامات عمانی داشتند، بسیار مهم بود و نتیجه مثبت دیدارها باعث ایجاد اطمینان در استفاده هر یک از طرفین از کانال های عمانی شد.
نقش عمان به عنوان تسهیل کننده تعامل غیرمستقیم بین ایالات متحده و ایران با تصمیم رئیس جمهور دونالد ترامپ برای خروج ایالات متحده از توافق هسته ای ایران در سال 2018 و شکست دولت بایدن در ورود مجدد به این توافق اهمیت بیشتری یافت. به نظر می رسد تنها زمانی که عمان مایل به ایفای این نقش نبود – زمانی که تنش ها پس از ترور ژنرال ایرانی (شهید) قاسم سلیمانی توسط ایالات متحده در ژانویه 2020 افزایش یافت– به این دلیل بود که سلطان قابوس به شدت بیمار بود. در غیاب عمان، سوئیس هدایت کانال پشتیبان را برعهده داشت.
کاهش تنش ها
در طول تشدید تنش ها پس از حمله 7 اکتبر در اسرائیل، عمان پیام هایی را بین مقامات ایرانی و آمریکایی ارسال کرده است. در ژانویه 2024، مقامات عمانی میزبان هیئتهایی از مذاکرهکنندگان ارشد هر دو کشور بودند که بین نمایندگان در اتاقهای جداگانه رفت و آمد میکردند.
حتی در شرایطی که پس از بمباران ساختمان سفارت ایران در دمشق توسط اسرائیل در 1 آوریل، یک درگیری منطقهای گستردهتر در خاورمیانه آغاز شد، عمان در تلاش برای کاهش تنشها بود.
در 7 آوریل، حسین امیرعبداللهیان، وزیر امور خارجه ایران، از عمان دیدن کرد و این فرصتی را برای مقامات عمانی فراهم کرد تا با آمریکا و دیگر مقامات غربی در مورد رویکرد ایران، در حالی که تهران در حال برنامه ریزی برای واکنش به حمله دمشق است، صحبت کنند.
و در حالی که بحران کنونی در خاورمیانه به اندازه ای است که عمان به تنهایی نمی تواند به آن رسیدگی کند، توانایی واسطه های مورد اعتماد مانند عمان - همراه با قطر و سوئیس - برای باز نگه داشتن کانال های ارتباطی برای به حداقل رساندن احتمال تشدید تصادفی تنش و برای تکمیل گفت و گوی آمریکا و اروپا با رهبران اسرائیل در تلاش برای یافتن راه حلی مسالمت آمیز برای خروج از این بن بست مهم است.